لحی، سازمان

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


"لحی" (Lehi) کوتاه شده عبارت عبری "لحمی حیروت یسرائیل"، به معنای "جنگجویان راهآزادی اسرائیل"، و یک سازمان نظامی صهیونیستی سری است که آبراهام اشترن پس از مرگ ژابوتنسکی پدر روحی و فکری سازمان ارگون (سازمان نظامی قومی ـ اتسل) در سال 1940، پس از جدا شدن خود و شماری از طرفدارانش از اتسل، آن را تأسیس کرد. جداشدگان، نخست نام "اِرگون زوی لئومی باسرائیل" را که به معنای "سازمان نظامی قومی در اسرائیل" بود بر خود می نهادند تا با نام سازمان مادر، تفاوت داشته باشد. سپس نام این سازمان، به "لحی" (Lehi) مختصر شده "لحمی حیروت یسرائیل" تغییر یافت. از سال 1942، پس از آن که اشترن توسط مقامات سرپرستی انگلیسی در فلسطین به قتل رسید، به نام بنیانگذار خود نیز شناخته می شد.

اختلافاتی که به جدایی انجامید، مربوط به موضع گیری در برابر نیروهای درگیر در جنگ جهانی دوم بود؛ زیرا اتسل با انگلیس همکاری می کرد و ژابوتنسکی نیز قبل از مرگش سیاست مسالمت آمیز ارگون در قبال نیروهای قیمومیت انگلیس را توصیه کرده بود. در حالی که گروه اشترن معتقد بود که برای خلاص شدن از اشغالگری انگلیس در فلسطین و سپس، تأسیس کشور صهیونیستی، باید در کنار آلمان نازی ایستاد.

با آن که لحی، به هیتلر جز به عنوان قاتل یهودیان نگاه نمی کرد، اما همان طور که اشترن گفته است قضیه را این گونه توجیه می کردند که "ما از قصابی کمک می گیریم که برحسب شرایط، دشمن دشمن ما شده است"! لحی، پیوستن به "دشمن" انگلیسی را جرم می شمرد و در مقابل تلاش می کرد که با آلمان نازی و ایتالیای فاشیست به توافق برسد؛ البته این تلاش به شکست انجامید.

این سازمان علیه تأسیسات انگلیسی، به برخی عملیات خرابکارانه و اشغالگرانه دست زد. مثلاً در سپتامبر 1940، بانک انگلیسی فلسطینی را تصاحب کرد. این فعالیت، با ترور لرد موین، وزیر انگلیس درامور خاورمیانه و نماینده رسمی انگلیس در قاهره، در نوامبر 1944 که به ازای انتقام از قتل اشترن انجام گرفت، به اوج خود رسید. سازمان لحی حتی با همکاری گروههای تروریستی دیگر، عملیات خرابکارانه وسیعی علیه اعراب انجام داد. از بین این عملیات، جنایت نابودی دسته های یافا در نوامبر 1947 را می توان نام برد. این جریانات، از یک سو میان لحی و اتسل و از سوی دیگر میان لحی و هاگاناه، برخوردهایی را به وجود آورد، تا آنجا که هاگاناه در تعقیب و بازداشت اعضای لحی، با مقامات انگلیسی همکاری کرد.

این سازمان برای تبلیغ اهداف و اصولش، دو گاهنامه به نام "هاوریت" یعنی "جبهه" و هاماس یعنی "خرَد" را در محافل تجمع اسکانی صهیونیستی و اعضاء اتسل و پالماخ، منتشر کرد. همچنین یک مجله داخلی به نام "بمحتریت" یعنی "عملیات سرّی" منتشر نمود و از تبلیغات رادیویی نیز استفاده کرد. این سازمان به هنگام انشعاب خود بر دستگاه فرستنده رادیویی اتسل تسلط داشت.

سیاست لحی در موارد زیر خلاصه می گردد:

1) دعوت برای تشکیل ارتش یهودی مستقل.

2) ایجاد کمیته ملی شبیه حکومت موقت در زمان جنگ.

3) همچنین ارائه طرح مناسب برای مهاجرت و داوطلبانه یهودیان به فلسطین.

4) اعلام هدف صهیونیستها که تشکیل دولت یهودی در دو سوی کرانه های رود اردن است.

5) تشکیل نمایندگی واحد در کنفرانس صلح.

در واقع اصول لحی، به شعارهای انشائی نزدیک تر بود تا به یک برنامه سیاسی؛ زیرا "ملت اسرائیل" از نظر این گروه، "ملت برگزیده، آفریننده دین یکتاپرستی، پایه گذار اخلاق پیامبران و حامل تمدن های جهان است که در سنت ها، فداکاری و اراده زندگی، بزرگ منش است"؛ "میهن" نیز همان "ارضیسرائیل در حدود تشریح شده در تورات (از رود مصر تا رود بزرگ ـ یعنی رود فرات) است و زمین زندگی است که همه ملت عبری، با آسایش در آن زندگی می کنند".

اهداف این سازمان، "رهایی کشور، تأسیس ملکوت (پادشاهی سوم اسرائیل) و بیداری امت" بود. این اهداف، از راه جمع آوری کامل یهودیان پراکنده صورت می گیرد که پیش از آن باید مشکل ساکنان بیگانه (یعنی اعراب) از راه تعویض ساکنان، حل شود.

لحی چند ماه پس از کنار کشیدن دو تن از برجسته ترین بنیانگذاران آن به نام های هانوخ قلعی و بنیامین زرعونی، دچار درگیری ها و لرزش های درونی شد. این دو به اتسل پیوستند، سپس از آن کنار کشیده و خود را تسلیم مقامات انگلیسی کردند.

دومین بحران، پس از قتل اشترن پدید آمد؛ زیرا مقامات انگلیسی، ده ها تن از اعضاء سازمان را دستگیر کردند و اطلاعات مهمی را درباره نام همکاران و مخفیگاه جنگ افزارها از آنان به دست آوردند و نزدیک بود که این بحران ها به تصفیه کامل سازمان بینجامد؛ اما پس از آن که گروهی از بتار، به رهبری یسرائیل شِوْ، پس از مهاجرت از لهستان به فلسطین در سال 1942 به آن پیوستند، و پس از آن که دو تن از رهبران آن، یتسحاق شامیر و الیاهو جلعادی در سال 1942، و همچنین پس زا آن که نتان فردمن ـ یلین (مور) و به همراه او 19 تن از رهبران لحی در سال 1943 توانستند از زندان بگریزند، این سازمان توان خود را بازیافت. اما بار دیگر میان شامیر و جلعادی بر سر گرایش های سازمان اختلاف ایجاد شد و این اختلاف به نفع شامیر پایان یافت و او توانست توطئه ای را برای ترور رقیبش در شنزارهای حولون، طراحی کند.

با پایان جنگ جهانی دوم، لحی و اتسل در چارچوب آن چه که "جنبش مقاومت عبری" خواندهشد در عملیاتی علیه مقامات انگلیسی شرکت کردند. فعالیت لحی، حتی پس از توقف این جنبش در سال 1946 نیز ادامه یافت و در تهاجم به روستاها و املاک اعراب، شرکت کرد و همراه با اتسل و به لطف هاگاناه، کشتار معروف دیریاسین را در 9 آوریل 1948 به اجرا درآورد. پس از اعلام کشور اسرائیل، لحی به همراه دیگر سازمان های نظامی منحل و در ارتش دفاع اسرائیل، ادغام شد. ولی شاخه فعال آن در قدس همچنان در حالت تمرد باقی ماند و نام خود را "جبهه میهن" نهاد. همین گروه با هماهنگی گروههای تروریست دیگر عملیات ترور "کنت برنادوت" میانجی بین المللی را در تاریخ 17/9/1948 طراحی نمودند.

با وجود این، درباره مسئولیت لحی در ترور برنادوت، تردیدهای بسیاری پدید آمد. از این رو دولت اسرائیل پس از اینکه خشم جهانیان نسبت به این حادثه برانگیخته شد مجبور شد تا ضمن تعقیب نیروهای این سازمان، رهبران آن را دستگیر نماید و حکم زندان برای دو نفر از آنان به مدت 8 و 5 سال صادر گردید، ولی بلافاصله با عفو ویژه آزاد شدند.

پس از پیروزی "نتان فریدمان" (یکی از محکومین در ترور برنادوت) کاندیدای مبارزین در انتخابات کنیست، سازمان به سه گروه منشعب گردید، گروه اول به رهبری "نتان فریدمان" که بعدها به "هیستادروت" پیوست، گروه دوم به جنبشهای چپ تندرو پیوست و گروه سوم به رهبری "پیر" جمعیت مبارزین قداقی تشکیل گردید.

با انحلال سازمان، تلاش ها برای تبدیل آن به یک حزب سیاسی، به شکست انجامید. به پاس نقش تروریستی این سازمان، دولت اسرائیل تصمیم گرفت تا در هنگام ارزیابی سنوات خدمت و مستمری کارمندان، سال های خدمت در آن سازمان را به حساب آورد. مثلاً رئیس جمهور اسرائیل زلمان شازار، به بیوه اشترن و به همه سازمان ها و گروه هایی کهبرای تأسیس کشور تلاش کردند، نشان افتخار هدیه کرد.

با وجود اختلاف نظر درباره نقش لحی و این که برخی از نوشته های صهیونیستی، لحی را به دلیل موضعش نسبت به نازیسم به "خیانت" متهم می کردند، اما وقایع تاریخی تأکید می کنند که این سازمان از راه همیشگی صهیونیسم که پرداختن به نقش ابزاری برای این یا آن نیروی امپریالیستی است تخطی نکرده است. شیوه فرصت طلبانه در هم پیمانی با قصاب، تنها از آن لحی نبود؛ زیرا واقعیت این است که هرتزل نیز درست مانند او با پلیویه، وزیر حکومت تزاری (و مسئول کشتارهای یهودیان در روسیه تزاری) همکاری کرد، یا ژابوتنسکی با بتلیورای اوکراینی ـ که دشمنی اش با یهودیان به هنگام انقلاب بلشویکی معروف بود ـ به توافق رسید یا وایزمن به ایتالیای فاشیست پیشنهاد داد که در زمینه صنایع شیمیایی با آنها همکاری کند و در مقابل، آنها عبور آوارگان یهودی را از راه بندرهای ایتالیایی، تسهیل کنند و یا توافق هاعاورا میان آژانس یهود و آلمان نازی امضا شد.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.
  2. الموسوعة الفلسطینیة، لیحی (منظمة)، ج 4، 1984.