تفکر نظامی در استراتژی رژیم صهیونیستی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


استراتژی رژیم صهیونیستی یک استراتژی سرسخت و استوار است که براساس قدرت تحمیل اراده و ردّ هرگونه توازن بنا گردیده است. این استراتژی مبتنی بر اصل آمادگی کامل، و براساس نظریه "نیروی پنهانی" است. در این سیاست نخستینو آخرین هدف، شکست دشمن می باشد. آنچه باعث تحقق این هدف می گردد، این است که روئین تن بودن اسرائیل از یک سو و از سوی دیگر، ضعف و در مخاطره بودن دشمن را به او القا و تفهیم نماید. بر این اساس تفکر نظامی در استراتژی رژیم صهیونیستی را می توان بر اصول چهارگانه ذیل مبتنی دانست:

1ـ حفظ برتری نظامی.

2ـ تأکید مستمر بر این مطلب که هر گونه مقابله اعراب با اسرائیل، به منزله خودکشی اعراب می باشد.

3ـ نپذیرفتن شکست در تمامی جنگها.

4ـ تهاجم به اهداف دوردست (استراتژی بازوی دراز)

1ـ حفظ برتری نظامی:

در حال حاضر، سلاح اتمی به عنوان مهم ترین و استراتژیک ترین سلاح در اختیار ارتش رژیم صهیونیستی است. این رژیم بنا به اظهارات رسمی و غیررسمی بیش از صدها فروند موشک با قابلیت حمل کلاهکهای اتمی در اختیار دارد، و در زمینه سلاحهای متعارف تعداد هواپیماهای جنگی این رژیم بیش از آلمان و تعداد تانک های آن نزدیک یک سوم تانکهای ایالات متحده آمریکا و سه برابر انگلیس یا فرانسه است. در سال 1980، اسرائیل هفتمین کشور بزرگ صادر کننده اسلحه در جهان بود. ارزش صادرات اسلحه 3/1 میلیارد دلار و یا 40 درصد کل صادرات کشور بود و بدین ترتیب، تنها صادرات مهم را تشکیل می داد.

اینها به علاوه کمکهای چند میلیارد دلاری آمریکا بوده که تنها در 1984 اسرائیل مبلغ 3/2 میلیارد دلار یا حدود 630 دلار سرانه و بیش از سه هزار دلار برای هر خانوار پنج نفری نمونه، ازآمریکا کمک دریافت داشت. بیشتر این کمکها شامل اعانات و یا وامهایی است که بخشوده می شود.

از آنجایی که اسرائیل همواره با ترس و وحشت از اعراب و احساس خطر از سوی آنان و کشورهای مسلمان روبه رو بوده است، چنانکه این احساس خطر و هراس در بررسی استراتژی سیاسی و نظامی اسرائیل به خوبی مشهود است، بنابراین، اسرائیل همواره تلاش کرده است برای ادامه بقای خود توان نظامی اش را به هر وسیله ممکن از جمله دسترسی به سلاحهای هسته ای و کشتار جمعی افزایش دهد، ثانیا از دیدگاه (وابسته امریکا) نیز مسأله برتری نظامی اسرائیل نسبت به همسایگان عرب و مسلمان حائز اهمیت فراوان است. با توجه به همین اصل غیرقابل تغییر، آمریکا در روابط تسلیحاتی خود با اعراب و مسلمانان همواره این امر را رعایت کرده است.

2ـ تأکید مستمر بر این مطلب که هر گونه مقابله و رویارویی با اسرائیل سرنوشت و عواقب سختی را در پی خواهد داشت.

رژیم صهیونیستی همواره در تمامی جنگهایی که با اعراب داشته سعی نموده تا با به کارگیری تمامی روشها، (فشارهای روانی که از ناحیه قدرتهای بزرگ به حمایت از اسرائیل صورت می گیرد، اقدامات سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی این گروه از کشورهای حامی خویش) آن چنان جو روانی علیه متخاصمین خود ایجاد کند که آنها به راستی احساس کنند از همه اطراف و جوانب در فشار بوده و جهان برایشان تیره و تار شده است.

امروزه تمامی کشورهایی که به نحوی خواهان تجدید و یا بهبود روابط با غرب به ویژه آمریکا می باشند باید از دالان ارتباطاتی رژیم صهیونیستیعبور نمایند. مسابقه به منظور ایجاد روابط سیاسی و... در میان کشورهای خاورمیانه و شیخ نشینهای خلیج فارس را که بعضا نیز به دور از یک سیاست کلی منطقه ای و پیمانهای همکاری صورت می گیرد در همین راستا می توان ارزیابی نمود. نزدیکی کم سابقه ترکیه به اسرائیل و انعقاد قراردادهای نظامی و امنیتی بین دو کشور نیز در همین ارتباط قابل بررسی است. اعمال فشار همه جانبه به عراق را نیز شاید بتوان بخشی از این سیاست دانست که اقدام علیه اسرائیل، اقدام علیه آمریکا و غرب خواهد بود.

این بازدارندگی که صهیونیستها در پی آن هستند، در قالب دسترسی آنها به سلاحهای اتمی نیز (در بُعد عملیاتی) عینیت می یابد. اسرائیل که سیاست اعمال قدرت بر اعراب را پیگیری می کند، بدون شک اهتمام ویژه ای به بازدارندگی سلاح مذکور دارد. اما از جانب صهیونیستها از این سلاح و بازدارندگی آن، کمتر در محافل بین المللی بحث شده است. شاید می دانند که این رژیم در زمینه سلاحهای متعارف نسبت به کشورهای مسلمان برتری داشته و یا این که اسرائیل به خوبی می تواند از پیروزی اعراب در یک نبرد محدود جلوگیری کند و یا شاید، به دلیل عکس العملهای منفی که در این رابطه (مسلح بودن اسرائیل به سلاح اتمی) در افکار عمومی و نزد برخی دول به وجود خواهد آمد از اعلان رسمی آن جلوگیری می کند.

بیم و ترس کشورهای عربی، تسأهل آنها در اقدامات مشابه از طرف دیگر، شاید از جمله عوامل عدم انتشار این توان از سوی رژیم صهیونیستی باشد.

یا این که ممکن است صهیونیستها مترصد باشند تا مقبولیت سلاحهای اتمی به عنوان یک سلاحبازدارنده از طرف سازمانهای بین المللی مطرح گردد تا به انتشار اطلاعاتی در مورد توان اتمی خویش اقدام کنند.

3) نپذیرفتن شکست در تمامی جنگها:

رژیم صهیونیستی چنان تبلیغ کرده که ارتش این کشور به دلایل مختلف از جمله "وعده های الهی" و داشتن سیستمی برتر و پویاتر از دشمنان سنتی، از ابتدا تاکنون هرگز متحمّل هیچ گونه شکستی نگردیده است. سیاست مذکور در راستای عدم خودباوری اعراب به عنوان پتانسیلی بالقوه که توان روحی خود را از دست داده، بسیار کارایی داشته به طوری که این مسأله برنامه های دفاعی کشورهای عربی را تا حدودی تحت الشعاع خود قرار داده و اکثر این کشورها را بر آن داشت تا برای جبران گذشته با هم پیمانان غربی اسرائیل پیمانهای دفاعی منعقد نمایند. پیروزیهای نسبی کشورهای درگیر در نبرد 1973 پس از سناریوی به سازش کشاندن مصر در سال 1974 به کلی از میان رفت و با سازش مصر، بخشی از این تاریخ مقاومت به فراموشی سپرده شد. به طور کلی باید گفت قبول یک شکست برای اسرائیل به منزله نابودی کامل آن در جنگ بعدی خواهد بود.

4) تهاجم به اهداف دوردست:

شرایط جغرافیایی اسرائیل افتضا می کند که این رژیم از یک استراتژی تهاجمی تبعیت کند. زیرا اسرائیل با توجه به خصوصیات جغرافیاییش به مثابه نقطه کوچکی است در میان کشورهای مسلمان و هدفی است که به سهولت می توان چه از طریق دریای سرخ و مدیترانه، چه از طریق خشکی با آن جنگید. بدین منظور آنها در استراتژی تهاجم به اهدافدوردست چند مسأله اساسی را دنبال می کنند که مهم ترین آن عبارت است از "اجرای ضربه اول" که این برنامه در راستای نظریه جنگ پیشگیرانه اجرا می شود. "اگر مجری طرح تهاجم استراتژیک، به شیوه اجرای "ضربه اول" تکیه کند فرصت بزرگی را در جهت پیروزی به دست می آورد". ارتش اسرائیل در این باره با سرلوحه قرار دادن شعار "هجوم را من آغاز می کنم تا خسارات به حداقل کاهش یابد" عملاً اصل غافلگیری جنگ برق آسا و گرفتن ابتکار عمل را برای خویش محفوظ نگه می دارد.

تهاجم به اهداف دوردست به لحاظ روانی، این نتیجه را برای افکار عمومی و نظامیان صهیونیست در پی خواهد داشت که اسرائیل بنا به نظر رابین دست، بازوی درازی را به منظور سرکوب دشمنان اسرائیل در مناطق دور داراست. حمله به تأسیسات نظامی عربستان (تبوک) حمله به تأسیسات اتمی عراق، حمله به مقرّ ساف در تونس و تهدید به حمله به تأسیسات اتمی پاکستان و جمهوری اسلامی ایران از جمله نمونه های عملی این سیاست در ابتدای عملیات ویژه می باشد که این رژیم در سناریوی حمله به اهداف دوردست دنبال می کند.

مآخذ:

  1. مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، مسأله سلاحهای هسته ای اسرائیل، فصلنامه خاورمیانه، سال دوم، شماره 1، بهار 1374.
  2. درایدل جرالد اج و بلیک: جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، دره میرحیدر، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
  3. مرکز پژوهشهای سیاسی، نظامی و استراتژیک صهیونیسم،مؤسه الاهرام، جلد دوم، قاهره 1974.
  4. ربابعه، غازی اسماعیل: الأستراتیجیة الاسرائیلیة، مکتبه المنار، اردن 1983.