جداسازی نیروها بین مصر و اسرائیل، موافقتنامه ـ 1975

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


تلاش دوم برای جداسازی نیروها بین مصر و اسرائیل در اوایل سال 1975 و به دنبال سفرهای رفت و برگشت هنری کیسینجر از منطقه عربی به خاطر تحقق مسأله عقب نشینی ثانوی اسرائیل در مقابل تعهد مصر مبنی بر کاهش شدت درگیری با اسرائیلآغاز شد.

کیسینجر سفرهای خود را در ماه فوریه 1975 آغاز نمود و مأموریتش را به عنوان آگاهی از نظریات و ابلاغ نتایج آن به واشنگتن برای اتخاذ موضع آمریکا توصیف کرد. وی ضرورت اتخاذ سیاست "گام به گام" را مورد تأکید قرار داد و برهمین اساس رفت و برگشتهای خود به کشورهای مصر، سوریه، اردن و عربستان سعودی را از نهم تا نوزدهم فوریه 1975 ادامه داد و سپس به واشنگتن مراجعت کرد.

وی در خلال دیدارهایش اظهار داشت که اسرائیل خواهان اعلام ترک مخاصمه از سوی مصر در مقابل عقب نشینی دیگر نیروهای اسرائیل می باشد. هر چند کیسینجر در نزدیک ساختن نقطه نظرهای دور از یکدیگر مصر و اسرائیل موفقیتی به دست نیاورد، ولی توانست هنگام ملاقاتش با شاه (معدوم) ایران تعهدی از وی بگیرد که نیازهای نفتی اسرائیل را در مقابل بازگرداندن لوله های نفتی ابوردیس مصر تأمین کند.

کیسینجر سفر دیگری را در مارس 1975 آغاز کرد که 17 روز به طول انجامید. در خلال این دیدار، اسرائیل پیمان هفت ماده ای شامل نظریات خود در توافق با مصر را تسلیم وی نمود. مفاد این پیمان به شرح زیر می باشد:

1 ـ موافقتنامه با مصر، موافقتنامه ای رسمی و مستقل باشد.

2 ـ اسرائیل آمادگی خود را برای انجام مذاکره با تمامی همسایگان خود اعلام نماید.

3 ـ این توافقنامه که گامی به سوی صلح خواهد بود بایستی متضمن یک رشته اقدامات عملی، نظیر ایجاد تسهیلاتی برای عبور کالاهای اسرائیلی از کانال سوئز باشد.

4 ـ پایان تحریم اقتصادی.

5 ـ آزادی عبور افراد از مرزها.

6 ـ دو طرف به طور آشکارا و با راههای قانونی دست از مخاصمه بردارند.

7 ـ مناطق حایلی بین نیروهای مسلح به وجود آید.

اسرائیل در این پیمان خود اعلام کرد تا زمانی که مصر به تمامی بندهای سابق پاسخ مثبت نداده باشد، آمادگی بحث و گفت وگو درباره عقب نشینی جدید از سینا را نخواهد داشت.

کیسینجر بعد از اطلاع از این موضع قاطع اسرائیل اجبارا دیدارش از منطقه را متوقف ساخت و به واشنگتن بازگشت. وی شکست مذاکرات خود و قصد دولت آمریکا مبنی بر تجدید نظر در سیاست خاورمیانه ایش را اعلام نمود.

دولت آمریکا بعد از این تجدید نظر اعلام داشت که موقتا تعهدات خود نسبت به اسرائیل در زمینه فروش هواپیماهای اف 15 و موشکهای زمین به زمین از نوع لانس به این رژیم را متوقف خواهد نمود. همچنین پیشنهاد به تعویق افتادن دیدارهای ایگال آلون و شیمون پرز از واشنگتن و قطع خط ارتباطی مستقیم بین دفتر هنری کیسینجر و سفارت اسرائیل در واشنگتن را مطرح ساخت، از سوی دیگر جرالد فورد رئیس جمهور آمریکا و هنری کیسینجر وزیر خارجه او در مصاحبه های مطبوعاتی شان اظهار داشتند که امکان ادامه نادیده گرفتن فلسطینیان وجود ندارد.

هدف اصلی از این اقدامات و اظهارات به نتیجه رساندن تلاش آمریکا و اعمال فشار بر اسرائیل به منظور ایجاد نرمشی در موضع گیریها در روند گفت وگوهای جاری با مصر بود. مقامات آمریکایی تلویحا گفتند چنانچه تلاشهای آمریکا با شکست مواجه گردد احتمال مراجعه به کنفرانس ژنو وجودخواهد داشت و مسلما اسرائیل این امر را به خاطر مشارکت اتحاد شوروی و طرفهای عربی در کنفرانس نمی پذیرد. از سوی دیگر مصر در تاریخ 29 مارس 1975 قصد خود مبنی بر گشایش کانال سوئز در روز پنجم ژوئن آینده را اعلام نمود و طبعا تمامی این مسائل اثری در افزایش فشارهای معنوی بر اسرائیل برجای گذاشت.

در روز دوم ژوئن رؤای جمهور مصر و آمریکا یکدیگر را در سالزبورگ اتریش ملاقات کردند. گویا در خلال این ملاقات پیرامون برخی از مسائل فوق اختلاف بین مصر و اسرائیل به توافق رسیدند. سپس اسحاق رابین نخست وزیر (اسرائیل) در 11 ژوئن طی دیداری از واشنگتن، با رئیس جمهور آمریکا در مورد تجدید تلاشهای آمریکا در ازای آمادگی اسرائیل به نشان دادن نرمش بیشتر برای توفیق مأموریت کیسینجر به تفاهم نایل گردید.

رابین در جلسه دربسته ای که فراکسیون معراخ بعد از مراجعت وی تشکیل داد، صریحا گفت: "ما اینک بر سر دو راهی بغرنجی قرار گرفته ایم، یا قبول راه حل مرحله ای دشوار و یا عزیمت به ژنو، مسلما آمریکائیها بدون هماهنگی با اسرائیل طرح و یا پیشنهادی ارایه نخواهند داد."

حکومت اسرائیل جلسات متعددی به منظور بررسی نتایج مذاکرات رابین تشکیل داد و بعد از انجام بررسیهای طولانی سرانجام اعضای کابینه اسرائیل با عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از گذرگاه های سینا (متلا ـ جدی) و پس دادن چاههای نفت ابوردیس به مصر در ازای آمادگی آن کشور برای ترک مخاصمه با اسرائیل موافقت نمودند.

به دنبال این امر هیأت وزرای اسرائیل در 6 ژوئیه طی صدور یک بیانیه از پیگیری مذاکرات و بازگشت سفیر اسرائیل به واشنگتن بعد از احضارمشار الیه به تل آویو برای مشاورت، ابراز خرسندی نمودند. ولی این بیانیه متضمن هیچ گونه دعوتی از وزیر امور خارجه آمریکا برای پیگیری تلاشهای او نبود. بلکه وی را در این زمینه مجهز ساخت.

رابین در نهم ژوئیه اظهار داشت، ماهیت توافقنامه، مدت آن و مسأله دستگاههای هشداردهنده الکترونیکی از جمله عواملی است که سد راه رسیدن به تفاهم با مصر می شود و تأکید کرد اسرائیل خواهان است که توافقنامه مذکور جنبه های سیاسی از جمله موضوع قطع همکاری اعراب (با اسرائیل) را دربرداشته و تنها دارای ماهیت نظامی صرف نباشد.

وی در روز 14 ژوئیه اعلام نمود که اسرائیل پیشنهادات خود را جهت اطلاع قاهره، با کیسینجر درمیان گذاشت. در این پیشنهاد قید شده است که اسرائیل حافظ بخش مهمی از گذرگاههای متلا باشد و از جاده ممرات ـ شرم الشیخ که مصر خواهان مطالبه آن است، صرف نظر ننماید. در پیشنهاد مذکور همچنین آمده است که غیرنظامیان آمریکایی با همکاری کارشناسان اسرائیلی که زیر پرچم ایالات متحده فعالیت می کنند، به راه اندازی دستگاههای هشدار دهنده سریع واقع در ام خشیب (بر روی ارتفاعات گذرگاه جدی) اقدام نمایند.

تبادل پیشنهادات بین مصر و اسرائیل توسط واشنگتن ادامه یافت تا اینکه کیسینجر قصد خود دایر بر انجام دیدار تازه ای از منطقه را اعلام نمود. وی نخست در روز 21 اوت به اسرائیل سفر کرد و روز بعد راهی قاهره شد، در 23 اوت به دمشق رفت سپس به اسرائیل پرواز کرد و در خلال این سفرها بارها بین اسرائیل و مصر رفت و آمد داشت تا اینکه در اوایل سپتامبر سال 1975 خبر امضای قریب الوقوع دومین موافقتنامه جداسازی نیروها بین مصر و (اسرائیل) اعلام گردید و این موافقتنامه دراسکندریه و تل آویو به امضای دو طرف رسید.

موافقتنامه مزبور از سه سند تشکیل یافته است. اولی سیاسی است و اصول کلی نظامی و سیاسی همراه با مسأله عقب نشینی اسرائیل را مشخص می سازد. سند دوم پیوستی است که ضوابط اقدام نظامی مصر و اسرائیل را در ملاقاتهایشان در ژنو برای تهیه پروتکل مشروح اجرای موافقتنامه تعیین می نماید و سند سوم حضور آمریکا را در سینا محدود می سازد و علاوه بر این سه سند آشکار، چهار سند محرمانه دیگر نیز وجود دارد.

الف ـ متون توافقنامه آشکار:

در متون توافقنامه به طور آشکار موارد زیر قید شده است:

1 ـ سند اول:

امکان حل بحران خاورمیانه را نه با نیروی سلاح بلکه به طرق مسالمت آمیز تأکید نمود. هدف مصر و اسرائیل رسیدن به یک راه حل مسالمت آمیز مبتنی بر مفاد قطعنامه 338 شورای امنیت می باشد. طرفین در این سند متعهد شده اند که به زور و تهدید و محاصره نظامی علیه یکدیگر متوسل نشوند و به اصل ترک مخاصمه پایبند باشند. این سند همچنین عقب نشینی نیروهای اسرائیل تا خط مشخص و پیشروی نیروهای مصری تا خط معین، و تعیین مناطق غیرنظامی و تداوم مأموریت نیروهای ویژه بین المللی در اجرای وظایفشان را تصریح نموده است.

همچنین توافقی در مورد تعیین نحوه اجرای این عملیات از خلال پیوست ویژه ای که جزو این توافقنامه به حساب می آید، صورت گرفت. براساس یکی از بندهای توافقنامه، کشتیهای باری مجازند درراه رفت و برگشت (از اسرائیل) از کانال سوئز عبور کنند. طرفین، این توافقنامه را گامی به سوی صلح تلقی نموده و آن را تا انعقاد موافقتنامه جدید، لازم الاجرا دانستند.

2 ـ سند دوم:

حاوی شرح اختیارات و صلاحیتهای نیروهای سازمان ملل متحد در ورود به منطقه حایل و انجام عملیات شناسایی هوایی از مواضع استقرار نیروهای ایالات متحده، مصر و اسرائیل و محدود ساختن نیروهای طرفین و سلاح و تجهیزات آنها می باشد. در این سند آمده است تعداد افراد نیروهای هر یک از طرفین نباید از 8000 تن بیشتر باشد. همچنین سلاحهای دوربردی که آتش آن به مواضع طرف دیگر برسد در اختیار نداشته باشند و به سنگربندی جدید و نصب و استفاده از موشکهای ضدهوایی مبادرت نورزند. سند مذکور اقدام نیروهای سازمان ملل متحد مبنی بر بازرسی و نظارت بر مراعات اجرای این بندها را تصریح می نماید.

3 ـ سند سوم:

متضمن پیشنهادات آمریکا درباره سیستم هشدار دهنده ای است که ایالات متحده تشکیل و نظارت بر آن را عهده دار گردید. این سیستم شامل دو ایستگاه ردیابی هشدار سریع استراتژیکی است که یکی از آنها توسط مصریها و دیگری توسط اسرائیلیها راه اندازی می شود و در کنار این دو ایستگاه، سه ایستگاه کنترل هشدار دهنده سریع تاکتیکی در گذرگاه جدی وجود دارد که غیرنظامیان ایالات متحده آمریکا عهده دار راه اندازی آنها می باشد.

سند سوم تصریح نموده است ایالات متحده در صورتی نیروهای خود را خارج خواهد ساخت کهاحساس کند خطری آنها را تهدید نمی نماید و یا ادامه فعالیت آنان لزومی ندارد و یا اینکه طرفین چنین درخواستی را از آمریکا بنمایند.

ب ـ اسناد محرمانه:

چهار سند محرمانه به شرح زیر می باشد:

1 ـ سند محرمانه اول:

در رابطه با تشکیل کنفرانس صلح در ژنو می باشد. توافقی بر این اساس صورت گرفت که دومین کنفرانس صلح بین ایالات متحده و اسرائیل تشکیل گردد و لازمه آن تعهد ایالات متحده به سیاست فعلی خود در قبال سازمان آزادی بخش فلسطین می باشد. اساس این سیاست حکم می کند که با سازمان، تا زمانی که موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناسد و آمادگی خود را برای پذیرش قطعنامه های 242 و 338 شورای امنیت اعلام نکند، وارد هیچ گونه مذاکره ای نشود و مطلقا آن را به رسمیت نشناسد.

از سوی دیگر ایالات متحده و اسرائیل، مواضعشان را در قبال تشکیل کنفرانس صلح ژنو و حضور کشورهای دیگر در این کنفرانس، هم آهنگ خواهند ساخت. و ایالات متحده سعی خواهد کرد تمامی مذاکرات در محور مسائل حیاتی براساس دوجانبه انجام پذیرد و مخالفت خود را با هرگونه طرح شورای امنیت برای تغییر شرایطی که براساس آن کنفرانس ژنو تشکیل گردید و یا با هرگونه تلاشی برای اصلاح قطعنامه های 242 و 338 شورای امنیت به طریقی که مغایر با هدفهای اصلی این دو قطعنامه باشد، اعلام خواهد نمود.

ایالات متحده نقش دو ابرقدرت در کنفرانس ژنو را با آنچه در یادداشت تفاهم بین حکومت ایالاتمتحده و حکومت اسرائیل در 20 سپتامبر 1973 مورد توافق قرار گرفت، هماهنگ می سازد و مسلما هماهنگیهایی در تلاشهای طرفین یادداشت صورت خواهد گرفت تا کنفرانس ژنو کار خود را هماهنگ با هدفهای یادداشت و هدف اعلام شده کنفرانس یعنی زمینه سازی برای توافقی که براساس آن مذاکرات بین اسرائیل و هر یک از همسایگانش انجام می گیرد، دنبال نماید.

2 ـ سند محرمانه دوم:

درخصوص تجهیز اسرائیل به سلاحهای آمریکایی است. دولت ایالات متحده در این سند تجهیز (اسرائیل) به انواع سلاحها و تجهیزات پیشرفته و تأمین نیازهای نظامی و اقتصادی (اسرائیل) را تضمین می نماید.

3 ـ سند محرمانه سوم:

در رابطه با تضمینهای آمریکا به اسرائیل می باشد. ایالات متحده تضمین می کند که تمامی نیاز نیروهای نظامی و اقتصادی اسرائیل در درازمدت را برآورده سازد. سند فوق تصریح می کند که اسرائیل شخصا نفت مورد نیاز خود را تأمین نماید و چنانچه از عهده این کار برنیاید ایالات متحده به محض دریافت ابلاغیه ای از جانب اسرائیل در این خصوص، تهیه نفت و وسایل لازم برای حمل آن به مدت 5 سال را برعهده بگیرد. علاوه بر این، ایالات متحده عدم دسترسی اسرائیل به چاههای نفت ابوردیس و رأس السدر را به نحوی جبران نماید و این رژیم را از نظر ایجاد انبارهای ذخیره سوخت به مدت یک سال یاری نماید.

مسلما تا زمانی که مصر به تمامی بندهای موافقتنامه توجهی نکند، اسرائیل درصدد اجرای اینبندها برنخواهد آمد. ایالات متحده نقطه نظر اسرائیل را مبنی بر اینکه حصول هرگونه توافق با مصر بایستی موافقتنامه صلح نهایی باشد مورد تأیید قرار می دهد و در صورتی که خدشه ای از جانب مصر به بندهای قرارداد وارد شود، ایالات متحده برای اصلاح این خدشه، با اسرائیل وارد شور خواهد شد.

گذشته از این ایالات متحده به هرگونه لایحه شورای امنیت که با توافقنامه هماهنگی نداشته باشد، رأی مخالف خواهد داد و علاوه بر اینکه حاضر به شرکت در تلاشهای مغایر با مصالح اسرائیل نخواهد بود، از انجام تلاشهایی از این قبیل جلوگیری خواهد کرد. نظر به اینکه ایالات متحده خود را به تأمین امنیت و بقای اسرائیل ملزم می داند، با مقامات حکومت اسرائیل در مورد مسأله اعطای کمکهایی به آن رژیم برای خنثی نمودن هرگونه تهدید خارجی علیه امنیت اسرائیل، به بحث و گفت وگو خواهد نشست. (اسرائیل) و ایالات متحده در خلال دو ماه، طرح فوق العاده ای را برای تجهیز رژیم صهیونیستی به جنگ افزارهای لازم در هر موقعیتی که ایجاب کند، تهیه خواهند کرد.

سند مذکور تصریح می کند که تعهد و پایبندی مصر به اجرای مفاد توافقنامه، به رفتار اسرائیل نسبت به هر کشور عربی دیگر بستگی ندارد، چرا که توافقنامه، همچنان به قوت خود باقی است. حکومتهای آمریکا و اسرائیل در مورد سوق دادن مذاکرات با اردن به سوی راه حل همه جانبه مسالمت آمیز و همچنین در مورد حق اسرائیل به عبور از تنگه های باب المندب و جبل الطارق و حق پرواز هواپیماهای این رژیم بر فراز دریای سرخ و تنگه های آن به توافق نایل شده اند. این موافقتنامه در نظر ایالات متحده در صورتی لازم الاجرا است که نیروهای ویژه بین المللی بدون توافق قبلی بین طرفینقرارداد، عقب نشینی نمایند.

4 ـ سند محرمانه چهارم:

در این سند دولت آمریکا به مصر تأکید نموده است مُنتهای تلاش خود را برای انجام گرفتن هر چه بیشتر مذاکرات بین سوریه و اسرائیل مبذول خواهد داشت و مصر را در رسیدن به رشد اقتصادی یاری خواهد کرد.

شرح اسناد چنین بود. و اما از جنبه اجرایی، گروه کار مشترک نظامی جلسات متعددی در ژنو تشکیل داد که به تهیه پروتکل ویژه برای اقدامات اجرایی جداسازی نیروها منتهی گردید. طرفین، پروتکل مذکور را در تاریخ 23/9/1975 در ژنو امضا کردند.

ج ـ تأثیرات توافقنامه:

موافقتنامه جداسازی نیروها بین مصر و اسرائیل تأثیر مهمی در جنبه های سیاسی، نظامی و اقتصادی داشت.

1 ـ اثرات سیاسی:

1) ماهیت سیاسی موافقتنامه:

متن ماده اول موافقتنامه تصریح می کند که اختلاف بین مصر و اسرائیل و بحران خاورمیانه نه با نیروی مسلح بلکه با روشهای مسالمت آمیز امکان پذیر است. در این متن ماهیت کشمکش به صورت ریشه ای مبدل شد. و تعهد شده است که از روشهای مسالمت آمیز علیه جامعه ای که اساس وجودی اش بر تجاوز، استعمارگری، اشغال سرزمینهای عربی و همچنین سرزمینهای عربی دیگر از طریق زور بنا شده است، استفاده گردد درحالی که نمی توان این سرزمینها را بدون توسل به زور به دست آورد.

این تبدیل تنها شامل کشمکش مصر با اسرائیل نمی باشد بلکه طبق متن ماده مزبور، همه کشمکشهای موجود در خاورمیانه را دربرمی گیرد. و این امر نشان دهنده تجاوز مصر نسبت به حقوق سایر طرف ها به ویژه فلسطین و سخنگویی به نام این طرفهاست بدون اینکه وکالتی از جانب آنها داشته باشد.

دو طرف این توافقنامه متعهد شده اند که به زور و تهدید علیه دیگری متوسل نشوند. به طور قطع چنین تعهدی در چهارچوب سیاست داخل می شود زیرا تا زمانی که جنگ عاملی از عوامل سیاست باشد، تصمیم متوسل شدن به زور برای حل هرگونه اختلاف ناچیز، جز تصمیم سیاسی نخواهد بود، به همین لحاظ قرار دادن عنوان "موافقتنامه جداسازی نیروها" بر این توافقنامه مخالف مضمون و احکام آن می باشد.

در قرارداد نخست (نک: [[جداسازی نیروها بین مصر و اسرائیل، موافقتنامه 1974]]) که دارای ماهیت نظامی صرف بود، نیروها جدا شده و از یکدیگر فاصله گرفتند. و اما در کنار موافقتنامه دوم که دارای ماهیت سیاسی است، تدابیر نظامی مختلف نیز منظور شده است. به لحاظ این ماهیت می توان گفت اسرائیل به هدفی که از 1948 دنبال می کرد، دست یافت که همانا رسیدن به یک توافق سیاسی است که زمینه را برای تبدیل روابط با کشورهای همسایه به دریچه ای برای نفوذ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صهیونیستی به منطقه و ایفای نقش با روشهای امپریالیزم جدید هموار می سازد. ناگفته نماند که رژیم صهیونیستی قبلاً پایگاه مادی خود را با روشهای استعمار قدیم در فلسطین بنا نهاده بود.

2) از هم گسستن صفوف اعراب:

هدف همیشگی اسرائیل این است که وحدت صفوفاعراب را از هم بگسلد. و این موافقتنامه در واقع به مثابه تیشه ای است که ریشه وحدت اعراب را از بیخ و بن برمی کند. هنوز مصر موافقتنامه را امضا نکرده بود که "جنگ سرد عربی" بین دولت مصر از یک سو و کشورها و نیروهای عربی مخالف توافقنامه از سوی دیگر آغاز شد.

از مهم ترین نتایج امضای موافقتنامه این بود که مصر خود را از جامعه مبارز عربی کنار کشید و سوریه و انقلاب فلسطین را در میدان مقابله با تهاجمات صهیونیستی تنها گذاشت.

3) پایان دادن به جنگ:

با وجود اینکه در موافقتنامه متن صریحی درباره خاتمه دادن به جنگ وجود ندارد ولی مفاهیم سیاسی و تدابیر نظامی مندرج در توافقنامه زمینه خاتمه جنگ را هموار می سازد. به ویژه اینکه مصر هنگام تعهد بر عدم توسل به زور و تهدید و عدم توسل به محاصره نظامی، از "راه حل نظامی" دست برداشت با آگاهی به اینکه به موجب توافقنامه، بخش عظیمی از سرزمینهایش تحت اشغال اسرائیل باقی ماند، و مصر می توانست استفاده از حق دفاع مشروع برای آزادی سرزمینهایش را به عنوان اجرای ماده 51 منشور سازمان ملل متحد توجیه نماید.

4) شکستن طوق انزوای سیاسی اسرائیل:

معروف است که انزوای اسرائیل چه در سطح محافل بین المللی و یا در سطح روابط دو جانبه با دیگر کشورها در خلال جنگ 1973 و بعد از آن شدت یافت. این موافقتنامه ماده تبلیغاتی و دیپلماتیک گرانبهایی برای اسرائیل بود تا بتواند از یکسو انعطاف پذیری و صلح خواهی خود را نشان دهد و از سوی دیگر افکار عمومی جهان را به سوی خود جلب نماید.

5) رفع تیرگی روابط بین اسرائیل و ایالات متحده:

موافقتنامه، هدفی را که اسرائیل سعی بر تحقق آن داشت، برآورده ساخت، به ویژه اینکه توانست با پذیرش طرحها و پیشنهادات آمریکا در مورد موافقتنامه، جانبداری ایالات متحده از همسایگان خود را تضمین نماید و مانع هرگونه تغییری در موضع گیری آمریکا در قبال درگیری اعراب و اسرائیل بشود.

6) تضمین مصالح سیاسی آمریکا:

موافقتنامه گام مؤری در جهت تحقق اهداف ایالات متحده آمریکا و حمایت از مصالح آن کشور در منطقه از خلال اجرای سیاستش در تعیین خاورمیانه به عنوان "یک منطقه هماهنگ" و از طریق قطع موانع موجود بین دو بلوک عربی و اسرائیلی و آشتی دادن "گام به گام" این دو تا تحقق "سازش" مطلوب به شمار می رود.

7) راه یابی آمریکا به منطقه:

اولین چیزی که توجه افکار عمومی را در مورد حضور آمریکا در صحرای سینا به خود جلب می کند این است این مسأله ارتباطی به سازمان ملل متحد، وظایف و صلاحیتهای محدود نیروهایش در سینا پیدا نمی کند. و به آمریکا این میدان را می دهد که با حضور خود نقش سازمان ملل متحد را زیر پا گذارد و برای حل کشمکش اعراب و اسرائیل دست به یک مداخله خارجی مستقیم بزند.

2 ـ اثرات نظامی:

1) بی طرف نمودن نیروهای مسلح مصر:

نیروهای مسلح مصر در میان نیروهای نظامی کشورهای عربی به عنوان مرکز ثقلی به حساب می آیند. و به همین لحاظ بیطرف نمودن آنها قبل از جنگ و یا خارج ساختن آنها از صحنه نبرد بعد ازشروع درگیری، جزو اهداف استراتژیکی امپریالیزم و صهیونیسم و مقدمه ای برای مورد هجوم قرار دادن نیروهای نظامی دیگر کشورهای عربی بود. اسرائیل در جنگهایی که علیه کشورهای عربی به راه انداخت، از این استراتژی دست برنداشت. و نمونه بارز آن را می توان در جنگ 1973 یافت.

هنگامی که مصر در 22 اکتبر با آتش بس موافقت نمود، ارتش این کشور از صحنه نبرد خارج گردید و خروج آنها به تغییر موازنه عربی ـ اسرائیلی منتهی گردید. و این امر بر سوریه که خود را با همکاری نیروهای فعال عربی در جبهه سوریه برای انجام ضدحمله ای در 23 اکتبر آماده می ساخت تأثیر گذاشت در نتیجه مجبور شد در شب 23 ـ 24 اکتبر با برقراری آتش بس موافقت نماید (نک: جنگ 1973).

موافقتنامه مذکور، خروج بدون مقاومت نیروهای مسلح مصر از صحنه درگیری اعراب و اسرائیل را پی ریزی نمود.

2) کناره گیری نیروهای عربی در آفریقا از مشارکت در نبرد:

موافقتنامه باعث از دست رفتن موقعیت استراتژیکی مصر در قلب سرزمین عربی گردید. جبهه مصر منطقه تجمع و عملیات نیروهای مسلح عربی در آفریقا بود. در جنگ 1973 نیروهای (زمینی و هوایی) لیبی، الجزایر، مغرب و سودان همگام با نیروهای مصری شرکت کردند، ولی امضای موافقتنامه و تعهد مصر به عدم توسل به زور و تهدید، نیروهای عربی آفریقا را از مشارکت در بسیج و انجام عملیات در جبهه مصر محروم ساخت.

3) فراهم ساختن موقعیت:

موافقتنامه حدود منطقه حایل بین نیروهای مصر و اسرائیل را از 7 ـ 10 کیلومتر در موافقتنامه اول به 30 ـ 40 کیلومتر افزایش داد و از این طریق یک زمینه مکانی و زمانی در اختیار دشمن قرار داد تا بتواند با آسایش خاطر به امر بسیجو گردآوری و هدایت نیروها بپردازد. افزون بر اینکه ایستگاه کنترل و هشدار سریع دشمن در "ام خشیب" (در فاصله 36 کیلومتری کانال سوئز) و مراکز کنترل آمریکا، احاطه کامل نیروهای اسرائیلی بر موقعیت رزمی را تضمین خواهد نمود.

4) امتیازات نظامی دیگر برای اسرائیل:

اسرائیل به موجب این توافقنامه بر 5/87درصد سینا مسلط گردید و مصر نتوانست بیش از 5/5 درصد آن را از چنگ اسرائیل خارج سازد و 7 درصد بقیه تحت سیطره نیروهای ویژه بین المللی باقی ماند.

اسرائیل کنترل دروازه شرقی گذرگاههای (متلا ـ جدی) را در دست گرفت. همچنین نیروهای اسرائیلی در قله کوهستان "محسّه" استقرار یافته و توانستند تحرکات نیروهای مصری را در دو سوی شرق و غرب زیر نظر بگیرند. آنها همچنین در کوه جدی واقع در بین گذرگاههای متلا و جدی و "گذرگاه جدی" نزدیک رأس سدر باقی مانده و مواضع مهم مشرف بر نقاط مختلف سینا را زیر کنترل خودشان درآوردند و در نتیجه به امتیازاتی بیشتر از امتیازاتی که مصر از موافقتنامه عاید خود ساخته بود، نایل شدند.

3 ـ اثرات اقتصادی:

1) عبور کالاهای اسرائیلی از کانال سوئز:

اسرائیل عبور کشتیها و کالاهایش از طریق کانال سوئز را امر مهمی از جنبه های اقتصادی و سیاسی به حساب می آورد. این کانال برای اقتصاد اسرائیل که با بحران مداوم ناشی از محاصره اقتصادی عربی، عدم تناسب بین درآمد قومی، مخارج دفاع و امنیت و پذیرش مهاجران دست به گریبان است، حکم شریان حیاتی را دارد. و اگر کمکهای اقتصادی آمریکا وهمچنین کمکهای بلاعوض مؤسسات صهیونیستی و سرمایه داری برخی از کشورها نبود، اسرائیل ورشکستگی خود را اعلام می نمود.

2) کمکهای آمریکا:

برحسب گزارش روزنامه هارتس اسرائیلی در تاریخ 2/9/1975 مجموع دریافتی اسرائیل از واشنگتن، بعد از انعقاد موافقتنامه، بالغ بر 3/2 میلیارد دلار یعنی معادل "4 میلیون لیره اسرائیلی در ازای هر متر مربع از شنهای سینا" بود.

3) تأمین نفت اسرائیل:

ایالات متحده، رفع نیازهای نفتی اسرائیل به مدت 5 سال، تأمین صدور نفت به اسرائیل و ارایه کمکهای مالی برای احداث مخزنهای ذخیره نفتی اسرائیل به مدت یکسال را متعهد گردید و این تعهد آمریکا در سند محرمانه اول برای جنبه های اقتصادی و استراتژیکی اسرائیل که فاقد ثروت نفتی و منابع انرژی کافی برقی می باشد، اهمیت خاصی دارد.

4) مهاجرت به اسرائیل و هجرت از آن:

مهاجرت به اسرائیل زیربنای تشکیل رژیم صهیونیستی و ضرورتی امنیتی و اقتصادی برای اسرائیل به حساب می آید. مهاجرت به اسرائیل بعد از وقوع جنگ اکتبر با شکست بارزی روبه رو گردید که منشأ آن کاهش تضمینهای امنیتی و تقویت بنیه نظامی و اقتصادی کشورهای عربی است و احتمال می رفت که جامعه اسرائیل با یک ضربه نظامی شدید روبه رو شود و شیرازه اش از هم بگسلد. ولی انعقاد این موافقتنامه آرامش سه ساله ای در اختیار رژیم صهیونیستی گذاشت تا بتواند مهاجرت یهودیان و سرازیر شدن سرمایه های یهودی به اسرائیل و گسترش سرمایه گذاری خارجی در آنجا را تشویق نماید.

مآخذ:

  1. مؤسسة الدراسات الفلسطینیة: الکتاب السنوی للقضیة الفلسطینیة لعام بیروت 1975.
  2. ایوبی، هیثم: اتفاقیة فصل القوات الثانی فی سیناء، بیروت 1975.