اسرائیل بعالیا، حزب

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


"اسرائیل بعالیا" (Israel Bealaya) عبارتی عبری است به معنای "اسرائیل با مهاجرت" و نام یک حزب سیاسی نوین است که ناتان شارانسکی آن را رهبری کرده و نمادی است از آن چه که "راست سست و کاهل" نامیده می شود و طرفدار نتانیاهو است. این حزب، به ایدئولوژی توجه چندانی ندارد و تنها به منفعت مستقیمش می اندیشد (راست پست مدرن). همچنین نمادی است از آن چه که می توان آن را "سیاست نژادی" نامید که در آن انگیزه های احزاب و گروه های سیاسی، نه بر مبنای ایدئولوژی صهیونیسم، بلکه براساس وابستگی قومی است به طوری که یک گروه هم منافع را تشکیل می دهند که به مبانی صهیونیسم، اهمیت نمی دهد.

نظام سیاسی اسرائیل در آغاز کار خود سیاست نژادی را نشان داد و سپس پنهان شد و این گونه جلوه داده شد که مهاجرنشین صهیونیستی، شمار زیادی از تبعیدشدگان را گرد آورده است و توانسته است آنها را در کوره ذوب اسرائیلی ـ صهیونیستی در هم بیامیزد. بازگشت سیاست نژادی که نماد آن، حزب گشر، شاس و اسرائیل بعالیا بود. نشانگر فروپاشی این ادعاست که یهودیان، ملت یگانه ای هستند و ثابت می کند که صهیونیست ها در عملیات "آمیختن تبعیدشدگان" شکست خورده اند.

برای درک پیشینه اصلی که به پیدایش اسرائیل بعالیا انجامید، باید در نظر داشته باشم که مهاجران یهودی شوروی، برای تحقق تحرک و پویایی اجتماعی به اسرائیل آمدند. بنابراین آنهاصهیونیست های مزدور هستند و به هیچ ایدئولوژی پایبند نیستند. آنها بزرگترین توده انتخاباتی را در اسرائیل تشکیل می دهند. با وجود این، پیش بینی رفتار انتخاباتی آنها دشوار است. آن چه که آنها به دنبال آن هستند دستیابی به بخشی از درآمد ملی یا "کلوچه ملی" است. بنابراین آنها به حزب کارگر رأی دادند؛ زیرا به نفعشان بود؛ در حالی که بسیاری از تحلیل گران پیش بینی می کردند که آنها نیروهای راست را تقویت خواهند کرد و یا به حزبی با گرایش سوسیالیستی رأی خواهند داد.

این مهاجران مسئولیت کوتاهی در عملیات جذب خود و مسئولیت لغو تضمین های وام های آمریکایی را ـ که به 10 میلیارد دلار می رسید ـ متوجه حزب لیکود می دانستند؛ زیرا این حزب، بر این اعتقاد خود اصرار داشت که شهرک سازی را در کرانه باختری و نوار غزه ادامه دهد (که این از نظر این مهاجران ضرورتی نداشت) و بنابراین درآمدهایی که ممکن بود برای ایجاد فرصت های شغلی تازه برای آنان صرف شود، تلف شد. همچنین نظرسنجی هایی که میان رأی دهندگان یهودی روسی صورت گرفت، نشان داد که آنها تردید و مخالفت شدیدی نسبت به احزاب دینی دارند.

بنابراین مخالف رأی دادن به این احزاب بودند. آنها در میان طرفداران حزب کارگر، یک گروه اجتماعی شبیه خود را یافتند که از روشنفکران اروپایی تبار بودند در حالی که طرفداران حزب لیکود اکثرا از سفارادیان و شرقیان هستند. اما هنگامی که لیکود به آنها پیشنهاد داد که در اداره مهاجرنشین صهیونیستی [اسرائیل] مشارکت جویند و بخش بزرگ تری از کلوچه ملی را به آنها بدهد و در مقابل، آنها در دولت ائتلافی ـ که عناصر مذهبی بسیاری همدر آن هستند شرکت کنند ـ آنها در تغییر مواضع خود و شیوه رأی دادنشان، تردیدی به خود راه ندادند.

شاید از بهترین مثال ها برای میزان "واقع گرایی" و "عمل گرایی" توده انتخاباتی روسی، یک نظرسنجی بود که در نتیجه آن، شارانسکی (به دلیل این که تا حدودی، آلوده به ایدئولوژی بود) آراء لازم را به دست نیاورد. بنابراین به عنوان مثال نتوانست سمت هایی را که به آنها وعده داده بود، به آنها بدهد، در حالی که لابیرمن (مشاور نتانیاهو که به لقب "راسپوتین" مشهور بود) آراء بسیاری به دست آورد و همچنین زوی بن آری (میلیونر مهاجر روسی که گریگوری لرنر نامیده می شد) آراء بسیاری به دست آورد، با این که با بزهکاری سازمان یافته در ارتباط بود و همچنین متهم بود که رشوه داده است و در این زمینه مورد بازجویی قرار گرفته است. اما این یک مسأله سیاسی است که صهیونیست های مزدور، چندان به آن اهمیت نمی دهند.

قابل ملاحظه است که تنها یک درصد از این مزدوران، در سرزمین های اشغالی پس از سال 1967 زندگی می کردند. با این حال (به گفته ادوارد کوزینتسوف، نویسنده یک روزنامه روسی زبان در اسرائیل) آنها دارای پیشینه امپریالیستی هستند و بنابراین در الحاق سرزمین ها به اسرائیل، مانعی ایجاد نمی کنند و ضرورتی نمی بینند که در این زمینه کوتاه بیایند. همچنین آنها به طور غریزی از اعراب، بدشان می آید. شاید دلیل این مسأله نژادپرستی ریشه ای جامعه صهیونیستی و "دشمنی با اعراب" باشد که در میان عناصر مرتجع جامعه شوروی وجود داشت.

تا آغاز سال 1996، مهاجران روسی حزبی سیاسی نداشتند؛ اما تریبون صهیونیسم، نماینده اصلی آنان بود. شارانسکی، رهبر مهاجران با تشکیلحزب برای مهاجران به شدت مخالفت می کرد؛ زیرا از بازتاب منفی آن که به معنای تبدیل مهاجران به یک مجموعه نژادی بود، بیم داشت. اما تقسیمات حزبی درون نظام سیاسی اسرائیل همراه با توان انتخاباتی کلانی که مهاجران روس از آن برخوردار بودند، شارانسکی را بر آن نداشت تا جنبش سیاسی خود را که موسوم به اسرائیل بعالیا بود، در 11 فوریه 1996، به حزبی با همین نام تبدیل کند.

شارانسکی بر این گمان است که حزب اسرائیل بعالیا، یک حزب اسرائیلی به معنای واقعی کلمه است؛ زیرا خواهان حل مشکلاتی است که گریبانگیر اکثریت اسرائیلیان است و خود را به عنوان یک حزب میان دو کمان سیاسی (کارگر و لیکود) مطرح می کند و اهدافی را دنبال می کند که محل اختلاف نیست و می تواند ملت را یک پارچه گرداند. از جمله این اهداف، تبدیل اسرائیل به مجتمعی برای یهودیان پراکنده است (و از جمله ایجاد اقتصادی باز که بر پایه رقابت است و اعضای جوامع یهودی را به کشور صهیونیستی جذب می کند).

این حزب خواهان آن است که روند مهاجرت و جذب تقویت شود و بنابراین می خواهد قانونی گذرانده شود که حقوق و تکالیف مهاجران را روشن کند و برنامه های لازم را به این منظور، تدوین نماید. این حزب معتقد است که ادامه مهاجرت، یک عامل جمعیتی تعیین کننده در برنامه ریزی راهبردی بلندمدت است. بنابراین حزب، بر بسیاری از اصول صهیونیستی تأکید می کند (مانند الغاء قانون بازگشت، حق کامل ملت یهود در زمین اسرائیل، قدس یکپارچه و غیرقابل مذاکره که پایتخت کشور یهودی است و مخالفت با تشکیل کشور فلسطین).

به علاوه، حزب لازم می داند که صلاحیتشوراهای محلی در ارتباط با اختصاص بودجه برای جذب مهاجران، افزایش یابد و تضمین های وام های ایالات متحده در خدمت هدف اصلی آن ـ که جذب مهاجران است ـ قرار گیرد. این حزب، لازم می داند که مشکلات دشوار مربوط به ازدواج های غیریهودی به طور کامل حل و فصل شود.

با وجود همه ادعاهای آغازین صهیونیسم، صهیونیسم مزدور با صراحت و خشونت کامل، بر بخش دوم از برنامه حزب، حاکم است؛ زیرا حزب اسرائیل بعالیا، نهایتا یک حزب قومی است که دارای منافع روسی خاص به خود است. همان طور که خود شارانسکی گفته است: "هنگامی که روشن شد که فاصله میان مهاجران و جامعه زیادتر می شود، تصمیم گرفتیم حزبی تشکیل دهیم؛ چه حتی مهاجران موفق هم احساس می کنند که به اقلیتی مشکوک و غریبه تعلق دارند و نسبت به آنها، تصور منفی وجود داشت.

مهاجران روسیه، کشوری را ترک کردند که در آن همیشه این احساس را داشتند که بخشی از جامعه نیستند. آنها با این اعتقاد که خانه اینجاست، آمدند و ناگهان احساس کردند که مایه زحمت هستند. گفته می شود که آنها به بزهکاری و فساد، دست می یازند و با مافیا در ارتباط هستند. یهودستیزان در روسیه، دست کم به یهودیان احترام می گذاشتند؛ زیرا می گفتند که یهودیان باهوشند. در اینجا مهاجر روسی به سرباز تبدیل شده است."

به دلیل قوم گرایی و روس بودن حزب، می بینیم که لیست نامزدهای آن منحصر به نمایندگان مهاجر روسی بود و بیشتر تبلیغات انتخاباتی آن نیز به زبان روسی بود. لیست اسرائیل بعالیا با 174928 رأی هفت کرسی را در کنست به دست آورد و بنابراینششمین جناح در کنست (پس از کارگر، لیکود، شاس، مفدال و مرتس) به شمار می رود. باید در نظر گرفت که مهاجران روسی، هه توانشان را در انتخابات اخیر به کار نگرفتند.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.