جغرافیای فلسطین اشغالی
محتویات
الف ـ موقعیت جغرافیایی:
فلسطین بخشی از کشور شام است و در جنوب باختری آن قرار دارد. فلسطین، در باختر قاره آسیا، در ساحل خاوری دریای مدیترانه و در تقاطع سه قاره بزرگ آسیا، اروپا و آفریقا واقع است. این موقعیت، اهمیت فراوانی بدان بخشیده است.
فلسطین در شمال خط استوا میان عرض 30/29 درجه و 15/33 درجه شمالی و میان طول 15/34 درجه و 40/35 درجه خاوری قرار دارد. بدین ترتیب، فلسطین در شمال اقلیم صحرایی و در جنوب اقلیم دریای مدیترانه به معنای اقلیمی معروف آن، قرار دارد. همچنین درازای ساحل آن با دریای مدیترانه از شمال به جنوب، حدود 222 کیلومتر است.
فلسطین میان لبنان، سوریه و اردن قرار دارد که در شمال و خاور آن واقعند. در جنوب، به شبه جزیره سینا و خلیج عقبه محدود است. فلسطین نسبت به دیگر سرزمینهای عربی که از اقیانوس اطلس در غرب تا خلیج در شرق گسترده است ـ در موقعیت وسطی قرار دارد که نقطه تماس بخش آسیایی میهن عربی به بخش آفریقایی آن است. فلسطین محل تقاطع دو قاره آسیا و آفریقا و نیز نسبت به اروپا از مرکزیت میانیبرخوردار است.
ب ـ جغرافیای تاریخی:
اهمیت موقعیت فلسطین از کهن ترین دوران تاریخی آشکار گردیده است. انسان پیش از تاریخ در آن سکونت گزیده و انسان نئاندرتال نیز در آن پیدا شده است. این امر نشانگر آن است که انسان کهن از قدیمی ترین دوران در آن سکونت داشته است. باروری زمین و اعتدال آب و هوا نیز به این امر کمک کرده است، به گونه ای که در درازنای تاریخ، آن را محل تاخت و تاز یورشهای خارجی قرار داده است. کنعانیان که گروه گروه و در مراحل مختلف زمانی از شبه جزیره عرب خارج شده بودند، در آن سکونت گزیدند. فلسطین به نام آنان "سرزمین کنعان" نامیده شد.
حدود 1500 سال پس از ورود کنعانیان، قبایلی از شرق نیز وارد این سرزمین شدند که عبرانیان نام داشتند و در مناطق کوهستانی سکونت گزیدند. همچنین قبایل آریایی ـ (قبایل فلسطین) از جزایر دریای اژه وارد این سرزمین شده و در ساحل فلسطین میان غزه و شمال یافا ساکن شدند و فلسطین به نام آنان نامگذاری گردید. بعدها میان این قبایل و عبرانیان، جنگهای فراوانی صورت گرفت. فلسطین زیر حاکمیت فراعنه، پارسیان، یونانیان و رومیان به هنگامی که سیطره سیاسی و نظامیشان به این منطقه کشیده شد، قرار گرفت.
در دهه چهارم قرن هفتم میلادی، عربهای مسلمان برای گشودن کشورهای شام و عراق و پیرامون آنها از مدینه منوره خارج شدند. فتح فلسطین، نصیب عمروبن العاص گردید که توانست در محلی به نام "اجنادین" واقع در میان "الرمله" و "بیت جیرین" بر بیزانسیان چیره شود. وی به پیشرویبه سوی شمال ادامه داد تا این که با سپاهیان عربی که در سال 636 م. در محلی به نام "یرموک" موفق به شکست بیزانسیان شده بودند، برخورد کرد. نبرد یرموک نبرد سرنوشت سازی بود که عربها از آنجا توانستند کشور شام را بگشایند و رو به سوی گشودن دیگر کشورها نهند. عربهای مسلمان از فلسطین به سوی جنوب باختری رفته و مصر و شمال آفریقا را گشودند. ساکنان این سرزمین، زندگی اجتماعی، آداب و سنتهای آن از همان هنگامی که عربها فلسطین را گشودند تاکنون عربی بوده است.
فلسطین پس از فتح عربی، در معرض تاخت و تازهای بزرگی بود که از خاور و باختر رو سوی آن نهادند اما توانست در برابر تمامی آنها بایستد و از آثار و نشانه های آن رهایی یابد و عربی خالص باقی بماند. از این تاخت و تازها می توان تاخت و تاز تاتاریان و صلیبیان را نام برد. در سال 1187 نبرد "حطین" میان صلیبیان و عربها رخ داد که صلاح الدین ایوبی در این نبرد به پیروزی قاطعی دست یافت و تمامی کشور را از خطر آنان رهایی بخشید.
در سال 1261م، نبرد "عین جالوت" میان سپاهیان تاتار و لشگریان عرب به فرماندهی "محمود قطز" رخ داد که شکست فاحشی به تاتاریان وارد ساخت. با این پیروزی عظیم، فلسطین و مصر از وحشیگری تاتارها که بغداد و دمشق را نابود کرده بودند، نجات یافت. فلسطین به حکم موقعیت خود، از قرن دهم تا قرن شانزدهم میلادی بر راههای مهم بازرگانی میان اروپا و شرق سیطره داشت تا اینکه ترکهای عثمانی بر جهان عرب ـ از سواحل آفریقا تا سواحل خلیج ـ چیره شدند و در نتیجه فلسطین اهمیت تجاری خود را از دست داد.
به هنگام استعمار جهان عرب توسط استعمار غربی که به دلیل اهمیت موقعیتش با حمله ناپلئونبناپارت به مصر و کشور شام در سال 1718 آغاز گردید، این بخش از سرزمینهای عربی، به ویژه پس از انقلاب صنعتی اروپا و نیاز اروپاییان به مواد خام خاورمیانه و پیشرفت ابزارهای ارتباطی و ضرورت چیرگی بر فلسطین و دیگر کشورهای عربی، به مرکز مبارزه میان استعمارگران اروپایی تبدیل شد. پس از حفر آبراه سوئز و گشایش آن در سال 1869 جهت عبور و مرور کشتیها، موقعیت فلسطین اهمیت بیشتری یافت.
بریتانیا در سال 1882م توطئه های خود را جهت اشغال مصر آغاز کرد. این کشور پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی اول و با اعلام قیمومیت خویش بر فلسطین قصد داشت این آبراه را برای خود حفظ کند. بریتانیا به توطئه چینی خود ادامه داد به طوری که استعمار صهیونیستها بر فلسطین و کوچ دادن آنان و بیرون راندن اهالی عرب فلسطین و بنیادگذاری رژیم صهیونیستی را تسهیل کرد.
ج ـ موقعیت مدنی و فرهنگی:
همان طور که اشاره شد اهمیت موقعیت فلسطین از کهن ترین دوره های تاریخی آشکار گردیده و انسان کهن از قدیمی ترین دورانها در آن سکونت گزیده است. باروری زمین و اعتدال آب و هوا و موقعیت مرکزی آن به این امر کمک کرده است. اخیرا در شهر "اریحا"، آثار تمدن "نتوفی" پیدا شده که از مهم ترین دورانهای انتقال به دوره تولید خوراک و استقرار است. موقعیت "اریحا"، حلقه تماس فرهنگی و مدنی با دورانهای تمدن واپسین را تشکیل می دهد.
فلسطین و سایر کشورهای شام، حلقه تماس میان مصر و عراق به شمار می روند. این جایگاه، تأثیر فراوانی در تشکیل و سمتگیری تاریخ و تمدن فلسطین داشته است زیرا که در میان تمدنهای عراق ازجانب خاور و مصر از سمت باختر قرار گرفته است. بدین سبب فلسطین کهن به تکوین یک دولت فلسطینی که به معنای تمام کلمه دارای یک وجود سیاسی مستقل باشد، قادر نبود. فلسطین و سایر مناطق خاور نزدیک کهن با شماری از نقل و انتقالات بشری سامی و هند و اروپایی در مرحله های مختلف، مشخص می شود.
این نقل و انتقالات، برخی عناصر و سنتهای فرهنگی گوناگون وابسته به این گونه خانواده های بشری را که به این اقلیم آمده و در آن مستقر شده بودند، باقی گذاشته است. به همین سبب، تمدن فلسطین از عناصر تمدن و سیاستهای نیرومند همسایگانش در مصر و عراق کهن و آناطولی تأثیر پذیرفته است. شایان یادآوری است که نقل و انتقالات عربهای سامی با گذر از فلسطین به سوی شبه جزیره سینا صورت گرفته و در خاور دلتای مصر استقرار یافته است. در همان هنگام، ابراهیم خلیل از شهرک "اور" در جنوب عراق به فلسطین، جایی که سیستم حکومتی شهرنشینان سیطره یافته و نشانه های ارتباط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان فلسطین و مصر و عراق افزایش یافته بود پناه آورد.
فرآورده های فرهنگی و مدنی فلسطین به حکم موقعیت وجودیش در قلب خاور نزدیک کهن به شکل مستقیم یا غیرمستقیم و در زمینه های مادی و فکری از محیط پیرامون تأثیر گرفته است. همچنین به حکم همین موقعیت و به عنوان اینکه بخش مهمی از کشور شام و عراق را تشکیل می دهد، از نقل و انتقالات بشری از سوی سامیان و هند و اروپاییان تأثیر پذیرفته است.
عناصر تمدن بیگانه، با عناصر تمدن محلی در کنش و واکنش بوده و پیامد آن شکل فرهنگی و مدنی جدیدی بود که برخی جنبه های اختلاط تمدنها در آندیده می شد. این امر باعث به وجود آمدن شهرهای مستقل در فلسطین گردید که به سبب موقعیت جغرافیایی و گوناگونی عناصر بشری و همسایگیش با قدرتهای سیاسی و تمدن پیرامون آن از استقلال درونی خویش محافظت کردند.
این امر باعث شد که هر شهری به امور خود پرداخته و فعالیت خارجی خود را به شکلی مستقل انجام دهد، همچنین پدیده محصور کردن شهرها با دژها و دیوارهای استوار در فلسطین بیانگر استوار ساختن استقلال درونی از یک سو و در نگه داشتن آنها از خطرهای بیگانه از سوی دیگر بود. تمدن فلسطین در اماکن باستانی نظیر مجدو، بیسان، التل، رأس العین، تل بیت مرسیم، تل العجول و غیره دیده می شود.
د ـ جغرافیای سیاسی:
فلسطین یک گذرگاه بازرگانی بود که کالاها و فرآورده های خاور آسیا به باختر اروپا و بالعکس از آن می گذشت. از راههای فلسطین بود که کاروانهایی با بار فلفل و عاج و بخور از خلیج یا از جنوب جزیره العرب به مصر و سواحل دریای مدیترانه که غزه و دیگر شهرهای ساحلی در آنجا بودند، می آمدند و سپس با بار مس و غیره که در مصر وجود داشت، باز می گشتند.
این موقعیت، فلسطین را آماج آزمندیهای تاراجگران و آزمندان قرار دارد. از راه فلسطین بود که تاختگران و از آن میان هکسوسها به مصر رفتند. آنها مدت زمانی مصر را اشغال کردند تا این که "احمس" یکم پس از یکپارچه کردن کشور توانست آنان را بیرون براند و تا شهر غزه در فلسطین در پی آنان رفت. عربهای مسلمان در نیمه نخست قرن هفتم میلادی توانستند، از راه فلسطین مصر و شمال آفریقا رابگشایند. همچنین ناپلئون بناپارت در سال 1789م به مصر حمله کرد و پس از اشغال آن، جهت اشغال کشور شام رو سوی آن نهاد.
وی ابتدا العریش را تصرف کرد سپس وارد فلسطین شد و غزه را به اشغال درآورد. بعد رو سوی شمال نهاد تا این که به شهر "عکا" رسید. اهالی عکا به رهبری "عبدالله جزار" قهرمانانه جنگیدند و در برابر ناپلئون پایداری نمودند تا این که وی را وادار به عقب نشینی کردند. بعدها ناپلئون فهمید که اگر عکا را اشغال می کرد می توانست تمامی کشور را اشغال کند و بدین ترتیب راه ارتباطی بریتانیا با مستعمراتش در خاور را قطع کند.
فلسطین به هنگامی که متفقین در جنگ جهانی نخست خواهان تقسیم متصرفات عثمانی بودند، مورد کشمکش میان آنان بود. فرانسه می خواست فلسطین را در محدوده مناطق نفوذی خود قرار دهد و بریتانیا می خواست آن را اشغال کند و بدین ترتیب مصالح خویش را در شرق و به ویژه در آبراه سوئز حفظ کند و فرانسه را نیز از آن دور سازد و به این ترتیب راههای خود را به مستعمراتش در شبه قاره هند تأمین سازد و بنیادگذاری میهن قومی یهود در فلسطین را آسان گرداند.
با گشایش آبراه سوئز بر اهمیت فلسطین افزوده شد زیرا که نفت عربی جهت رسیدن به اروپا و آمریکا از این راه می گذشت. همچنین فرآورده های خاور آسیا به باختر اروپا از این می گذشت و کشتیهای حامل کالاهای اروپایی جهت فروش آنها در بازارهای جهان عرب از آنجا می گذشتند.
ه ـ مرزهای فلسطین:
مساحت فلسطین بالغ بر 27هزار کیلومتر مربع (27 میلیون جریب) است که 26323 کیلومتر مربعآن خشکی و 704 کیلومتر مربع آن آب است. مرزهای آن در باختر، دریای مدیترانه است با ساحلی به درازای 224 کیلومتر و در خاور آن سوریه و اردن و در شمال، لبنان قرار دارند. در جنوب با شبه جزیره سینا و خلیج عقبه هم مرز است.
این مرزها به موجب معاهده فرانسه و انگلیس مبنی بر تقسیم کشور شام در سال 1920 تعیین شد. (نک: سایکس پیکو، موافقتنامه ـ) بعدها این مرزها تعدیل یافت و برخی زمینهای نزدیک به رودخانه های "حاصبانی" و "بانیاس" و برخی روستاهای نزدیک به رودخانه "لیطانی" جزو محدوده فلسطین قرار گرفت. به موجب این معاهده، مرزهای میان لبنان و فلسطین از "رأس الناقوره" در ساحل دریای مدیترانه آغاز و تا روستای "یارون" در شرق لبنان کشیده می شود. سپس این مرزها به سوی شمال شرق تا "المطله" و با گذر از سرچشمه های رود اردن تا "تل القاضی" در فلسطین و تا "بانیاس" در سوریه امتداد می یابد. این مرزها سپس به سوی جنوب و در درازنای رود اردن تا دریاچه طبریه، کشیده شده، به طوری که دریاچه های "الحوله" و "طبریه" در محدوده مرزهای فلسطین قرار می گیرند.
خط مرزی میان سوریه و فلسطین در ساحل خاوری دریاچه طبریه و از روبه روی شهر طبریه به سوی جنوب خاوری منحرف می شود تا به ایستگاه "الحمه" در نزدیکی رودخانه "یرموک" برسد. از آن پس مرزها به سوی جنوب باختری رود "یرموک" تا نقطه برخورد آن با رود اردن، پیش رفته که در اینجا مرز با اردن آغاز می گردد. مرز فلسطین با اردن، مرزی ساختگی است که توسط کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین و خاور اردن در سال 1922 تعیین گردید. این مرز از نقطه برخورد رود یرموک با رود اردن آغاز و به سوی جنوب پیش می رود. به طوری که خود روداردن، و نیز بحرالمیت (دریای مرده) تا دشت "عربه" مرز را تشکیل می دهند تا این که این مرز به ساحل خلیج عقبه در فاصله پیرامون سه کیلومتری غرب شهر "عقبه" می رسد.
مرزهای میان فلسطین و مصر به موجب قرارداد منعقد میان حکومت عثمانی و خدیو مصر در سال 1906م تعیین شد. این مرزها از شهرک "رفح" در ساحل دریای مدیترانه آغاز و به سوی جنوب خاور تا "رأس طابا" در خلیج عقبه به درازی پیرامون 240 کیلومتر، کشیده شده است.
استعمار انگلیس در فلسطین مرزهای کنونی آن را همساز با نقشه های استعماری و صهیونیستی تعیین کرده است. در یادداشتهای آرنولد توینبی که در اداره اطلاعات وابسته به وزارت خارجه بریتانیا کار می کرد، به تاریخ اکتبر سال 1918 آمده است که حکومت اعلی حضرت مایل است که به طور ویژه، تسهیلات معقولی را برای استعمار یهود در فلسطین تأمین کند بی آنکه فرصتی به افکار عمومی عربی یا اسلامی بدهد تا فکر کنند که بریتانیای کبیر نقش واسطه را در تسلیم یک سرزمین آزاد عربی یا اسلامی به بیگانگان، ایفا کرده است.
بدین ترتیب، انگلیس نقش بزرگی در تدارک تسهیلات فراوان جهت استعمار کوچ نشین صهیونیستی در فلسطین، ایفا کرد. صهیونیستها به کمک استعمار توانستند، فلسطینیان را از سرزمین پدران و نیاکان شان که با خون و خوی خویش آبیاریش کرده بودند، بیرون کنند.
و ـ جغرافیای آینده فلسطین در دیدگاه استعمار انگلیس:
در یادداشتهای آرنولد توینبی که در اداره اطلاعات وابسته به وزارت خارجه بریتانیا کار می کرد، در تاریخ اول اکتبر 1918 درباره مسأله آیندهفلسطین چنین آمده است:
1 ـ "ما به ملک حسین (حسین بن علی امیر مکه) تعهد سپرده ایم این سرزمین، عربی و مستقل باقی بماند" و "حکومت اعلی حضرت، اظهارات خود مبنی بر همدردی با بنیادگذاری میهن قومی برای ملت یهود در فلسطین را به اطلاع آژانس صهیونیسم رسانده است. فلسطین به موازات شبه جزیره سینا، آبراه سوئز و عقبه قرار دارد و راه آهن بریتانیا، از عکا ـ حیفا به عراق در بخش نخستین خود از فلسطین می گذرد.
بنابراین، بنا به میل بریتانیا و در صورت درخواست حکومت کنونی فلسطین، یکی از دولتها جهت اداره آن مداخله خواهد کرد و این دولت، یا بریتانیای کبیر یا ایالات متحده آمریکا خواهد بود". "حکومت اعلی حضرت به ویژه مایل است، تسهیلات معقولی برای استعمار یهود در فلسطین تأمین کند بی آنکه این فرصت را به افکار عمومی عربی یا اسلامی بدهد که فکر کنند بریتانیای کبیر نقش واسطه را در تسلیم یک سرزمین آزاد عربی یا اسلامی به بیگانگان، ایفا می کند."
"از این دیدگاه، فلسطین ـ تسهیلات داده شده به عناصر غیرعربی ساکن آن هرچه باشد ـ باید اسما جزو اتحادیه کنفدراسیون عربی باشد، همان گونه که بین النهرین نیز هست. ایجاد چنین اتحادیه ای از این دیدگاه به سود بریتانیاست".
"اما نسبت به مرزها، مطمئنا، صهیونیستها کشور واقع در خاور اردن را خواهند خواست، اما در آنجا مستعمره های یهودی وجود ندارد. همچنین ساکنان آنجا آشکارا تمایل خود را به پیوستن به کشور عربی سوریه ابراز داشته اند."
به هنگام گرد آمدن کمیسیون خاورمیانه به ریاست کرزن در پنجم دسامبر 1918 ـ برای بررسیموضوع فلسطین، لرد کرزن پیرامون آینده فلسطین چنین گفت:
"و اما درباره آینده فلسطین ... من فکر می کنم که ما بر سر بازگرداندن مرزهای کهن فلسطین، توافق خواهیم کرد. جمله قدیمی از "دان" تا "بئرالسبع" همچنان پابرجاست. تقسیمات اداری ما هرچه باشد باید مرزهای فلسطین را ـ چه کشور عبری باشد و چه عربی یا هر دو با هم ـ به "لیطانی" در ساحل و تا "بانیاس" و "دان" قدیم یا "الحلوه" در داخل، بازگردانیم."
"این در مورد مرزهای شمالی، اما برماست که "مرزهای خاوری" را نیز مشخص کنیم. صهیونیستها طبعا در شرق به سرزمینهای آن سوی رود اردن نظر دارند. جایی که کشاورزی نیکو است و درآینده، امکانات گسترده ای وجود دارد. و سرانجام مرزهای جنوبی فلسطین است که دیدگاههای گوناگونی درباره آن وجود دارد. از یک سو کسانی هستند که می گویند مناطق کشت شده در جنوب غزه باید بخشی از فلسطین را تشکیل دهد زیرا برای تغذیه مردم ضروری می باشد، از سوی دیگر کسانی که می گویند "مسأله فلسطین را با جلب صحرانشینان عرب از صحرا، بغرنج نسازید زیرا اینان چهره هایشان به سوی سیناست و به هیچ وجه پیوستن آنها به فلسطین مجاز نیست".
ز ـ نمودهای طبیعی زمین در فلسطین:
مساحت فلسطین بالغ بر 27023 کیلومتر مربع است که از نظر نمودهای طبیعی زمین به بخشهای ذیل تقسیم می شود:
1 ـ دشتهای ساحلی به مساحت 3660 کیلومتر مربع برابر با 54/13درصد کل مساحت فلسطین.
2 ـ بلندیهای مرکزی به مساحت 9193 کیلومترمربع برابر با 84/33درصد از مساحت فلسطین.
3 ـ مناطق پست که مساحت آنها 1647 کیلومتر مربع برابر با 09/6درصد از مساحت فلسطین که از آن میان 704 کیلومتر مربع مساحت آبهای دریاچه طبریه و نصف دریای مرده و دریاچه "الحوله"، پیش از خشک کردن آن، است.
4 ـ صحرای فلسطین و منطقه بئرالسبع به مساحت 12557 کیلومتر مربع است که 54/46درصد از مساحت فلسطین را تشکیل می دهد.
1 ـ دشتهای داخلی:
دشتها از "رأس الناقوره" در شمال در نزدیکی مرز لبنان تا شهرک "رفح" در جنوب و در نزدیکی مرز مصر، کشیده شده است. درازای آنها به حدود 224 کیلومتر می رسد اما پهنای آنها از جایی به جای دیگر فرق می کند. در شمال شهر عکا به هشت کیلومتر و در جنوب شهر حیفا به سبب بلندیهای "کرمل" به ده کیلومتر می رسد در حالی که پهنای این دشتها در نزدیکی شهر حیفا به حدود تنها 200 متر می رسد. پهنای این دشتها در نزدیکی شهر یافا به 21 کیلومتر و در جنوب شهر غزه به بیش از 30 کیلومتر می رسد.
مساحت این دشتها 3660 کیلومتر مربع یا همان گونه که بدان اشاره شد به نسبت 54/13درصد از مساحت فلسطین را تشکیل می دهد. دشتهای فلسطین، ادامه دشتهای ساحلی لبنان می باشد. دشتهای ساحلی فلسطین بخشهای ذیل را برمی گیرد:
1) دشت عکا:
این دشت از رأس الناقوره در شمال تا رأس الکرمل در نزدیکی شهر حیفا در جنوب کشیده می شود. درازای آن به 40 کیلومتر می رسد در حالی که پهنای آن میان 8 کیلومتر در نزدیکی رأس الناقوره و 16 کیلومتر در جنوب شهر عکا، می رسد. پهنای این دشت در رأس الکرمل در نزدیکی حیفا به200 متر می رسد. مساحت این دشت 450 کیلومتر مربع و نسبت 30/12درصد از مساحت دشتهای ساحلی فلسطین را تشکیل می دهد.
زمینهای این دشت از حاصلخیزترین زمینهای فلسطین هستند. رودخانه "نعامین" که سرچشمه آن بارانهای بلندیهای جلیل است. این زمینها را آبیاری می کند. این رودخانه در جنوب عکا به دریای مدیترانه می ریزد و به نام رودخانه عکا معروف است. دره های دیگر دشت عکا از شمال به جنوب عبارتند از:
(1) دره کرکره: این دره از نزدیکی روستای "ترشیحا" در خاور آغاز و بعد از گشتی از ویرانه های "کرکره" در دو کیلومتری جنوب "رأس الناقوره" به دریای مدیترانه می رسد.
(2) دره قَرْن: از دو دره "بیت جن" و "بقیعه" تشکیل می شود که در شمال روستای "سحماتما" و در باختر روستای "دیر القاسی" با هم برخورد کرده و یک دره را تشکیل می دهند که از خاور تا باختر کشیده شده تا اینکه در شمال روستای "الزیب" به دریا می رسد. دره "بیت جن" از جنوب خاوری روستای "بیت جن" منشعب شده و به سوی شمال باختری کشیده می شود تا اینکه به دره بقیعه در نزدیکی "فرحتا" می رسد. اما دره بقیعه از کوه حیدر در نزدیکی ویرانه های "سهله" منشعب شده و پس از گذشتن از روستای بقیعه و ویرانه های "رأس عباد" سرانجام در نزدیکی ویرانه های "فرحتا" به دره بیت جن می پیوندد.
(3) دره مفشوخ: از جنوب روستای "معلیا" و شمال باختری روستای "ترشیحا" منشعب شده و پس از گذشتن از دو روستای "النهر" و "ام الفرج" از خاور به باختر کشیده شده و در حدود 10 کیلومتری شمال عکا به دریا می رسد.
2) دشت حیفا:
از "رأس الکرمل" در نزدیکی شهر حیفا آغاز و تا شمال بندر "ابوزابوره" واقع در مصب رودخانه اسکندرونه و دره "حوارث" کشیده می شود. پهنای این دشت میان 10 تا 11 کیلومتر است. رودخانه "المقطع" که پس از رودخانه های اردن و "عوجا" سومین رودخانه فلسطین است، زمینهای این دشت را آبیاری می کند.
آبهای رودخانه المقطع از بلندیهای ناصره سرچشمه گرفته و دره ای را تشکیل می دهد که از جنوب خاوری تا شمال باختری کشیده می شود و چهار کیلومتری خاور حیفا به خلیج عکا می ریزد.
خلیج عکا به فاصله 12 کیلومتر میان شهر عکا و جبل کرمل قرار دارد. ساحل خلیج شنی است که تپه های شنی به ارتفاع 15 تا 55 متر دورادور آن را گرفته اند.
دیگر دره های این دشت از شمال به جنوب به شرح زیر می باشند:
(1) دره دفله: بارانهایی که بر روستاهای "ام الزینات"، "ریحانه" و "دالیه الروحا" می بارند جریان خود را به سوی این دره می گشایند. این دره شمال خاوری تا جنوب باختری یعنی جنوب روستای "فریدیس" کشیده می شود سپس به سوی باختر می رود تا اینکه در سه کیلومتری جنوب روستای "طنطوره" به دریا می ریزد. این دره نام خود را از گیاهی به نام "دفلی" که به وفور در این دره می روید، گرفته است.
(2) دره زرقاء: این دره از تجمع آبهایی که در مناطق روستای "کفرین" و "بطیمات" می بازند تشکیل می شود و پس از روستاهای "ام الشوف"، "صبارین" و "سندیانه" در شمال "قیساریه" و در فاصله حدود ده کیلومتری جنوب "طنطوره" به دریا می رسد.
(3) دره المَفْجر: که به نام دره "الخُصَیره" هم نامیده می شود و این امر در نسبت به شهرکت الخضیره واقع در جنوب قیساریه است. آبهای بارانی که از دره های بلندیهای جنین و طولکرم می آیند به این دره منتهی می شوند. دره المفجر از جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده و در جنوب "قیساریه" به دریا می ریزد.
3) دشت طولکرم:
این دشت از شمال بندر "ابوزابوره" واقع در مصب رودخانه اسکندرونه و دره حوارث تا "جنگل زبایده" در شمال روستای "الحرم سیدنا علی" کشیده می شود.
این دشت به مسافت 23 کیلومتر از شمال به جنوب کشیده شده است و حتی اگر زمینهای "قضیه" در شمال و زمینهای "جلجولیه" و کفرقاسم در جنوب را در نظر بگیریم، به حدود 35 کیلومتر نیز می رسد. سواحل این دشت سنگلاخ و شنی هستند. اما اغلب مناطق این دشت حاصلخیز و فرآورده های کشاورزی فراوانی نظیر هندوانه، سبزیجات، حبوبات و مرکبات در آن به عمل می آیند. آبهای رودخانه اسکندرونه و دره "فالق" این دشت را آبیاری می کنند.
(1) رودخانه اسکندرونه: آبهای بارانهایی که در بلندیهای نابلس می بارند دره ای را از خاور به باختر تشکیل می دهند که با کمی انحراف به شمال به این رودخانه منتهی می شوند. این رودخانه در شمال روستای "ام خالد" واقع در شمال "نتانیا" به دریا می ریزد.
(2) رودخانه "فالق": دره کوچکی است که در شمال روستای "الحرم سیدنا علی" در شمال شهر یافا به دریا می پیوندد.
4) دشت یافا:
این دشت از روستای "الحرم سیدنا علی" در شمال تا شمال بندر "اسدود" در جنوب کشیده می شود. پهنای این دشت به 31کیلومتر می رسد و به حاصلخیزی کشت مرکبات مشهور است. رودخانه "عوجا" که دومین رودخانه فلسطین است این دشت را آبیاری می کند. این رودخانه از "رأس العین" در بیست کیلومتری شمال خاوری یافا سرچشمه می گیرد. درازای آن 26 کیلومتر است و در شش کیلومتری شمال یافا به دریا می ریزد. در مصب آن، ایستگاه تولید برق "ریدینگ" واقع است که نیازهای برق یافا و تل آویو را تأمین می کند.
آب بارانهایی که از دره "قانا" در جنوب نابلس و دره "جریوت" در نزدیکی رام الله جاری می شوند به این رودخانه منتهی می گردند. قبایل "مویلح"، "ابوکشک" و "سوالمه" در حاشیه این رودخانه سکنی دارند. این رودخانه به نام رودخانه یافا نیز مشهور است. کنعانیان آن را به نام آبهای یرقون یا آبهای زرد می شناختند. و علت این نامگذاری، گل و لای زردی است که آبهای این رودخانه همراه خود می آورد.
(1) رودخانه روبین: دره "صرّار" که دربرگیرنده آب بارانهای جاری شده از کوههای قدس است به این رودخانه منتهی می شود. رودخانه روبین از ناحیه "بیت جالا" و "بیت حنینا" آغاز و در باختر به سوی روستای "قطره" پیش می رود تا آنکه در شمال باختری به سوی "تل ابوسلطان" رفته و از آنجا به سوی باختر می رود و به دریا می ریزد. عشیره "الملالحه" در حاشیه این رودخانه زندگی می کنند.
(2) رودخانه صُقْریر: این رودخانه در شمال بندر "اسدود" به دریا می ریزد. در نزدیکی مصب آن، ویرانیهای "صقریر" قرار دارند که رودخانه، نام خود را از آن گرفته است. آبهای دره های "سنط" که از باختر بیت لحم و آبهای دره الخلیل که از باختر "الخلیل" سرچشمه می گیرند در این رودخانه می ریزند. صهیونیستها در سال 1960 در مصب این رودخانه بندری به نام بندر "اشدودیام" ایجاد کردند.
5) دشت غزه:
این دشت از شمال شهرک "اسدود" در شمال تا "رفح" در نزدیکی مرز مصر در جنوب، کشیده می شود. پهنای این دشت 21 کیلومتر در شمال و حدود 32 کیلومتر در جنوب است که در اینجا به منطقه "بئرالسبع" می پیوندد. تپه های شنی در جای جای این دشت وجود دارند که بلندیشان به 50 تا 100 متر می رسد. شنهای این تپه ها در سایر قسمتهای این دشت نظیر مناطق نزدیک به "خان یونس" و "رفح" پراکنده می شوند.
دره های این دشت عبارتند از:
(1) دره الحسّی: این دره از نزدیکی منطقه "دورا" در بلندیهای "الخلیل" آغاز و در نزدیکی روستای "هربیا" در شمال غزه به دریا می پیوندد. صهیونیستها مخزنی به درازای 350 متر که 20 میلیون متر مکعب آب را در خود نگه می دارد در انتهای این دره احداث کرده اند. این مخزن می تواند 22 میلیون متر مکعب را نیز در خود جای دهد. از آبهای انبار شده این مخزن به منظور آبیاری بهره برداری می شود.
(2) دره غزه: دره هایی نظیر دره "الشریعه"، "الخلصه" و "السبع" که از سوی شهرستان "بئرالسبع" می آیند به این دره منتهی می شوند. این دره در ده کیلومتری جنوب غزه به دریا می پیوندد.
2 ـ بلندیهای مرکزی:
این بلندیها در مرکز فلسطین قرار دارند که در باختر آنها، دشت ساحلی و در خاور، زمینهای پست و فرو رفته فلسطین قرار دارند. این بلندیها، ادامه بلندیهای باختر لبنان هستند و از شمال به جنوب کشیده شده اند. این بلندیها دارای کتلهای کوهستانی ای هستند که سنگهای قیری در آنها فراوانند.
مساحت این بلندیها 9139 کیلومتر مربع یا 83/33درصد از مساحت فلسطین است. این بلندیها را می توان از شمال به جنوب به بخشهای چندی تقسیم کرد:
1) کوههای الجلیل:
این کوهها از مرز لبنان در شمال تا دشت "مرج ابن عامر" در جنوب کشیده می شوند. از نظر گیاهی غنی ترین کوههای فلسطین می باشند. بلندترین قله های فلسطین در این کوهستان هستند. قله "الجرمق" که بلندی آن به 1208 متر می رسد و در شمال شهر "صفد" قرار دارد در این رشته کوه است. درازای کوههای الجلیل از شمال به جنوب، حدود 64 کیلومتر و پهنای آن از خاور به باختر حدود 48 کیلومتر و مساحت آن 2083 کیلومتر مربع است که 7/7 درصد از مساحت فلسطین را تشکیل می دهد.
کوههای الجلیل به "جلیل اعلی" و "جلیل ادنی" تقسیم می شوند که خط ممتد از شمال دریای طبریه تا دره "شاغور" این کوهها را از هم جدا می کند، "جلیل اعلی" یک منطقه کوهستانی است که در شهرستان صفد و منطقه بلندیهایی واقع در بخش جنوبی کوه لبنان، قرار دارد. سنگهای آتشفشانی و زمینهای حاصلخیز آن فراوانند. این کوهها عموما سنگی و به ویژه در بخش شمالی آن دارای کوره راههای سختی هستند. بلندترین قله های فلسطین در این کوهها قرار دارند.
دیگر قله های کوههای "جلیل اعلی" عبارتند از:
(1) کوه عروس: در میان شهرستان عکا و میان روستاهای "السموع" و "بیت جن" قرار دارد. ارتفاع آن از سطح دریا 1571 متر است.
(2) کوه حیدر: در شهرستان عکا و میان روستاهای الرامه قرار دارد.
(3) کوه "عداتر": در جنوب روستای "رمیش"
%%%محل جدول%%%
لبنان واقع است و 1006 متر از سطح دریا بالاتر است.
(4) کوه کنعان: برخی محله های شهر صفد بر این کوه واقعند. بلندترین نقطه آن 945 متر از سطح دریا بالاتر است.
همچنین کوه "بیریا" در باختر کوه کنعان واقع است و ارتفاع آن از سطح دریا 950 متر است.
(5) کوه البقیعه: در شمال روستای البقیعه قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا 886 متر است.
جلیل سفلی: کم ارتفاع تر از منطقه پیشین است. بلندی از سطح دریا 579 متر و از بخش شمالی حاصلخیزتر است.
قله های کوهستانی آن: کوه طور (طابور) که در خاور منطقه "مرج ابن عامر" و در 9 کیلومتری جنوب خاوری شهر ناصره واقع است و 588 متر از سطح دریا بلندتر است. کوه "سعین پیامبر" در نزدیکی شهر ناصره قرار دارد و 500 متر از سطح دریا بلندتر است. کوه "دحی" در جنوب شهر ناصره با انحراف کمی به سوی خاور آن، قرار دارد.
دشتهای "جلیل سفلی": از مهم ترین دشتهای "جلیل سفلی" عبارتند از:
(1) دشت "بطوف": از کوه شاغور در شمال تا کوه طرعان در جنوب کشیده شده و در شهرستان ناصره قرار دارد. درازای آن از خاور به باختر 16 کیلومتر و پهنایش از شمال به جنوب 5/3 کیلومتر و مساحت آن 70 کیلومتر مربع است. این دشت، حاصلخیزترین دشت منطقه جلیل است. روستاهای آن صفوریه، کفرمنده، رمانه و عیلبون هستند. صهیونیستها در سال 1953 دریاچه "بطوف" را در این دشت ایجاد کردند که آبهای آن از باران و دریاچه طبریه و رود اردن تأمین می شوند. از آبهای آن برای آبیاری منطقه بئرالسبع بهره برداری می شود.
(2) دشت طرعان: این دشت در منطقه روستاهای طرعان قرار دارد. درازای آن 8 کیلومتر و پهنایش بیش از 5/1 کیلومتر است. مساحت آن 12 کیلومتر مربع و بسیار حاصلخیز است.
(3) دشت "اکسال": در جنوب روستای "اکسال" قرار دارد و کوههای جلیل را از سایر بلندیهای فلسطین جدا می کند.
(4) دشت "مرج ابن عامر": دشت مثلث شکلی است که سه زاویه آن حیفا، جنین و طبریه هستند. این دشت، کوههای جلیل را در شمال از کوههای نابلس در جنوب جدا می کند. درازای آن از باختر به خاور 40 کیلومتر و پهنای آن از شمال به جنوب حدود 19 کیلومتر است. مساحت این دشت 351 کیلومتر مربع است که 29/1 درصد مساحت فلسطین را تشکیل می دهد. دشت "مرج ابن عامر" حاصلخیزترین زمینهای فلسطین است. خاک آن رس خشک است که مناسب کشت حبوبات است.
این دشت به واسطه تنگه "مجدو" و دره رود "المقطع" به دشت ساحلی فلسطین و به واسطه دره "سهل زرعین" به فرو رفتگیهای "غور مارا" در "بیسان" و در مرکز به واسطه جاده جنین ـ سهل عرابه به مرکز جنوب کشور می پیوندد. شایان یادآوری است که برخی بازرگانان و ثروتمندان بیروت مالک این دشت گسترده بودند که آن را از حکومت عثمانی خریده بودند که در آنها روستاهای فراوانی وجود دارند که از آن میان روستاهای "جنجار"، "الفول"، العفوله"، "طبعون"، "قصقص"، "المجدل"، "الیاجور"، "الشیخ بریک"، "الخریبه" و نظایر آن هستند که شمار آنها به بیست روستای عرب می رسد که 2746 خانوار در آنها سکونت دارند. این زمینها به هنگام قیمومیت بریتانیا فروخته شدند و در نتیجه ساکنان این روستاها که 13730 برآورد می شوند (اگر هر خانوار را پنج تنفرض کنیم)، آواره شدند.
2) کوه کرمل:
این کوه از جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده است و در امتداد بلندیهای نابلس قرار گرفته و بخش شمال باختری آن را تشکیل داده است. این کوه در جنوب خلیج عکا واقع است و دشت "مرج ابن عامر" در جنوب باختری آن است. درازای آن 22 کیلومتر و پهنایش میان 8 ـ 6 کیلومتر است. انتهای این کوه در نزدیکی حیفا در ساحل دریای مدیترانه است که به نام "رأس الکرمل" معروف است. ارتفاع بلندترین قله کوه کرمل 546 متر از سطح دریاست که در جنوب روستای "عسفیا" قرار دارد و در باختر بر دریا و در خاور بر دشت "مرج ابن عامر" مسلط است. کوه کرمل به واسطه دره "الملح" و دره "عاره" "عرعره" به کوههای نابلس که در جنوب آن واقعند، می پیوندد. روستاهای "اجزم"، "عین غزال"، "کفرقرع"، "ام الزینات"، "عاره"، "عرعره"، "کفرین" و غیره در این کوهستان قرار دارند.
شایان یادآوری است که انسان پیش از تاریخ در این کوهستان سکنی گزیده است به گونه ای که در غارها و شکافهای آن، اسکلت انسان "نتاندرتال" و انسان "کرمل" پیدا شده اند.
درختان صنوبر و بید و بلوط و نظایر آنها، کوه کرمل را پوشانده اند. همچنین در برخی مناطق آن درختان زیتون و تاکستانها و دیگر درختان میوه کاشته شده اند.
3) کوههای نابلس:
این کوهها از شمال خاوری به جنوب باختری و سپس به سوی جنوب کشیده شده اند و در جنوب دشت "مرج ابن عامر" قرار دارند. در جنوب به کوههای قدس می پیوندند و بلندترین قله های آن قله کوه "عیبال" است که 940 متر از سطح دریا بلندتر است و نیز قله کوه طور "جرزیم" که 881 متر از سطح دریا بلندتر است. شهرنابلس میان این دو کوه واقع است.
مشاهده می شود که سطح شیبهای باختری بلندیهای نابلس نسبت به شیبهای خاوری، بلندتر و میزان بارندگی آنها بیشتر است. بدین سبب از نظر عمرانی و جمعیتی و به ویژه در حاشیه شمالی و باختریش و بخش مرکزی آن که شهر نابلس، در آنجا قرار دارد از رونق بیشتری برخوردار است. و این به دلیل وجود حوضه های داخلی کوهستانی است که دهها روستای کشاورزی در کنار آن قرار دارند. سبب رونق کشاورزی این منطقه رسوبات سیلهایی است که برای کشاورزی سودمندند. نظیر دشت "عرابه" که درازای آن 11 کیلومتر و میانگین پهنای آن 4 کیلومتر و مرغزار "صانور" واقع در انتهای حوضه ای که بارانهای زمستانی همیشه این دشت را فرا می گیرند و نیز شیبهای تپه های واقع در حدودآنکه محل رویش درختان زیتون است. این رونق باعث شده است تا دشت "عرابه" آکنده از روستا شود که مهم ترین آنها "قباطیه"، "یعبد" و "عرابه" هستند. فزون بر آن شهر جنین است که در دروازه ای طبیعی قرار گرفته است که به دشت "مرج ابن عامر" منتهی می شود.
بخشهای مرکزی بلندیهای نابلس در سوی باختر قرار دارند و دربرگیرنده قله های کوهستانی "عیبال" و "طور" هستند. از این بخشهای کوهستانی، زمین به تمامی اطراف و به سوی حوضه های پست در منطقه دیرشرف در باختر و دشت "محنّه" و "عسکر" که دره "بیت جن" ادامه آن است در جنوب و خاور، ادامه پیدا می کند.
در این بخشهای کوهستانی مرکزی، شهر کهن "شکیم" در "تل الرأس" در منطقه "بلاطه" در محل تلاقی دره هایی که به سوی خاور و باختر می روند، ایجاد شده بود.
جاده های طبیعی مهمی از این کوهها می گذرندکه مهم ترینشان: جاده طولکرم ـ نابلس تا "غور" است که از آنجا به پل دامیه و سپس به خاور رود اردن کشیده می شود و درازای آن حدود 70 کیلومتر است. همچنین جاده دشت عرابه به جنین و به دشت "ابن عامر" که 30 کیلومتر درازا دارد. بلندیهای نابلس به طور تدریجی به سوی دشت ساحلی فلسطین و به طور شدید به سوی "منطقه غور" شیبدار می شوند.
این منطقه، دره هایی را آبیاری می کند که یا به دریای مدیترانه و یا به فرورفتگی "غور" منتهی می شوند که مهم ترین آنها عبارتند از:
(1) دره نابلس: از گرد آمدن آب بارانهایی که در کوه "طور" می بارند، تشکیل می شود. این دره از روستاهای "دیر شرف"، "رامین"، "عنبتا" و غیره می گذرد. دره نابلس در آغاز به نام "شعیر" معروف بود و به رود "اسکندرونه" منتهی می شود که در آنجا به نام دره "حوارث" نامیده می شود و در بندر "ابو زابوره" به دریای مدیترانه می پیوندد.
(2) دره "جیز": بارندگیهای بلندیهای "تلفیت" و "زبابده" در این دره گرد آمده و پس از گذشتن از بلندیهای "قباطیه" و دشت "عرابه" که در اینجا به نام دره "مالح" خوانده می شود به دره "مسین" می پیوندد. دره "مسین" از جنوب یعنی از بلندیهای "جبع" و حدود آن کشیده شده و از روستاهای "عتیل" و "دیر الغضون" می گذرد. پس از برخورد دو دره "جیز" و "مسین" دره ای به نام رودخانه "مفجر" یا رود "خضیره" به درازای 10 کیلومتر ایجاد می کند.
(3) دره "مالح": این دره از گرد آمدن آب بارندگیهای نشیبهای خاوری بلندیهای نابلس و از شمال روستای "طوباس" و خاور روستای "یتاسیر" آغاز می شود. این دره از باختر به خاور کشیده شده و از روستاهای "خربیه"، "برج المالح" ، "حمام المالح" و "خربه المالح" گذشته تا به باختر "تل الحلو"می رسد. سپس به سوی شمال کشیده می شود که در این مسیر از خرابه های "الشق" گذشته و به سوی خاور می رود تا اینکه در جایی به نام "شرار المالح" به رود اردن می پیوندد.
(4) دره "فارعه": از مهم ترین دره های منطقه فرورفتگیهای نابلس است و از گرد آمدن آبها و چشمه های متعددی که در زمینهای روستای "طلوزه" واقعند، تشکیل می شود. از مهم ترین این چشمه ها، چشمه "ادلیب" و چشمه "فارعه" در جنوب "طوباس" هستند. این دره از شمال باختری به جنوب خاوری کشیده شده و از زمینهای منطقه "عرب المساعید" گذشته و در جنوب پل "دامیه" به رود اردن می پیوندد.
آبهای دره "فارعه" در عرض سال جاری هستند و ظرفیت سالانه آن 45 میلیون متر مکعب آب است و منطقه زیر آبیاری آن 320 کیلومتر مربع است.
دشت نابلس:
در بلندیهای نابلس دشتهایی وجود دارند که عبارتند از:
(1) دشت عَرَّابَه: این دشت 250 متر از سطح دریا بلندتر است، درازای آن ده کیلومتر است و دره "النص" که به رود "مفجر" منتهی می شود، در این دشت جاری است. همچنین دره "دعوق" که میان روستاهای "مخمه" و "مارکه" قرار دارد در این دشت واقع است. (ن. ر: عرابه، دشت ـ)
(2) دشت "صانور": این دشت 350 متر از سطح دریا بلندی دارد. در زمستان آب بارانهایی که از سوی کوههای اطراف می آیند به این دشت منتهی می شوند و بدین ترتیب تالابی را به نام "مرج الغرق" به وجود می آورند. این دشت به سبب وفور آب تا مدتی برای کشاورزی نامناسب می ماند و پشه در آن فراوان است. دشت "ناصور" به واسطه تنگه ای بهجاده نابلس ـ جنین می پیوندد.
(3) دشت "مخنه": این دشت از شمال خاوری به جنوب باختری و به مساحت 14 کیلومتر و در امتداد دامنه کوه "طور" کشیده شده است. پهنای آن سه کیلومتر و 500 متر از سطح دریا بلندتر است. دشتهای دیگری نیز وجود دارند نظیر دشت سالم که در جنوب روستای سالم و دشت عسکر که 475 از سطح دیار بلندتر است و دشت "البقیعه" که در جنوب خاوری روستای "طمون" واقعند. دشت البقیعه توسط دره "دورا" آبیاری می شود.
می توان از دشتهای "الکفیر" و "قوطین" نیز نام برد.
4) کوههای قدس:
این کوهها از شمال به جنوب کشیده شده اند و در جنوب کوههای نابلس واقعند که امتداد آنها در جنوب به شمار می روند. مشهورترین قله های آن: "تل العاصور" می باشد که 1016 متر از سطح دریا بلندتر است. کوه زیتون که 826 متر (جدول شماره 1) بلندی دارد و در خاور قدس قرار دارد، کوه مکبرکه 795 متر از سطح دریا بلندتر و در جنوب قدس است، کوه "مشهد" (سکوبس" در شمال قدس و با اندکی انحراف به سوی شرق قرار دارد و به کوه زیتون، که در جنوب آن واقع است می پیوندد و 800 متر از سطح دریا بلندتر است و کوه ساموئل پیامبر که 885 متر از سطح دریا بلندتر و در شمال باختری قدس واقع است.
شهر قدس در دره میان این کوهها قرار دارد. این کوهها به تدریج به سوی باختر شیب پیدا کرده تا اینکه به دشت ساحلی فلسطین می رسند. همچنین کوههای الخلیل واقع در جنوب کوههای پیش گفته به تدریج به سوی شمال شیب پیدا می کنند و بدین وسیله پیوند قدس به جنوب کشور را امکان پذیر می سازند. این امر، راز موقعیت و مرکزیت شهر قدس و بنیاد اهمیتتاریخی آن را آشکار می سازد. لذا جلگه ای بودن زمینهای منطقه قدس به آبادانی آن در دورانهای مختلف یاری کرده است و قدس شهرت خود را از این راه به دست آورده است.
شهر قدس حدود پنج هزار سال پیش در میان این دشتها به وجود آمد و به منطقه آبادی تبدیل شد.
زمینهای شمالی قدس که بلندیهای رام الله در آن واقعند به مسافت 25 کیلومتر میان خاور و باختر کشیده شده اند. این بلندیها به سوی باختر که می روند بسیار شیبدار شده تا اینکه به دشت ساحلی می رسند. این امر باعث شده است که دره ها از پستی و بلندی برخوردار شده و رویه زمین به رغم وفور باران و چشمه ها برای کشاورزی سودمند نباشد.
5) کوههای الخلیل:
این کوهها، ادامه بلندیهای رام الله (کوههای قدس) در شمال هستند و درازترین رشته کوههای سرزمین فلسطین به شمار می آیند. بلندی آن بیش از 900 متر از سطح دریاست. این امر، باعث برخورداری این کوهها از بارانهایی شده است که از بارندگیهای بلندیهای نابلس که نسبت به خط العرض و دریا از موقعیت بهتری برخوردار است، کمتر نیستند.
رشته کوههای الخلیل از شمال به جنوب کشیده شده اند. اما در میان این بلندیها باریکه ای به پهنای 15 تا 25 کیلومتر به صورت مسطح وجود دارد. این امر به سکونت در این بلندیها از کهن ترین دوران کمک کرده است و امکانات کشاورزی آن را افزایش داده و در نتیجه انگیزه ایجاد روستاها بوده است.
این کوهها از سنگهای آهکی تشکیل می شوند که احیانا ذوب شده و این امر به پیدایش شکافهای نوار مانندی در زمین منجر شده اند که فرازهای ذوب شده مستطیلی شکل و پست و بلندی که بلندیشان میان 50 تا 150 متر است این شکافها را از هم جدامی کنند، در کف این شکافها زمینهای موضعی ژرفی به وجود آمده اند که کشاورزی موفقیت آمیزی در آنها ایجاد شده و تاکستانهای آن به شهر الخلیل شهرت فراوانی بخشیده اند.
بلندترین قله های کوههای الخلیل، قله "خربت خله بطرخ" می باشد که 1020 متر از سطح دریا بلندتر است. قله "حلحلول"نیز 1013 متر و قله "خربت الدویتر" (1018 متر) بلندی دارند.
3 ـ دره ها "غور":
این دره ها از خلیج عقبه در ساحل دریای سرخ در جنوب آغاز و تا "کوه لبنان" در شمال ادامه دارند. رود اردن در این دره ها و در منطقه "کوه شیخ" تا حدود 20 متر بلندتر از سطح دریا به سوی جنوب جاری شده و سرانجام به دریای "مرده" که 395 متر از سطح دریا پست تر است، می پیوندد.
این دره ها سه بخش متمایز را در برمی گیرند که عبارتند از: دره رود اردن در شمال و حوضه دریای مرده در مرکز و دره عربه در جنوب.
1) دره اردن:
آب بارانهای کوه "شیخ" در جنوب لبنان در این دره گرد می آیند. در این کوه منابع آب نخستین رود اردن قرار دارند که عبارتند از رود بانیاس: که از دامنه های غربی کوه شیخ در نزدیکی بانیاس در سوریه سرچشمه گرفته و به سوی جنوب باختری جاری می شوند تا اینکه به رود "حاصبانی" می پیوندد. رود حاصبانی خود از کوهی در شمال باختری حاصیبا در جنوب لبنان سرچشمه می گیرد و به سوی جنوب جاری شود تا اینکه در تپه "شیخ یوسف" به رود بانیاس می پیوندد.
دره "بریگت" آخرین منابع باختری رود اردن است که از کوه شیخ سرچشمه گرفته در نزدیک "المطله" وارد مرزهای فلسطین می شود. این دره ازشمال به جنوب کشیده شده تا اینکه به تالابهای "الحوله" منتهی می شود. رود "دان" از تپه "القاض" سرچشمه گرفته و از شمال به جنوب جاری است تا اینکه به رود "حاصبانی" منتهی می گردد. این رودخانه ها همگی رود اردن را تشکیل می دهند که به درازای 14 کیلومتر به سوی جنوب کشیده شده است و سرانجام به دریاچه "الحوله" می پیوندد.
دریاچه "الحوله": دریاچه کوچکی است به مساحت 12 کیلومتر مربع که میانگین آبهای آن 4 متر است. این دریاچه 70 کیلومتر از سطح دریا بلندتر است. حدود آن، دشت "الحوله" قرار دارد که دربرگیرنده تالابهای فراوانی است که در آنها گیاهی محلی به نام "الحلفا" می روید. اخیرا این تالابها و خود دریاچه را خشکانده و از زمین آن برای کشاورزی استفاده می شود به ویژه آنکه خاک خوب و حاصلخیز آن برای کاشتن انواع گیاهان مناسب است.
2) دیگر دره ها:
چندین دره دیگر به جز منابع رود اردن از باختر و شمال باختری به دریاچه "الحوله" می ریزند که عبارتند از:
(1) دره "البارد": دره کوچکی است که از روستای "ملاحه" در شمال باختری دریاچه پیش گفته می گذرد. این دره از جنوب باختری تا شمال خاوری کشیده شده و سپس به سوی جنوب خاوری منحرف می شود تا اینکه در شمال باختری دریاچه به آن می پیوندد.
(2) دره "حنداج": این دره آبهایی را که در مناطق روستاهای سعسع و الجش می بارند گرد هم می آورد که در این مناطق به نام دره "معصمیه" نامیده می شود. همچنین این دره در روستای "فاره" به نام دره "فاره" و در روستای "دیشوم" به نام "حنداج" خوانده می شود. این دره سرانجام در شمال روستای "تلیل" به دریاچه الحوله می پیوندد.
(3) دره "وقاص": این دره پس از گردآوری آب بارانهای روستاهای "ریحانیه" ، "ماروس" ، "طیطبا" و "عموقه" از خرابه های "وقاص" گذشته و سرانجام در جنوب روستای "تلیل" به دریاچه "الحوله" می پیوندد.
(4) دره "جلبینه": این دره از خاک سوریه آغاز می شود و در مخرج رود اردن از دریاچه "الحوله" در نزدیکی ویرانیهای "جلبینه" در ساحل خاوری دریاچه و در جنوب به این دریاچه می پیوندد.
رود اردن میان دریاچه های الحوله و طبریه، پس از خروج از دریاچه طبریه، 18 کیلومتر از شمال به جنوب را طی می کند تا اینکه به دریاچه طبریه می ریزد.
رودخانه اردن در ناحیه باختری دو دره را در زمستان از آب پر می سازد که عبارتند از:
(1) دره مشیرفه: آبهای این دره از گرد آمدن آبها در نواحی روستای "فرعم" به وجود می آید و از جنوب خاوری به سوی شمال باختری جریان می یابد تا اینکه در جنوب دریاچه الحوله در نزدیکی آبادیهای "مخاضه" ، "الدیجات" و "المشیرفه" به رود اردن می پیوندد.
(2) دره شهیان: آبهای این دره از گرد آمدن بارندگی های کوه کنعان و جاعونه، تشکیل می شود. این دره از باختر به خاور کشیده شده و در نزدیکی پل "دختران یعقوب" به جنوب می رسد سپس منحرف شده و تا آنکه در شمال خاوری به رود اردن می پیوندد.
پل "دختران یعقوب" بر روی رودخانه اردن در قسمت میان دریاچه های حوله و طبریه قرار دارد. یک جاده آسفالته که از راه صفد و قنیطره، حیفا را به دمشق پیوند می دهد، از این پل می گذرد.
دریاچه طبریه: شیب رود اردن در نزدیکیدریاچه طبریه افزایش می یابد به طوری که سطح خود دریاچه ، 212 متر پایین تر از سطح دریاست. بلندیهای، خاور و باختر آن را در برگرفته اند. در خاور، بلندیهای سوریه قرار دارند که هرچه به سوی کوه "عرب" کشیده می شوند، مرتفع تر می شود ـ در اینجا دشتهای پیرامون دریاچه، به نظر رسیده و در جنوب به دشت یرموک پایین می پیوندند ـ در باختر، بلندیهای "جلیل" قرار دارند که در میان آنها و دریاچه طبریه، باریکه ای از دشتها واقع شده اند که در شمال باختری گسترده تر و در جنوب تنگ تر می شوند. مساحت دریاچه طبریه 165 کیلومتر مربع و ژرفای آن به حدود 50 متر می رسد. آب دریاچه، گوارا و ماهیان فراوانی در آن زیست می کنند. ساکنان منطقه های مجاور و شهر طبریه که در باختر دریاچه است و نیز ساکنان روستای "سمخ" که در جنوب واقعند به کار ماهیگیری می پردازند.
آب بارانهای مناطق مرتفع حدود دریاچه گرد هم آمده و دره هایی را تشکیل می دهند که در زمستان آکنده از آب هستند که به دریاچه طبریه منتهی می شوند از آن میان دره "عمود" که از گرد آمدن آب کوهستانهای جلیل در حدود روستاهای "عین الزیتون" ، "طیطبا" ، "قدیتا" و "میرون" تشکیل می شود.
این آبها در باختر شهر صفد با هم برخورد کرده و در جنوب تپه "هنود" به دریاچه طبریه می ریزند. از دیگر دره ها، دره "عبدان" است که در جایی به نام "شیخ عبدالله" در شمال دریاچه به آن می پیوندد. و نیز دره "ربضیه" که در دو کیلومتری روستای مجدل به دریاچه طبریه می پیوندد که به نام "تفاح" (سیب) نیز معروف است.
دره رود اردن پایین: این بخش از دره اردن درسطحی میان 212 متر از سطح دریاچه و 390 متر از دریاچه مرده قرار دارد. درازای روند رودخانه اردن از دریاچه طبریه تا دریای مرده و به طور خط مستقیم، به 104 کیلومتر می رسد.
دره اردن در روند قسمت پایینی خود، پرآب و خروشان است به طوری که کمیت آبهایی که در پایانهای تابستان بدان می رسد پنج مترمکعب در ثانیه است که در نیمه زمستان به شصت مترمکعب در ثانیه می رسد. همچنین جریان آب رودخانه بسیار سریع است به گونه ای که سرعت آن به 69/1 متر در ثانیه می رسد و امتداد مجرای خود را می فرساید. این فرسایش بیش از آنکه مجرای رودخانه را وسیع تر سازد، ژرفای آن را بیشتر می کند و این امر به دلیل تنگی دشتی است که رودخانه از آن جریان دارد. رسوبهای رودخانه اردن نیز فراوان است به طوری که کمیت مواد گلهای رسوبی آب رودخانه به هنگام طغیان به حدود 5500 جزء در میلیون و در اوضاع عادی به نصف آن مقدار می رسد.
در حالی که همین رسوبها در مجرای پایینی رودخانه فرات 600 جزء در میلیون و در رودخانه دجله به 800 جزء در میلیون می رسد. رودخانه اردن هم از سرعت جریان برخوردار است و هم از پیچهای کمتری برخوردار است و این برخلاف دیگر رودخانه هاست که در قسمتهای پایینی خود به سبب کاهش جریان آبهایشان، آنها را بر روی دشتها پخش می کنند. به عکس این امر، رود اردن دارای جریانی سریع و بسیار فرساینده است و دارای پیچ و خمهای کمتری است.
آبهای حوزه رود اردن به سالانه 1710 میلیون مترمکعب آب می رسد که در جدول ذیل تشریح شده است.
%%%محل جدول%%%
سالانه 300 میلیون مترمکعب از دریاچه طبریه بخار می شود. کمیت سالانه آبهای باقیمانده 1720 میلیون مترمکعب است که 625 میلیون مترمکعب آن به اردن، 490 مترمکعب آن به سوریه، 390 میلیون مترمکعب به لبنان و 215 میلیون مترمکعب به سرزمینهای اشغالی فلسطین می رود.
پلهای رود اردن:
چندین پل کرانه های رودخانه را به هم پیوند می دهد که از شمال به جنوب عبارتند از:
(1) پل "دختران یعقوب": در 5/1 کیلومتری جنوب دریاچه الحوله واقع است. این پل 22 کیلومتر از شهر "صفد" فاصله دارد.
(2) پل "مجامع": در 21 کیلومتری شهر طبریه واقع است.
(3) پل "شیخ حسین": در جنوب بیسان و در 5/7 کیلومتری آن قرار دارد.
(4) پل "دامیه": در 43 کیلومتری جنوب پل"شیخ حسین" واقع است.
(5) پل "آلن بی": در ده کیلومتری خاور شهر "اریحا" قرار دارد.
از سال 1948 به سبب اشغال فلسطین، رفت و آمد بر روی این پل قطع شد. امروز سه پل کرانه خاوری را به کرانه باختری رود اردن پیوند می دهد که عبارتند از:
(1) پل "دامیه" که در یک کیلومتری پیوندگاه رود "زرقا" به رود اردن قرار دارد و در نزدیکی بقایای پل "دختران یعقوب" واقع است. این پل منطقه نابلس را به منطقه "سلط" در اردن متصل می سازد.
(2) پل ملک حسین که همان پل سابق "آلنبی" است و منطقه "سلط" به مناطق اریحا و قدس را پیوند می دهد.
(3) پل امیرعبدالله. این پل در شمال دریای مرده ساخته شده و جاده قدس به عمان از آن می گذرد.
دره های مجرای پایینی رود اردن:
در مجرای پایینی رودخانه اردن، که در فاصله میان دریاچه طبریه و دریای مرده جریان دارد، رودها و دره های چندی وجود دارند که مهم ترین آنها عبارتند از:
نخست: دره هایی که به کرانه باختری آن منتهی می شوند که مهم ترین آنها رودهای زیر می باشند:
(1) رود "جالود": از غاری در خاور روستای "زرعین مارا" در شهر بیسان و از فرورفتگیهای آن سرچشمه گرفته و در روبه روی روستای "زقلاب" به رود اردن می پیوندد. درازای آن 15 کیلومتر و پهنایش میان 3 تا 4 متر است.
(2) دره "الفارعه" از کوههای نابلس سرچشمه می گیرد. آبهای این دره سالانه حدود 53 میلیون متر مکعب برآورد می شود. این دره در جنوب رود "زرقا" می ریزد.
دوم: دره هایی که به کرانه خاوری رود اردن می پیوندند. مهم ترین آنها عبارتند از:
(1) رودخانه "یرموک": مرز جداکننده میان سوریه و اردن به درازای 30 کیلومتر است. این رودخانه از بزرگترین شاخه های رودخانه اردن است. از بلندیهای "حوران" سرچشمه می گیرد و در شش کیلومتری جنوب دریاچه طبریه و در نزدیکی پل "مجامع" به رود اردن می پیوندد. در پیوندگاه این رودخانه با رود اردن شرکت برق فلسطین قرار دارد. درازای رود یرموک 57 کیلومتر است که 17 کیلومتر آن در فلسطین است. میانگین مصرف این رودخانه 15 مترمکعب در ثانیه است. آبهای جاری در این رودخانه سالانه 475 میلیون مترمکعب برآورد می شوند.
(2) رود "زرقا" درازای آن 75 کیلومتر است و از کوههای "بلقاء" در نزدیکی شهر زرقاء سرچشمه می گیرد و در شمال پل "دامیه"، در 70 کیلومتری شمال دریای مرده به رود اردن می پیوندد. این رودخانه، سالانه حدود 45 میلیون مترمکعب آب را در خود حمل می کند. دره های دیگری نیز وجود دارند که از آن میان دره "نمرین"، دره "کفرین" ، دره "رامه" ، دره "راجب" و دره "یابس" و جز اینها.
2) حوزه دریای مرده:
حوزه دریای مرده، ژرف ترین بخشهای فرورفتگیهای اردن را تشکیل می دهد: درازای این حوزه 93 کیلومتر است که آبهای دریای مرده 74 کیلومتر آن را می پوشانند. بخش باقیمانده خشک زار "قاع الصافی" و کویرهای نمکی "سدوم" در جنوب هستند. پهنای دریای مرده از خاور به باختر حدود 18 کیلومتر است. (392) متر از سطح دریا پایین تر و نرخ نمک آبهای آن به 30 تا 33درصد می رسد که بیشترین نرخ نمک در دریاها و اقیانوسهاست زیرا که نسبت نمک اقیانوسها تنها میان 4 تا 6درصد است. بدینسبب این دریاچه از ماهیان و دگر موجودهای زنده تهی است. مساحت دریای مرده 1050 کیلومتر مربع و موجودی آب همیشگی آن 142 کیلومتر مکعب است.
3) نمکهای دریای مرده:
آبهای دریای مرده دارای نمکهای معدنی مهمی است که از مهم ترین ثروتهای معدنی فلسطین و اردن به شمار می رود.
مهم ترین این نمکها عبارتند از:
(1) کلرو منیزیم: که طعم شوری آب دریا از آن است. برآورد می شود که دریای مرده حدود 2200 میلیون تن از آن را دارا باشد. در صنایع هواپیماسازی و کانها و در صنایع ریسندگی جهت دو سوم الیافهای پشمی به کار می رود. همچنین در صنایع شیمیایی نیز کاربرد دارد.
(2) کلرور سدیم: همان نمک معمولی است. برآورد می شود که دریای مرده 000,11 میلیون تن کلرید سدیم داشته باشد. در خوراک و صنایع صابون سازی کاربرد دارد.
(3) کلرور پتاسیم: به عنوان کود شیمیایی به کار می رود. همچنین در صنایع گوگردی، روغنی، شیشه، رنگها و جزء اینها به کار می رود. دریای مرده حدود 2000 میلیون تن آن را در خود نگه می دارد.
(4) کلرور کلسیم: که خاصیت چسبندگی روغنی آبهای دریای مرده از آن است. حدود 6000 میلیون تن در دریای مرده برآورد می شود.
رود اردن در شمال به دریای مرده می پیوندد. اما از خاور به باختر دره های چندی به آن می پیوندد که در فصل زمستان آب در آنها جاری می گردد. مهم ترین آنها عبارتند از:
(1) دره "عظیمی": آب بارندگیهای منطقه شمال باختری منطقه "مادبا" در این دره جاری می شود. این دره از شمال باختری به سوی باخترکشیده شده و در جنوب باختری روستای "سویمه" به دریای مرده می ریزد.
(2) دره "زرقا معین": آب بارندگیهای منطقه "مادبا" و "ماعین" در این دره جاری است. این دره به سوی جنوب و سپس به سوی باختر کشیده شده است تا اینکه در جنوب آبادی "خرشه" و در نزدیکی منطقه "بصت النمره" به دریای مرده می پیوندد. چشمه "الزرقاء" در جنوب این دره و به فاصله 5 کیلومتری آن قرار دارد.
این چشمه، دارای املاح گوگردی است و برای بیماریهای پوستی و عصبی سودمند است.
(3) دره "موجب": از بزرگترین دره هایی است که به دریای مرده می ریزد. درازای آن 80 کیلومتر و ظرفیت سالانه آن 18 میلیون مترمکعب است. مهم ترین دره هایی که از باختر به دریای مرده منتهی می شوند عبارتند از:
(1) دره "مشاش": آب بارندگیهای منطقه "بیت لحم" و منطقه شمال "حلحول" در این دره جاری می شوند که از شمال باختری به سوی جنوب خاوری کشیده می شود تا اینکه در جنوب "عین الغویر" به دریای مرده می پیوندد.
(2) دره "ابو مرادیف": آب بارندگیهای منطقه "یطه" و "سموع" در این دره گرد آمده و در روبه روی طرف شمالی "شبه جزیره لسان" به دریای مرده می پیوندد.
(3) دره عَرَبه: بخشی از فرورفتگیهای غور است که جنوب منطقه "قاع الصافی" در جنوب دریای مرده آغاز و تا خلیج عقبه ادامه دارد. درازای آن 150 کیلومتر و پهنایش میان 6 تا 22 کیلومتر است. این دره را دیواره هایی از گرانیت سخت و شیبدار در خاور و در بلندیهای "بئرالسبع" و صحرای فلسطین، فرا گرفته است که در باختر از شیب آن کاسته می شود.
مساحت دشت "عربه" 75000 کیلومتر مربعاست که نیمی از آن در فلسطین و نیمی دیگر در اردن است. به سبب وضعیت نامسطح فلسطین می بینیم که کوه "ریشه" در میان دشت "عربه" واقع می شود که بلندی آن از سطح دریای مرده 720 متر و از سطح دریا 328 متر است. دره های این کوه به سوی شمال کشیده می شوند تا اینکه در جنوب دریای مرده به پایان می رسند یا آنکه به سوی جنوب کشیده شده و به خلیج عقبه پایان می پذیرند. دره جنوبی کوه "ریشه" به نام "قاع" مشهور است که قبیله "سعیدی" در آن ساکن هستند به همین لحاظ این منطقه به نام آنها "قاع السعیدیین" نیز نامیده می شود. در میان این شیب جنوبی، نمکزار "طابه" و سپس نمکزار "دافیه" در فاصله 8 کیلومتری شمال عقبه قرار دارند. درازای نمکزار اخیر 11 کیلومتر و پهنای آن 3 کیلومتر است.
شیب شمالی دشت عربه میان بخش جنوبی دریای مرده تا کوه "ریشه" کشیده می شود. این منطقه، که باتلاقی فرورفته و در بخش شمالی تهی از درخت است به نام "سبنحه" معروف است. در خاور "سبنحه" ، فرورفتگی "صافی" قرار دارد که به میزان 275 متر از سطح دریا پایین تر است. همچنین فرورفتگی "فیفا" نیز در این منطقه واقع است که دره فیفا در جنوب از آن می گذرد. این دو منطقه مورد بهره برداری کشاورزی و به ویژه کشاورزی غلات و توتون و تنباکو قرار می گیرد.
4 ـ صحرای فلسطین:
صحرای فلسطین دربرگیرنده منطقه ای است که در جنوب فلسطین واقع است. شکل این صحرا، سه گوش است که یک گوش آن خلیج عقبه و قاعده شمالی آن خط ممتدی است از "عوجا" یا "عسلوج" در نزدیکی مرز فلسطین و مصر، سپس "کرنبه" تا جنوب دریای مرده.
مساحت صحرای فلسطین 10500 کیلومترمربع که 85/38درصد از مساحت کل فلسطین را تشکیل می دهد. در این صحرا، تپه های سنگلاخی وجود دارند که در میان آنها دشتهای آکنده از ریگزار و سنگریزه و شنهای نرم ناشی از وزش بادها، قرار دارد. در بخش جنوبی و جنوب باختری صحرای فلسطین، رشته کوههایی قرار دارند که مساحت آنها 8294 کیلومتر مربع است و 69/30 درصد از کل مساحت فلسطین را تشکیل می دهند. و نیز 79 درصد از مساحت صحرای فلسطین را تشکیل می دهند. کوههای آن عبارتند از: "رأس الرمان" که 1035 متر از سطح دریا بالاتر است و در نزدیکی مرز مصر و فلسطین واقع است.
صحرای فلسطین در واقع، ادامه بلندیهای میان فلسطین و نیز ادامه بلندی "تیه" در شبه جزیره سینا در جنوب است.
شنزار آمیخته به قیر، به ویژه در بخش شمالی، صحرای فلسطین را فرا گرفته است. اگر آب مهیا باشد. کشت جو به خوبی در آن به عمل می آید. این امر صهیونیستها را برانگیخته است تا لوله های آب را از رودخانه اردن برای آبیاری بیابان "نقب" بکشند زیرا امکان کشت زمینهای صحرای فلسطین و به ویژه در بخش شمالی آن وجود دارد و می توان کوچ نشینان جدیدی را برای اسکان در آن پذیرفت.
مآخذ:
- بحیری، صلاح الدین: جغرافیة الاردن، چاپ اول 1973.
- دباغ، مصطفی: بلادنا فلسطین، الجزء الاول، القسم الاول، دارمکتبة الطلیعة، بیروت.
- نحال، محمدسلامه: جغرافیة فلسطین، دراسة طبیعیة، اقتصادیة سیاسیة.
- علی، علی محمود: نهر الاردن و المؤامرة الصهیونیة.
- مجموعه من الباحثین باشراف انیس صایغ: فلسطینیات، سلسلة کتب فلسطینیة 120 مرکز الابحاث.
- الموسوعة الفلسطینیة: جلدهای اول تا چهارم، 1984.
- ناضوری، رشید: المدخل فی التحلیل الموضوعی للتاریخ الحضاری و السیاسی فی جنوب غرب آسیا و شمال آفریقیا، الکتاب الاول، مکتبة جامعة العربیة، بیروت 1970.
- انغرامز، دورین: اوراق فلسطین 1917 ـ 1922 بذور القضیة، دارالنهار للنشر، بیروت 1972.
- حتی، فیلیب: تاریخ سوریا و لبنان و فلسطین، بخش الاول.
- برستد، هنری: العصور القدیمة، ترجمه داود قربان، بیروت 1926.