دولت بزرگ در اندیشه صهیونیسم

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۹ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


جنبش صهیونیسم پس از تعیین اهداف خود، وسایل و اصولی را که برای تحقق رؤای بزرگ خویش (در زمینه توسعه طلبی و نفوذ)، نیاز داشت، مشخص نمود.

نخستین اصلی که صهیونیسم از ابتدا به آن می اندیشد، تکیه بر یک دولت بزرگ است به گونه ای که رشدونمو این نوزاد غیرقانونی آن هم در قلب سرزمینهای اسلامی، در سایه چنین دولتی صورت پذیرد. از این رو اصل تکیه بر یک دولت بزرگ، سنگ بنیادین استراتژی اسرائیل را تشکیل داده، و هرگز تغییر نکرده است.

این دیپلماسی در استراتژی صهیونیسم از ابتدای آغاز کار این جنبش تاکنون، نقش مهمی را ایفا کرده است. در این باره می توان به ذکر چند نمونه پرداخت: برقراری تماسها برای به رسمیت شناختن جنبش با تأیید دول بزرگ، صدور اعلامیه بالفور (1917) و پس از آن، دستیابی به توصیه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد تقسیم فلسطین در سال 1947 و سپس ایجاد دولت اسرائیل و تلاش در جهت شناسایی مجدد آن در سطح بین المللی، همچنین تلاش برای عضویت در سازمان ملل متحد پس از پایان یافتن قیمومیت بریتانیا در ماه مه 1948.

دیپلماسی مزبور در این سطح پایان نیافت بلکه به زمینه های اقتصادی و تداوم کمکهای خارجی نه فقط از جانب صهیونیسم و یهود، بلکه از طرف سایر دولتهای حامی صهیونیسم، کشیده شد. دایره این دیپلماسی به حفظ امنیت و صلح در مقابل مللپیرامون آن گسترش یافت.

برای این منظور توافقنامه هایی در زمینه کمک های تسلیحاتی و تعهدات نظامی با صهیونیسم منعقد شد، که اولین آن "بیانیه سه جانبه 1950" و آخرینش "بیانیه 1967 آمریکا" بود. البته حسب آنچه که مشخص شده، جنبش صهیونیسم از ابتدا، یک شرط اساسی را مدنظر داشته، و آن دستیابی به کمکهای بی دریغ یکی از دولتهای بزرگ و توافق کامل در زمینه همکاری با جنبش بوده است.

استراتژی اسرائیل در ابتدا، تا زمان صدور طرح تقسیم 1947 از سخاوت انگلیس، بهره جست و پس از ایجاد اسرائیل نیز تاکنون از آمریکا یاری جسته است. در این راستا استراتژی نظامی اسرائیل زمانی به اجرای طرحهای خود پرداخته که تصویری از موضع گیریهای جهانی و توازن در سطح بین المللی، در دست داشته است. لذا همواره این رژیم در همکاری با دول بزرگ، بر منافع سیاسی، استراتژیکی و اقتصادی که از جانب او عاید آنان می شود، تکیه زده است.

مناخیم بگین در مصاحبه با روزنامه اسرائیلی "معاریو" در تاریخ 18 مارس 1971، به صورت مستدل، در مورد منافع مشترکی که اسرائیل را با آمریکا مرتبط می سازد، می گوید:

"ملت اسرائیل آمریکا را در نجات زندگی فرزندان این کشور، یاری داد (البته از طریق بستن کانال سوئز و لذا کاهش تجهیز دشمنان آمریکا در جنوب شرقی آسیا به سلاح روسی و در نتیجه افزایش حضور آمریکا در ویتنام). از این رو آمریکاییها باید بدانند که ما این اقدام را برای آنان انجام دادیم. این سلاحهای اهدایی آنان، نه به خاطر چشمان سیاه ما، که برای وجود منافع مشترک بین ملتی بزرگ و ملتی کوچک بوده است."

از آن پس، مسئولان اسرائیل از دشمنی آمریکا و شوروی بهره جستند. زیرا تصور آمریکا بر آن بود کهاسرائیل برای مقابله با شوروی در سال 1973 با او همگام خواهد شد.

اسحاق رابین که در آن زمان سفیر اسرائیل در آمریکا بود در مصاحبه با روزنامه "معاریو" در 14 ژانویه 1972 اظهار داشت: به نظر آمریکاییها چنان که عملکرد اسرائیل نشان داده است، ما در مقابل شوروی و کمونیسم خواهیم ایستاد."

در زمینه تحلیل وضع سیاسی موجود، "ابا ابان" در یک مصاحبه با رادیو اسرائیل که در روزنامه "دافار" در 18 آوریل 1971 منعکس شد، ماهیت روابط بین اسرائیل و آمریکا را این گونه تشریح می کند:

"ایالات متحده آمریکا از اسرائیل دور نخواهد شد. زیرا پشتیبانی آنها از اسرائیل به دلیل همدردی و همفکری با او نبوده، بلکه همان طور که نیکسون اشاره نمود تنها به خاطر جلوگیری از بر هم خوردن موازنه تسلیحاتی است. و این از ضروریات منافع آمریکاست، چرا که امنیت ایالات متحده آمریکا بر توان قدرت او بر بازدارندگی در جهان پابرجاست. و اگر از اسرائیل کناره گیرد، دیگر هیچ کشوری در سطح جهان باور نخواهد کرد که آمریکا در آینده او را یاری کند."

صهیونیست ها می دانند که دورشدن آمریکا از اسرائیل، به قیمت پایان اعتماد به بازدارندگی او در جهان، تمام خواهد شد. بنابراین ایالات متحده آمریکا، نه از سر دلسوزی و همدردی، که برپایه حفظ منافع خود، علی رغم اختلافات موجود، در آینده نیز به یاری اسرائیل خواهد شتافت.این سؤل نیز برای بسیاری مطرح است که به چه دلیل آمریکا موضع تأیید محض اسرائیل را اتخاذ نموده است؟ جواب این سؤل را "هانسون" و "بالدوین" در کتابشان به نام "استراتژی فردا" داده اند.

در این کتاب در مورد حمایت آمریکا از اسرائیل تفسیری ارائه شده و به نکات مشترک بین دیانتیهودی و مسیحی، آرای یهود در ایالات متحده و مخصوصا نیویورک و نفوذ سیاسی آنها در این کشورها اشاره کرده، و می گوید: "نفوذ یهود در ایالات متحده، نزاع عربی ـ اسرائیل را، به نزاع بین شرق و غرب مبدل ساخته است."

مآخذ:

  1. ربابعه، غازی اسماعیل: استراتژی اسرائیل، ترجمه محمدرضا فاطمی، نشر سفیر 1368.
  2. هانسون و بالدوین: استراتژی فردا، ترجمه عربی محمود خیری بتونه، قاهره.