اسکان یهودیان در فلسطین، سیاست

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


اسکان یهودیان در فلسطین و ایجاد شهرکهای یهودی نشین در مناطق اشغالی فلسطین، جولان و کرانه غربی رود اردن عاملی استراتژیک در معادلات و محاسبات رژیم صهیونیستی است که از آغاز حاکمیت یهود و تأسیس اسرائیل بر این سرزمین، همواره به موازات سیاست تجاوزکارانه آن مورد هدف بوده و در حفظ امنیت و تقویت صهیونیسم نیز تأثیر بسزایی داشته است.

صهیونیسم، مذهب یهودیت را از رابطه ای دینی معنوی مانند سایر ادیان، به یک رابطه ناسیونالیستی نژادپرستانه تبدیل کرد و ادعا نمود که مسأله یهودیت مسأله ایست ناسیونالیستی و در نتیجه برای آن راه حلی ناسیونالیستی مطرح کرد، که براساس برپایی دولتی قومی استوار می باشد. چنین دولتی برپا نمی گردد مگر با اسکان یهودیان در مناطق اشغالی متعلق به اعراب.

این سیاست به دنبال مهاجرت یهودیان اروپا به فلسطین و زمزمه تشکیل دولت یهود در این سرزمین در اواخر قرن 19 میلادی و برگزاری اولین کنگره صهیونیستها در شهر بال سوئیس در سال 1897 و اعلام ایجاد یک دولت و سرزمین برای یهودیان جهان، توسط صهیونیستها که تجار و ثروتمندان عالم شرق بودند و نیز تقاضای خرید شهر بیت المقدس و یافا از خلیفه عثمانی سلطان عبدالحمید برای اسکان یهودیان در قبال تضمین پرداخت تمام قروض دولت عثمانی (این مسأله مورد موافقت سلطان قرار نگرفت) به عنوان یک هدف اساسی و استراتژیک دراذهان یهودیان و دولتهای اروپایی که می خواستند خودشان را از شر یهودیان خلاص کنند، باقی ماند و عملاً با انتقال یهودیان به این سرزمین، نطفه تشکیل دولت اسرائیل شکل گرفت.

در ابتدای امر، با توجه به تعداد بسیار کم یهودیان و کثرت جمعیت مسلمانان فلسطین، طرح اسکان آنان قدری مشکل به نظر می رسید، لذا قبل از اجرای این سیاست، صهیونیسم، برای تغییر بافت جمعیتی سرزمین فلسطین، سیاست توازن جمعیت را با کمک استعمارگر پیر بریتانیا در برخی از مناطق فلسطین اجرا و شروع به انتقال یهودیان به این سرزمین نمود. (نک: انتقال یهودیان به فلسطین)

این سیاست که پرده و حجاب را از روی بسیاری از اهداف توسعه طلبانه رژیم اشغالگر فلسطین و استعمارگران اروپایی برداشت، از زمان تشکیل دولت اسرائیل با هدف تعیین مرزهای جدید برای رژیم صهیونیستی در دستور کار قرار گرفت و در تأیید همین سیاست، گلدامایر نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی اظهار داشت: "مرزهای مشخصی برای اسرائیل بر روی نقشه وجود ندارد و مرز اسرائیل تا جایی است که یهودیان در آن اقامت دارند." وی با بیان چنین مواضعی، آینده اراضی اشغالی فلسطین و سیاست رژیم اسرائیل در قبال اسکان یهودیان و ایجاد شهرکهای یهودی نشین در فلسطین را مشخص کرد، طوری که به دنبال آن، طرحهایی برای اسکان یهودیان مهاجر در مستعمره نشین ها و همچنین شهرک سازی در فلسطین به طور متناوب مطرح گردید و به مرحله اجرا گذاشته شد.

از سال 1967 اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی در رأس برنامه های مرکزی حکومت اسرائیل قرار گرفت و اهمیت خاصی به آن داده شد. حتیاجرای این سیاست در برنامه های حزبی و انتخاباتی و تصمیمات و اظهارنظرهای رسمی و برنامه ها و بودجه های متعدد، تجلّی یافت. کما اینکه این اهتمام در تمامی کارهای عملی در میدان واقعیت منعکس گردیده است.

مانند: مصادره زمینهای عربی اشغالی، و احداث شهرکهای یهودی نشین و توسعه و حمایت آنها.

از دوران حکومت لیوی اشکول تا سقوط حکومت رابین، مناطق اصلی برای اسکان یهودیان تحت نام اعتبارات امنیتی استراتژیک و سیاست توسعه طلبانه مشخص گردید. رهبران اسرائیل در آن موقع چنین نظر داشتند که آینده رژیم صهیونیستی به اسکان یهودیان مرتبط می باشد. مشخصات عمومی این برنامه از این قرار بود:

1 ـ پافشاری بر اشغال سرزمینهای عربی.

2 ـ تأکید بر آزادی اسکان، به منظور تحقق به مرزهای اصطلاح امن و قابل دفاع.

3 ـ جدایی بین آزادی اسکان و امکان رسیدن به سازشهای جداگانه و انفرادی با کشورهای عرب، مانند کمپ دیوید.

4 ـ ضمیمه کردن شهر قدس، یگانه کردن دو قسمت آن و اعلام آن به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل.

5 ـ تأکید و پافشاری بر اینکه تسلط بر زمین به معنای تسلط بر سیاست است.

بر این اساس بود که رژیم صهیونیستی پلکان اولویتهای کاری خود را ویژه اسکان ساخت و تمرکز اسکان یهودیان در دره رود اردن، بیت لحم، الخلیل، بلندیهای جولان، خط ممتد از اطراف رفح در جنوب فلسطین تا شرم الشیخ، به اضافه شهر قدس، صورت پذیرفت لذا بلافاصله پس از جنگ 1967، رژیماسرائیل شروع به ادغام نواحی اشغالی در اسرائیل کرد. بیت المقدس شرقی بلادرنگ به اسرائیل مضم شد و حدود این شهر (بنابه برنامه ای که "توسعه اورشلیم" نام داشت) به نواحی عربی کرانه باختری رود اردن گسترش یافت.

در این بخشها، شهرکهای یهودی نشین متعددی ساخته شد و عربها را از محله های شهر قدیم بیرون کردند. در مناطق اشغالی، نخست قرارگاههای شبه نظامی بنا شد و سپس شهرکهای دایمی و حکومت نظامی سختی در سرزمینهای اشغالی برقرار شد که از آن زمان تا کنون پایدار مانده است.

اسکان یهودیها در مناطق اشغالی اعراب، بلافاصله پس از جنگ آغاز شد. این جریان، به ویژه در سالهای بعد، گاهی بدون اجازه دولت ادامه پیدا کرد. پنج هفته پس از جنگ، قرارگاهی در بلندیهای جولان، و کمی بعد از آن، قرارگاه دیگری در کفار تزیون در کرانه غربی بنا شد.

امنون کاپه لیوک یادآور می شود که تا دسامبر 1969، دولت گلدامایر، به عنوان یکی از "هدفهای اصلی" خود، این سیاست را جا انداخته بود که "بنای قرارگاههای نظامی و مراکز مسکونی روستایی و شهری در سرزمین مادری شتاب گیرد" (عین عبارت رسمی). موشه دایان، وزیر دفاع وقت که در این بخش از برنامه های دولت نقش محوری را بر عهده داشت، چنین می گفت: "قرارگاههایی که در نواحی اشغالی بنا شده برای همیشه باقی خواهند بود و مرزهای آینده کشور حالتی خواهند داشت که این قرارگاهها را همچون بخشی از اسرائیل در بر گیرند." بدین سان، "مرزهای آینده" باید از بلندیهای جولان تا شرم الشیخ، یا جنوبی ترین بخش صحرای سینا، و از غزه و سینای شمالی تا رود اردن را شامل باشد.در زمان دولت کارگر، در تمام این مناطق شهرکهای تازه بنا شد (شرم الشیخ را اسرائیلی ها "اوفیرا" می نامند، و یک بار در یک سخنرانی که بعدها بسیار مشهور شد، دایان گفت: "شرم الشیخ بدون صلح را بر صلح بدون شرم الشیخ ترجیح می دهد").

علاوه بر "استدلالهای امنیتی" معمول، غالبا چنین گفته می شد که نپذیرفتن حق یهودیها برای استقرار در این نواحی، گذشته از اینکه نادرست است، حتی نژادپرستانه هم می باشد (مگر کرانه باختری، کانون "سرزمین تاریخی اسرائیل" نیست؟). چنین استدلالی، البته درباره دیگران به کار نمی رفت. برای مثال، عربهای نواحی اشغالی، و مشخصا آنهایی که در آوریل 1948 از حیفا بیرون رانده شده بودند، نمی توانستند در اسرائیل سکنی گزینند.

دایان توضیح می داد که عربها نمی توانند در اسرائیل زمین بخرند، "زیرا چنین کاری به تداوم حضور یهودیان بر اراضی کشور لطمه خواهد زد" (در هرحال خرید زمین عملاً برای عربها غیرممکن بود، زیرا به دلیل تعبیه های قانونی و مقرراتی که وجود داشت، مالکیت اراضی، کم وبیش به یهودیان محدود می شد). در واقع، هدف از ایجاد شهرکهای یهودی در ناحیه پرجمعیت غزه همین بود که "تداوم مالکیت اعراب بر اراضی آنجا شکسته شود" تا از "خودمختاری نهایی" ساکنان آن باریکه، پیشگیری شود.

به گفته روزنامه هاآرتز، سیاست همانندی نیز در کرانه باختری در پیش گرفته شد. در پشت برنامه "یهودی سازی ناحیه جلیل" از جانب حزب کارگر نیز استدلال مشابهی وجود داشت. در محافل این حزب چنین احساس می شد که ایجاد شهرکهای یهودی در کرانه باختری ضرورت دارد تا تمرکز جمعیتشهروندان عرب را در آن ناحیه بتوان از میان برد. به نظر دایان، اسرائیل باید در مناطق اشغالی "حاکمیتی دائمی" برقرار می کرد.

ابا ابان وزیرخارجه وقت رژیم صهیونیستی، به این نکته توجه داشت که بنا به مقررات بین المللی، قرارگاهها و شهرکها را فقط به بهانه امنیت نظامی می توان برپا کرد. اما هم او و هم دیگران با آنکه تشخیص می دادند اسرائیل برخلاف این مقررات عمل می کند، به حمایت خود از سیاست دولت ادامه دادند. ابان، این نظریه را که "معیار اصلی برای ایجاد قرارگاه در یهودیه و سامره [کرانه باختری] فقط ضرورتهای ناشی از دستیابی به امنیت مرزهاست" مردود شمرد و اضافه کرد که به نظر او، همان طور که در دسامبر 1969 در برنامه دولت تصریح شده است، در اینجا فقط ملاحظات مربوط به "سرزمین مادری" اهمیت دارد.

دایان، همچنین اظهار داشت که "از نقطه نظر امنیت کشور، ایجاد این قرارگاهها اهمیت چندانی ندارد" اما چنین کاری، از لحاظ به کرسی نشاندن "اصل کار انجام شده ... و اثبات این امر که هیچ زمینی که از نظر سکونت یا کشاورزی مناسب باشد رها نخواهد شد"، اهمیت فراوان دارد. دبلیو. هاریس، در بررسی گسترده خود پیرامون سیاست اسکان و شهرک سازی اسرائیل بعد از سال 1967 نشان می دهد که "برنامه ایگال آلون"، یعنی برنامه ای که مبنای اصلی سیاست فوق بود، در واقع از همان آغاز می خواست که حدود 40 درصد از کرانه باختری و باریکه غزه به اسرائیل پیوسته شود، و از 1977 (یعنی 10 سال پس از طرح نخستین این برنامه در ژوئیه 1967)، پیشروی بیشتری در کرانه باختری صورت گیرد، شهرکهای بزرگی در بلندیهای جولان (که درواقع تا آن زمان قرارگاه های زیادی در آنجا برقرار شده بود) ایجاد شود، و تصرف دماغه سینا از مدیترانه تا شرم الشیخ نیز تحقق پذیرد.

در این باره مطالب زیادی در منابع عبری و نیز در برخی از پژوهشهای کم وبیش محرمانه آمریکا و رژیم صهیونیستی درج شده است. البته مشکلات چندی نیز وجود داشت. به گفته الیشاعفرت یکی از برنامه ریزان وزارت کشور اسرائیل و از اساتید دانشگاه تل آویو که پژوهشی را در این رابطه در چارچوب "طرح پژوهشی صلح" دانشگاه تل آویو انجام داده است، مشکل اصلی به هنگام پیاده کردن برنامه اسکان یهودیها در یهودیه و سامره بروز کرد. در این منطقه، عربهایی سکونت داشتند "که به هیچ صورت حاضر نبودند به میل خود از کوچکترین نقطه ای بیرون بروند" و "تحت تأثیر افندیهای غایب که مایل به فروش اراضی خود قرار نداشتند" همچنان که در خود اسرائیل نیز به هنگام اسکان یهودیها همین وضع حکمفرما بود.

رژیم صهیونیستی به منظور تعبیر خواسته های خود در جهت یهودی کردن مناطق اشغالی و در جهت سیاست نژادپرستانه و فاشیستی اسکان یهودیان در برابر شهروندان مسلمان و همچنین در جهت گرایشهای تجاوزکارانه خود روشهای گوناگونی به کار گرفته است تا جایی که سیاست اعمال فشار بر شهروندان فلسطینی در مناطق اشغالی و سیاست سخت کردن زندگی روزانه مردم و تجاوزات جنایتکارانه و سیاست تعیین مالیاتهای سنگین (در حالی که قیمتها به شکل جنون آمیزی بالا بود) بر فلسطینیان تحمیل شد. تجاوزات جنایتکارانه گروههای صهیونیستی حمایت شده از طرف حاکمیت اسرائیل به ویژه حزب لیکود به مرحلهکشتارهای دسته جمعی به وسیله سلاح و مسمومیت رسید چنان که در شهر جنین و مناطق مجاور آن اتفاق افتاد.

هدف این تحریکات و اعمال جنایتکارانه مجبور ساختن فلسطینیان به ترک سرزمین خود و خروج از آن به منظور امرارمعاش بود. علاوه بر اینها مسأله اسکان یهودیان، در چهارچوب مبارزات انتخاباتی جناحهای سیاسی صهیونیستی نیز اهمیت ویژه ای به خود می گرفت.

در راستای سیاست اسکان یهودیان در فلسطین، رژیم صهیونیستی پس از سلب مالکیتهای اولیه از اعراب در سال 1969، در ژانویه 1972، به فرماندهی اریل شارون، "دهها هزار نفر از کشاورزان و چادرنشینان را متواری کرد، خانه ها و چادرهای آنها را با بولدوزر یا دینامیت از میان برد، محصولاتشان را نابود ساخت، و چاههای آب آنها را پر گرداند"، تا راه را برای ایجاد شش کیبوتص (نک: کیبوتص)، نه دهکده، و شهرک "یمیت" هموار کند. پس از آن، بولدوزرهای اسرائیلی باغهای میوه (یا آنچه را که در اصطلاح فنی "عامل شکوفایی صحرا" می خوانند) را زیر و رو کردند، تا مالکان به فروش زمینهای خود وادار شوند. مسجدها و مدرسه ها ویران شد، و تنها مدرسه ای که از این بلا در امان ماند به یک کیبوتص جدید واگذار گردید.

در پیروی از سیاست اسکان یهودیان، "عزر وایزمن" وزیر مسکن وقت رژیم صهیونیستی در سال 1979 اعلام نمود: "شکل دموگرافی و جغرافیایی جمعیتی فلسطینیان به زودی از بین خواهد رفت". زیرا با اجرای سیاست اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی، از این پس مرحله ایجاد جمعیت اکثریت یهود در مقابل اعراب با برتری کامل پایان می یابد و باحضور حدود 3 میلیون یهودی، امکان اجرای مراحل بعدی استراتژی شهرک سازی فراهم است و زمان آن می رسد که گامهای بعدی برای تثبیت قدرت و تحکیم حاکمیت و تضمین امنیت اسرائیل برداشته شود.

در سپتامبر 1973، حزب کارگر "پروتکلهای جلیل" را تصویب کرد که اجازه می داد شهرکهای یهودی نشین شهری و روستایی و بازرگانی و صنعتی تازه در مناطق اشغالی، و از جمله در جولان، کرانه باختری، غزه و شمال شرقی سینا، ایجاد شود. شهرک یمیت (که ساکنان بومی آنجا با خشونت به صحرا رانده شدند و خانه هایشان ویران گشت) در همین بخش سینا بنا گردید.

در این خصوص عزرا ریولیس در ارگان حزب ماپام (شاخه دست چپی ائتلافی کارگر که از جنبش کیبوتص تغذیه می شد) گزارش داد که شهرک یمیت قرار است همچون تل آویو که در روزهای نخستین اسکان یهودیان بر روی شنهای صحرا بنا شد، شهری صحرایی و صهیونیستی باشد. حتی "اعتدالیون" حزب کارگر (آلون و ابان) نیز با این تصمیم مخالفت نکردند. البته آریه الیوا یکی از چهره های سرشناس اسرائیلی، به اتفاق شولامیت آلونی، در رأی گیری شرکت نکرد و به مخالفت با سند مزبور برخاست. ش. شاپیرا، وزیر دادگستری، اعلام کرد: "این سند مبین امید ما می باشد که با گذشت زمان قادر شویم راه حلی همیشگی برای حفظ سرزمینهای الحاقی پیدا کنیم و آنها را با کشور اسرائیل یکی سازیم."

یک ماه بعد، در حمله ای غافلگیرانه، سربازان مصری از کانال سوئز گذشتند و جنگ 1973 آغاز شد. سادات گفته بود: حضور اسرائیل در یمیت، دست کم برای مصر، به معنای جنگ است."

اهمیت موضوع اسکان یهودیان در سیاسترژیم صهیونیستی از مضمون و محتوای طرحها و نقشه های اسکان در خلال سالهای 1967 تا 1977 آشکار می گردد به طوری که هزاران هکتار زمین مصادره گردید و 76 مجتمع مسکونی یهودی نشین در آنها برپا گردید که به شکل زیر منقسم است:

25 مجتمع در بلندیهای جولان، 21 مجتمع در دره رود اردن، 7 مجتمع در مناطق بیت لحم و الخلیل، 17 آبادی در نوار غزه و رفح، 3 آبادی در شرم الشیخ، سه مجتمع در مناطق مختلف دیگر. که تعداد مهاجران یهودی در این مناطق به بیش از 7 هزار نفر صهیونیست رسید.

رژیم صهیونیستی بیش از 800 میلیون دلار در آنها هزینه کرد، و این رقم غیر از هزینه تعداد زیادی از شهرکهای غیررسمی بوده که جنبش گوش آمونیم صهیونیستی در نقاط مختلف ساحل غربی تأسیس کرد.

"متتیاهو دروبلس" رئیس بخش اسکان در آژانس یهود (که طرحی جهت اسکان پیشنهاد کرد) معتقد بود پدیده اسکان منتشره در قلب مناطق عربی و اطراف آن، هر گونه عطف توجه عربی به مسأله استقلال را متوقف می کند. به نظر وی: روش صحیح و مؤثر،امحای هرگونه شکل گیری اندیشه ساکنان غیریهودی نسبت به اهداف صهیونیسم می باشد و قبول اینکه تا ابدالدهر در سرزمین اسرائیل خواهد بود.

مقامات اسرائیل از سال 1938 هماهنگ با برنامه صهیونیستی که به دقت بررسی شده و اساسا جهت استیلا بر سرزمینهای اشغال شده عربی و ضمیمه ساختن آنها پس از تخلیه ساکنان عرب و احداث آبادیهای یهودی نشین انجام می گرفت، از شرایط محلی و عربی و بین المللی به ویژه، درگیریهایفزاینده میان کشورهای عربی، جنگ ایران و عراق، بحران لبنان و جنبش انشعابی درون فتح، جهت تحکیم سلطه خود بر مناطق اشغال شده، استفاده کردند.

با توجه به شرایط مناسبی که در نتیجه رویدادهای بین المللی و عربی و محلی فراهم آمد، رژیم غاصب اسرائیل در دهه هشتاد تا اوایل دهه 90 در راستای سیاست اسکان یهودیان شیوه ها و روشهای گوناگونی را در پیش گرفت که عبارتند از:

1 ـ فعالیت به منظور افزایش عملیات اسکان و افزایش شمار مهاجران در درون سرزمینهای اشغال شده به گونه ای که شمار مهاجران به یکصدوپنجاه هزار نفر غیرنظامی و پنجاه هزار نفر نظامی رسید. پس از آنکه مسئولان اسرائیل کار احداث پنجاه مستعمره یهودی نشین را آغاز کردند شمار مهاجران به یکصدوپنجاه هزار نفر رسید. آنها همواره، مهاجران یهود را در اجرای سیاستهای یهودی کردن و مصادره زمینها و بیرون راندن ساکنان عرب، تشویق می کردند.

مهاجران متعصبی که نیازهای مالی و تسلیحاتی خود را از مؤسه نظامی صهیونیستی دریافت می داشتند، ساکنان عرب شهرها و روستاها و اردوگاهها را در معرض اعمال تروریستی خویش قرار می دادند تا با ایجاد رعب و وحشت، آنان را به ترک سرزمین خویش مجبور سازند. اقدامات تروریستی مهاجران، شهرداران فلسطینی، دانش آموزان، دانشجویان، آموزگاران و اماکن مقدس را در بر می گرفت. این اعمال، دارائیهای عربها نظیر باغستانها، کشتزارها، اتومبیلها و تجارتخانه ها را نیز شامل می شد.

2 ـ اعمال فشار هرچه بیشتر بر دانش آموزان و دانشجویان در مناطق اشغال شده به اعتبار اینکهجوانان فلسطینی، خود پیشگامان مبارزه جوی فلسطین بوده و خواهان حقوق مشروع خویش هستند. لذا تدابیر و اقدامهای صهیونیستی علیه دانش آموزان و دانشجویان و آموزگاران و استاد دانشگاهها بیشتر گردید.

این اقدامات در برگیرنده موارد زیر بود:

الف ـ سیستم آموزشی: مقامات اشغالگر، سیستم آموزشی فلسطینیان را لغو کرد و سیستم جدید همساز با سیاست یهودی کردن فلسطین را بر ساکنان بومی آن تحمیل کرد. نامهای عربی شهرها و روستاها و مکانهای فلسطینی را به نام های عبری تبدیل و از ورود شماری از کتابها، روزنامه ها و مجلات و نیز نقشه ها و اطلسها که بیانگر مرزهای پیش از ژوئن 1967 بود، جلوگیری کردند. اشغالگران کتابهایی را اجازه انتشار دادند که از هر گونه مضامین ملی تهی بود، آنها واژه فلسطین را به "اسرائیل" تبدیل کردند.

ب ـ آموزگاران: در دبستانها و دبیرستانها آموزگاران را در معرض فشارهای گوناگون قرار داده و آنان را ستمگرانه از کار برکنار و زندانی می کردند. اشغالگران، استخدام هر آموزگار جدید فاقد موافقت سازمان امنیت اسرائیل را ممنوع کردند.

ج ـ فعالیتهای فرهنگی: مقامات رژیم اشغالگر سانسور شدیدی بر گردهماییهای فکری، ادبی و سیاسی فلسطینیان اعمال می کردند و گردانندگان و دعوت شدگان را به بازجویی می کشاندند. سیاست سرکوب و ارعاب، گروههای نمایش، باشگاههای ورزشی و دیگر مؤسه های مردمی را نیز در برگرفته بود.

د ـ رژیم صهیونیستی با مؤسات آموزشی به مبارزه برخاست و جهت ممانعت از انجام وظایفآنها، کارشکنی می کرد. همچنین، عوارض گمرکی زیادی بر ابزارهای آموزشی و نوشت افزار تحمیل کرد، و چندین بار، دانشگاهها را تعطیل کرد. اشغالگران، دانشجویان و استادان را بازداشت و برخی را تبعید کردند. و دانشگاه بیرزیت و دانشگاه النجاح نابلس را بستند.

3 ـ اجرای آنچه که مسئولان رژیم صهیونیستی، طرح اسکان دوباره آوارگان فلسطینی نامیدند. این طرح به معنای منتقل کردن آوارگان فلسطینی ـ که پس از اشغال زمینهایشان در سال 1948 توسط اسرائیل آواره شدند ـ از اردوگاههایی که در آنها سکونت داشتند به مکانهای جدیدی در منطقه الاغوار و نیز احداث مجتمع های یهودی نشین جدید به جای اردوگاههای قبلی بود.

"مردخای بنفورات" وزیر مشاور حکومت "شامیر"اظهار داشته بود که شامیر در خلال مسافرت به واشینگتن، برنامه انتقال آوارگان فلسطینی از اردوگاههایشان در کرانه غربی و اسکان دوباره آنها در مناطق جدید را با "ریگان" رئیس جمهور آمریکا در میان گذاشته بود.

این طرح "بنفورات" با آن برنامه صهیونیستی که هدفش پایان دادن به مسأله آوارگان فلسطینی بود ـ به اعتبار آنکه گواه زنده جنایت اشغال فلسطین هستند ـ هماهنگ بود. کابینه رژیم صهیونیستی در تاریخ 26/7/1983 این برنامه را به طور رسمی به تصویب رساند.

در خصوص اسکان یهودیان آنچه جالب توجه است اشاره هایی است که مقامات اسرائیل نسبت به نقش سازمان ملل و آمریکا در سرمایه گذاری و پشتیبانی از طرحهای اسکان آوارگان فلسطینی ابراز می داشتند.

"مردخای بنفورات" وزیر مشاور صهیونیست به نقش "آژانس بین المللی کمک و همیاری" در اجرای طرحش اشاره کرده و گفت: "ما می کوشیم این طرح را با همکاری و هماهنگی کامل با "آژانس بین المللی کمک و اشتغال به کار آوارگان فلسطین" "اُنروا" اجرا کنیم. در صورت بازگشت این آژانس به انجام وظایف اساسی که به آن واگذار شده ما با تمامی کارکنان این آژانس همکاری خواهیم کرد."

اما سرتیپ "بنیامین بن الیعازر" فرماندار نظامی صهیونیست مناطق اشغال شده در یک گفت و گوی مطبوعاتی با اشاره به نقش آمریکا در پشتیبانی و سرمایه گذاری در عملیات اسکان آوارگان فلسطینی گفت: هیأتی از وزارت خارجه آمریکا از اسرائیل بازدید کرده و پیشنهاد کرده است تا طرحهای توسعه در کرانه غربی به منظور "تشویق عناصر سیاسی میانه رو انجام گیرد. "ین الیعازر" گفت که رژیم اسرائیل طرحی به ارزش 5/1 میلیارد دلار به منظور اسکان دوباره 270 هزار پناهنده فلسطینی در کرانه غربی و نوار غزه را پیشنهاد کرد. اما آمریکاییان تنها کمکی به ارزش 15 میلیون دلار عرضه کردند.

به نقل از روزنامه "نیویورک تریبون" ژنرال "شلوموایلیا" مدیر اداره کشوری اسرائیل در کرانه غربی، عملیات انتقال پناهندگان فلسطینی از اردوگاهها به مناطق مسکونی جدید را کاهشی در مسائل و گرفتاریهای فزاینده رژیم اسرائیل می دانست و در همان حال وی خواهان کاهش نفوذ آژانسهای بیگانه نظیر آژانس همیاری و اشتغال پناهندگان فلسطینی وابسته به سازمان ملل متحد بود که نقش فعالی در ارایه خدمات در زمینه های اجتماعی، بهداشتی به پناهندگان فلسطینی داشتند و مانعی سیاسی در برابر رژیم اسرائیل بودند. زیرا وجوداردوگاههای فلسطینی در این مناطق دلیل آشکاری بر وجود مسأله فلسطین بود.

مآخذ:

  1. ربابعه، غازی اسماعیل: استراتژی اسرائیل، محمدرضا فاطمی، نشر سفیر، 1386.
  2. صفاتاج، مجید: انتقال و اسکان یهودیان در فلسطین، روزنامه ابرار، 27 اردیبهشت 1271، قسمت دوم.
  3. گزارشهای خبری وفا، خبرگزاری وفا، دهه 80.
  4. الموسوعة الفلسطینیة، جلد اول: 1984.
  5. جامسکی نوم: مثلث سرنوشت، هرمز همایون پور، چاپ اول، نشر آگه، پاییز 1369.
  6. فهوچی، حبیب، استراتیجیة الاستیطان الصهیونی فی فلسطین، بیروت 1978.