پیکوح نفیش

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


عبارت پیکوح نفیش (Piuuah Nefesh)بهمعنای "حرمت زندگی یهودی" اصطلاح عبری است. واژه "نفیش" به معنی نفس، و کلمه "پیکوح" به معنی آگاهی (به ارزش انسان) است. این عبارت برگرفته از مفهومی "تلمودی" است و از نظر لفظی به وظیفه نجات زندگی انسان در صورت رویارویی با خطر اشاره دارد، اما عملاً به مسئولیت نجات زندگی یهود اشاره می کند.

در سفر لاویان (19/16) چنین آمده است: "در برابر خون نزدیکانت درنگ مکن" یعنی هنگامی که خون همسایه (یهودی) تو ریخته می شود؛ آرام منشین؛ زیرا چنین به نظر می رسد که حرمت زندگی تنها برای افراد قوم مقدس است. حاخامها معتقدند که مفهوم حرمت زندگی حتی قوانین شنبه و مراسم آن را نیز می پوشاند.

حاخامهای اسرائیل بر سر مفهوم این اصطلاح اختلاف نظر پیدا کردند. حاخام اعظم پیشین سفارادی، عوبدیا یوسف، به خاطر نجات زندگی یهود و عملی ساختن مفهوم "پیکوح نفیش" خواهان عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی شد و یکی از فقها نیز با استناد به سفر تثنیه (اصحاح 30/آیه 19) از عهد عتیق که می گوید "زندگی و مرگ، برکت و لعنت را در برابر شما قرار داده ام. زندگی را انتخاب کنید تا شما و فرزندانتان زنده بمانید" نظر او را تأیید کرد.

روشن است که مقصود از زندگی همان زندگی یهود است. اما مخالفان این عقیده به آیه 53ـ52/اصحاح 33 از سفر اعداد استناد می کنند که می گوید: "با بنی اسرائیل بگو: وقتی که از رود اردن عبور کردید و به سرزمین کنعان رسیدید، باید تمامی ساکنان آنجا را بیرون کندی و همه بتها و مجسمه هایشان را از بین ببرید و عبادتگاه های واقع در بالای کوه را که در آنجا بتهایشان را پرستش می کنند خراب کنید. من سرزمینکنعان را به شما داده ام. آن را تصرف کنید و در آن ساکن شوید".

در این عبارت زمین به عنوان اصل مطلق مطرح شده و پیوند با آن و حفظ آن همه ارزشها از جمله زندگی خود یهودیان را می پوشاند. مخالفان حاخام عوبدیا یوسف می توانند به راحتی در تأیید نظر خویش به آیه 20/اصحاح 30 از سفر تثنیه استناد کنند؛ در این آیه چنین آمده است: "خداوند، خدایتان را دوست داشته، از او اطاعت کنید و به او بچسبید؛ زیرا او زندگی شماست و به شما و فرزندانتان در سرزمینی که به پدرانتان ابراهیم و اسحاق و یعقوب وعده داده است، عمری طولانی عطا خواهد فرمود". این آیه، زندگی انسان (و زندگی یهودیان) را نسبت به زمین در مرحله دوم قرار می دهد؛ زیرا خداوند زندگی یهودیان را طولانی می کند تا در این زمین زندگی کنند.

در واقع این اختلاف نظر، درگیری میان دو اندیشه در ساختار چند لایه آیین یهودی است که بیانگر دو درجه متفاوت از حلول گرایی است. در تفکر نخست، حلول خداوند در قوم یهود (و نه زمین) صورت می پذیرد و از این رو یهودی محور هستی می گردد و زندگی او اهمیت بسیاری پیدا می کند. اما تفکر دوم، تمام وجود را در یک سطح خلاصه می کند و خداوند در هر یک از قوم و زمین حلول می نماید تا مثلت حلول گرایی کامل شود و انسان، مرکزیت و اهمیت خود را از دست بدهد تا زمین جایگزین آن گرد و خونها به خاطر آن ریخته شود.

حاییم گوری، شاعر اسرائیلی، زمین اسرائیل را چنین وصف کرده است: سرزمین اسرائیل تنها قطعه ای زمین نیست بلکه الهه انتقام از بت پرستی زشت و پستی است که از نوشیدن خونعبادت کنندگان خویش سیراب نمی شود و خواستار قبرها و تابوتهای بیشتری است. نویسنده اسرائیلی، بن عزرا گفته است که جوانان نظامی اسرائیلی احساس می کنند خانواده های آنها با همدستی دولت، ایشان را قربانی دینی می کنند که به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارد و در برابر، نه غرامت و تاوانی می گیرند و نه تسلیتی می شنوند؛ این جوانان احساس می کنند که این جنگها همان "قربانی کردن اسحاق" البته به شیوه سکولار است؛ یعنی نوعی قربانی شدن که بر محور حلول گرایی بدون خدا می چرخد و به همین دلیل نوعی قربانی کردن بی هدف و بی معنای انسان است.

دایره حلول گرایی بدون خدا بر سر مهاجران وطن گزین بسته شد؛ زیرا سرزمین تقدس یافت و به گفته موشه دایان "یگانه خدا" گشت؛ این سرزمین جایگاه حلول خدا شد و از آنجا که گنگ و کر و لال بود، جایی برای زندگی اعراب، یهودیان و اسرائیلیان باقی نماند و "پیکوح نفیش" هم جایی برای خودنمایی نیافت؛ زیرا براساس این مفهوم حلولی، وجود خدایی که یاریگر قوم خویش باشد واجب می گردد، اما صهیونیسم مرگ چنین خدایی را اعلام نموده است و بنابراین، زمین مقدسی باقی مانده است که برای زندگی هیچ کس حرمتی قائل نیست، چه یهودی و چه غیریهودی.

دایان نیز چاره ای جز این ندارد که بگوید: "ما یک نسل از مهاجرانی هستیم که بدون کلاه خود یا توپخانه نمی توانیم درختی بکاریم یا خانه ای بسازیم. بر ماست که دیدگان خویش را بر کینه برافروخته در دل صدها هزار عرب پیرامون خویش فرو نبندیم. بر ماست که سرهای خود را برنگردانیم تا دستهایمان نلرزد. این سرنوشت و گزینه نسل ماست که آماده ومسلح باشیم قوی و سنگدل باشیم تا شمشیر از دستمان نیفتد و زندگی ما پایان نپذیرد".

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد پنجم، چاپ اول، پاییز 1382.