شرکت مجاز

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


"شرکت مجاز" (Chartered Company) عبارتی است که تا پیش از اعلامیه بالفور درنوشته های هرتزل و صهیونیست ها کاربرد بسیاری داشت. درک متون صهیونیستی پیش از بالفور منوط به درک دقیق معنای این عبارت در سیاق خود است. معروف است که وقتی هرتزل شروع به مدرن سازی راه حل مسأله یهود کرده بود به شماری از سران استعمار (سر سیسیل رودس و استانلی) نامه نوشته بود. "رودس" از طریق شخص ثالثی به او پاسخ داده بود که "پول را هم در نظر داشته باش"؛ یعنی اجرای طرح صهیونیستی مستلزم مبالغی پول برای سرمایه گذاری است.

پاسخ رودس چندان هوشمندانه نبود؛ و او مشکل خاص طرح صهیونیستی را درنیافته بود. این مشکل همان ماده بشری موردنظر برای اسکان و مهاجرت بود که مسأله اسکان و مهاجرت آن به طور اندامی (ارگانیک) مشخصاً به هیچ دولت غربی مربوط نمی شد (آنان اعضای ملت اندام وار مطرود بودند). لذا هرتزل، بسیار عاقل بود که ضمن توجه به اهمیت اساسی سرمایه نقدی برای این کار به این نکته نیز اشاره کرده بود که "هدف نهایی جمعیت یهود [یا سازمان صهیونیسم ]دستیابی به تضمین های بین المللی است".

هرتزل می دانست که یکی از انواع رابطه میان گروه های مهاجر و استعمار غرب شرکت های مجاز استعماری مهاجرتی است. از این رو، وقتی قیصر آلمان از او خواست تقاضای خود را به اختصار بیان کند گفت: "یک شرکت مجاز با حمایت آلمان" هرتزل با این بیان یک بار دیگر مهارت فوق العاده و احساس عمل گرایی خود را نشان داد. این عبارت کوتاه همه چیز را در خود داشت؛ عبارتی که وی به جای ارائه یک مقدمه طولانی ملال آور درباره حقوق ملت یهود و ارتباط ازلی این ملت با سرزمین موعود یا حتیدرباره بدبختی یهودیان اروپای شرقی و چنین شعارهایی به کار برد.

وی می دانست که این شعارها دیگر قیصر را فریب نمی دهد؛ زیرا قیصر خود در چارچوب شکل و مضمون فراگیر صهیونیسم حرکت می کند و به خوبی میزان سودمندی یهودیان و ضرورت رها شدن از آنان را می داند. برای آنکه بتوانیم معنای این عبارت را همان طور که نماینده صهیونیسم و نماینده دولت حامی می فهمیدند بفهمیم، باید آن را در بافت تاریخی و تمدنی مربوط به آن قرار دهیم.

در اینجا کلمه اصلی کلمه انگلیسی Charter برگرفته از کلمه لاتین Charta (برگه یا یادداشت) است. به معنای "یادداشت یا مجوزی که بر اعطای حقوق مشخصی از جانب دولت یا حاکمان با شخص یا شرکتی تصریح دارد". همین کلمه بود که در قرون وسطی در غرب معنای توافقی را داشت که میان گروه یهودیان به عنوان یک گروه کارکردی از یک سو، و دولت حاکم از سوی دیگر، امضاء می شد.

جرج جبور، پژوهشگر عرب که درباره پدیده انتقال اسکان یهودیان تحقیق کرده است، توضیح می دهد که این شرکت ها یکی از ابزارهایی بود که استعمار غرب در اواخر قرن نوزدهم ابداع کرد. این شرکت ها سرریز جمعیتی اروپا را بسیج می کردند و با تأمین امنیت سفر آنها یا واگذاری امتیازاتی در سرزمین های اکتشافی جدید از آنان انتظار داشتند به خدمت شرکت درآیند و با اجرای سیاست های آن، حوزه نفوذش را گسترش دهند. دولت های حامی و اعطاکننده مجوز هم در رقابت های بین المللی از شرکت حمایت می کردند و رابطه مهاجران را با ساکنان بومی سامان می دادند. مجوز به شرکت این حق را می داد که یک "شبه دولت" باشد. به اینترتیب، شرکت صرفاً یک پروژه مدنی مربوط به امور تجاری نبود، بلکه در مراحل مقدماتی استعمار یکی از ابزارهای آن به شمار می رفت.

حوزه فعالیت های شرکت گسترده و متنوع بود. از جمله خرید و تأسیس کارخانه و کارگاه، ساخت دژ و قلعه، تسلط بر زمین ها، چاپ اسکناس، اداره قلعه ها، ورود در پیمان های سیاسی و اعلام جنگ و صلح. با وجود این استقلال، کلیت پروژه بخشی از چارچوب عمومی برنامه های آن امپراتوری به شمار می رفت که مجوز را صادر می کرد. محصولی که امپراتوری امتیازدهنده در این شرایط برمی داشت کاملاً قطعی و تضمین شده بود؛ زیرا موفقیت شرکت به معنای دستیابی امپراتوری به سودهای کلان بود. اما از سوی دیگر شکست آن هیچ لطمه ای به مهابت امپراتوری وارد نمی کرد (این رابطه بسیار مناسبی بود که تمدن غرب می توانست با ملت اندام وار مطرود و دولت کارکردی برقرار کند).

دایره المعارف صهیونیسم و اسرائیل توضیح می دهد که هرتزل هنگام استفاده از کلمه چارتر عمدتاً به فکر پیمان یا مجوزی بود که دولت بریتانیا در 20 اکتبر 1889 به شرکت سیسیل رودس به نام شرکت بریتانیایی آفریقای جنوبی داد. دولت بریتانیا به موجب این مجوز در منطقه زامبری (که بخش اعظم آن در رودزیا یعنی زیمبابوه کنونی قرار دارد) خودمختاری کاملی به شرکت یاد شده اعطا کرد. این خودمختاری مربوط به اداره امور منطقه و فعالیت سیاسی در برابر بومیان تحت تسلط دولت بریتانیا بود.

هرتزل در کنگره سوم صهیونیسم (1889) به ایده پیمان اشاره کرد. ایده پیمان برای اشاره به تلاش های صهیونیستی به منظور مهاجرت و اسکاندر عریش و شرق آفریقا نیز به کار رفت.

در واقع هرتزل با این کار از شیوه جاری استعمار مهاجرتی پیروی می کرد. مهاجرت و اسکان، به گفته "جبور"، معمولاً با سفرهای اکتشافی آغاز می شد. پس از آن، تعدادی سرباز، دریانورد، مبلغ و میسیونر (به همین ترتیب یا ترتیب دیگر) می آمدند و سپس سفر مهاجران آغاز می شد. هم صهیونیسم دارای ظاهر مسیحی، و هم صهیونیسم نفوذی و هم کنسولگری های غربی به تمام این کارها دست زدند. هرتزل هم دریافته بود که زمان به دست آوردن مجوز برای کسب حمایت از طرح های وطن گزینی فرارسیده است. این مجوز با موافقتی که معمولاً به بازرگانان و کاشفان داده می شد متفاوت بود.

این همان چیزی بود که هرتزل بدان می اندیشید. سازمان دهی موردنظر هرتزل برای طرح صهیونیستی به سازماندهی کمپانی هند شرقی شباهت داشت؛ این کمپانی زیر نظارت یک کمیته 24 نفری بود که کار برنامه ریزی و اداره کمپانی را در دست داشت؛ همچنین کمپانی دارای دستگاه اجرایی خاص خود بود که به امور تجاری می پرداخت.

اما کارها سریع تر از آن پیش رفت که صهیونیست ها می پنداشتند؛ زیرا کشور عثمانی تجزیه و اعلامیه بالفور صادر شد. این اعلامیه جای آن مجوز را گرفت و صهیونیست ها را از پشتوانه و حمایتی فراتر از آن که پشتوانه شرکت های مجاز برخوردار کرد. صهیونیست ها هم عملاً اعلامیه بالفور و اعلام سرپرستی فلسطین را "پیمان یا مجوز" می نامیدند و پیروان صهیونیسم دیپلماتیک استعماری (Charterites)خوانده می شدند.

با این که اعلامیه بالفور را مجوز دولت استعماری به گروهی از مهاجران دانستیم، اماتفاوت هایی هم میان اعلامیه بالفور و سایر مجوزها هست. دکتر جرج جبور این تفاوت ها را به این ترتیب خلاصه کرده است:

1. مجوزی که جنبش صهیونیسم دریافت کرد در اصل انگلیسی بود، اما مهم ترین کشورهای اروپایی و ایالات متحده نیز با آن موافقت کرده بودند. این موافقت آشکارتر از موافقت با مجوزهای پیشین مهاجرت و اسکان بود.

2. مهاجران یهودی از یک کشور واحد اروپایی نیامدند و اصلاً از کشور صادرکننده مجوز هم نبودند، بلکه از کشورهای دیگری بودند که مهم ترین آنها در اروپای شرقی بود.

3. مجوزی که به جنبش صهیونیسم داده شد همگانی نبود بلکه منحصر به یهودیان بود.

"به این ترتیب، تجربه استعمار وطن گزین صهیونیستی از یک جهت، گستردگی جغرافیایی بیشتری داشت (زیرا در مرحله بعدی همه کشورهای اروپایی و غیراروپایی را شامل می شد) و از جهت دیگر، پایگاه اجتماعی (جمعیتی) آن محدودتر بود (زیرا منحصر به یهودیان بود و به همه ساکنان کشور مبدأ ارتباط نداشت) و از جهت سوم، این تجربه نتیجه اجماع دولت های اروپایی بود (زیرا تعدادی از دولت های اروپایی و نیز ایالات متحده از اعلامیه بالفور حمایت کردند).

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.