رودنسون، ماکسیم

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


ماکسیم رودنسون (Maxime Rodinson) اندیشمند مارکسیست و شرق شناس فرانسوی یهودی تبار است. در سال 1915 در پاریس به دنیا آمد. پدرش یکی از پایه گذاران اتحادیه سندیکاهای کارگری یهودیان در پاریس بود. تعلیمات ابتدایی را در پاریس دید. مدتی به پادویی و کارپردازی در دفاتر خصوصی مشغول به کار شد؛ سپس در رشته زبان های زنده شرقی در سورین ثبت نام کرد. و زبان های سامی، نژادشناسی و جامعه شناسی را فراگرفت. در هنگام جنگ جهانی دوم در سوریه در خدمت ارتش فرانسه بود. مدت 7 سال هم در لبنان به عنوان معلم در دبیرستان های اسلامی و نیز به عنوان کارمند سرپرستی فرانسه در سوریه و لبنان باقی ماند.

در این مدت دیدارهای متعددی از کشورهای مختلف خاورمیانه داشت. در سال 1937، به حزب کمونیست فرانسه پیوست و در دوران اقامت در منطقه با کمونیست ها، مارکسیست ها و اعراب چپ گرا آشنا شد. در سال 1947 به فرانسه بازگشت و در سال های 1950 و 1951 ماهنامه سیاسی خاورمیانه را منتشر کرد. در سال 1958، حزب کمونیست فرانسه را ترک کرد. اما همچنان در میان چپ گرایان مارکسیست به عنوان مدیر بخش خاورمیانه انستیتوی تطبیقی تحقیقات عالی در سورین کار می کرد.

وی تألیفات چندی درباره اسلام، عربیت و مسأله یهود دارد که برخی از آنها عبارتند از: اسلام و سرمایه داری (1966)، اسرائیل و مخالفت اعراب (1979)، اسلام و مارکسیسم (1972)، اسرائیل، یکواقعیت استعماری (1973)، اعراب (1979)، محمد (1979) و ملت یهود یا مسأله یهود (1981).

رودنسون معتقد است که منطق صهیونیستی منطقی اشغالگرانه و مبتنی بر اخراج اجباری ساکنان (عرب ها) و جایگزین کردن دیگران (یهودیان) به جایآنان است؛ و به همین دلیل تجاوزکارانه، استعماری و نژادپرستانه است. این بدان معناست که دولت صهیونیستی دولت در خدمت استعمار است و صهیونیسم ـ به مثابه یک جنبش ـ از آغاز کار خود با استعمار انگلستان و پس از آن با امپریالیسم آمریکا ارتباط داشته است.

نژادپرستی ای که اندیشه صهیونیسم و دولت اسرائیل مبتنی بر آن است، به حاکمیت ارزش های اسپارتی منجر می شود. ارزش های اسپارتی همان ارزش های جنگجویان همیشگی و منطق حاکم بر رهبران اسرائیل است. وی معتقد است که همین منطق طرح صهیونیسم را به بن بست رسانده است. نمی توان انسان ها را در حالت آماده باش دائم تصور کرد.

اسرائیل به ماجراجویی هایی نظامی هم متوسل می شود تا حالت برانگیختگی و آماده باش مداوم میان مهاجران را آرام و نیروی تهاجمی آنان را تخلیه کند. این کار به نوبه خود بحران های جدید می آفریند و بر آماده باش و برانگیختگی می افزاید و دوباره روز از نو روزی از نو. از این رو، تضادهای داخلی باعث پوسیدن رژیم صهیونیستی از درون خود می شود و سازمان های صهیونیستی را در درگیری های داخلی و ویرانگر فرو می برد.

رودنسون معتقد است که صهیونیسم نتیجه پدیده یهودستیزی است و اشاره می کند که اغلب یهودیان اروپا در مسیر ادغام و همانندی بودند؛ آنگاه نازیسم آمد تا به جنبش صهیونیسم فرصت بی نظیری بدهد و در آن روح بدمد.

رودنسون در نزدیک کردن دیدگاه ها و تسهیل گفتگو میان سازمان آزادی بخش فلسطین و برخی از جمعیت های میانه رو و چپ گرای اسرائیل نقش مهمی ایفا کرد. این به دلیل ایمانی بود که به ارزش های کلی انسانی داشت. اما وی در بهترین شرایط هم فایده چندانی در این گفتگوها نمی دید. گفتگو فقط می توانست در چارچوب استراتژی کلی دو طرف گفتگو مفید باشد اما رهبران اسرائیلی به ملت خود القا کرده بودند که فلسطینی حیوانی است که در دو پا راه می رود و فلسطینیان هم به نوبه خود گفتگو با اسرائیلی ها را رد می کردند.

به اعتقاد رودنسون غربیان از حوادث داخلی اسرائیل خیلی بیشتر از حوادث داخلی کشورهای عربی تأثیر می پذیرند. آنان به آنچه در این کشوها به وقوع می پیوندند، چندان اهمیتی نمی دهند یا اصلاً اهمیتی نمی دهند؛ یعنی احساسات نژادپرستانه و آثار سیاسی آن همچنان بر زندگی غربیان غالب است. رودنسون در این مورد رشد احزاب نژادپرست و نازی را در غرب (اروپا) مثال می زند. بنابراین، وی به فرضیه هایی مانند نبودن تبلیغات عربی و تغییر ذهنیت غربی و... اعتقاد ندارند؛ زیرا به عقیده وی مسأله پیچیده تر از چنین عواملی است و منشأ آن طبیعت نژادپرستی بنیادین در ساختار تمدن غرب است.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.