مسیحیان در نظام سیاسی اسرائیل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


اگرچه بیت المقدس از نظر تاریخی و مذهبی دارای ارزش والایی برای ادیان مختلف اسلام، یهود و مسیحیت است، اما امروزه یهودیان به میزان بسیار زیادی سایر ادیان را از حقوق خود در این رابطه محروم کرده اند. تصرف کامل بیت المقدس در سال 1967 و الحاق رسمی آن به دولت یهودی اسرائیل، نقض توافقات بین المللی در مورد این مکان مشترک مذهبی می باشد.

در این نوشتار جایگاه کنونی مسیحیان در نظام سیاسی اسرائیل به ویژه وضعیت کنونی مسیحیان در اسرائیل از نظر جمعیت و محل سکونت؛ سابقه تاریخی روابط مسیحیان با یهودیان؛ وضعیت سیاسی ـ اجتماعی مسیحیان در شرایط کنونی در اسرائیل و تأثیر تقویت مواضع مسیحیان صهیونیست در آمریکا و رابطه نزدیک آنها با دولت اسرائیل بر وضعیت مسیحیان ساکن در اسرائیل مورد مطالعه قرار می گیرد.

الف ـ وضعیت کنونی مسیحیان:

براساس آخرین آماری که مرکز آمار اسرائیل در پایان سال 2004 اعلام کرد، 144 هزار مسیحی در اسرائیل زندگی می کنند که 117 هزار نفر آنها عرب بوده و بقیه از مهاجرین جدید می باشند. براساس آمار مذکور مسیحیان در سال 2003، 1/2 درصد از جمعیت اسرائیل را تشکیل می دادند. مهاجرین جدید کسانی هستند که براساس قانون بازگشت حقوق شهروندی را به علت آنکه وابستگان درجه یک یهودیان (ازدواج با یهودیان) هستند، دریافت کرده اند. اکثر این افراد در دهه 1990 از جمهوریهای سابق شوروی و اتیوپی وارد اسرائیل شده اند.

تعداد جمعیت مسیحیان عرب نسبت به مسلمانان عرب و نیز یهودیان در سرزمین فلسطین پس از سال 1948 به شدت تغییر کرده است. قبل از اشغال فلسطین که تعداد کمی یهودی در آن سرزمین سکونت داشتند، مسیحیان 21 درصد از جمعیت اعراب را تشکیل می دادند، اما به رغم آنکه اعراب مسلمان در مناطق کرانه باختری و نوارغزه آواره شدند و تعداد زیادی از آنان به کشورهای دیگر پناهنده شدند.

همین کاهش در مورد جمعیت مسیحیان نسبت به کل جمعیت اسرائیل نیز قابل مشاهده است. مسیحیان که در سال 1948، 9/17 درصد از کل جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند، در سالهای 1961، 1972، 1980، 1985 و 1989 تنها 3/2 درصد از جمعیت ساکنان مناطق 1948 را تشکیل می دادند. البته این درصد با افزایش محدودی در سال 1989 به 4/2؛ 1991 به 5/2؛ 1992 به 7/2 و 1993 به 8/2 و هم اکنون به 1/2 درصد رسیده است.

مهمترین دلیل کاهش جمعیت مسیحیان در اسرائیل، پایین بودن نرخ موالید میان آنها می باشد. به گونه ای که هر زن مسیحی به طور متوسط 3/2 کودک به دنیا می آورد. این در حالی است که این رقم برای زنان یهودی 7/2 و برای زنان مسلمان فلسطینی 5/4 است، نرخ رشد جمعیت مسیحیان مانند یهودیان در حال کاهش است و هم اکنون 4/1 درصد می باشد. تنها 34 درصد از جمعیت مسیحیان زیر 19 سال سن دارند و 8 درصد نیز بالای 65 سال سن می باشند.

علاوه بر مسئله مذکور، بسیاری از مسیحیان به علت شرایط سخت زندگی در اسرائیل، به کشورهای دیگر مهاجرت می کنند و برخلاف جمعیت اعراب که به علت میزان بالای موالید، و جمعیت یهودیان که به علت ورود مهاجرین جدید، افزایش می یابند، جمعیت مسیحیان همچنان در حال کاهش است.

از نظر جغرافیایی اکثر مسیحیان در منطقه جلیله به ویژه شش روستای اطراف آن ساکن هستند. ناصره نیز یکی از مراکز عمده تجمع مسیحیان است. حدود 20 هزار مسیحی در این شهر زندگی می کنند. در حیفا نیز پیش از 16 هزار مسیحی ساکن هستند. سومین منطقه از نظر جمعیت مسیحیان، "شفاعمر" است که بیش از هفت هزار مسیحی در آنجا سکونت دارند. بقیه نیز در آکرا و رام الله سکونت دارند، حدود 20 هزار مسیحی نیز در بیت المقدس ساکن هستند. حدود هفت درصد از جمعیت نوارغزه نیز از مسیحیان تشکیل شده است.

ب ـ سابقه تاریخی روابط یهودیان و مسیحیان:

اختلاف میان یهودیان و مسیحیان بسیار ریشه دار است. یهودیان معتقدند مسیحیان که پیش از ظهور حضرت عیسی، پیرو دین یهود بوده اند، با گرویدن به آیین او با کنیسه قطع رابطه کرده و به جرگه شرک یا کافری پیوسته اند. به همین دلیل بای (پدران) کلیسا می گفتند که یهودیان در نمازهای روزانه خود سه بار بر عیسی (ع) لعنت می فرستند و به همین خاطر آنها را مانند شیاطین در نظر می گرفتند. از طرف دیگر مسیحیان یهودیان را متهم می کنند که در دستگیری و دادن اطلاعات به "پونطیوس پیلاطوس" حاکم رومی فلسطین برای دستگیری حضرت عیسی دست داشته اند و "یهودا اسخریوطی"، محل اخفای حضرت مسیح را افشا کرده و به این صورت، حضرت مسیح (ع) به صلیب کشیده شد.

در دوره قرون وسطی که عصر حاکمیت و غلبه روحانیت مسیحی در سراسر اروپا بود، قوانین و فتاوی متعددی علیه یهودیان وضع و صادر شد. در سال 1095 که جنگ صلیبی آغاز شد، برخی از مسیحیان، کشتن یهودیان اروپا را مقدم بر کشتن مسلمانان می دانستند. در مهمترین شوراهایمسیحیان که هرچند سال یکبار توسط کلیسا برگزار می شد، احکامی علیه یهودیان صادر می شد.

پاپ اینوسنت سوم و نیز چهارمین شورای لاتران در سال 1315 میلادی، یهودیان را موظف به پوشیدن لباس خاصی می کردند. مسیحیان، یهودیان را مجبور می کردند که پارچه زردرنگی به گردن بیندازند. این پارچه قوسی شکل به نشانه تحقیر و نماد قطعه طلایی که یهودا اسخریوطی پس از خیانت به حضرت عیسی گرفته بود، به گردن یهودیان آویخته می شد.

همچنین مسیحیان، یهودیان را به قطعه قطعه کردن و هتک حرمت نانهای فطیر (که بیانگر جسم حضرت عیسی است) متهم می کنند. به زعم مسیحیان نان فطیری که یهودیان مصرف می کنند، شکنجه جسمی حضرت عیسی از طریق قطعه قطعه کردن نان فطیر را تداعی می کند.

به علاوه مسیحیان، یهودیان را متهم می کنند که از خون غیریهودیان نوعی نان به نام "ماتزو" (Matzoh Mazzoh)درست می کنند. پس از آنکه در سال 1144 تعدادی یهودی به کشتن چند غیریهودی و استفاده از خون آنان در فطیر مقدس اعتراف کردند، بحث خون فطیر بین مسیحیان و یهودیان بسیار جدی تر شد.

علاوه بر این موارد، یهودیان توسط مسیحیان در مناطق محدودی به نام گتوها (getto)مجبور به سکونت بودند. اگرچه برخیها معتقدند که زندگی دسته جمعی یهودیان در مکانهای خاصی به سود آنها بوده، اما یهودیان امروزه، گتوها را نماد آنتی سمیتیسم می دانند. روابط میان مسیحیان و یهودیان با به قدرت رسیدن فاشیستها در ایتالیا و نازیها در آلمان تا حدودی وخیم شد. در این مقطع مسیحیت در مقابل یهودیت قرار نگرفت، بلکه برخی از اصول فاشیسم و نازیسم و عملکرد رهبران آنها باعث شد بخشی از یهودیان مانند سایر گروهها صدمه ببینند. یهودیان پس از جنگ جهانی دوم در این رابطه با بزرگنمایی کشتار یهودیان، موضوع هولوکاست را مطرح نمودند.

البته رابطه خصومت آمیز یهودیان و مسیحیان پس از جنگ یهودیان و مسیحیان پس از جنگ جهانی دوم به تدریج برطرف شد. در دومین نشست شورای واتیکان در سال 1967، واتیکان طی یکسند رسمی، یهودیان را از اتهام قتل حضرت عیسی (ع) تبرئه کرد. پاپ ژان پل دوم، اولین رهبر روحانی کاتولیک است که از یک کنیسه در شهر "اتونال" در ایتالیا دیدن کرد. به علاوه سند چهل صفحه ای که در آن مسیحیان از یهودیان دلجویی می کنند، نخستین اعترافنامه مسیحیت جهت ندامت از گذشته است. در سند مذکور از قتل یهودیان در جنگ جهانی دوم به عنوان یک تراژدی فراموش ناشدنی یاد شده است. پاپ ژان پل دوم نیز در سال 1996 بار دیگر صراحتا اعلام کرد که یهودیان مسئول قتل حضرت عیسی (ع) نیستند. در سال 1997 نیز، پاپ در همایشی که در زمینه مبارزه با آنتی سمیتیسم برگزار شد، ابراز داشت: آنتی سمیتیسم هیچ توجیهی ندارد و مطلقا محکوم است.

به علاوه واتیکان بخشی از پرونده های محرمانه خود را که به روابط کلیسای تاتولیک و رژیم آلمان نازی مربوط است، در دسترس محققان قرار داده است. یهودیان ادعا می کنند که کلیسا در مقابل کشتار یهودیان توسط نازی ها در دوره هیتلر سکوت کرده است.

ج ـ مسیحیت صهیونیست عامل تقویت یا تضعیف مسیحیان:

پس از آنکه جرج بوش در سال 2000 به قدرت رسید، دو گروه در آمریکا به شدت تقویت شدند که هر دو دیدگاه مثبتی نسبت به اسرائیل دارند. از یک طرف نئومحافظه کاران در کانونهای مهم قدرت از جمله معاونت ریاست جمهوری، وزارت دفاع خارجه و... عهده دار سمتهایی شدند و این وضعیت در دوره دوم ریاست جمهوری جرج بوش با انتخاب کاندولیزا رایس به عنوان وزیر خارجه بیشتر تقویت شد و در طرف دیگر مسیحیان صهیونیست قرار دارند که دارای نگرش خاصی نسبت به اسرائیل هستند. مسیحیان صهیونیست نه تنها در سطح قدرت سیاسی آمریکا تأثیرگذارند، بلکه در عرصه اجتماعی نیز طیف بسیار گسترده ای از جمعیت آمریکا را پوشش می دهند. برخی منابع، تعداد هواداران صهیونیسم مسیحی را در آمریکا بیش از 70 میلیون نفر اعلام کرده اند.

مهمترین دیدگاه مسیحیان صهیونیست، بازگشت دوم حضرت عیسی است. بر مبنای چنیناعتقادی، حضرت مسیح روزی به زمین بازخواهد گشت و برای هزار سال حکومت می کند و اقدامات او طی هفت مرحله صورت می گیرد. اکنون مرحله ششم یا مرحله کلیساست و مرحله بعد "آخرالزمان" (End-Time) خوانده می شود که طی آن حضرت مسیح به سوی زمین رو می کند و مؤمنان مسیحی را حیات دوباره می بخشد، سپس "ضد مسیح" (Antichrist) در زمین ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجی یهودیان خواهد خواند. برخی معتقدند که آنچه موجب باور برخی به او می شود، این است که وی قادر به اعاده صلحی ظاهری در خاورمیانه خواهد شد.

حکومت ضد مسیح هفت سال به طول خواهد انجامید و دوره "رنج یا آزمایش بزرگ" (Tribulation)خوانده می شود. در نیمه اول این دوره، ضد مسیح صلح ظاهری را برقرار خواهد داشت و در نیمه دوم علیه اسرائیل اقدام خواهد کرد. او به این ترتیب مجموعه گناهان بشر را کامل کرده و حکم نهایی خود را موجب و شروع دوره ای بی سابقه از جهت آزار یهود را باعث خواهد شد. این دوره با محاصره بیت المقدس به وسیله ملتهای متخاصم که قصد نابودی آن را دارند، خاتمه خواهد یافت و صحنه برای نبرد نهایی (Armageddon) آماده خواهد شد. در این مرحله حضرت عیسی سوار بر اسبی سفید، به زمین بازخواهد گشت و در پی او سواره نظامی مرکب از مؤمنان از ابرها سرازیر خواهند شد، معابد باستانی یهودیان را احیا و حکومتی هزار ساله را آغاز می کند، بهشت و زمینی جدید را نشان خواهد داد و شیطان را برای همیشه خاموش خواهد کرد.

علاوه بر این عقاید دین شناختی (تئولوژیک) مسیحیان صهیونیست به نوبه خود مبنای اصلی جانبداری این جریان از اسرائیل و پایگاه سیاسی قابل توجهی برای طرفداران حزب لیکود در آمریکا و عملکرد کسانی چون شارون در اراضی اشغالی فراهم آورده است. بر این مبنا، ایجاد اسرائیل در سال 1948 تحقق یک پیشگویی پیامبرانه و مقدمه عملی شدن پیشگوییهای دیگر بوده است.

د ـ وضعیت کنونی مسیحیان:

اگرچه هم اکنون مسیحیان صهیونیست در آمریکا در موضع قدرت هستند و حمایت آنها از دولت اسرائیل کاملاً صریح است، اما این موضوع تغییر زیادی در وضعیت مسیحیان اسرائیل ایجاد نکرده و بلکه باعث تقویت موضع یهودیان شده است. از منظر مسیحیان صهیونیست، مسیحیان اسرائیل بیشتر عرب هستند و هویت عربی آنها بر هویت دینی آنان غلبه دارد.

در حالی که هر گونه تعرض به یهودیان در کشورهای دیگر به شدت با واکنش صهیونیستهای مسیحی مواجه می شود، از ظلمهایی که در حق مسیحیان فلسطینی انجام می شود، چشمپوشی می شود.

برای آنکه وضعیت کنونی مسیحیان در فلسطین به طور عمیق تر بررسی شود، لازم است این موضوع را از منظر شکافهای اجتماعی در جامعه اسرائیل بررسی شود.

اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیاداری جوامع همگن نبوده و شکافهای اجتماعی، جمعیت آنها را در گروههای زیادی از یکدیگر جدا کرده اند. آنچه در زمینه شکافهای اجتماعی اهمیت بیشتری دارد، فعال بودن یا غیرفعال بودن آنهاست که البته این موضوع متأثر از عوامل زیادی است. یعنی اینکه هر کدام از این عوامل، باعث تقویت اختلافات میان افراد و گروهها می شوند و آنها از یکدیگر فاصله بیشتری می گیرند.

از نظر شیوه ترکیب، شکافهای اجتماعی ممکن است یکدیگر را تقویت کنند و یا بر روی هم بار شوند. این وضعیت را شکافهای متراکم می خوانند. ممکن است شکافهای اجتماعی یکدیگر را تضعیف کنند که در این صورت شکافهای متقاطع نامیده می شوند. وقتی شکافهای اجتماعی متراکم باشند، اغلب جامعه دوقطبی می شود و پتانسیل کشمکش اجتماعی افزایش می یابد. برعکس وقتی شکافهای اجتماعی یکدیگر را قطع کنند، با توجه به افزایش نقاط مشترک گروه بندیهای اجتماعی زمینه منازعه اجتماعی کاهش می یابد. همچنین شکافها را براساس تعداد، شیوه ترکیب و فعال یا غیرفعال بودن به جامعهتک شکافی و چند شکافی تقسیم می کنند. اگر در یک کشور تنها یک شکاف عمده از نظر شکافی فعال می گویند و اگر به طور همزمان چندین شکاف فعال باشند، جامعه چندشکافی ایجاد می شود.

برای مثال اگر در یک کشور شکاف اختلاف مذهبی فعال باشد، آن جامعه، جامعه تک شکافی فعال است، اما اگر در کنار مذهب و نژاد، زبان و عوامل دیگر، نیز بر تفکیک گروهها از یکدیگر مؤثر باشند، جامعه چندشکافی فعال ایجاد می شود.

جامعه کنونی اسرائیل، از شکافهای متعددی رنج می برد. سه شکاف عمده هم اکنون در این کشور یکدیگر را تقویت می کنند که عبارتند از شکاف اعراب - یهودیان؛ شکاف سفاردی - اشکنازی و شکاف سکولارها و مذهبیون.

موضوع مسیحیان به شکاف نخست برمی گردد، زیرا اکثریت قریب به اتفاق، جز اعراب محسوب می شوند و دو شکاف دیگر درون قومی و مربوط به یهودیان است. اگر شکاف میان اعراب مسلمان و یهودی ریشه در توسعه طلبیهای معاصر یهودیان دارد و با اشغال سرزمین فلسطین تشدید شد و سپس با محدود شدن اعراب منطقه 1948 ادامه یافت، از نظر تاریخی میان یهودیان و مسیحیان اختلافات زیادی وجود داشته که بخشی از آن ذکر شد. شکافهایی که دارای سابقه تاریخی هستند، به طور بالقوه زمینه را برای ایجاد تنش فراهم می کند و در صورت وجود سایر عوامل شکاف اجتماعی نشدید می شود.

علاوه بر این، از بدو تشکیل اسرائیل، حقوق مسیحیان فلسطینی همانند مسلمانان عرب نادیده گرفته شد. در بیانیه ای که هنگام اشغال فلسطین توسط بن گوریون قرائت شد، اسرائیل یک دولت یهودی معرفی شد. طبیعی است که در چنین دولتی، سایر ادیان از اهمیت زیادی برخوردار نباشند.

امروزه همان تبعیضهایی که علیه مسلمانان فلسطینی در مناطق 1948 اعمال می شود، نیز در مورد مسیحیان اعمال می گردد، زیرا همان گونه که گفته شد، هویت عربی مسیحیان بر هویت مذهبی آنها از نظر اسرائیلیها می چربد.

مسیحیان نیز مانند مسلمانان از اولین گام برای استفاده از خدمات دولتی در اسرائیل که انجامخدمت سربازی است، محروم هستند. چون در این کشور دریافت بسیاری از مزایا و حتی حقوق اولیه اجتماعی نظیر استخدام در ادارات دولتی داشتن کارت پایان خدمات دوره ضرورت است.

محلهای سکونت مسیحیان نیز از همان مشکلاتی که اعراب مسلمان از آنها رنج می برند، برخوردارند. میزان بیکاری در میان مسیحیان ـ اگرچه آمار دقیقی در این رابطه در دسترس نیست، اما بسیار بالاست. بودجه دولتی برای نهادهای آموزش و سایر خدمات مدنی در این مناطق نیز از قاعده کلی در مورد اعراب فلسطینی حمایت می کند.

مسیحیان مانند مسلمانان از حقوق سیاسی چندانی نیز برخوردار نیستند. برای نمونه کرسیهایی که آنها در پارلمان اسرائیل نسبت به جمعیت خود دارند، ارائه می شود.

یکی از شاخصهای مهم برای بررسی وضعیت مسیحیان در نظام سیاسی اسرائیل، چگونگی و میزان برخورداری آنها از انجام مراسم مذهبی خود می باشد. همان گونه که پیش تر گفته شد، بیت المقدس برای مسیحیان دارای ارزش والایی از منظر مذهبی است و اماکن مقدس مسیحیان در این منطقه قرار گرفته است. کلیسای مدفن مقدس (واقع در شهر قدیمی قدس) که بنابه روایات مسیحی، حضرت عیسی (ع) در آنجا به خاک سپرده شده و همچنین مقبره مریم عذری (واقع در نهال کیدرون) از جمله اماکن بسیار مقدس برای مسیحیان هستند که در این منطقه قرار دارند. به علاوه حرم (مکان مقدس) معراج واقع در کوه زیتون نیز که به اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی (ع) از آنجا به ملکوت عروج کرده است، در شهر قدس قرار دارد.

کلیساهای چهار گرایش مهم ارتدوکسهای کلداین، ارتدوکسهای غیر کلداین (مونوفیستها) کاتولیکهای رم و پروتستان که مجموعا شامل 50 کلیسا که از دوره بیزانتین تأسیس شده اند، در فلسطین وجود دارند.

مسیحیان با وجود چنین اماکن مقدسی در انجام مراسم مذهبی به ویژه بازدید از اماکن مقدس خود محروم هستند. یاسر عرفات طی سخنانی در سال 2002 گفت: احداث دیوار در اطراف قدس و خطراتی که برای فلسطینیان عرب، مسلمان و مسیحی وجود دارد، باعث شد که هیچ کدام از آنها نتوانند برای نماز به حرم مقدس و یا کلیسای قیامت بروند. اگرچه مقامات اسرائیلی فقط در ایام کریسمس به مسیحیان اجازه می دهند که مراسم خود را در مکان مذکور برگزار نمایند.

سازمان حقوق بشر در گزارشی به اهانت صهیونیستها به مقدسات مسیحیان اشاره کرده و اعلام نمود با این اقدام تمام قوانین و منشورهای بین المللی که خواهان اقدام به این مقدسات و رعایت آزادی تمامی شهروندان می باشند، نقض شده است.

در این گزارش به برخی کلیساهای مسیحیان ازجمله کلیسای "البرباره" در رام الله و کلیسای "الهار متری" در نابلس که توسط صهیونیستها مورد صدمه واقع شده اند، اشاره شده است. در گزارش سازمان حقوق بشر به شعارنویسی گروههای تندروی یهودیعلیه مقدسات مسیحیان در شهر الخلیل نیز اشاره شده است. این اقدامات در حالی انجام می شود که هر گونه شعارنویسی، ترسیم نمادها، تخریب جزئی قبرستانها و یا کنیسه های یهودیان در سراسر دنیا با عنوان مصادیق آنتی سمیتیسم به شدت با بزرگنمایی از سوی صهیونیستها مطرح می شود.

مآخذ:

  1. صبری جریس، احمد خلیفه: ساختارهای صهیونیستی، ترجمه قبس زعفرانی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، تهران 1381.
  2. رابرت اس ویستویج، "پاپ، کلیسا و یهودیان" ترجمه مسعود شبرو، فصلنامه مطالعات منطقه ای (اسرائیل ـ آمریکاشناسی)، جلد اول، 1378.
  3. بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، (سیاسی ـ داخلی)، 10/12/1383، شماره 3ـ239.
  4. چشم انداز ارتباطات فرهنگی، سال هشتم، اردیبهشت ماه 1383.
  5. Moshe Ma'oz and Gabriel scheffer. Middle eastern Minorities and Diasporas. Great Britain: Sussex academic press. 2002. p 124.
  6. Sandras, williams, the origins of christian Antisemitism, judaic studies program. tmiversity of centeral florida. 1993.
  7. www.Jcpa.org(2002/6/11)
  8. www.Us-Israel.org.