خاورمیانه بزرگ، طرح: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۸


الف ـ اهداف آمریکا از طرح جدید خاورمیانه بزرگ:

اهداف عمده این طرح عبارتند از: استحاله کامل فرهنگی مردم منطقه و جلوگیری از رشد بنیادگرایی اسلامی به شیوه ایران، محور قرار گرفتن رژیم اشغالگر قدس به عنوان ژاندارم منطقه و کنترل و دسترسی آسان به نفت و...

مهم ترین اهداف آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ را می توان در موارد ذیل تبیین کرد.

1 ـ اهداف سیاسی:

اهداف سیاسی طرح خاورمیانه بزرگ عبارتند از:

1) مشروعیت و مشارکت رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه:

آمریکا قبل از طرح خاورمیانه بزرگ، طرحی تحت عنوان کوارتت (Quartet) چهارتایی را بنیاد نهاد که متشکل از ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل متحد برای صلح خاورمیانه بود و منجر به نقشه راه Map Wayشد.

در ادامه این روند بوش در ماه ژوئن 2003 به "عقبه" (در اردن) رفت تا طرفین (فلسطین و رژیم صهیونیستی) را ملزم به اجرای نقشه راه کند. اما به دلیل سیاست مشت آهنین آریل شارون، طرح نقشه راه به طور یک طرفه توسط اسرائیل لغو شد. بهانه اسرائیل هم این بود که تروریسم با صلح ریشه کن نمی شود و باید با سرکوب فلسطینیان، امنیت خاورمیانه تأمین شود.

از طرف دیگر، آمریکاییان گمان می کردند که امنیت عراق پس از شش ماه تأمین می شود، اما انفجارهای مکرر و کشتار نظامیان آمریکایی دال بر این بود که اینان قادر به تأمین امنیت نیستند. بنابراینآمریکا با طرح خاورمیانه بزرگ قصد داشت امنیت عراق را به امنیت فلسطین اشغالی پیوند دهد. در این راه، واشنگتن در صدد برآمد رژیم صهیونیستی را در طرح خاورمیانه بزرگ مشارکت دهد تا کشورهای عربی منطقه جهت رفع این ناامنی، به سوی مشارکت در طرح خاورمیانه بزرگ حرکت کنند.

2) پیگیری الگوی مشارکت گرایی در تأمین امنیت:

ناکامی آشکاری در کاربرد عملیات نظامی علیه تروریسم بین الملل که در اواخر سال 2001 از جانب آمریکا پیشنهاد شد و در مورد افغانستان و عراق به اجرا درآمد، دیده می شود. تهدید نامتقارن که توسط تروریست های القاعده و فداییان صدام علیه ارتش آمریکا صورت می گرفت، امنیت را در عراق و افغانستان با مشکل روبرو کرد، به طوری که آمریکا به تدریج وارد یک جنگ فرسایشی در این کشور شد.

از این رو، آمریکا تلاش نمود با مشارکت اروپا و کشورهای منطقه ای، امنیت عراق را به امنیت منطقه خاورمیانه یا به اصطلاح خودشان، امنیت خاورمیانه بزرگ پیوند دهد تا گرفتار جنگ فرسایشی و هزینه های بالای نظامی نشود. لذا گزینه مشارکت نظامی ناتو به منظور برقراری امنیت خاورمیانه بزرگ، مد نظر ایالات متحده آمریکاست.

3) تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران:

همان گونه که از مفاد این طرح برمی آید، کشورهای منطقه باید تغییرات اساسی در نظام سیاسی، اجتماعی، آموزشی و اقتصادی خود به وجود آورند و لذا ایران هم از این طرح مستثنی نیست.

بنابراین، آمریکا سعی خواهد کرد که به عناوین مختلف مانند: طرح بحث حقوق بشر، دموکراسی، پروتکل الحاقی و فعالیت های هسته ای ایران با موضع گیری علیه جمهوری اسلامی ایران و فشار از خارج، تهران را وادار به تغییر رفتار و اصلاحات در ساختار سیاسی به روش آمریکایی کند.

2 ـ اهداف اجتماعی و فرهنگی:

کاخ سفید معتقد است، نیروی انسانی ماهر، موتور محرکه توسعه محسوب می شود و بر همین اساس، تلاشهای خود را به منظور کاهش بی سوادی و گسترش فرصت های آموزش و فراگیری به ویژه میان دختران متمرکز می کند. در این زمینه می توان آموزش برای همه و آزادی بیان، مساوات، برابری میان زنان و مردان علاوه بر دستیابی به فن آوری اطلاعاتی جهانی که از اهمیتی حیاتی و جدی برای نوسازی (مدرنیته) و رفاه برخوردار است را نام برد.

در ضمن، ساختار آموزش و پرورش آمریکا هم سعی دارد با اعمال فشار به کشورهای عربی و اسلامی مفاهیم و واژه هایی چون مبارزه برای آزادی سرزمین و جهاد اسلامی را از برنامه های درسی دانش آموزان حذف کند و معتقد است تروریسم و خشونت زاییده عدم رشد فرهنگی و اجتماعی در جوامع است.

همچنین مقامات کاخ سفید معتقد به تقویت رسانه های مستقل بوده، اعم از مطبوعات، رادیو و تلویزیون خصوصی و مستقل به نوعی که بتواند حرف خود را خارج از حیطه قدرت دولت ها بیان کند.

با این حال، آمریکا در زمینه اجتماعی و فرهنگی، راهکارهای زیرا را برگزیده است:

1) از میان برداشتن اعتقادات دینی و مذهبی در کشورهای اسلامی:

برقراری دموکراسی و بهبود توسعه اقتصاد نمی تواند هدف واقعی آمریکا باشد، زیرا برقراری دموکراسی سبب روی کار آمدن نیروهای مخالف واشنگتن، یعنی جریانات اسلامی در اکثر کشورهای منطقه خواهد شد و همچنین با توجه به نگرش دولتمردان آمریکا به جهان اسلام، تمایلی برای تبدیل منطقه به یک قدرت اقتصادی وجود ندارد. لذا هدف اصلی آمریکا مبارزه با شالوده های فرهنگی و دینی منطقه است که از دیدگاهآمریکاییان بستر رشد تروریسم در منطقه است.

2) تقویت جامعه مدنی:

تشویق کشورهای منطقه به ایجاد فضایی برای تأسیس سازمانهای مدنی غیردولتی که ایجاد ساختارهای دانشجویی مهمترین آن است. همچنین دفاع از دموکراسی، حقوق بشر، رسانه های اصلاح طلب و سازمان مدافع حقوق زنان توسط کشورهای بزرگ.

3) ایجاد سازمانهای آموزش امور مدیریتی و رهبری زنان:

تقویت نقش زنان در مجالس کشورهای عربی و حضور گسترده سیاسی و مدنی زنان در کشورهای خاورمیانه بزرگ به عنوان یکی از مهمترین شاخص های اصلاحات در این کشور به شمار آمده است.

4) حمایت از انتخابات آزاد:

براساس این طرح، کشورهای عربی منطقه باید دست به اصلاحات (مورد نظر آمریکا) در کشورهای خود بزنند تا از این طریق، وقوع قیام ها و انقلابهای مردمی که موجب فروپاشی نظامهای دیکتاتور عربی می شود جلوگیری شود و در نتیجه جریان انتقال نفت به غرب ادامه یابد. از این روست که در فاصله سالهای 2004 تا 2006، کشورهای عرب حوزه جنوبی خلیج فارس و شمار دیگری از کشورها به آمریکا تعهد داده اند تا انتخاباتی آزاد در کشورهایشان برگزار کنند.

این در حالی است که آمریکا ابتدا قصد داشت با امنیت به دموکراسی برسد، با این طرح می خواهد با دموکراسی امنیت بیاورد و این پارادوکس در رسیدن به دموکراسی همچنان لاینحل مانده است.

3 ـ اهداف اقتصادی:

گسترش فرصت های شغلی، ایجاد فضایی که بخش خصوصی بتواند فرصت های کاری را فراهم کند و تشویق تجارت منطقه ای میان کشورها از اولویتهای رشد اقتصادی برای توسعه خاورمیانه بزرگ و شمال آفریقا خواهد بود. مهمترین هدفآمریکا از این طرح وارد کردن اسرائیل به فرآیند تعاملات اقتصادی منطقه است، زیرا چنین منطقه ای موجب گسترش روابط تجاری اسرائیل با کشورهای منطقه خواهد شد و در نهایت، تنش میان کشورهای منطقه را کاهش خواهد داد. همچنین با طرح منطقه ای آزاد تجاری، خاورمیانه از نفوذ روزافزون اروپا از طریق گسترش همکاری تجاری با کشورهای منطقه جلوگیری می شود.

در این طرح استفاده از روشهای مختلف پیش بینی شده است از جمله: تغییر روش و محتوای آموزشی و انتقال علوم به ویژه علوم انسانی از کشورهای گروه هشت به این منطقه، ایجاد تحول در ساختارهای اجتماعی از طریق NGOو تغییر در نظام آموزشی، ایجاد تحول در ساختارهای جامعه مدنی از طریق فعالیت آزاد رسانه ای و ایجاد NGO و حمایت از دموکراسی در کشورها، توسعه فرصت های اقتصادی از طریق تشکیل صندوق بین المللی خاورمیانه و بانک توسعه خاورمیانه با همکاری کشورهای گروه هشت و گسترش تجارت آزاد و... با اجرای این طرح از نظر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، این منطقه مستقیما زیر نظر قدرت های بزرگ اداره خواهد شد و حاکمیت ملی در این منطقه کاملاً کمرنگ خواهد گردید.

با توجه به آنچه ذکر شد می توان تصریح کرد که طرح خاورمیانه بزرگ به عنوان آغاز مرحله جدیدی دیگر از اقدامات استعمار فرانو در منطقه خاورمیانه است که موجب برانگیخته شدن تحرکات کشورهای این منطقه شده است. محدوده جغرافیایی این طرح، بیانگر این مطلب است که هدف نظام سلطه جهانی تحت الشعاع قرار دادن حوزه تمدنی و فرهنگی جهان اسلام می باشد و این موضوع بیانگر آن است که این جبهه استکباری به رهبری آمریکا و صهیونیسم تحت لوای مبارزه با تروریسم، نبردی را علیه جهان اسلام آغاز کرده است.

از نکات بسیار مهم طرح، آن است که رژیم صهیونیستی به بازیگر غالب در نظم نوین آمریکا در منطقه تبدیل خواهد شد. صهیونیستها بر خلاف اکثر کشورهای عربی، در صورت اجرای این طرح نقش کلیدی در تعیین شکل بندی آتی منطقه ایفا خواهند کرد. به عبارت دیگر، ایالات متحده با انجام اصلاحات روبنایی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی در برخی کشورهای دست نشانده جهان عرب، قصد دارد تا بدین وسیله، موقعیتی را برای اسرائیل در بین کشورهای عربی اسلامی ایجاد کند.

ب ـ شکست طرح خاورمیانه بزرگ:

پس از این که آمریکا در اقدامات خود برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ شکست خورد، راهبرد جدیدی را در پیش گرفت. طبق این راهبرد جدید که پس از شکست مقابله نرم و نیمه سخت، به عنوان سند امنیت ملی آمریکا در سال 2006 مطرح شد، طرح "خاورمیانه بزرگ" جای خود را به طرح "خاورمیانه جدید" داد. موضوعی که ابعاد آن با سخنان کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا به منطقه خاورمیانه روشن شد.

در این طرح که "جنگ علیه تروریسم" به "جنگ علیه بیداری اسلامی" تبدیل شد، رژیم صهیونیستی مهم ترین شریک استراتژیک آمریکا بوده و تضمین امنیت این رژیم و نابودی تمامی سلاحهایی که می توانند سرزمینهای اشغال فلسطینی را مورد هدف قرار دهند به عنوان اولین هدف انتخاب شد.

بر اساس این راهبرد جدید، توافق بر سر برخورد با حماس، حزب الله، سوریه و ایران به عمل آمد.

مرحله اول این سناریو، شامل حمله به غزه با هدف سرنگونی دولت حماس، دستگیری و سرکوب انقلابیون و مهار انتفاضه فلسطین بود. تهاجم به لبنان و اشغال جنوب این کشور تا حد فاصل رودخانهلیطانی به منظور مرعوب نمودن دولت لبنان، تشدید اختلافات سیاسی و فعال کردن گسلهای قومی و فرقه ای علیه حزب الله و بهره گیری از افکار عمومی برای خلع سلاح این جنبش، دومین مرحله از سناریوی مذکور به شمار می رفت. موفقیت در صحنه فلسطین و لبنان این توانایی را به نظام سلطه می بخشید تا سومین مرحله را نیز با هدف تغییر رفتار سوریه در جهت سلیب حمایت خود از گروههای مبارز فلسطینی و لبنانی نیز به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و در صورت نیاز تغییر ساختار آن کشور، عملیاتی نماید.

طبق برنامه های آمریکا و رژیم صهیونیستی، در صورت پیروزی در تغییر ساختار سیاسی سوریه در مرحله چهارم در راستای اشغال منطقه خلیج فارس نوبت به جمهوری اسلامی ایران می رسید تا با سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران، نظام سلطه بتواند به آرزوی دیرینه خود که تسلط کامل بر منابع و ذخایر عظیم نفت و گار منطقه خلیج فارس است دست یابد. قطع بازوان منطقه ای ایران، نظام سلطه را بر آن می داشت تا ضمن زمینه سازی برای اعمال فشارهای سیاسی و محدودیت اقتصادی بر جمهوری اسلامی ایران، با تشدید اختلافات قومی و فرقه ای و بر هم زدن انسجام داخلی از طریق نافرمانی مدنی و همچنین در صورت لزوم عملیات محدود نظامی، شرایط لازم را برای تغییر رفتار و ساختار و حتی سرنگونی جمهوری اسلامی ایران فراهم سازد.

رژیم صهیونیستی قصد داشت مرحله اول طرح خود را در غزه عملیاتی کند. اما طراحی و اجرای عملیات پیشدستانه حماس، موجب خروج ابتکار عمل از دست رژیم صهیونیستی و بر هم خوردن صورت بندی نظامی آنها و تبدیل طرح عملیات در غزه به یک حرکت کور و انتقام جویانه گردید. این امر در کنار مقاومت سرسختانه دولت حماس و مردم فلسطین سبب عدم موفقیت اسرائیل در سرنگونیدولت حماس و مهار انتفاضه شد.

در دومین مرحله سناریوی مشترک آمریکا و اسرائیل، انجام عملیات نظامی بر پایه تجهیزات زرهی در جنوب لبنان و اشغال مناطق جنوبی این کشور تا مرز رودخانه لیطانی بود. اما این بار نیز طراحی و اجرای عملیات پیشدستانه حزب الله در انجام عملیات نظامی در کشتزارهای شبعا علیه پایگاههای رژیم صهیونیستی و به دنبال آن انهدام تانکهای فوق پیشرفته "میرکاوا" که تصور می شد در مقابل تمامی سلاحهای ضد زره مقاوم است، این پیام را به ارتش اسرائیل داد که در طرح عملیات نظامی خود می بایست تغییراتی به وجود آورد. از این رو رژیم صهیونیستی با رویکرد به تاکتیک های هوا پایه و دریا پایه در صدد خروج از استیصال در برابر مقاومت اسلامی در لبنان برآمد.

این بار نیز انهدام ناوچه فوق پیشرفته "ساعر 5" توسط حزب الله، ارتش اسرائیل را ناگزیر به تغییر مجدد استراتژی و بمباران گسترده و رو به افزایش هوایی به منظور وارد کردن فشار برای تغییر افکار عمومی لبنان و وارد کردن حزب الله به خلع سلاح گردید. اما علی رغم بمبارانهای گسترده لبنان توسط رژیم صهیونیستی، یکپارچگی در صحنه لبنان کاملاً مشهود بود به طوری که امیل لحود رئیس جمهور لبنان اعلام داشت که همه لبنان بر ضد اسرائیل یکپارچه است. شکست فاز سخت افزاری طرح نظام سلطه، به دلیل برآوردهای غلط اطلاعاتی از توان حماس و حزب الله لبنان از یک سو و بر هم خوردن صورت بندی نظامی رژیم صهیونیستی با عملیات پیشدستانه این دو جنبش اسلامی از سوی دیگر، باعث شد تا نظام سلطه درد زایمان خاورمیانه جدید را بیش از پیش احساس نماید.

نتایج خیره کننده مقاومت اسلامی لبنان در خلال 33 روز مقاومت در برابر ارتش مجهز رژیم صهیونیستی و شکسته شدن هیمنه و اسطورهشکست ناپذیری این رژیم، جعبه های جدیدی را در منطقه و جهان و حتی داخل اسرائیل گشود و قدرت نرم و سخت افزاری آمریکا را کاهش داد و عملاً نظام سلطه را برای ایجاد خاورمیانه جدید با مشکل مواجه ساخت به گونه ای که این طرح نیز همانند دیگر طرحهای سلطه گرانه آمریکا در خاورمیانه شکست خورد.

گزارش پترائوس فرمانده نظامیان آمریکایی در عراق و رایان کراکر سفیر آمریکا در بغداد نیز که در آن تلاش شده بود واقعیت های عراق برای کنگره آمریکا معکوس جلوه داده شود نه تنها مشکلی را برای هیأت حاکمه آمریکا حل نکرد بلکه علائم افول هژمونی آمریکا در خاورمیانه و شکست آن در عراق را بیشتر برملا ساخت به گونه ای که پترائوس در گزارش خود اظهار داشت:

"اوضاع عراق هنوز پیچیده، سخت و کاملاً ناامید کننده است"

رایان کروکر نیز در توجیه شکست آمریکا در عراق به نکته مهمی اشاره و اعتراف کرد:

"اگر آمریکا و متحدانش از عراق خارج شوند، ایران پیروز اصلی این جنگ خواهد بود. خروج یا کاهش شدید نیروها به شکست ما می انجامد و همه ما باید پیامدهای این شکست را به روشنی دریابیم. اگر عراق دچار هرج و مرج و جنگ داخلی شود، به معنی صدمات انسانی گسترده و فراتر از آن چیزی است که تاکنون در این کشور رخ داده است. این می تواند سبب دخالت کشورهای همسایه شود که همگی آنها آینده خود را در برخی زمینه های بنیادی به عراق پیوند زده اند. بی تردید ایران پیروز این سناریو خواهد بود."

این اعتراف صریح سفیر آمریکا از افول هژمونی آمریکا در خاورمیانه و شکل گیری یک قدرت مقتدر منطقه ای است که رفتار کاملاً مستقلی از هژمونهای جهانی در قرن حاضر دارا خواهد بود.

مآخذ:

  1. صفاتاج، مجید: سناریوی جنگ نفت، انتشارات تجسم خلاق، تهران 1385.
  2. حسینی، حسین: طرح خاورمیانه بزرگ تر، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر، تهران، 1383.
  3. میزان المناعة و الأمن القومی فی اسرائیل، باحث للدراسات، لبنان - بیروت 2004، الباب الثانی: "التحدی الایرانی".