مونتاگو، خانواده

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


خانواده مونتاگو (Montagu Family) خانواده ای یهودی، انگلیسی و سفاردی تبار در عرصه اقتصاد و سیاست فعال است. مخالفت خانواده مونتاگو با صهیونیسم از دیدگاه طرفدار همانندی (آسیمیلاسیون) است. ساموئل مونتاگو (1911ـ1832) بانک تجاری "ساموئل مونتاگو و شرکا" را تأسیس کرد. این بانک با فعالیت در عرصه معاملات مالی توانست لندن را به مرکز اصلی معاملات تهاتری در بازار جهانی تبدیل کند. خزانه داری انگلستان در بسیاری از مسائل مالی با ساموئل رایزنی می کرد و او در سال 1907 لقب "بارون" گرفت. وی نماینده پارلمان بود.

ساموئل مونتاگو به امور مربوط به یهودیان اهمیت می داد و به همین دلیل به فلسطین، روسیه و ایالات متحده مسافرت کرد. ولی همچنان به شدت باصهیونیسم مخالفت می کرد. دو پسر وی، یعنی لوئیس ساموئل مونتاگو (1869-1927) و ادوین ساموئل مونتاگو (1879-1924) هم از مخالفان صهیونیسم بودند. ادوین که چند پست مهم سیاسی به دست آورد، با اعلامیه بالفور مخالفت کرد. چند هفته قبل از صدور اعلامیه بالفور، ادوین در یادداشتی درباره نفرت و دشمنی با یهودیان که در اعلامیه بالفور وجود داشت تذکر داد که این اعلامیه نمی تواند از ملت یهود یا ارتش یهودی سخن بگوید.

فشارهای شدید وی بر دولت بریتانیا از عوامل تعدیل متن اصلی این اعلامیه شد و سبب گردید که حکومتی که قرار است تشکیل شود فقط حکومت یهودیانی باشد که به فلسطین مهاجرت می کنند و نه یهودیان همه جهان. وی همچنین از اینکه حکومت انگلستان ملتی را به رسمیت شناخته است که وجود خارجی ندارد، اظهار تأسف کرد. برادرش نیز اعلام نمود که یهودیت را چیزی جز یک دین نمی داند.

در آن زمان، جنبش صهیونیسم، که سرانجام به پیروزی رسید، کوشش خود را برای ایجاد یک سپاه یهودی متشکل از مهاجران یهودی اروپای شرقی آغاز کرده بود تا این سپاه در کنار نیروهای بریتانیا وارد جنگ شود و حضور مستقل یهودی را تثبیت کند. مونتاگو گفت تأسیس چنین دسته ای بدان معناست که برادر و برادرزاده وی ناچار خواهند بود در کنار مردمانی که زبان آنها (انگلیسی) را نمی فهمند به خدمت نظامی بپردازند. مونتاگو سپس به این نکته اشاره کرد که بازگشت مورد بحث در دین یهودی فقط با نظارت و توجه خداوند عملی خواهد بود. پس از آن افزود که بالفور و روچیلد، ماشیح رهایی بخش نیستند.

مونتاگو اعتراف می کند که فلسطین در دل های یهودیان جایگاه خاصی دارد، اما این درباره مسیحیان هم صادق است. حتی اراضی مقدس (براساس برداشت او) در بینش مسیحی نقش محوری تری دارد. مونتاگو توضیح داد که اعضای کابینه بریتانیا و صهیونیست ها با دیدگاهی محدود به یک برهه از تاریخ فلسطین می نگرند، یعنی آنان دوره های گوناگون و غیر یهودی تاریخ فلسطین را که بخشبزرگتر این تاریخ است نادیده می گیرند (مونتاگو در یادداشت دیگری به عربیت فلسطین و تاریخ طولانی اعراب در این کشور اشاره می کند).

در پایان یادداشت است که مونتاگو جان کلام را آشکار می کند: اگر یهودی یک وطن ملی داشته باشد، نتیجه این وضع یقینا چنان خواهد بود که گرایش به محرومیت ما از حقوق شهروندی انگلیسی مان افزایش یابد. فلسطین نیز به به گتوی جهان بدل خواهد شد". معنای این سخن آن است که یهودستیزان و صهیونیست ها تلاش می کنند یهودیان را در یک گتوی بزرگ قومی محصور کنند، اما دیوارهای این گتو چنان بلند است که فرهنگ و تمدن و شخصیت یهودی را از دنیای دیگران جدا خواهد کرد. مونتاگو پیشنهاد کرد به جای محروم کردن یهودیان بریتانیا از ملیتشان، صهیونیست ها از حق رأی محروم شوند و اضافه کرد که خود تمایل دارد سازمان صهیونیسم را یک سازمان غیر قانونی که علیه منافع غربی انگلیسی فعالیت می کند به شمار آورد.

فشارهای ادوین مونتاگو (و دیگران) بر کابینه بریتانیا باعث شد متن اصلی اعلامیه بالفور تعدیل شود. به این ترتیب، در اعلامیه بالفور دولت یهودی ای که قرار بود برپا شود، دولت همه یهودیان جهان به شمار نرفت؛ بلکه دولت یهودیانی خوانده شد که تمایل به مهاجرت به فلسطین را داشتند. برادر اوین هم اظهار داشت که یهودیت را صرفا یک دین می داند و نه بیشتر.

موضع گیری خانواده مونتاگو در برابر جنبش صهیونیسم نشان دهنده برخی گرایش ها در میان یهودیان همانند (عربی) شده ای بود که با صهیونیسم مخالف بودند و آن را تعبیری از طرز تفکر گتویی درباره آمیختن دین و قومیت می دانستند. این یهودیان همانند شده معتقد بودند که یهودیان صرفا اقلیت های دینی هستند که دین یهودیت را پذیرفته اند و درست مانند سایر شهروندان به دولت ملی خود که منبع فرهنگ و محور وفاداریشان است، تعلق دارند. آنان صهیونیسم را مانعی در راه یک همانند شدن طبیعی و به هنجار محسوب می کردند.

چنین خانواده هایی در مجلس نمایندگانیهودیان بریتانیا و هیأت یهودی انگلیسی حضور داشتند. این هیأت با صهیونیسم و پیمان بالفور مخالف بود. پس از اعلامیه بالفور، این مخالفت ها براساس دیدگاه های طرفدار همانند شدن شتاب گرفت. زیرا دیگر مجالی برای وفاداری دو گانه نبود و طرح صهیونیسم به یک طرح غربی و حتی یک طرح مشخصا استعماری و انگلیسی تبدیل شده بود که به خدمت وطن اصلی درآمده بود.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.
  2. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.