مصرف گرایی در اسرائیل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


بحران صهیونیسم، ایدئولوژی را عمیقا دچار بحران کرد؛ زیرا پس از آن که صهیونیست ها نظریه یهودی خالص را مطرح کردند متوجه شدند که [بنابراین نظریه] یهودیان در تبعید، شخصیت های بیمار و غیرعادی و نامتعادل دارند. از نظر آنها اینوضعیت غیرعادی، دو نمود اصلی دارد: یکی اقتصادی و دیگری سیاسی. نمود اقتصادی آن، تولیدکننده نبودن یهودیان اشتغال آنها به دلالی، مضاربه و کارهای حاشیه ای غیرتولیدی نظیر قاچاق، فعالیت های مالی، خرید و فروش املاک و داد و ستد بردگان سفید است و نمود سیاسی آن در قضیه موسوم به مشکل ناتوانی خلاصه می شود که ناشی از عدم برخورداری از قدرت و حاکمیت است.

صهیونیست ها بر این باورند که پس از فروپاشی معبد دوم در سال 70 میلادی، یهودیان به گروه های پراکنده ای تبدیل شدند و به داد و ستد و رباخواری اشتغال یافتند و خارج از محدوده نهادهای تصمیم گیرنده قرار گرفتند و بنابراین در تصمیم گیری مشارکتی ندارند و از هیچ گونه حاکمیت مستقل سیاسی برخوردار نیستند. این وضعیت از نظر صهیونیست ها به معنای توقف مسیر تاریخ یهود است.

صهیونیست ها دیدگاه خود را نسبت به جامعه ایده آل یهودی (یعنی تجمع صهیونیستی) به عنوان بخشی از طرح تکامل تمدن که هدف آن عادی سازی شخصیت یهود است مطرح کردند (جامعه ایده آل یهودی نخستین بار به همین معنا در ادبیات صهیونیسم به کار رفت). در این جا عادی سازی به معنای رهایی از ذهنیت بهره کشی اقتصادی از دیگران و اتکاء سیاسی به دیگران است و علاوه بر آن به معنای خودداری از پرداختن به دلالی، مضاربه و فعالیت های حاشیه ای غیرتولیدی و تبدیل شدن به یک ملت یهودی تولیدکننده نیز هست؛ به طوری که این ملت کلیه مراحل عملی تولید را در اختیار خود بگیرد و در نتیجه بر سرنوشت اقتصادی و سیاسی خود حاکم شود.

بوروخوف در این باره می گوید که راه حل صهیونیسم این است که هرم تولید، بر قاعده خود قرار گیرد و یهودیان (در قاعده هرم) به فعالیت های تولیدی بپردازند و به دست خود کار کنند و اکثریت آنها کارگر و کشاورز شوند. اما نظیر هر جامعه دیگر، کارکنان و فعالان در بخش های تجاری و مالی، اقلیتی خواهند شد که در قله هرم قرار خواهند گرفت. اصطلاحا به چنین چیزی "کار عبری" و "اشغالزمین، کار، پاسداری و تولید" گفته می شود؛ یعنی صهیونیست ها بر زمین تسلط یابند، به دست خود کار کنند و همه مراحل تولید را در اختیار خود بگیرند که اگر چنین کردند، انقلاب واقعی صهیونیستی را به انجام رسانده اند؛ زیرا بر زمین چیره گشته اند و در آن به کشاورزی پرداخته اند و ساختار اقتصادی را نیز در اختیار خود گرفته اند و در آن به فعالیت مشغول و بر ساختار سیاسی نیز حاکم شده اند.

بدین ترتیب، از یک شخصیت حاشیه ای، به یک شخصیت تولیدکننده تبدیل شده اند و لذا روند عادی سازی آنها به انجام رسیده است. بنابراین، اسکان اشغالگرانه (یعنی سلطه بر زمین، اخراج ساکنان آن و کار کردن در آن) عملی نیست که معنای محدودی داشته باشد، بلکه عملی فراگیر است که از ابعاد سیاسی و قومی و در نهایت، از بُعد روانی برخوردار است و علاوه بر این، مشکل معنویت صهیونیست ها را حل می کند و وجود آنها را در فلسطین، معقول جلوه می دهد؛ فلسطینی که آنها را از خود می راند و اهالی آن با صهیونیست ها مبارزه می کنند.

اما پس از گذشت نزدیک به پنجاه سال از تأسیس کشور صهیونیستی می توان گفت که این کشور، از داستان موفقیت موعود، فاصله دارد. در زمینه حاکمیت سیاسی، مهاجر صهیونیست به علت وضعیتی که دارد همواره ناگزیر است که به یک قدرت خارجی متکی باشد تا با حمایت مداوم نظامی و سیاسی، بقاء و تداوم او را تضمین کند که چنین چیزی، مفهوم حاکمیت را به کلی بی معنا می سازد.

حمایت اقتصادی از کشور صهیونیستی، مشکلات اقتصادی آن را اگرچه حل می کند، اما هر روز به شهروند اسرائیلی یادآور می شود که صهیونیسم نتوانسته است یهودیان را به حالت عادی درآورد و آنها را از بیماری های تبعیدگاه شفا دهد؛ زیرا مهاجر صهیونیست به شخصیتی مصرف گرا تبدیل شده نه به شخصیت تولیدکننده ای که با دست خود کار می کند و در مراحل مختلف تولید مشارکت دارد. تولید کارگر اسرائیلی برابر با نصف تولید کارگر آمریکایی است و از تولید کارگران همه کشورهای صنعتی (به غیر از ایتالیا) کمتر است. کاهش تولیداسرائیل، موجب کاهش بخش تولید و تورم بخش خدمات می شود. بنابر مطالعه ای که توسط امنون روبنشتاین صورت گرفته، در سال 1945 یعنی پیش از اعلام تأسیس کشور، تعداد یهودیان شاغل در فعالیت های تولیدی، 24 درصد بود و پس از اعلام کشور، هرم تولید، بر قاعده خود استوار شد و تعداد این گروه از یهودیان به 69 درصد رسید. اما پس از گذشت صد سال از اسکان صهیونیستی و به اجرا درآمدن صهیونیسم، این میزان بار دیگر به 23 درصد کاهش یافته است.

انتفاضه فلسطین، باعث شد که دشمن پیش خود نیز رسوا شود؛ زیرا معلوم شد که نیروی کار عرب تولیدکننده از پیش از سال 1948 هنوز در سرزمین فلسطین باقی است. جامعه صهیونیستی درصدد آن برنیامد تا مشکل نیروی کار را از داخل حل کند، بلکه کوشید تا این مشکل را از راه وارد کردن نیروی کار حل کند؛ به طوری که گویا سخن از افزایش تولید و کار عبری، حتی در حرف نیز به باد هوا تبدیل شده است.

بحران تولید موجب گسترش فعالیت های مالی مضاربه ای [ربا] در میان اسرائیلی ها شد و معلوم گشت که بانکهای اصلی اسرائیل و بخش بزرگی از شهروندان عادی به مضاربه می پردازند و از این راه، بدون کوچک ترین تلاش و یا ریسک بزرگ، و با کمک دولت، سود ثابتی را نصیب خود می سازند و این همان ذهنیت واسطه گری زالو صفتانه است. به علاوه، از این امر نیز پرده برداشته شد که برخی از کیبوتس ها نیز در فعالیت های دلالی و مضاربه، دست دارند. نرخ بزهکاری در اسرائیل به طور شگفت آوری افزایش یافته است و اعتیاد به مواد مخدر، بیماری های روانی و فحشا نیز رو به گسترش است.

ناکامی و فرسایش ایدئولوژی، مشکل "بحران معنویت" را به وجود می آورد. معمولاً بحران معنویت، احساس پوچی به دنبال دارد و لذا انسان می کوشد تا با غرق شدن کامل در یک امر عادی (نظیر مواد مخدر، بی بند و باری و مصرف گرایی) بر این مسأله چیره شود. اما افزایش مصرف و غوطه ور شدن در آن، به جای آن که بحران معنویت را تسکین دهد، آن را تشدید می کند و بدین ترتیب، فرسایش و افولایدئولوژی شدت می یابد.

عناصر دیگری نیز در ساختار جامعه اسکانی مصرف گرای صهیونیسم وجود دارد که این روند را تشدید می کند.

1 ـ جوامع سکولار و غیرمذهبی، دو مرحله را پشت سر می گذارند: مرحله ریاضت و پس انداز، و مرحله بهشت مصرف گرایی. جوامع اسکانی هم همین حالت را دارند و حتی تحقق این حالت در این جوامع، در بالاترین درجه شدت و افراط است. جوامع اسکانی نیز مرحله ریاضت شدیدی را پشت سر می گذارند که مستلزم سازماندهی سخت، خویشتن داری و از خودگذشتگی و حتی جانفشانی و مبارزه پی گیر (علیه طبیعتی و ساکنان ستیزه جو) است.

این مرحله، جلوه گاه اشکال اقتصاد و مالکیت جمعی یا شبه جمعی و توسعه بخش نظامی و نفوذ آن در همه بخش های دیگر است؛ مرحله ای که طی آن، زمین به تصرف درمی آید، ساکنان اصلی آن رانده و نابود می شوند و سرمایه ها پس انداز می شود. این مراحل، از آغاز به نام یگانه هدف نهایی و ارزش والا، مرجع و مطلق سکولار، یعنی ابزار وجود و افزایش لذت و رفاه صورت می گیرد و همیشه مصرف در آینده، توجیه کننده تأخیر در اشباع غرایز است. اگرچه شدت مرحله ریاضت، بسیار زیاد است، اما شدت مرحله مصرف گرایی در جوامع اسکانی هم کمتر از آن نیست و علتش این است که مهاجر، انسانی است که میهن خود را ترک کرده و از ریشه، کنده شده است تا تحرک اجتماعی داشته باشد و بیشتر مصرف کند و به جامعه ای اسکانی که آن را بهشت موعود زمینی می داند انتقال داده شده است.

مهاجر شهرک نشین با سنت های میهن [اصلی] خود مخالف است و به آن اعتنایی ندارد. او معمولاً در نبود هر گونه نهاد مذهبی مهاجرت می کند و اگر نهاد مذهبی هم وجود داشته باشد او عادتا بر آن تسلط پیدا می کند و آن را به خدمت خود می گیرد تا به کمک آن عملیات نابودسازی و آواره سازی [ساکنان اصلی] را توجیه کند. علاوه بر همه اینها، او به سنت های مذهبی، فرهنگی و اجتماعی ساکنان محلی نیز اعتقادی ندارد، بلکه به نابودی آن همتمی گمارد؛ لذا کاملاً به چیزی شبیه ماده تبدیل می شود (و تجربه مهاجرتی غرب نیز در این معنا، یک تجربه کاملاً غیرمذهبی است). همه اینها به معنای آن است که ارزش های سود و لذت در این جوامع در حالت انتظار است تا خود را بروز دهد و در راه خود، همه امور مطلق را بزداید و در مسیر سکولاریسم گام نهد.

مهاجرنشین صهیونیستی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ چه در ابتدا وضعیتی مسلحانه و ریاضت کشانه و پیشگامانه داشت و سپس وارد مرحله بهشت مصرف گرایی شد. اما روند انتقال به مرحله دوم، با سرعتی بیش از حد انتظار انجام شد؛ زیرا مهاجران از آغاز، از خارج و توسط لرد روچیلد تأمین مالی می شدند و پس از سال 1917، حمایت و کمک مالی از سوی سازمان جهانی صهیونیسم افزایش یافت. اما مرحله پیشگامی مسلحانه به اندازه کافی همراه با ریاضت نبود و تا حدود زیادی با لذت گذرا و مصرف گرایی شدید و تمایل شدید به ابراز وجود همراه بود.

پس از تأسیس کشور، کمک خارجی به اندازه ای افزایش یافت که در تاریخ بشریت، نظیر نداشت و همین امر باعث افزایش توقعات مصرف گرایانه شد و توان تحمل ریاضت و به تعویق انداختن لذت و رفاه را کاهش داد. لذا هنگامی که اسرائیل در سال 1967 ـ یعنی تنها بیست سال پس از تأسیس کشور ـ به پیروزی دست یافت، مصرف گرایی و گرایش به لذت به حد انفجار رسید و توقعات نیز بالا رفت و توان تحمل، تضعیف شد و مهاجران دریافتند که مرحله ریاضت به پایان رسیده و زمان ورود به مرحله مصرف و کالاهای وارداتی فرارسیده است.

این به معنای آن است که رشد سکولاریسم در جامعه، ارزش ها و پندارهای مطلق و حتی پندار مطلق صهیونیسم و دیگر ساز و کارهای خویشتن داری را زدود و این در حالی بود که جامعه هنوز ریشه نکرده و زیربنای خود را نساخته بود. لذا گرایش به آمریکا در جامعه افزایش یافت و توان مهاجران در تحمل سختی ها کاهش یافت و با شعله ور شدن انتفاضه، بحران جامعه صهیونیستیشدیدتر شد.

این وضعیت باعث شد که شیوه های شناخت در جامعه نیز دگرگون شود؛ مثلاً الگوی کیبوتسی تضعیف شد و الگوی روش قطان ـ یعنی شهروند دارای سر کوچک و معده بزرگ ـ ظهور کرد.

از آن جا که جامعه صهیونیستی به لذت روی آورد، می بینیم که مفهوم قدیمی مهاجر صهیونیست ـ به عنوان پیشگامی که در یک دست خود گاوآهن و در دست دیگر تفنگ دارد ـ فرو پاشیده شد و مهاجر جدیدی ظهور کرد که در جست وجوی تحرک اجتماعی و بالا بردن سطح زندگی خود می باشد؛ لذا ملاحظه می شود که شهرک های جدید در کرانه باختری با شهرک های قدیمی تفاوت دارند؛ چرا که هیچ نشانی از ریاضت در آن وجود ندارد، بلکه تنها خانه های مجلل، استخر و همه اشکال رفاه در آن به چشم می خورد.

فراخوانی برای سکونت در این شهرک ها به صورت شعارهای مذهبی یا شبه مذهبی و ایدئولوژیک (یا شبه ایدئولوژیک) نیست، بلکه دعوتی پی برده به مصرف است؛ مثلاً یکی از آگهی ها تبلیغ ویلای بزرگی است که در جای زیبایی قرار دارد و نصف قیمت ویلاهای مشابه در داخل مرزهای سال 67 است؛ اما با وجود این از مرکز قدس، نتانیا و تل آویو، 30 دقیقه فاصله دارد. پاسداری از این خانه های مجلل مهاجرنشین نه به عهده شهرک نیشنان، که به عهده ارتش اسرائیل است.

بنابراین، به جای آن که شهرک ها و شهرک نشین ها خط مقدم نظامی و کمکی برای نیروهای صهیونیستی باشند، باری بر دوش آنها هستند. به همین علت، این گونه شهرک نشینی را "شهرک نشینی تهویه مطبوع" نام نهادیم که این نامگذاری، واقعیت زندگی در اسرائیل را بهتر از شعارهای دروغین صهیونیستی که توسط بوق های تبلیغاتی صهیونیستی عنوان می شود، منعکس می کند.

2 ـ بی تردید، از آن جا که جامعه صهیونیستی، جامعه مهاجران است، همواره گروه های انسانی جدید به سوی این جامعه گسیل می شوند و مصرف گرایی آن را شدت می بخشند؛ همان گونه که باآمدن مهاجران شوروی، چنین وضعیتی پیش آمد.

3 ـ از عواملی که به مصرف گرایی کمک می کند، پدیده گرایش به آمریکاست. این پدیده، شیوه ای از زندگی است که جوهر آن، در پیش گرفتن موضع عمل گرایانه است که به کلیات و اصول توجهی ندارد و بر جزئیات و حل مشکلات مستقیم تمرکز دارد و ابزار اصلی آن برای حل منازعه، خشونت است و در درجه اول بر فرد تأکید می کند و بر ضرورت ارضای فوری [خواسته ها و امیال] تأکید دارد.

رابطه اسرائیل با ایالات متحده، رابطه ای ویژه و عمیق است. هر دو جوامعی مهاجرنشین هستند و بر محو تاریخ دیگران و نابودسازی و راندن آنها استوارند. هر دو بر اسطوره غربی مهاجرت (صهیون جدید) متکی هستند. در کنار این رابطه تمدنی شبه مذهبی، رابطه عملی سیاسی نیز وجود دارد. به این صورت که ایالات متحده، حامی امپریالیستی کشور صهیونیستی کارکردی است و از آن پشتیبانی کرده و آن را تأمین مالی می کند و بقاء و تداوم آن را تضمین می کند. ایالات متحده، بزرگ ترین تجمع یهودیان جهان را (که از تجمع صهیونیستی نیز بیشتر است) در خود جای داده است.

بی تردید، این رابطه، زمینه خوبی برای مبادله دو طرف و گرایش به آمریکا به وجود می آورد. علاوه بر این، با توجه به رشد سکولاریزاسیون و گسترش نسبیت اخلاقی، همه جوامع جهان به آمریکا گرایش دارند. گرایش به آمریکا یعنی فرسایش ریشه ها و فروپاشی مرزها، که این امر مصرف گرایی را نیز تقویت می کند.

4 ـ گرایش به آمریکا با جهانی سازی ارتباط کامل دارد و جهانی سازی در تجمع صهیونیستی نیز آثار خود را بر جای می گذارد. به طوری که انسان، ریشه ای قومی و مذهبی خود را از دست می دهد و هرچه بیشتر، مصرف گرا می شود؛ زیرا مصرف کالاها، راه تحقق بهشت زمینی می شود و در جهانی سازی، کالاهای جهانی (یعنی آمریکایی) سمبل این بهشت نوین هستند.

این پدیده ها در همه جوامع وجود دارد ولی تأثیر منفی آن در تجمع صهیونیستی عمیق تر است؛زیرا این تجمع، جامعه ای است که قرارداد اجتماعی آن، بر ایدئولوژی ای استوار است که هویت، پایه و ستون فقرات آن را تشکیل می دهد.

5 ـ گرایش به خصوصی سازی نیز ناشی از همین اوضاع است؛ زیرا خصوصی سازی یعنی این که نقطه آغاز، فرد است نه جامعه و فرد بر جامعه ترجیح دارد. بی تردید، چنین وضعیتی مصرف گرایی را تشدید می کند. خصوصی سازی در تجمع صهیونیستی تأثیر عمیقی دارد؛ زیرا این تجمع اسکانی باید خود را به طور گروهی سازمان دهد تا در برابر مقاومت صاحبان زمین، باقی بماند،

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.