طنطوره، کشتار ـ 23/5/1948

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


طنطوره یکی از زیباترین روستاهای فلسطین بود که یکی از وحشیانه ترین جنایتهای رژیم صهیونیستی در آن اتفاق افتاد. اسرائیل امروزه سعی می کند آن را انکار کند و حتی با هر گونه اطلاعاتی مربوط به آن مبارزه کند تا دامن ارتش خود را از آن اتهام پاک نگه دارد.

روستای طنطوره در اوایل ماه مه 1948 جزو آخرین روستاهای عرب نشین باقیمانده در نوار دشت ساحلی به شمار می رفت. نشستی در 9 مه میان افسران اطلاعاتی گروه هاگاناه و کارشناسان امور عربی به منظور تعیین سرنوشت روستای طنطوره و دیگر روستاها برگزار شد.

به گفته بنی موریس مورخ اسرائیلی، نشست مذکور تصمیم گرفت تا اهالی را اخراج یا به تسلیم شدن وادار سازد. تصمیم یاد شده پس از دو هفته در طنطوره به مورد اجرا گذاشته شد. گردان 33 هاگاناه "گردان سوم لشگر اسکندرونه) در شب 23 ماه به روستا حمله کرد و روستای طنطوره پس از یک نبرد کوتاه مدت تصرف شد. زیرا ـ به گفته موریس ـ اهالی روستا شرایط هاگاناه مبنی بر تسلیم شدن را نپذیرفتند و جنگ را برگزیده بودند.

موریس می افزاید: بدیهی است که فرماندهان لشگر اسکندرونه روستا را خالی از سکنه می خواستند. هر چند که بعضی از اهالی، روستا را ترک کرده بودند. روزنامه نیویورک تایمز به نقل از بیانیه نظامی اسرائیل در 23 ماه مه 1948 گفت:صدها عرب به همراه تعداد زیادی گاو و گوسفند به دست ما افتادند. اما بر سر این صدها اسیر عرب چه آمد؟ روزنامه مذکور به نقل از هاگاناه مدعی می شود که روستا محل رفت و آمد مصریهای داوطلب برای جنگ از طریق دریا بوده است.

کتاب می افزاید: البته مشکل اهالی با اخراج آنها پایان نگرفت. بعضی از آنها به منطقه مثلث رفتند، در حالی که 1200 تن از آنان به روستای همجوار طنطوره یعنی فریدیس رانده شدند.

فریدیس قبل از طنطوره تصرف شده بود. بیخور شیطریت وزیر مشاور در دولت اسرائیل در اواخر ماه مه از دیوید بن گورین نخست وزیر پرسید: آیا ساکنان طنطوره را باید از فریدیس نیز اخراج کرد؟

موریس خاطرنشان می سازد: اکثر اهالی در تابستان از سرزمینهای اشغال شده توسط اسرائیل اخراج شدند و تقریبا 2000 تن از آنان که اغلب زن و بچه بودند و نزدیکانشان در بازداشت اسرائیل به سر می بردند، در فریدیس باقی ماندند. آنان بی سرپناه و بی لباس و آذوقه باقی ماندند.

"اجرای عملی طرح دال (نک: دال، مطرح ـ ) باعث شد تا دهها روستای عربی از سکنه خاکی شوند و کاملاً ویران گردند. این در حالی است که بعضی از روستاهای یاد شده به شبه نظامیان عرب پناه نداده بودند.

اسرائیل سیاست "زمین سوخته" را در پیش گرفته بود. براساس طرح دال می بایست مجتمع های مسکونی عرب واقع در جاده های اصلی از سکنه خالی می شد.

ستاد فرماندهی کل از 8 تا 10 آوریل به یگانهای هاگاناه فرمان داد تا اکثر ساکنان باقیمانده در مجتمع های روستایی عربی واقع در جاده های تل آویو ـ خصیره و جنین ـ حیفا و بیت المقدس ـ تل آویو را کوچ دهند و در صورت لزوم با زور اخراج نمایند.

دست اندرکاران دستگاه اطلاعات محلی هاگاناه، در جلسه مشترکی با کارشناسان امور عربی تصمیم گرفتند از هاگاناه بخواهند تا اهالی روستاهای کفرتابا، طیره، قانون، طنطوره و فجه واقع در دشت ساحلی را اخراج یا وادار به تسلیم نمایند.

اشغال روستای ساحلی طنطوره در 23/5/1948 توسط گردان سوم لشکر اسکندرونه صورت گرفت. در منطقه مرکزی هاگاناه که از کرمل تا حومه تل آویو امتداد داشت، تأسیس شد و موظف بود تا از منطقه مشخصی دفاع نماید. البته دفاع از این منطقه برای تمام صحنه نبرد اهمیت حیاتی داشت، زیرا ستون فقرات اسرائیل را تشکیل می داد و دربردارنده جاده های مواصلاتی و راه آهن بود و راههایی که شمال کشور یعنی جلیل و حیفا را به جنوب آن یعنی تل آویو، شفیلا و نقب متصل می ساخت، از آن می گذشت.

"اشتاین" فرمانده لشکر، نیروی خود را به سبک لشکر انگلیس دسته بندی و سازماندهی کرد. او مشاهده کرد که "عفنمات حاییم" گنجایش نیرویش را ندارد و به همین دلیل آن را به دو اردوگاه نظامی در نتانیا در محله ای کهن دور از مرکز شهر منتقل ساخت. او پس از گذشت سه ماه از تشکیل لشکر، ستاد فرماندهی خود را به یکی از اردوگاههای ارتش انگلیس در نزدیکی نتانیا منتقل ساخت.

پس مشخص شد که طنطوره در جاده ساحلی میان حیفا و تل آویو واقع شده بود و اردوگاه آموزش نظامی دورا در نزدیکی آن قرار داشت و از سوی دیگر آتش بس در آستانه اجرا شدن بود و طنطوره براساس طرحهای صهیونیستها می توانست به حال خود باقی ماند.

"دیوید بن گوریون" در کتاب "خاطرات جنگ 1947 ـ 1948" درباره طنطوره می گوید: "روز دوشنبه مصادف با 24/5/1948 است. عملیات در منطقه مرکزی یک ضرورت به شمار می آمد، زیرا روحیه جوانان ما باید تقویت می شد. طنطوره را تصرف کردند. در آن جا یک بندر جدید وجود دارد. لشکر اسکندرونه 1100 تفنگدار و 1800 نیروی عملیاتی در اختیار دارد. عملیات اسکندرونه در طنطوره با موفقیت همراه بود. روستا اشغال شد و اسیر و اسلحه به دست آمد." اما اسرا به چه سرنوشتی دچار شدند؟ منابع رسمی اسرائیل تاکنون به این سؤال پاسخ نگفته اند. "تیدی کاتس" پژوهشگر اسرائیلی در تحقیق خود به نام "خروج اعراب ازروستاهای ساحلی کرمل جنوبی در سال 1948" به عنوان پایان نامه فوق لیسانس خود به نقل از شاهدان عینی فاجعه طنطوره و سربازان شرکت کننده در عملیات نظامی سال 1948 مطالبی به رشته تحریر درآورد.

شاهدان عینی:

فوزی محمود الطنجی 74 ساله ساکن اردوگاه طولکرم از اهالی طنطوره و از نجات یافتگان این کشتار است. در این باره می گوید: ارتش اسرائیل نیمه شب 22 مه روستای طنطوره را اشغال کرد. پس از آن جوانان روستا در نقاط مختلف مستقر شده بودند تا با سلاحهای سبکی که داشتند از روستا حمایت کنند. "ارتش به طرف جوانانی که مقاومت می کردند آتش گشود. تعدادی کشته شدند. مقاومت ما تا نزدیک صبح ادامه یافت و مهماتمان تمام شد. من یکی از کسانی بودم که فقط دو تا گلوله دیگر داشتم. تصمیم گرفتم به خانه برگردم. دو گلوله را برای احتیاط نگه داشته بودم، تا بروم از خانه اسلحه دیگری به دست آورم. در راه سربازان را دیدم که داشتند جوانان را به خانه الدسوقی در ساحل دریا می بردند. نمی توانستم مادرم و خانواده را به حال خود بگذارم.

پس به آن جا رفتم." فوزی ادامه می دهد: "سربازان لیست اسامی فلسطینیانی را داشتند که قبل از آمدن اسرائیل در نیروهای پلیس کار می کردند. من هم یکی از آنها بودم. نخستین دور از اسامی را سربازی خواند. نوبت به اسم من رسید. تصمیم گرفتم پاسخ ندهم. مطمئن هم بودم که کسی مرا شناسایی نخواهد کرد. وقتی نام مرا خواند ساکت شدم. کسی حرفی نزد. چند بار دیگر نام مرا خواند و عصبانی شد. پسر عمه ام را فراخواند و گفت او را به جای من خواهد کشت. در آن موقع بود که برخاستم و خودم را به سرباز معرفی کردم. فوزی می گوید: "سرباز دست و چشمم را بست و به همراه ده جوان دیگر برد. ما سومین گروه بودیم که به آن گور دسته جمعی می رسیدیم. تعداد زیادی از جوانان روستا کشته شده بودند. معلوم شد هر گروه را می آوردند آنجا می کشتند. پیش از آنکه نوبت به کشتن یا اعدام مابرسد، دستور دادند چاله بکنیم. حفره ای به طول چهل و عرض دو متر کندیم. وقتی تمام شد دستور دادند که جسدها را دفن کنیم. این کار برای ما بسیار سخت بود. آنها رفتند تا خودشان این کار را انجام دهند. مناظری بود که پشت آدم می لرزید. وحشت همه ما را فرا گرفته بود، چون می دانستیم که مرگمان نزدیک است. بدترین صحنه ها، جایی بود که می دیدیم بعضی جوانهایی را خاک می کردند که هنوز اعضای بدنشان تکان می خورد. روشن بود که آنها زنده اند." در مدت انتظار مرگ، گروهی از یهودیان از "زخدون یعقوب" آمدند و مانع ادامه این جنایت شدند. فوزی طنجی می گوید: "من با بقیه مردان روستا، پس از کشته شدن 250 تن نجات پیدا کردیم.

یک شاهد عینی دیگر به نام مصطفی مصری 65 ساله می گوید: 12 تن از افراد خانواده ام در نزدیکی منزلشان کشته شدند. فرمانده یهودی ساعتها پس از پایان یافتن نبرد در خیابانهای روستا قدم می زد و به سوی هر کس که می دید تیراندازی می کرد.

اسناد:

منابعی که اسناد این کشتار را ثبت کرده اند تأیید می کنند که ارتش اسرائیل برای ارتکاب این جنابت برنامه ریزی کرده بود. این موضوع در پژوهشهای تیدی کاتس و محمد الطنجی فرزند فوزی هر دو آمده است. هر دو برداشت خود را متکی بر اطلاعاتی کرده اند که از شاهدان عینی به ویژه بعضی سربازان اسرائیلی و یهودیان ساکن شهرکهای همسایه طنطوره به دست آورده اند.

اطلاعات موجود نشان می دهد که گروهان 33 از گردان "اسکندرونه" به همراه بخشی از گروهان ترابری گردان "کرملی" و گروهان دریایی گردان "پالماخ"اقدام به حمله به روستای طنطوره و اشغال آن کرده اند. نزدیک های صبح بود که روستا پس از اتمام مهمات مدافعان و تسلیم شدن سقوط کرد. محمد الطنجی به نقل از یکی از شاهدان عینی می نویسد: "پس از حمله شبانه تصمیم گرفتیم صبح تسلیم شویم. مقاومت اهالی روستا با آن سلاحهای قدیمی و مهمات اندک جز چند ساعت طول نکشید.ما پرچم های سفید را در همه جا بالا بردیم. با این وجود ما را در ساحل دریا جمع کردند. مردها یک طرف و زنان و کودکان طرف دیگر. تا بعدازظهر در آن آفتاب سوزان بدون غذا و آب ماندیم حتی به کسی اجازه دستشویی رفتن داده نمی شد. مجبور بودیم در مقابل همدیگر قضای حاجت کنیم.

بعد یکی از افسران آمد. به نظرم فرمانده بود. ما چند تن را بردند و دستور دادند که حفره بزرگی را بکنیم. فهمیدیم که برای کشته هایی است که آنها را می خواهند بیاورند و خاک بکنند. کشته ها را آوردند. آنها را یکی یکی در حفره انداختیم و بدترین خاطره ای را که به یاد می آورم این بود که من با دوست هم سن خودم، مردی را داشتیم به طرف حفره می بردیم و یک دفعه دوستم ایستا و شروع کرد به گریستن و ضجه زدن و گفت: "عدنان! این پدرم است که هنوز زنده است و دارد به ما نگاه می کند. چه کار کنم؟"

این شاهد ادامه می دهد: "یادم می آید وقتی ما را از ساحل به آن گور بردند مردی کشته و به رو افتاده بود. دخترانش او را احاطه کرده و مویه می کردند اما همسرش با اصرار انکار می کرد که او شوهرش نیست تا بچه ها از گزند مصون بمانند. در طول راه اجساد زیادی را دیدیم که بعد در آن گور دفن شدند."

نکاتی را هم که پژوهشگر اسرائیلی (تیدی کاتس) نقل می کند. به همین ترتیب است. او از زبان ایلی شمعونی که در آن زمان مسئول سربازگیری لشکر اسکندرونه بود می گوید:

"من تردیدی ندارم که در طنطوره کشتاری اتفاق افتاد. من این حرف را هیچ جا نزده ام. چون این حادثه افتخاری برای ما نیست." وی در نواری که از او ضبط شده می گوید ماجرا را شنیده ولی به چشم ندیده است. می گوید موضوع را از سه فرد یهودی شنیده است و آنها تأیید کردند که سربازان اسرای فلسطینی را در گروههایی جمع کرده و آنها را دویست متر جلوتر برده و به طرف آنها شلیک کردند. فردی یهودی به او گفته بود پسر عمویش در جنگ قلقیلیه کشته شد. زیرا در آن نبرد، لشکر اسکندرونه به شدت تضعیف شد.

از این رو فرماندهان تصمیم گرفتند با کشتارطنطوره ضمن انتقام از فلسطینیان، روحیه سربازان خود را بالا برند. این سرباز از فرمانده اش شنیده بود که به او دستور داد تا فلسطینیان را به گروههای 7ـ5 نفره تقسیم کرده و آنها را اعدام کنند. سرباز دیگری می گوید. "برادرم در یکی از نبردها کشته شد و آن وقت فرمانده دستور داد گروهی را ببر و بکش. به این ترتیب کشته ها بیشتر می شد. در مقابل هر تن تعدادی کشته می شدند." محمد الطنجی نیز در پژوهش خود با اتکا بر اسناد رسمی ارتش اسرائیل نشان می دهد که اشغال طنطوره و کشتار آن از پیش طراحی شده بود.

طنجی در تحقیق خود می نویسد: "پس از اشغال کفرسابا و خسارتهای زیاد ارتش اسرائیل، لشکر اسکندرونه تصمیم گرفت با تمام توان روستای طنطوره را اشغال کرده با انجام این خیانت به آن ارتش شکست خورده اعتبار تازه ای ببخشد."

بن گورین نیز در یادداشتهای روزانه خود می نویسد: "انجام عملیات ضروری بود. باید روحیه سربازان تقویت می شد برای همین طنطوره تصرف شد.

طنطوره بندر خوبی دارد. لشکر اسکندرونه 1100 تن نیروی دژبان و 1800 نیروی عادی داشت." محمد الطنجی می گوید طبق اظهارات بن گورین اسرائیل از این کار سه هدف داشته است:

1ـ بالا بردن روحیه سربازان شکست خورده اش.

2ـ تمایل صهیونیسم برای تخلیه طنطوره و در اختیار گرفتن این بندر.

3ـ اشغال طنطوره شکافی را بین روستاهای فلسطینی به وجود می آورد و زمینه اشغال بقیه آنها را تسهیل می کرد. به هر حال پس از تصمیم گیری، ارتش اسرائیل، طنطوره را از چهار جهت محاصره کرد و بنابراین هیچ فرصتی به روستاییان برای فرار داده نشد.

روزنامه النهار به نقل از فرمانده عملیات در روستای طنطوره می گوید: "نبتس بریدان" سرتیپ بازنشسته اسرائیلی به آرامی، کشتار را برای روزنامه اسرائیلی معاریو تعریف می کند. وی می گوید: نیروهای مهاجم حق سؤال کردن نداشتندو نبایدکسی را زنده نگه می داشتند.

سخنان این سرتیپ تقریبا کاملاً شبیه اظهارات فرمانده کشتار کفرقاسم در سال 1956 بود.

منابع اسرائیلی در مورد کشتاری که تقریبا 200 قربانی گرفت چه می گویند؟ به عبارت دیگر از نظر تلفات انسانی از کشتار دیریاسین نیز فراتر رفت. این در حالی است که کشتار طنطوره پس از اعلام تشکیل دولت اسرائیل و توقف عملیات نظامی، یعنی در شب 22 و 23 ماه مه سال 1948 به وقوع پیوست.

سخنگوی نظامی اسرائیل تنها به این گفته بسنده کرد که بر اساس اطلاعات موجود ارتش هیچ دلیلی مبنی بر وقوع کشتار در اختیار ندارد.

بیم اسرائیل:

وقتی پایان نامه "تیدی کاتس" که زیر نظر دکتر "ایلان بابی" تهیه شده بود، در دانشگاه حیفا رد شد، پرسشهای متعددی را برانگیخت. دکتر بابی، کار پژوهش علمی در این باره را معرفی کرد که به طور طبیعی داستان پردازیهای پیرامون فاجعه سال 1948 را مورد تردید قرار می داد. از این رو بیشترین مخالفتها از سوی کسانی طرح شد که تاریخ اسرائیل را تدریس می کردند.

به نظر بابی علت دیگر مخالفت با این پایان نامه، بحثهایی بود که پیرامون حق بازگشت فلسطینیان مطرح می شد. بحثی که در گفت و گوهای آینده صلح باید حل و فصل گردد. در عین حال تیدی کاتس بین این کشتار و فاجعه جنین تفاوتی نمی بیند. وی می گوید ارتش اسرائیل در سال 1948 این کشتار را مرتکب شد و در سال 2002 نیز کشتار جنین به وجود آمد و این حقیقتی است که هیچ کس نمی تواند آنها را انکار کند." وی می افزاید: "به عنوان یک اسرائیلی حتی برای لحظه ای در یکسان بودن این دو کشتار تردیدی ندارم. به صراحت می گویم کسی که می کوشد تا این کشتار را کتمان کند دروغ می گوید."

اگر در رأس کشتار جنین، افرادی چون شارون، شائول موفاز و موشه دایان بودند، در لشکر اسکندرونه هم شارون حضور داشت، گرچه در گروهی نبود که آن کشتار را مرتکب شد. ولی تفکریکه امروز حاکم است آن روز هم حاکم بود.

"میشر یعبل" مورخ انگلیسی خاطرنشان می سازد: مطالب ذکر شده در پژوهش کاتس به طور حتم درست است، زیرا وی به داشتن صداقت و پاکی شهرت دارد.

پرفسور یوآن جلبا با ارائه فهرست اصول اخلاقی در ارتش اسرائیل می گوید: بحث حول محور و موضوع مهمی است که نباید با آن محافظه کارانه برخورد شود. حوادث طنطوره بسیار زشت بود و باید تمام تلاش خود را به کار ببریم تا این که دیگر تکرار نشود.

ایلان بابی مورخ انگلیسی از دانشگاه حیفا ابراز داشت: کشف کردن این کشتار، حادثه بسیار مهمی است که علاوه بر موارد دیگر، برای اسرائیلیها معنای فاجعه و ابعاد آن را بهتر نمایان می سازد.

مآخذ:

  1. عقل، عبدالسلام: کتاب سیاه، خیانت اسرائیل در قرن بیستم، معاونت امور فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی، 1381.
  2. شحاده، آمال: "زنده به گور، افشای قتل عام 250 فلسطینی به دست ارتش اسرائیل (1948)"، روزنامه همشهری، 13 خرداد 1382.