تفکر نظامی اسرائیل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


تاریخ قدیم یهود، چنان که تورات نقل می کند، به طور کلی یک تاریخ نظامی است. ارتش موسی، یهودا و داوود هرگز از جنگ حتی میان خودشان دست برنداشتند. آنان در این امر با دشمنان شکست خورده خود نیز، ملایمتی به خرج ندادند. یهودا، خدای اسرائیل، یعنی همان خدای ارتشهای یهودی، کسی است که بر ضد آشوریها، بابلیها، مصریها، فارسها، یونانیها و رومیها، همیشه در حال جنگ بود.

در این باره بن گورین می گوید: "براساس آنچه که کتاب مقدس برای ما نقل می کند، تاریخ قدیم اسرائیل در درجه اول، تاریخ نظامی اسرائیل است."

مورخان نظامی اسرائیل به منظور تثبیت این گونه تفکر نهایت تلاش خود را به کار برده اند تا آنچه را که تاریخ نظامی یهود می نامند از آن استخراج کنند. شیوه مرسوم آنها این بود که بین نبردهای عبرانیها در گذشته بسیار دور و جنگهای دولت اسرائیل در زمان معاصر، ارتباط محکمی را برقرارسازند، تا قبل از هرکس خود بدین باور برسند که دارای رسالت و مأموریتی الهی هستند. بدین منظور آنها جنگ را به عنوان جبری تاریخی معرفی کردند که جهت انجام رسالت یهود، توسل به آن اجتناب ناپذیر می گردد.

قرن بیستم تداوم قرن اول است و هیچ فاصله ای، جز یک وقفه زمانی، بین حضور هاشومیر اول، بر فراز دیوارهای قلعه مسعده در سال 73 میلادی و حضور هاشومیر دوم بر فراز ربی الجلیل در سال 1907، وجود ندارد. پس از آن با ایجاد اسرائیل، شیوه مرسوم خویش را از سر گرفت.

آنان همچنین تلاش کردند تا اسبهای داوود و سلیمان را با تانکهای "حاییم لاسکوف" و "اسرائیل طال" قرینه یکدیگر قرار دهند و نیز کنگره هایی را به منظور بحث درباره وجوه تشابه و افتراق بین شیوه های جدعون و تاکتیکهای دایان، تشکیل دادند، که در نتیجه بررسی این شیوه ها، نتائج ذیل تبیین و حاصل شد:

الف) اثبات حق یهود در مورد تسلط بر سرزمین موعود.

ب) رضایت باطنی و میل قلبی به قانونی بودن جنگ تعرضی در جهت انجام فرامین خداوند (تبیین استراتژی تهاجمی).

پ) تبدیل تمام جامعه اسرائیل به صورت یک ملت مسلح.

ت) شرافت یافتن سربازی.

در این راستا، مؤسسه نظامی اسرائیل، حداکثر تلاش خود را مبذول داشت تا آن بخش از تعالیم مذهبی یهود را که بر مبارزه و جنگ و بسیج امکانات و وسایل جنگی، تشویق و ترغیب می نماید، به اذهانمختلف بقبولاند و همچنین، به طور خستگی ناپذیر، به نشر فرامین و سفارشات نظامی مذهبی پرداخت تا جزئی از زندگی و توشه روزانه آنها گردد. مؤسسه فوق مطمئن بود که این روش برای ایجاد یک شخصیت نظامی جنگجو، که در او صفات تهاجم و میل به جنگ، به وفور یافت شود، بهترین شیوه می باشد.

ارتش اسرائیل، با همین انگیزه، در کنار درسهای نظامی قدیم و جدید جهان، دروس تاریخ نظامی یهود را نیز به پرسنل خود آموخت. اسرائیل، تاریخ خود در قرن بیستم تداوم را تاریخ داوود، موسی و شاؤل دانسته و معتقد است که استراتژی مقاومت و جنگ که صدها سال پیش در سرزمین فلسطین به اجرا درآمد، از اهمیت کمتری نسبت به وقایع و نظریات نظامی جدید، برخوردار نیست. متفکران نظامی اسرائیل بر این باورند که بررسی نبردهای گذشته، به طور مستقیم در درک و بهره گیری از نتایج حاصله در جنگهای معاصر، مؤثر است.

جوهر کلام آن که، دیانت یهودی، تشکیل دهنده چهارچوب کلی نظریه صهیونیسم بوده، و تورات، سرچشمه عقیده یهود است و اندیشه رهایی و بازگشت، از آن سرچشمه می گیرد. براساس هدایتهای تورات است که یهود به ترسیم حیات و کیفیت رفتارهای خویش می پردازد.

نگاهی اجمالی به برخی از آیات و عبارات تورات و اقوال رهبران صهیونیسم، از سرچشمه آغازینی که صهیونیسم پایه تاریخی ادعایش را مبنی بر حق الهی خود در مورد مالکیت سرزمین موعود، به هر روش و شیوه، قرار داده، پرده برمی دارد. در این رابطه در تورات آمده:

"هر مکانی را که کف پایتان بر آن قرار گرفت براساس آنچه به موسی گفته ام به شما اعطا می کنم"

در همین زمینه بن گورین می گوید:

"اینجا مرزهایی است که ارتش اسرائیل به آن رسیده است، آنچه پروردگار معین کرده است بهترین ضمانت برای اسرائیل است و ضمانت هایی که دول ثالث به ما می دهند، هیچ گاه قابل مقایسه با این ضمانت واضح و اطمینان بخش نخواهد بود."

همان طور که گفته شد، تفکر نظامی اسرائیل از عقیده صهیونیسم نشأت می گیرد و به کارگیری نیرو، زور، قتل و ترور بنای اساسی این عقیده است. تورات به مثابه ریشه این تفکر و عقیده (صهیونیسم) منبع اصلی تفکر نظامی اسرائیل می باشد. تورات پر از آیاتی است که به کارگیری نیرو، زور، قتل و ترور را مجاز دانسته، برخی از این آیات چنین است:

"اگر ساکنان سرزمین را از برابرتان نرانید، خار در چشم و درفش در پهلوی شما خواهند کرد و سرزمینی را که در آن سکونت دارید، بر شما تنگ خواهند نمود." در جای دیگر آمده است:

"هرگاه به سوی شهری روان شدی و قصد جنگ با آن را داشتی، پس صلح را بر آنان عرضه کن، اگر صلح را پذیرفتند و راه را بر تو گشودند، می توانی همه مردم موجود در آن را، به بندگی و بردگی خویش گیری، و اگر با تو از در صلح درنیامده و به جنگ برخاستند، در این صورت آنها را محاصره کن و اگر خداوند آنها را به دست تو از میان برداشت، همه مردان آن را از دم تیغ بگذران ..."

و یا در جای دیگر که روش هجوم و درهم کوبیدن دشمن و ویران کردن شهرها را بیان کرده، دراین باره آمده است:

"اما در شهرهایی که پروردگار، خدای تو، ارزانی است داشته، احدی را باقی مگذار"

مورخان اسرائیلی و رهبران نظامی صهیونیست با گردآوری این آیات و همچنین تحلیل نبردهایی که در تورات آمده سعی کرده اند تا آن را در جهت تاریخ نظامی معاصر اسرائیل هدایت نمایند.

شاید به جرأت بتوان گفت تمامی مطالبی که به عنوان موعظه، دستورالعمل و ... در تورات آمده در راستای اهداف صهیونیسم به ویژه ارتش این رژیم که به مثابه اجراکننده این هدفها می باشد، توسط مورخان نظامی معاصر اسرائیل تحلیل گردیده است.

تعبیر و تفسیر موشه دایان نخست وزیر اسرائیل از نبردهای داوود و جالوت و همچنین نبرد جدعون با اهالی مدین و... به وضوح بیانگر همین مسأله است که بیان گردید: وی در مورد نبرد داوود با جالوت می نویسد:

"جالوت در حالی در میدان نبرد حاضر شد که در زرهی فولادین و غرق در سلاح بود. این مسأله باعث سنگینی و محدودیت قدرت مانور او شد. اما داوود به یک سنگ قلاب و تعدادی سنگ، اکتفا کرد و به همین خاطر بسیار سبک و سریع بود. جالوت با همه سلاحی که حمل می کرد از راه دور توان مقابله با داوود را نداشت. داوود با بهره گیری از همین ضعف، او را از دور هدف قرار داد. چنین بود که داوود از نقطه قوت سلاح خویش و نقطه ضعف جالوت در حمله به سوی وی، بهره جست. علاوه بر این، داوود از ابعاد روحی در نبرد غافل نشد و برای متزلزل ساختن روحیه جالوت این کلمات را فریاد زد:

"تو با شمشیر، تیر و نیزه در برابرم آمده ای اما من با نام پروردگار ارتش اسرائیل، که تو او را مورداهانت قرار دادی، به سوی تو می آیم."

بدین ترتیب موشه دایان با ایجاد ارتباط بین دین و تاریخ و خطور دادن برخی مسایل در اذهان برنامه ریزان نظامی صهیونیست، "ده فرمان" را وضع کرد و آنها را در این مورد اقناع نمود. این ده فرمان عبارتند از:

1ـ غافلگیری نخستین اصل پیروزی است.

2ـ هجوم قاطعانه همراه با تأکید بر نقاط ضعف دشمن از مهم ترین عوامل پیروزی است.

3ـ آمادگی کامل و برنامه ریزی دقیق بهترین ضمانت برای پیروزی است.

4ـ حسن بهره گیری از شیوه های نیرنگ و گمراه نمودن و جلب توجه دشمن به جهتی غیر از اهداف حقیقی، همه و همه در یکسره نمودن کار جنگ، با سرعت بیشتر و خسارت کمتر سهم بسزایی دارد.

5ـ جنگ برق آسا، مهم ترین وسیله برای شکست قوای دشمن و درهم کوبیدن آن است، برای پیروزی در چنین جنگی باید تهاجم را پیش از آن که دشمن وسایل و آمادگیهای معنوی و مادی لازم را تهیه نماید، آغاز کرد.

6ـ بهترین ضمانت برای شکست حتمی دشمن "پی بردن به اوضاع، توان و نیات دشمن" است.

7ـ تحقق برتری "کمی و کیفی" بر دشمن با بهره گیری از شیوه های پیشرفته و اجرای تاکتیکهای مقابله غیرمستقیم، مانور و استفاده از بهترین شیوه برخورد در زمینه مسائلی که در میدان نبرد بروز می کند.

8ـ استفاده از یک سازماندهی پیشرفته و تکیه بر ارتش خلقی که بسیاری از افراد امّت را دربرگیرد، در جهت شرکت در جنگی مقدس برای ایجادهسته هایی برگزیده از میان نیروهای نظامی، دارای آموزشهای بسیار بالا، تا عصب و ستون فقرات آن ارتش را تشکیل دهد."

9ـ در اجرای یک طرح نظامی از "نقشه های فلسطین" بهره برداری کامل گردد تا "مانور نیروهای مسلح" از طریق شیوه های معمول و غیرمعمول در نظر دشمن، امکان پذیر شود. در زمینه های تدافعی نیز این امکان را به وجود آورد که بر گروههایی که در تاریخ قدیم یهود نقش تعیین کننده ای برعهده داشته اند، تکیه گردد.

10ـ ایجاد شرایط روحی بسیار بالا برای نیروهای "عازم میدان" در عین حال بدون ملایمت و سستی، "از بین بردن روحیه دشمن" به هر طریق و وسیله ممکن.

چنانچه "ده فرمان" مذکور را در درجه اول الگوهایی نظامی بدانیم، مجموعه دیگری از الگوهای عملی و اصول اخلاقی نیز وجود دارد که ارتش اسرائیل می بایست به آن ملبس گردد.

مأخذ:

  1. مجید صفاتاج، دانشنامه فلسطین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، جلد سوم، تهران، 1382.