شنیائور، زلمان (1959ـ1887)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


زلمان شنیائور (Zelman shneour) شاعر، رمان نویس و نمایشنامه نویس روسی یهودی که به عبری و یدیشی می نوشت. در روسیه سفید از خانواده ای حسیدیست به دنیا آمد. پدرش در کار تجارت جواهرات بود. دروس سنتی را فراگرفت و از میراث حسیدیسم، آگاهی کامل پیدا کرد. برادرانش از هواداران روشنگری بودند و به همین سبب افکارش تغییر کرد و در سیزده سالگی از خانواده اش جدا شد.

از همین زمان زندگی سراسر سفرش آغاز گردید. مدتی در اودسا ماند و در آن جا با بیالیک آشنا گشت. پس از آن چند سالی در ورشو توقف کرد و در یک انتشارات عبری زبان مشغول کار شد. در آن جامنشی خاص آیزاک پریتس نیز بود. آشنایی اش با فریشمن، دوست و استادش هم در آن جا صورت پذیرفت. سپس به ویلنا رفت و با برخی فرهیختگان بزرگ یدیشی آشنا شد. ظاهرا این شهر را دوست داشت؛ چرا که چند شعر بلند درباره آن سروده است. از آن پس بود که نوشتن به زبان عبری و یدیشی را آغاز کرد. در شماری از مجلات عبری و یدیشی زبان، قلم می زد. سپس به سوییس رفت و چکامه بلند غنایی خویش با نام در کوهستان (1908) را سرود.

موضوع این قصیده، موضوعی رمانتیک و آشنا بود: تعارض میان طبیعت آزاد و شهر کسل کننده و آزاردهنده با آداب و قیود ساختگی.

از سوییس به پاریس رفت و مدتی در سوربن درس خواند. از 1908 تا 1913 را به سفرهای اروپایی گذرانید. در همین دوره، چکامه هایی با نام با نغمه های ماندولین (1912) سرود. در این چکامه ها از عشق پرشورش نسبت به یک دختر سبزه ایتالیایی سخن می گفت که با زیبایی خیره کننده اش دل از او برده بود و او از آن دختر می خواست که ماندولین بنوازد. با این همه، شاعر یادآور می شود که اجداد این دختر بودند که معبد را در هم کوبیدند و موجب پراکندگی قوم یهود شدند.

این موضع مبهم که میان عشق و نفرت در نوسان است، نشان دهنده موضع او در قبال همه غیرخودی هاست. در قصیده آهنگ های اسرائیل (1912) به موضوع "انتقام یهودیان از غیریهودیان" می پردازد. این انتقام در جهان روح تحقق می پذیرد؛ جایی که یهودی یهودیتش را به آنان عطا می کند و این دین، مفهومی از خدا را به آنان تحمیل می کند که همه آن خدایان زیبا و مادی خود را کنار می گذارند. به عبارت دیگر، توحید یهودی نماد انتقام یهودیان ازجهان حلول گرا و بت پرست است.

در جریان محاکمه بیلیس، شنیائور قصیده ای با نام بازگشت قرون وسطی (1913) سرود و در آن به یهودیان هشدار داد که فریب نمودهای پیشرفت و تسامح را نخورند؛ زیرا نفرت و جنگ بار دیگر خواهد آمد. با آغاز جنگ جهانی اول، شنیائور به آلمان رفت. در برلین پزشکی خواند و در بیمارستانی به کار مشغول شد. در کنار این، یک انتشارات عبری نیز برپا نمود. اما پس از پراکنده شدن ادبای عبری زبان، ساکن پاریس شد (1923) و تا سال 1940 (حمله نازی ها) در آن جا ماند. سپس به آمریکا گریخت و چند سال پس از برپایی حکومت اسرائیل در سال 1951 به فلسطین رفت.

شنیائور از نسل صهیونیست هایی است که ادبیاتشان بیانگر نفرت عمیق از یهودیت و یهودیان مقیم غیر فلسطین است و دیدگاهی سکولار و مبتنی بر زور و قدرت را جایگزین می کنند. در رمان نواه باندری (به یدیشی) شخصیت نواه (نوح) را به عنوان نمونه یهودی جدید معرفی می کند که دروس دینی را نیاموخته و همچون بیدی نیست که از بادی بلرزد. او یهودی شناسنامه ای است؛ نیرومند و نترس؛ دستانش نیز دستان عیسو است که اعجاب و احترام دیگران را برمی انگیزد؛ همان ها که گمان می کنند یهودی سرشت ترسو دارد و همیشه در خودش غرق است.

در قصیده تابلوهای پنهان شده چنین تصور می کند که در هنگام کاوش در خاک فلسطین، گاهی آثاری به دست می آید که دشمنان میراث سنتی یهود نوشته اند. آثاری همچون کتاب های پنهان و غیرقانونی، غزل غزل ها و سفر امثال که حاخام ها می خواستند جلو نشر آنها را بگیرند، اما به شکلی اعجازگونه در امان ماندند و در عهد عتیق گنجاندهشدند. این قصیده، سرو صدای بسیاری برپا کرد؛ زیرا تاریخ اسرائیل را به شیوه ای متفاوت با شیوه تورات روایت می کند.

روایت او مانند دیدگاه قورح، صدوقیان و به طور کلی کسانی است که بیرون از میراث یهودی و در پی از میان بردنش بودند. شنیائور شدیدا به یهودیت پیر، پوسیده و فسیل شده می تازد و با این همه، از نظر نژادی خود را یهودی می داند و بر این نکته پای می فشارد. بی دلیل نیست که شعرش آکنده از تناقضات است.

او در قصایدش از یک سو شدیدا حس گراست و از سوی دیگر، دیدگاهی چنان بدبینانه دارد که زندگی را جز توهمی بی معنا نمی داند. همچنین اگرچه بر همه شکل های تسلیم و ضعف می تازد، اما در برابر سرنوشت اندوه بار و محتوم انسانی کاملاً تسلیم و ناامید است. بسیاری نام شنیائور را در کنار بیالیک و چرنوفسکی نهاده، آنها را "سه بزرگمرد" ادبیات نوین عبری زبان می نامند. البته جنبه حسی شعر او را برتر از آن دو می دانند.

از دیگر تألیفات وی قصایدی برای کودکان (1908)، بی باک (1923)، و فصل های جنگل (1933) مجموعه های داستانی اند و همه اینها به زبان عبری است. اما آثار یدیشایی او بیشتر است که از جمله می توان به مجموعه آثار (1909)، مرگ، از خاطرات دیوانه ای خودکشی کرده (1909) و رمان ناپلئون و حاخام اشاره کرد. این آخری در سال 1943 به فرانسه ترجمه شده است. بیشتر آثار یدیشی او در مجله های گوناگون منتشر شده است و کمتر شکل کتاب به خود گرفته است. بسیاری از آثار شنیائور به زبان های اروپایی ترجمه شده و او خود شمار زیادی از تألیفات یدیشی اش را به عبری برگردانده است.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.