تصفیه دیاسپورا

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


تصفیه دیاسپورا (Liquidation of the Diaspora) و بهره برداری از آن یعنی این که وجود گروه های یهودی در جهان وجودی موقت، حاشیه ای و بیمارگونه است که باید تصفیه گردد؛ و اگر هم نتوان آن را تصفیه کرد دست کم باید آن را در خدمت دولت صهیونیستی به کار گرفت؛ زیرا اسرائیل در حیات دیاسپورا دارای مرکزیت است. صهیونیسم زندگی اعضای گروه های یهودی را در خارج از وطن ملی آنان حیاتی کامل نمی داند و علت مشکلات و بیماریهای روانی آنها و حاشیه ای بودنشان را بی ریشگی آنان در فرهنگ ها و تمدن های مختلف می داند، زیرا آنها ملتی اندام وار (ارگانیک) هستند که نمی تواند فرهنگ و تمدنی با جوهره متفاوت را پذیرا باشند. تنها راه برای ابراز سرشت و ذات آنان همان وطن ملی و تربیت ملی آنان است.

صهیونیسم، به تصور کلاتزکین همان "رد دیاسپورا" است؛ زیرا دیاسپورا "شایسته بقا نیست". این نغمه از تکراری ترین نغمه های صهیونیسم است. حاخام مردخای پرون، رئیس حاخام های ارتش اسرائیل، یهودیان پراکنده را چنین توصیف می کند: "لعنت شدگان ابدی.... نفرین شدگان همیشگی" و هیچ دوره ای،حتی دوران طلایی یهودیان پراکنده در کشورهای مختلف را استثنا نکرده است.

بن گوریون نیز آنان را "غبار انسانی پراکنده" وصف کرده و کلاتزکین آنها را "ویران شده، منحل و ضعیف ابدی" می داند.

از این رهگذر صهیونیست ها میراث اعضای گروه های یهودی را نیز بی ارزش دانسته، و ضرورتیبرای حفظ آن نمی بینند؛ حتی معتقدند که باید آن را از میان برداشت؛ زیرا نمایانگر حاشیه ای بودن، انحراف و ارزش های غیر قومی (غیرارگانیک) است که باید از آنها رهایی یافت.

از این رو به اشارتی به اعضای گروه های یهودی برمی خوریم که آنها را بندگان بعل، خدای کنعانی می خوانند که به خاطر هوس های پست عادی (دیگ های گوشت) در بابل ماندند. ضرورت مبارزه با گروه ها نیز از همین رهگذر مطرح گردید.

اما مشکل اساسی آن است که میراث یهودی اساسا مجموعه ای از مواریث گروه های مختلف یهودی است و بدون آن هیچ نوع هویت یهودی یافت نمی شود. این میراث ها راه خود را به وطن ملی پیدا کرده و اسرائیلی ها همواره هویت خود را از طریق آن دریافته اند. پس از گذشت چهل سال از اعلام دولت اسرائیل، بسیاری از نسل صابرا هنوز به دنبال ریشه های خود در میراث یهودیان یدیشی یا فرهنگ اسپانیایی هستند، نه در پی فرهنگ خالص یهودی که هیچ ردپایی در نوشته های صهیونیستی ندارد.

گونه هایی از صهیونیسم که شدت و حدت کمتری دارند میراث فرهنگی اعضای گروه ها را دارای اهمیت می دانند، اما در مقایسه با دستاوردهای فرهنگی و تمدنی یهود در فلسطین و تحت حاکمیت یک دولت مستقل، آن را در درجه اول دوم اهمیت قرار می دهند. بر این اساس می توان به جای از میان برداشتن گروه های یهودی از آنها بهره برداری کرد و به جای نفی آنان، ایشان را به خدمت دولت صهیونیستی گرفت.

اندیشمند صهیونیسم کارگری، آهارون دیوید گوردون، پیشنهاد کرده است که رابطه یهودیان جهانبا دولت صهیونیستی مانند رابطه دولت های استعمارگر با مستعمره هایشان باشد؛ یعنی رابطه ای که فقط یک طرف از آن بهره برداری می کند و طرف دیگر فقط بهای این بهره برداری را می پردازد.

گروه های یهودی نیز، براساس این دیدگاه، صرفا وسیله ای برای دستیابی به هدف صهیونیسم یا پلی برای عبور به سوی سرزمین موعود و یا مصالحی برای ساختن بنای دولت صهیونیستی هستند. اما تا دوره های اخیر عقیده افراطی اول (یعنی تصفیه کامل) حاکم بود. در این چارچوب زبان عبری تبلیغ و زبان یدیشی رد می شد. و در نهایت هم تلاش شد تا نابود گردد. همچنین با نازی ها همکاری شد و معاهده هاعاورا با آنان منعقد گردید.

از یهودیان جهان خواسته شد تا به سوی مرکز یهودی رهسپار شوند و عملاً کلیه گروه های یهودی در جهان عرب و جهان اسلام تصفیه (نفی) شد و تنها گروه های کوچکی در اروپا و گروه بزرگی در ایالات متحده باقی ماند. به رغم تلاش های پی گیر صهیونیست ها برای تصفیه و از میان برداشتن گروه های یهودی در غرب، این عملیات ثمره تلاش آنها نبود، بلکه در واقع حاصل پدیده ای تاریخی، جهانی و گسترده، یعنی همان استعمار وطن گزین غرب، بود که در همه عناصر یهودی مهاجر رهسپار کشورهای مهاجرپذیر جدید به ویژه ایالات متحده شدند. شمار کمی از آنها هم به فلسطین رفتند که اسکان آنها نیز از طریق سازوکارهای استعمار وطن گزین (مهاجرتی) غرب انجام شد و از صهیونیسم یا یهودیت تنها پوسته ای بر جای ماند.

دعوت به نفی دیاسپورا و یا بهره برداری از آن تا سال 1948 ادامه داشت. اما پس از تأسیس دولت(اسرائیل) و افزایش اتکای آن به ایالات متحده و یهودیان جهان، صهیونیست ها دست از تندروی خود (در این زمینه) برداشتند و موضع خود را معتدل تر ساختند. از همین رو دولت صهیونیستی دیگر بنای نفی گروه های یهودی و تصفیه آنها را ندارد و حتی آنها را منبع پشتیبانی مادی، سیاسی و معنوی می داند و در واقع آنچه را ما "صهیونیسم وطنی" می نامیم پذیرفته است. لذا صهیونیسم تمام تلاش خود را به جمع اعانات اختصاص داد و در سال های آغازین اعضای گروه های یهودی حدود 25% از منابع مالی دولت صهیونیستی را تأمین کردند. اما اکنون با افزایش حجم بودجه اسرائیل و افزایش تورم، می بینیم که تنها 3% از منابع مالی آن از این راه تأمین می شود و جمع آوری کمک برای رژیم صهیونیستی دشوار است و این کار تقریبا نوعی فشار بر صهیونیسم محسوب می شود.

سازمان های صهیونیستی بخش اعظم اموال جمع آوری شده را به منظور تأمین هزینه ها نزد خود نگه می دارند. همچنین اعضای گروه های یهودی نیز به طرح سؤال و ابراز تردید درباره نحوه خرج پول های جمع آوری شده پرداخته اند؛ بسیاری از آنان اصرار دارند که این کمک ها در راه تأمین رفاه اجتماعی استفاده شود و نه در راه جنگ؛ این در حالی است که گروهی از آنها هیچ کمکی به شهرک های کرانه باختری نمی کنند.

اخیرا شکل جدیدی از همکاری میان صهیونیست ها و اعضای گروه های یهودی مطرح شده که در واقع نوعی عقب نشینی صهیونیست هاست. این طرح بر توانایی های شغلی و فکری اعضای گروه های یهودی متمرکز شده است؛ بر این اساس که در عصردانش، سرمایه اصلی همان عقل و خرد است، همان گونه که در عصر صنعت، پول سرمایه اصلی بود. لذا در این طرح هدف آن است که اسرائیل از نظر تکنولوژیک، علمی و فرهنگی در عصر فضا، اولین جامعه باشد و بدین گونه به نیمه ابرقدرتی مبدل شود که تکنولوژی تولید و صادر کند تا مشکل کسر بودجه آن برطرف گردد و سطح زندگی شهروندان اسرائیلی بالاتر رود و شکاف اجتماعی قومی و گروهی در جامعه صهیونیستی پر شود و در نهایت، فاصله میان اسرائیل و کشورهای همسایه، (از نظر کیفیت سطح زندگی و قدرت تکنولوژیک) حفظ گردد.

لذا (دیگر) هرگز از اعضای گروه های یهودی خواسته نمی شود که مهاجرت کنند، بلکه از آنان می خواهند که اجرای طرح های با کیفیت و متمایز مشارکت و همیاری کنند. بدین ترتیب آنان می توانند با کارآیی عملی و فنی خود بی آن که به اسرائیل مهاجرت کنند، اوقات بیشتری را در آنجا بگذرانند. همچنین می توانند در صادرات و بازاریابی کالاهای اسرائیلی شرکت کنند و حتی نمایندگانی باشند که سرمایه های زیادی را برای تأمین پروژه های مختلف جذب کنند.

نیازی به گفتن ندارد که این کار را هر انسان سودجویی می تواند انجام دهد و لزوما با هویت یهودی یا وحدت ملت ارتباطی ندارد. همچنان که ضرورتا میان دیاسپورای یهودی در تبعید و مرکز یهودی در فلسطین رابطه ای وجود ندارد.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و

پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.