آرای یهودیان در ایالات متحده آمریکا

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


اصطلاح "آرای یهودیان" (The Jewish Vote) مبتنی بر این فرضیه است که آرایی وجود دارد که یهودیان در انتخابات آمریکا (یا دیگر کشورهای غربی) چه در انتخابات ریاست جمهوری و چه در سطوح ایالات برای انتخاب فرماندار آن و چه در سطح شهرهای خود برای انتخاب شهردار یا دیگر رهبران، به صندوق می اندازند. این اصطلاح همچنین بر پایه این فرضیه است که رأی دهندگان یهودی در انتخابات مختلف آمریکا تقریبا همه از یک شیوه پیروی می کنند و همواره در کنار اسرائیل هستند و از موضع رژیم صهیونیستی حمایت می کنند و از این طریق ابزار فشاری در درست لابی صهیونیستی هستند. همچنین این اصطلاح مبتنی بر این فرض است که هر اندازه تعداد رأی دهندگان یهودی بیشتر شود "آرای یهودی" از قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود. آن چه که این اصطلاح یا مفهوم را رواج بیشتر می دهد.

این است که سیاستمداران غربی خود برای تفسیر رفتار سازشکارانه خویش با اسرائیل و سیاست های صهیونیستی از همین اصطلاح بهره می برند؛ زیرا مدعی اند که رفتارشان پاسخی به فشارهای آرای یهود و منافع صهیونیسم است نه بیانگر موضعی استراتژیک و اصولی که منابع آمریکا یا غرب یا حداقل دیدگاهشان بر آنان تحمیل می کند. تبلیغات صهیونیستی نیز در ترویج این مقوله نقشی اساسی دارد و از ین راه علیه مخالفان خود فعالیت می کند؛ چنانکه گویا این مقوله حقیقتی مسلم است.

"آرای یهود" اسطوره ای است که ریشه درواقعیت دارد بدون تردید یهودیان (هرکجا که باشند) بر تصمیم های سیاسی تأثیر خواهند گذاشت؛ به ویژه در دولت های دموکراتیک غرب. اما به رغم این حقیقت، مسائل اساسی بسیاری همچنان بی پاسخ باقی مانده که از جمله آنها این موارد است: این تأثیر به چه میزان است؟ آیا قدرت این تأثیر به میزان قابل توجه می رسد یا آنقدر اندک است که می توان کاملاً آن را نادیده گرفت؟ اگر این تأثیر قوی و پابرجاست علل آن چیست؟ آیا "آرای یهود" به دلیل یکسانی منافع دولت های غربی با دولت اسرائیل دارای تأثیر بسیار است؟ آیا قدرت این "آرای یهود" به قدرت اقتصادی یهودیان باز می گردد یا به دیگر علل؟ نظر به اختلاف وضعیت گروه های یهودی در کشورهای مختلف، دراین مدخل به مهم ترین گروه یهودی، یعنی یهودیان ایالات متحده خواهیم پرداخت (و در یک مدخل مستقل به یهودیان اروپای غربی، آفریقای جنوبی و آمریکای لاتین می پردازیم).

دموکراسی آمریکا به عنوان دموکراسی گروه های فشار شناخته می شود. به عبارت دیگر، این دموکراسی تنها یک دموکراسی حزبی به روش اروپایی آن نیست. در دموکراسی حزبی، هر حزب برنامه های سیاسی خود را مطرح می کند و افراد دارای حق رأی به آن می پیوندند و در این چارچوب حزبی، خواسته های خود را ابراز می دارند. اما در دموکراسی گروه های فشار، افراد دارای حق رأی از طریق احزاب و گروه های فشار وابسته به آنها، خواسته ها و آرای خود را بیان می کنند.

این گروه های فشار می توانند گروه هایی نژادی باشند و افرادی را که متعلق به یک نژاد واحد هستند دربرگیرند مانند: آمریکایی های اسپانیایی تبار، آمریکایی های ایتالیایی تبار و... همچنین این گروه ها ممکن است از جمله گروه های حفظ منافع مانند گروه معلولان، سالخوردگان، محرومان جنگی، کارگران صنایع نظامی باشند.

این گروه ها می کوشند که از طریق فشار بر قدرت حاکم منافع اعضای خود را حفظ کنند وجهه آنها را در جامعه بهبود بخشند. این کار را با تظاهرات و دیگر شیوه ها انجام می دهند که البته از جمله مهم ترین گونه های اعمال فشار، انتخابات و رشوه به اعضای کنگره است (بررسی پرداخت رشوه به اعضای کنگره خارج از چارچوب این مدخل قرار می گیرد).

به رغم آن که یهودیان تنها 4/2 درصد از مجموعه افراد دارای حق رأی آمریکا را تشکیل می دهند و این موجب می شود که آنان در مقایسه با تشکل های دیگر همچون رأی دهندگان اسپانیایی تبار، ایرلندی تبار و یا سیاه پوستان، اقلیتی بسیار کوچک باشند، اما عواملی وجود دارد که موجب قدرت و تأثیر بیش از اندازه آنان در انتخابات می گردد:

1 ـ یهودیان اقلیتی هستند که دارای بیشترین تعداد افراد شهرنشین هستند. تعداد زیادی از یهودیان در شهرهایی مانند نیویورک، شیکاگو و میامی (فلوریدا) تمرکز یافته اند که این موجب ثقل غیرعادی آنان می شود. برای مثال 19 درصد کل ساکنان منهتن و بروکلین (که از مهم ترین بخش های شهر نیویورک هستند) و 16 درصد از کل ساکنان نیویورک و 3 درصد از کل ساکنان سفید پوست این شهر یهودی اند و در نتیجه هر کاندیدایی که به آرای سفیدپوستانتوجه دارد (در مقابل آرای سیاه پوستان و اسپانیایی تباران) باید آرای یهودیان را نیز مورد اهتمام قرار دهد.

2 ـ یهودیان در ایالاتی تمرکز یافته اند که نقش اساسی در انتخابات ریاست جمهوری دارند و این موجب اهمیت آنان به عنوان یک گروه فشار در حال رشد می شود. آنان در ایالت نیویورک 6/10 درصد، در نیوجرسی 9/5 درصد، در واشنگتن 8/4 درصد و در فلوریدا 7/4 درصد از تمام افراد دارای حق رأی را تشکیل می دهند. همچنین تعداد زیادی یهودی در ایالت پنسیلوانیا و ایلینویز حضور دارند.

3 ـ یهودیان از بالاترین سطح آموزش در ایالات متحده برخوردارند و این در رفتار انتخاباتی آنان تأثیر دارد. نسبت افراد واجد شرایط یهودی که در انتخابات شرکت می کنند بالاتر از میانگین شرکت کنندگان واجد شرایط کل آمریکاست. این نسبت در میان یهودیان به 92 درصد (بالاترین نسبت شرکت در انتخابات در میان تمام اقلیت های آمریکا) می رسد و این در حالی است که به طور کلی 54 درصد آمریکایی های واجد شرایط در انتخابات شرکت می کنند.

بنابراین، این مطلب به مفهوم بالا بودن قدرت انتخابی یهودیان است. برای مثال گفتیم که 6/10 درصد سفیدپوستانی که در ایالت نیویورک دارای حق رأی هستند یهودی اند. اما نظر به علاقه رأی دهندگان یهودی به مشارکت در انتخابات، می بینیم که میزان آرای مربوط به آنان در انتخابات به 16 تا 20 درصد می رسد و البته کاندیداها نیز به همین دلیل به آرای یهود اهمیت فوق العاده ای می دهند.

4 ـ نسبت مشارکت یهودیان در انتخابات کنگره های ایالتی که در آن کاندیداهای ریاست جمهوری نیز برگزیده می شوند در مقایسه با کل آمریکایی ها بیشتر است. در انتخابات حزب دمکرات در نیویورک (انتخابات عمومی سال 1984) میزان یهودیان رأی دهنده در این انتخابات به 30 درصد کل رأی دهندگان می رسید و 41 درصد آرایی که ماندیل کسب کرد متعلق به یهودیان بود. در انتخابات شهردار نیویورک نیز 50 درصد آرا متعلق به یهودیان بود (با این حال اخیرا دیده شده است که جوانان یهودی ایالات متحده از مشارکت در انتخابات روی می گردانند. یکی از آمارها بیانگر آن است که تعداد یهودیان روی گردان از انتخابات در سال 1991 به یک میلیون نفر رسیده است که همین مسأله موجب تضعیف قدرت آرای یهودیان می شود؛ به ویژه آن که تعداد افراد اقلیت های دیگر و استقبال آنان از انتخابات افزایش یافته است).

5 ـ افزون بر تمام این مسائل، یهودیان آمریکا در عرصه سیاست و در بیشتر جنبش های سیاسی به ویژه در جریانهای لیبرال و چپ گرا حضور دارند و به میزانی بیش از نسبت عددی خود بر آنها تأثیرگذار هستند.

6 ـ در میان یهودیان آمریکا تعداد زیادی اندیشمند، روشنفکر هنرمند و سیاستمدار وجود دارد که این به ثقل و اهمیت آرای یهودیان می افزاید.

7 ـ یهودیان آمریکا از ثروتمندترین اقلیت های جهان هستند و با توجه به فعالیت سیاسی آنان، به میزان بسیار زیادی به مبارزات انتخابات کمک می کنند که کاندیداها کاملاً از میزان آن مطلع هستند.

شاید یهودیان آمریکا به عنوان یک گروه فشار، در این خصوص منحصر به فرد باشند؛ زیرا گاه شمارافراد گروه های فشار دیگر بیشتر از تعداد یهودیان آمریکاست. اما فاقد امکانات مالی این گروه هستند.

بنابراین، تردیدی نمی ماند که گروه های یهودی، نیروی فشار مهمی در داخل نظام سیاسی آمریکا هستند و یهودیان نیز دقیقا همچون سیاه پوستان و اسپانیایی تبارها (و اخیرا عرب تبارها) رأی ساز هستند. آرای یهودیان کاملاً از اسرائیل و صهیونیسم تأثیر می پذیرد، اما تابع فعالیت ها و جهت گیری های نظام سیاسی آمریکا و تضادهای جامعه آمریکاست. آنچه جهت گیری این آرا را تعیین می کند گرایش عقیدتی به صهیونیسم نیست، بلکه پاسخ یهودیان، به عنوان افرادی آمریکایی یا آمریکایی های یهودی، به حوادث جامعه خود است. یهودیان ایالات متحده، آمریکایی های یهودی یا آمریکایی های معتقد به یهودیت یا هویت یهودی هستند نه یهودی آمریکایی.

آنان از این نظر با هیچ یک از شهروندان ایالات متحده تفاوتی ندارند؛ در آمریکا، آمریکایی خالص، به جز گروه واسپ وجود ندارد. دیگر آمریکایی ها نیز، آمریکایی های ایتالیایی تبار، ایرلندی تبار و عرب تبار هستند که "آمریکایی های مشروط" نامیده می شوند (زیرا از آنان با نام های آمریکایی های یهودی و آمریکایی های عرب تبار و... یاد می شود). این مسأله به نوع شکل گیری جامعه آمریکا باز می گردد که جامعه ای مهاجرتی و اساسا متشکل از مهاجران است و در آن هیچ سنت فرهنگی و تمدنی ثابت یا عقاید دینی پایداری دیده نمی شود.

مهاجران با ورود به این سرزمین ناچارند که بخش اعظم فرهنگ خود را به دست فراموشی بسپارند و با جامعه همانند شوند تا آمریکایی شوند و اگر علاقه ای به فرهنگ قدیمی شان داشته باشند، می توانند از طریق برخی جنبه های کم اهمیت زندگی همچون خوراک و برخی اعیاد، این جنبه از شخصیت خود را ابراز نمایند. اما هویت اروپایی (قدیمی) این جامعه، یا آنچه از این هویت باقی مانده، باید تابع تعلق و وابستگی آمریکایی خود باشد. مشهور است که یهودیان مهاجر به آمریکا بیش از دیگر مهاجران الگوهای آمریکایی را پذیرفتند و بیش از دیگران از فرهنگ اروپایی قدیمی خود چشم پوشیدند، که این امر ناشی از بی ریشگی فرهنگی یهودیان اروپای شرقی است و از این رو یهودیان (برخلاف بسیاری از مهاجران به آمریکا) نه برای آزمودن اقبال خود، که برای ماندن و زیستن به ایالات متحده آمدند.

به همین دلیل شمار یهودیانی که بعدها به اروپا بازگشتند، در مقایسه با گروه های مختلف مهاجر به آمریکا در کم ترین حد خود قرار داشت (به استثنای ایرلندی ها). پس از آن که یهودیان اروپای شرقی در آمریکا استقرار یافتند خود را با شرایط این کشور تطبیق دادند و به آمریکایی مشروط (آمریکایی یهودی) تبدیل شدند به نحوی که اسرائیل برای آنان، همچون ایرلند برای آمریکایی های ایرلندی تبار شده بود.

باید در نظر داشت که اسرائیل برای این یهودیان به سرزمین اصلی و میهن آنان تبدیل شده یعنی سرزمینی که انسان از آنجا مهاجرت می کند نه به آنجا. اما این ایده که اسرائیل همان سرزمین اصلی است در تضاد با ایده صهیونیسم است.

در حال حاضر، یهودیان ایالات متحده، به عکس آنچه شایع است، در مقایسه با دیگر اقلیت هااز بیشترین همانندی با جامعه آمریکا برخوردارند و بیش از همه آنها آمریکایی شده اند تا جایی که این مطلب در افزایش میانگین سکولاریزاسیون در آنان، نمایان است. طبق مطالعات انجام شده، تعداد یهودیانی که به شعائر دینی خود پای بندند و به آن عمل می کنند از 50 درصد فراتر نمی رود و میزان ازدواج های مختلط در میان آنان، در برخی ایالات به بیش از 50 درصد می رسد. از این رو می توانیم این یهودیان را "یهودیان جدید" بنامیم. این یهودیان اساسا با یهودیان اروپا و یهودیان اواخر قرن هیجدهم، یعنی دوره ماقبل روشنگری متفاوتند.

برای درک رفتار حقیقی انتخاباتی و سیاسی یهودیان ناگزیر باید آنان را در درون هویت آمریکایی شان و خارج از اساطیر صهیونیستی ـ که برخی از اعراب از آن سخن می گویند ـ بررسی و مطالعه کرد. برای مثال رابطه میان دولت اسرائیل و ایالات متحده در طی حکومت دو رئیس جمهور آمریکا نیکسون و ریگان، عمیق تر شد و همچنین، سیاست های حزب جمهوری خواه که در جهت مقابله با اتحاد شوروی و تشدید جنگ سرد بود، در میان صهیونیست ها و دولت صهیونیستی که از وضعیت بحران جهانی و قطب بندی آن بهره می برد بازتاب یافت. گذشته از این، طرح های حزب جمهوری خواه در سال 1988 متصف به جانبداری شدید از اسرائیل بود. این جانبداری در درخواست تقویت پیوندهای استراتژیک با اسرائیل، تعمیق روابط ویژه با این دولت، مخالفت با برپایی دولت فلسطین و حمایت از لغو قطعنامه برابری صهیونیسم با نژادپرستی تجلی یافته است.

افزون بر این، حزب جمهوری خواه شخصیتی همچون جسی جکسون را در صفوف خود نداشت. جسی جکسون و پیروانش برای اولین بار در تاریخ کنگره های احزاب آمریکا، موفق به طرح اندیشه دولت فلسطینی و بحث درباره آن شدند. اگر مقوله "آرای یهود" را به عنوان یک ابزار فشار در دست صهیونیست ها بپذیریم، می توانیم این طور پیش بینی کنیم که یهودیان بیش از پیش به نفع جمهوری خواهان رأی دهند با این حال، آن چنان که برخی تحلیل گران اظهار داشته اند، بیشتر یهودیان تاکنون به حزب دمکرات رأی داده اند؛ تا جایی که 70 تا 80 درصد آرای یهودیان به نفع دمکرات ها بوده است. در تشریح این وضعیت، می بینیم که تحلیل گران، "وفاداری صهیونیستی" را به عنوان عامل محرک نادیده می گیرند و به رابطه این یهودیان با جامعه آمریکا توجه دارند.

از این روست که همواره دیده می شود که حزب دمکرات، حزب مهاجران، اقلیت ها و ساکنان شهرها و نیز حزبی است که نمایندگی این گروه ها را برعهده دارد و می کوشد تا بیانگر منافع آنان باشد. از سال 1932، رؤسای جمهور دمکرات آمریکا، بیش از 70 درصد آرای یهود را به خود اختصاص داده اند. به نظر بسیاری از تحلیل گران، این میزان آرا هنوز هم برای دمکرات ها وجود دارد. در انتخابات سال 1984 ریگان تنها 30 تا 40 درصد آرای یهودیان و بوش نیز کمتر از این میزان را بدست آورد. اما گفته می شود که بیل کلینتون موفق به کسب 85 درصد آرای یهودیان شد. حزب جمهوری خواه نیز در درجه اول، حزب سفیدپوستان (واسپ) است (در میان کنگره حزب جمهوری خواه برای انتخاب کاندیدای ریاستجمهوری سال 1988، 2 درصد یهودی و 3 درصد سیاه پوست بودند که این میزان در کنگره حزب دمکرات به ترتیب 6 و 20 درصد بود).

به رغم آن که برنامه های حزب جمهوری خواه در جهت حمایت از صهیونیسم و اسرائیل است، اما همین برنامه ها مخالف با موضوعاتی همچون سقط جنین و خواستار برگزاری نماز و نیایش در مدارس است و بر ضرورت ادای سوگند وفاداری در مدارس تأکید می کند.

در این برنامه ها همچنین درخواست اعطای تخفیف مالیاتی برای کسانی مطرح شده است که فرزندان خود را در مدارس خصوصی ثبت نام کنند؛ حتی اگر این مدارس، مدارس دینی باشند. اینها سیاست هایی محافظه کارانه است که به مذاق رأی دهندگان یهودی خوش نمی آید و پاسخ آنان به این سیاست ها، تعیین کننده رفتار انتخاباتی آنان است.

تمام این امور از دیدگاه ناظران خارجی بی اهمیت است و از دیدگاه سیاست خارجی نیز حقیقتا بی اهمیت می نماید. اما از دیدگاه فعالیت های داخلی جامعه آمریکا و شیوه انتخاباتی که یهودیان این کشور از آن پیروی می کنند، اهمیت دارد. از آغاز دهه شصت میان هواداران سکولاریسم و جدایی دین از حکومت به رهبری یهودیان از یک سو و برخی گروه های دیگر که دارای گرایش های دینی هستند از سوی دیگر، نزاعی دائمی وجود داشته است. بیشتر یهودیان آمریکا براین باورند که منافع آنان در افزایش میانگین های سکولاریزاسیون نهفته است و این امر تنها تضمین کننده آزادی و حتی وجود آنان است.

این جریان در دهه شصت جامعه آمریکا را در بر گرفت و روند جدایی دین از حکومت وارد مراحل جنون آمیز شد تا آنجا که حتی از ذکر کلمه "خدا" در کتب درسی و دعا در مدارس جلوگیری شد و فعالیت جمعیت های دینی در مدارس حتی اگر در قالب گروه های تفریحی یا فوتبال باشد ممنوع گردید.

اما با شروع دهه هفتاد، واکنش به این گرایش و جنبشی دینی با ویژگی های اصولگرایانه آغاز شد. جالب آن که این جنبش دارای گرایش های صهیونیستی بود؛ یعنی پیروان آن معتقد بودند که خلاص و نجات مسیحی تنها پس از بازگشت یهودیان به صهیون (فلسطین) میسر می گردد!

دولت صهیونیستی از این وضعیت بهره برداری کرده است. اسرائیل این گروه ها را گروه های فشار به نفع خود می داند و حتی برخی تحلیل گران سیاسی اسرائیل معتقدند که این گروه های فشار مهم تر از یهودیان آمریکا هستند که خود یک گروه فشار است. زیرا یهودیان اقلیتی هستند که حتی اگر با جامعه آمریکا همانند شده باشند در خارج از جامعه مسیحی آمریکا قرار دارند. اما گروه های مسیحی اصولگرا، گروه هایی هستند که با جامعه آمریکا همانند نشده اند، بلکه بخشی اندامی (ارگانیک) از آنند که در درون آن عمل می کنند. البته دیدگاه یهودیان آمریکا در خصوص این موضوع با دیدگاه دولت اسرائیل متفاوت است.

این گروه های اصول گرا به رغم صهیونیست بودن، آزادی یهودیان آمریکا و جایگاه و فعالیت های اجتماعی آنان را تهدید می کنند. گفته می شود که بسیاری از یهودیان به دلیل ضیافتی که در طی آن مراسم دعا و نیایش مسیحی برگزار شد و ریگان در آنحضور یافت، در سال 1984 به ماندیل رأی دادند.

این واقعه به هنگام تشکیل کنگره حزب جمهوری خواه در دالاس روی داد. جمهوری خواهان می کوشیدند که این بار (سال 1988) اشتباه خود را برطرف کنند. از این رو، ضیافت مذهبی را با حضور گروه های مختلف از جمله پروتستان ها، کاتالیک ها و یهودیان برپا کردند. اما دونالد هادل وزیر کشور آمریکا (که یک مسیحی اصول گرا بود) طی یک سخنرانی در این جلسه، از حاضران، حتی یهودیان خواست که مسیح را وارد زندگی شخصی خود کنند و بدین ترتیب مشکل دیگری پدید آمد! بوش نیز می کوشد که از شدت برنامه های حزب جمهوری خواه در خصوص وارد کردن نماز و نیایش (در دانشگاه ها) بکاهد و خواستار آن شده است که دعا به شکل "لحظه ای سکوت" برگزار گردد تا دانشجویان دراثنای آن بتوانند دعا بخوانند یا سکوت کنند و یا اگر خواستند بنشینند. اما حزب جمهوری خواه هر اندازه تلاش کند، مواضعش در مقایسه با مواضع حزب دمکرات که دوکاکیس (دمکرات) با شدت تمام خواستار جدایی دین از حکومت است، بی رنگ خواهد بود.

شاید بزرگترین دلیل برای لیبرال یا سکولار بودن دوکاکیس، همسر یهودی او باشد. دوره ریاست جمهوری کلینتون شاهد افزایش میانگین های سکولاریزاسیون بود. ریاست جمهوری وی با آزاد شدن سقط جنین و کوشش برای وارد کردن همجنس بازان به نیروهای نظامی آمریکا همراه شد. در اینجا باید متذکر شویم که سیاست های داخلی حزب جمهوری خواه در مورد هزینه پروژه های رفاه اجتماعی و آموزشی، سیاست هایی محافظه کارانه بود. درحالی که سیاست حزب دمکرات در این عرصه لیبرالیستی بود و آن چنان که گذشت بیشتر یهودیان مواضع لیبرالیستی حزب دمکرات را می پذیرند.

به تمام این دلایل، بیشتر یهودیان آمریکا نه به حزب جمهوری خواه، بلکه به حزب دمکرات رأی می دهند و با این عمل بیانگر وضعیت خود به عنوان شهروندانی آمریکایی هستند که رفتاری آمریکایی دارند نه اعضای جنبش صهیونیستی یا همراه و همدل با آن.

با این همه باید به برخی عوامل مهم که ممکن است رفتار رأی دهندگان یهود را در آینده تغییر دهد اشاره کنیم:

1 ـ گاهی دیده شده است که یهودیان از لیبرالیسم و گرایش های چپ روی گردانده اند و به رویکردهای محافظه کارانه گردن نهاده اند. شاید این مسأله به افزایش همانندی آنان با جامعه خود و فعالیت های اجتماعی ایشان بازگردد. یهودیان پس از آن که میراث اقتصادی و فرهنگی متمایز خود را از دست دادند، هم اکنون به یکی از طبقات ثروتمند آمریکا تبدیل شده اند. این مسأله در مجله کومانتری که وابسته به کمیته یهودی آمریکا است دیده می شود. کومانتری پیشتر یکی از لیبرال ترین مجلات آمریکایی بود. اما سپس به مجله ای محافظه کار تبدیل شد که از نظامی گری و جنگ سرد دفاع می کرد. هم اکنون گروهی به نام "محافظه کاران" جدید پیدا شده اند که ایروینگ کریستال و نورمن بادارتز (سردبیر کومنتاری) نیز از اعضای آن هستند.

این گروه منادی یک پیمان سیاسی جدید است. شاید این تغییر در وضعیت طبقاتی و گرایش های کلیسیاسی، بیانگر دلبستگی بیشتر یهودیان به فلسفه اجتماعی حزب جمهوری خواه و آمادگی آنان برای رأی دادن به نفع این حزب باشد.

2 ـ حزب دمکرات حزب سیاهان است. پدیدار شدن شخصیتی همچون جسی جکسون نشان دهنده افزایش نفوذ سیاهان در این حزب است. روابط میان یهودیان و سیاهان از نیمه دهه شصت به بعد، روابطی متشنج و بحرانی بوده است. با افزایش نفوذ سپاهان در حزب دمکرات آمریکا می توان پیش بینی کرد که تعداد یهودیان در این حزب کاهش یابد و آنان را در پی حزب دیگری همچون حزب جمهوری خواه باشند.

3 ـ احیای دین در ایالات متحده، در میان یهودیان ارتدوکس و محافظه کار نیز بازتاب داشته است. این دسته از یهودیان با تلاش های یهودیان سکولار در جهت هرچه سکولارتر کردن جامعه آمریکا، همراهی نمی کند، بلکه خواستار آنند که دولت آمریکا در زمینه آموزش دینی سرمایه گذاری کند. شاید همین امر در رفتار سیاسی و انتخاباتی یهودیان تأثیر داشته باشد. یهودیان ارتدوکس و محافظه کار معتقدند که همسر یهودی دوکاکیس نقطه ضعف اوست نه نقطه قوت. چون ازدواج زن یهودی با مرد مسیحی تعبیری از سکولار بودن این زن یهودی است که می تواند سرمشق و الگوی دیگر زنان یهودی شود.

تمام این گرایش ها در میان یهودیان آمریکا ممکن است موجب شود که انتخاب کنندگان یهودی هرچه بیشتر به حزب جمهوری خواه رأی دهند. چنین گرایش هایی در انتخابات پیشین نیز وجود داشته است. در انتخابات سال 1968 حدود 83 درصد یهودیان به نفع کاندیدای حزب دمکرات هیوبرت همفری و 17 درصد به نیکسون (جمهوری خواه) رأی دادند؛ و این در حالی است که در انتخابات سال 1972، میزان آرای یهودیان به نفع نیکسون به 35 درصد رسید. در سال 1974، تنها 54 درصد یهودیان به کارتر رأی دادند و 45 درصد نیز فورد را برگزیدند.

اما آمار دیگری بیانگر آن است که میزان یهودیانی که به فورد رأی دادند 33 درصد بوده است و باقی کارتر را انتخاب کردند. این امر نشان می دهد که به دلیل طبیعت موضوع، آمارها چندان دقیق نیست. با این حال، همه اینها نشان می دهد که الگوی پیشین (یعنی یهودیان اقلیتی لیبرال و شهرنشین هستند که به حزب دمکرات رأی می دهند) ممکن است دچار تغییرات اندکی شود، اما همچنان به صورت الگوی غالب باقی خواهد ماند.

آنچه گفته شد، بحث و گفتگو درباره "آرای یهود" را که جنبش صهیونیسم به سادگی از آن به نفع خود استفاده می کند، ناممکن می کند؛ مسألهپیچیده تر از این است؛ بی تردید، آرای یهود می تواند تأثیرگذار باشد، اما نه در چارچوب صهیونیسم؛ بلکه براساس منافع آمریکا.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.