مناطق عاری از سلاح: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۹


ایجاد مناطق عاری از سلاح در عرف بین المللی، زمینه سازی امنیتی محدود است که با توافق دو دولت و یا بیشتر صورت می پذیرد. و هدف از آن دور نمودن شبح جنگ با از میان بردن احتمال بر خود در مرزها یا منع اخلال در امنیت و ثبات است که با ممنوع نمودن جمع آوری نیرو و ذخیره های سلاح در این مناطق بی طرف تحقق می بخشند.

الف ـ موافقتنامه های مشترک آتش بس:

موافقتنامه های منعقده آتش بس کشورهای نزدیک عرب و رژیم صهیونیستی دو دوره را برای مناطق عاری از سلاح پیش بینی نموده است که بر مناطق آن در دوره اول نیروهای مسلح طرفین از یکدیگر جدا شده و وقوع هر گونه برخورد و حادثه ای را به حداقل می رساند. و در دوره دوم زمینه برای "بازگرداندن زندگی عادی" به طور تدریجی به این مناطق و بدون برخورد با صلح نهایی" فراهم می شود.

دوره دوم جنگهای اعراب و اسرائیل در نتیجه پذیرفتن قطعنامه شورای امنیت به شماره 62 (1948) که در تاریخ (16/11/1948) منتشر گردید، پایان یافت. این قطعنامه طریق را به حفظ آرامش به منظور پیاده نمودن مفاد قطعنامه قبل از آن مبنی بر آتش بس،دعوت کرده بود. (نک: جنگ 1948)

موافقتنامه آتش بس دایم بین مصر و اسرائیل در 16/11/1949) به امضاء رسید و موافقتنامه های آتش بس بین رژیم صهیونیستی با لبنان، اردن و سوریه به ترتیب در 23/3/1949، 30/4/1949 و 20/7/1949، منعقد گردیدند.

براساس بند اول ماده هشتم موافقتنامه آتش بس مصر، منطقه ای عاری از سلاح بین نیروهای مصری و اسرائیلی که شامل روستای عوجاالحفیر و بلندیهای آن بود، ایجاد می گردید. و مناطق خلع سلاح در شمال فلسطین را بند دوم از ماده پنجم موافقتنامه اسرائیل به سوریه تعیین می نمود.

براساس موافقتنامه امضاء شده با حکومت اردن نیز چهار منطقه به عنوان مناطق عاری از سلاح مشخص گردیده که عبارت بودند از:

منطقه اول کوه مکبر که مقر سابق نماینده عالی دولت انگلیس بود. دوم: بیمارستان هداسا و دانشگاه عبری بر کوه المشارف (سکوبس)، سوم: قسمتی از زمینهایی که حد فاصل نیروهای اردن و رژیم صهیونیستی در شهر بیت المقدس و الاخره: (چهارم) قسمتی از زمینهای کشاورزی در لطرون که مساحت آن به 000,60 جریب رسیده و مشرف بر راه یافا ـ بیت المقدس بود.

ب ـ نظارت بر مناطق عاری از اسلام:

براساس این موافقتنامه مقرر گردید کمیته مشترک آتش بس، متشکل از پنج عضو، بر نحوه اجرای آتش بس نظارت نمایند. اعضای این کمیته را دو نماینده از طرفین درگیر، رئیس که مسئول ستاد مراقبت بر آتش بس، بر سازمان ملل متحده بوده و یک افسر از فرماندهان که به مشورت طرفین انتخاب می گردید را تشکیل می دادند.

البته موافقتنامه های منعقده بین مصر و اسرائیل از نظر تعداد اعضای کمیته مزبور متفاوت می باشند. به عنوان مثال براساس بند اول ماده دهم موافقتنامه سوریه، تعداد اعضای کمیته هفت عضو تعیین شده که متشکل از سه نماینده از هر طرف و رئیس می باشد. مقر کمیته مشترک آتش بس نیز روستای عوجا براساس موافقتنامه مصر و مرکز گمرک پل بناتیعقوب و "ماهانایم" براساس موافقتنامه سوریه، تعیین گردیدند.

مسئولیت بازگشت اهالی به روستاهای مناطق خلع سلاح شده و شروع مجدد فعالیتهای عادی در آن، به رئیس کمیته مشترک آتش بس، واگذار و به وی اجازه داده شد تا به منظور حفظ امنیت داخلی در این مناطق، به طور محدود از نیروهای مسلح، استفاده کند. همچنین وظیفه نظارت بر اجرای برنامه ضمیمه به موافقتنامه مصر و اسرائیل، برعهده این کمیته گذاشته شد. این موافقتنامه به عقب نشینی کامل نیروهای نظامی و شبه نظامی، جمع آوری مین ها و برچیدن سنگهای (دژها) دایم تصریح داشت و علاوه بر آن نظارت بر عقب نشینی نیروهای سوری از برخی از مناطق فلسطین را می طلبید.

در ارتباط با این مسئله یعنی مناطق عاری از سلاح در این موافقتنامه ها موارد دیگری نیز آمده است که عبارتند از:

1) هر پیشروی نظامی یا شبیه نظامی نیروهای مسلح طرفین و در هر نقطه خلع سلاح، در صورت تأیید نمایندگان سازمان ملل نقض آشکار موافقتنامه به حساب می آید.

2) پیرامون مناطق خلع سلاح، مناطق دیگری ایجاد می گردد که صرفا نیروهای دفاعی در آن مستقر خواهند شد.

ج ـ عوامل اختلاف بر سر تعیین مناطق عاری از سلاح:

دلایلی که رژیم صهیونیستی را به اصرار بر ضمیمه ساختن مناطق خلع سلاح، به مناطق تحت نفوذش راه انداخت می توان به عواملی مرتبط دانست که در تعیین حدود شمال شرقی فلسطین و جهانی که از نظر آنها نفوذ در آنجا برایشان حائزاهمیت بود، مؤثر بوده اند.

آنها در سال 1919، یادداشتی رسمی به کنفرانس صلح ارائه نموده بودند که در برگیرنده نقشه مناطقی بود که آنها، آن را برای برقراری حکومتشان ضروری می دانستند. این نقشه شامل بخش بزرگی از رود لیطانی در شمال و منطقه سرچشمه های رود اردن و منابع آب آنجا بود. اما ترس فرانسه (به عنواندولت حاکم در سوریه) از قطع راه سوریه به لبنان در جنوب، او را وادار نمود تا با قرار دادن مرزهای شمالی فلسطین به طول 30 کیلومتر بین سوریه و لبنان، موافقت نماید. همچنین فرانسه با درخواست انگلیس (دولت استعمار در فلسطین) مبنی بر قرار دادن دو دریاچه "حوله" و "طبریه" و چشمه هایی که رود اردن از آنها تغذیه می گردید، در ضمن مرزهای فلسطین موافقت نمود.

براساس این توافق انگلیس نیز در قبال این واگذاری امتیازی در خاورمیانه را به فرانسویها اعطا می نمود. از همین امور کاملاً آشکار است که صهیونیستها در نحوه شکل گیری قطعنامه های مربوط به تعیین مرزهای کشور شرقی فلسطین کاملاً نقشی مؤثر داشته اند.

البته عوامل آبی در میان سایر عوامل در تعیین مرزها دارای اهمیت بیشتری بوده و بدین ترتیب بوده است که فلسطین اراضی نزدیک به رود بانیاس والدان از سوریه و روستاهای لبنانی نزدیک به رود حاصیانی ولیطانی یعنی منصوره، هونین و طربیخارا به خاک خود ضمیمه نموده است.

د ـ اهمیت مناطق عاری از سلاح:

مسئله اختلاف اعراب و صهیونیستها بر سر مناطق عاری از سلاح جایگاه مهمی در مسئله اعراب و اسرائیل دارد. و این خود دلیلی بر ارزش این مناطق است. علی رغم کمی مساحت این مناطق بارها رژیم صهیونیستی برای تسلط بر آنها اقدام نمود. همین وضعیت (اهمیت این مناطق) او را به استفاده از نیروهای نظامی واداشته است. سوریه نیز این مناطق را جزئی از سرزمین خود دانسته و در دفاع نظامی از آن برای اثبات نظرش، لحظه ای سستی نورزیده است.

به طور خلاصه می توان منافعی را که از طریق ضمیمه نمودن این اراضی به زمینهای تحت اشغال رژیم صهیونیستی برای این رژیم در پی داشته و زیانهایی را که عدم الحاق آنها و باقی ماندنشان به عنوان سرزمینهای عربی متوجه این رژیم می سازد، در موارد زیر برشمرد:

1 ـ در زمینه کشاورزی:

مناطق خلع سلاح شده واقع در بین سوریه و رژیم صهیونیستی، از حاصلخیزی و پرآب ترین زمینهای فلسطین می باشند، به خصوص نوار زمینهای جلگه ای واقع در شرق دریاچه طبریه و مثلث یرموک، واقع در بین دریاچه طبریه و رود یرموک. علاوه بر این شرایط آب و هوایی خوب و مناسب کشاورزی به خصوص محصولات بر درآمد نیز بر این اهمیت می افزایند.

2 ـ منابع آبی:

رژیم صهیونیستی با به دست آوردن سالانه حدود 370/1 میلیون مترمکعب آب، به قسمت اعظم احتیاجش به آن که 800/1 میلیون مترمکعب می باشد دست می یابد. و او تنها به 430 میلیون مترمکعب آب نیاز خواهد داشت که آن را از رود اردن تأمین خواهد نمود. دستیابی به این آبها جز از طریق مناطق خلع سلاح شده و در نزدیکی پل بنات یعقوب ممکن نیست. زیرا در آنجا به دلیل اختلاف سطح بین منطقه پل بنات یعقوب و سد "بطوف" آب به سهولت جریان می یابد.

این کانال قادر است 425 میلیون مترمکعب آب را منتقل و برقی به میزان 40ـ25 هزار کیلو وات ـ ساعت تولید نماید که مقداری از آن صرف پمپاژ آب از دریاچه طبریه می شود.

ولی شورای امنیت قطعنامه ای را به تصویب رساند که براساس آن و پس از یک سلسله درگیریها با سوریه، تحویل (آب) در مناطق خلع سلاح ممنوع گردید. همین امر موجب شد تا رژیم صهیونیستی را به اجرای پروژه پمپ آب طبریه از منطقه شمال غربی دریاچه وا دارد.

عملیات انتقال آب از طبریه، نیازمند ایستگاهها (پستهایی) بود که با سوخت نفت برای بالا آوردن آب به سد بطوف که 512 متر از سطح دریاچه طبریه ارتفاع داشت، کار می کرد.

این امر هزینه به دست آوردن آب را به سه برابر می سازند.

3 ـ اهمیت استراتژیکی:

منطقه خلع شده بین سوریه و رژیم صهیونیستی دارای اهمیت استراتژیک خاصی است. زیرا این منطقه حلقه اتصالی بین سوریه، لبنان و شمال فلسطین و محل برخورد راههای بین مناطق یاد شده است.

این مناطق کاملاً برای ایجاد شهرکها و به خصوص تأسیسات کارورزی مناسبند. به همین دلیل صهیونیستها قبل از دیگران به این امر اقدام نموده و اولین شهرک خود ـ شهرک روشبینا ـ را در منطقه جاعونه، در نزدیکی پل بنات یعقوب، احداث نمودند.

مناطق خلع سلاح شده بین مصر و رژیم صهیونیستی، نسبت به مناطق مشابه در مرزهای فلسطین ـ سوریه از اهمیت کمتری برخوردار است. این مسئله در خلال دوره اختلاف و درگیری کاملاً آشکار شده بود. زیرا مناطق شمالی صحنه نبردهای شدید و برخوردهای خونین اعراب و اسرائیل بوده است.

عوامل این کم اهمیتی در منطقه بین مصر و اسرائیل در موارد زیر خلاصه می شوند:

1 ـ سطح محدود کشاورزی در این منطقه صحرایی و کمی آب در آن.

2 ـ دوری از مرکز ثقل و اصلی سکونتی و اقتصادی در فلسطین اشغالی (اشغال شده در 1948).

اما علی رغم این عوامل، این مناطق به دلیل استراتژیک و وجود ارتفاعات مهم و برخورداری از 6 پتوگرافی خوب موجب اهمیت این مناطق می گردد.

علاوه بر آن، این منطقه به راههای مهم ارتباطی که جنوب فلسطین را با مصر و شمال آن و منطقه واقع بر کناره دریای مدیترانه مرتبط می سازد، احاطه دارد. اهمیت این منطقه پس از جنگ 1956 که اسرائیلیها آن را به عنوان محل تجمع نیروهایشان به منظور زمینه سازی شکست نیروهای مصری قرار دادند، آشکار گردید.

ه ـ اختلاف بر سر مناطق عاری از سلاح:

حوادث سالهای پس از امضاء موافقتنامه هایآتش بس میان اعراب و رژیم صهیونیستی، ثابت نمود که این موافقتنامه ها از تحقق اهدافی که به خاطر آن تنظیم گردید، ناتوان بوده است و عوامل آن در امور ذیل خلاصه می شود:

1) عدم پایبندی اسرائیل به مقررات خاص مناطق عاری از سلاح. البته موضع گیری برخی از کشورهای عضو سازمان ملل در تشویق این رژیم به ادامه تجاوزاتش بی تأثیر نبوده است. و آمریکا پیش از هر کشور دیگری از قدرت خود در دفاع از اسرائیل و سوءاستفاده از نفوذش در سایر کشورها به منظور صدور قطعنامه هایی به نفع رژیم اشغالگر قدس، کوشیده است.

2) تماس خطوط آتش بس در منطقه دو دریاچه "حوله" و طبریه و حوزه رود اردن و شعبات آن.

3) طولانی بودن مرزها به خصوص با اردن که به حدود 620 کیلومتر رسیده و مراقبت از آن را دشوار می سازد.

4) عدم استناد در مرزبندیها به مرزبندیهای طبیعی. زیرا در بسیاری از مواقع این مرزها (مرزهای بین المللی) روستاها را از زمینها و منابع وابسته بدان جدا و یا آنکه یک روستا را به دو بخش تقسیم می نمود. در مواردی نیز موجب جدایی محلات یک شهر از یکدیگر می شد.

هدف اسرائیل در الحاق مناطق خلع سلاح شده به زمینهای تحت اشغالش منجر به یک سلسله اقدامات و تجاوزات گردید که آشکارترین آنها عبارتند از:

1) اسرائیل در شب 31/3/1951، حدود 785 عرب را از مناطق عاری از سلاح در مرز سوریه بیرون بیرون راند و نمایندگان سازمان ملل نیز آن را در جلسه شورای امنیت مورخ 9/11/1953، به اطلاع اعضا رسانده و مورد تأیید قرار دادند. شورا این اقدام را نقض آشکار موافقتنامه آتش بس بس تلقی و آن را خلاف ماده پنجم آن دانست. قبل از این قطعنامه رالف پانش میانجیگر سازمان ملل طی سخنانی در جلسه شورای امنیت مورخ 25/4/1951 اظهار داشته بود: "به موجب مواد موافقتنامه آتش بس هیچ یک از طرفین حق آزادی عمل در منطقه خلع سلاح شده و فعالیتهای عادی را در آن نداشته و هر گونهاقدام نظامی در این مناطق کاملاً ممنوع است".

اعراب رانده شده نیز از بازگشت به خانه های خود منع شدند که نقض آشکار قطعنامه سازمان ملل به شماره 93 (1951) بود. در ضمن آن آمده بود: لازم است اعرابی که حکومت اسرائیل آنها را از مناطق عاری از سلاح بیرون رانده است به خانه های خود بازگشته و مسئولیت نظارت به بازگرداندن حقوق مدنی ایشان به آنها به عهده کمیته ویژه و براساس دستورالعملهای آن خواهد بود.

2) اسرائیلیها بیش از 4000 بادیه نشین از ساکنان منطقه عاری از سلاح عوجا را از منطقه بیرون راندند. رئیس کمیته آتش بس در این مورد، در گزارشش به شورای امنیت در تاریخ 8/9/1950، آورده است: "بادیه نشینان منطقه بیرالسبع، در طول سلطه انگلیس بر فلسطین و پس از جنگهای 1948 و ایجاد حکومت اسرائیل، به ترک خانه و پناه بردن به عوجا مجبور شده اند و این امر ناشی از فشار اسرائیل بر آنها بوده است.

این گونه حوادث تلخ در عملیات گسترده اسرائیل با هدف بیرون راندن صحرانشینان از منطقه شان تکرار می گردید. در این زمینه رژیم اشغالگر قدس از نیروهای مسلح، زره پوشها و هواپیماهای جاسوسی خود نیز استفاده نمود. اسرائیلیها همه چادرها و محصولات بادیه نشینان را به آتش کشیده و عملیات آنها 13 شهید برجای گذاشت. علی رغم تقاضای شورای امنیت مبنی بر بازگشت بادیه نشینان به خانه هایشان، اسرائیل آن را رد کرد و مانع این امر گردید.

3) رئیس کمیته مشترک آتش بس در جلسه 21/9/1955 شورای امنیت اشغال کامل منطقه عاری از سلاح عوجا را از سوی اسرائیل به اطلاع اعضاء رساند. یک سال بعد نیز کمیته آتش بس از تشکیل جلساتش در مقرش در عوجا، منع شد.

4) اسرائیلیها دریاچه "حوله" را با ادعای اینکه جزو منطقه تحت نفوذشان می باشد، خشک نمودند. زیرا در زمان استعمار انگلیس در داخل مرزهای فلسطین بوده است. حکومت سوریه این ادعای باطل را به دلیل وجود نیروهایش در سواحل شرقی دریاچه رد کرد. همچنین مدعی شد که موافقتنامه آتش بسهرگونه تغییر در وضع نیروها را به هنگام عقد موافقتنامه مجاز ندانسته، به علاوه اینکه زمینهای منطقه مورد نظر از متملکات اعراب به شمار می رود. اسرائیلیها پیشنهاد خرید زمینهای باقیمانده در منطقه حوله را مطرح نمودند. اما سوریه از فروش آنها خودداری نمود. همین امر موجب وقوع یک سلسله درگیریها و برخوردها گردید. شدت این درگیریها به حدی بود که منجر به دخالت شورای امنیت و صدور قطعنامه ای گردید که براساس آن اسرائیلیها اجازه یافتند به جز قسمتهایی که متعلق به اعراب بود، به عملیات خشک سازی خود ادامه دهند. و خود به خود این قطعنامه به نفع دشمن و عاملی تشویقی برای ادامه تجاوزاتش تمام گردید. قابل ذکر است که آمریکا در صدور این قطعنامه عمده ترین نقش را ایفا نمود.

تجاوزات اسرائیل بر سوریه در هر سال نسبت به سال پیش از شدت بیشتری برخوردار گردید به گونه ای که به طور متوسط ماهانه 14 تجاوز علیه سوریه صورت می پذیرفت. نماینده دایم سوریه در سازمان ملل، در تاریخ 14/11/1964 طی شکایتی، تجاوزات اسرائیل در طول خطوط آتش بس را به اطلاع این سازمان رساند.

ورود افرادی از نیروهای مسلح اسرائیل به مناطق خلع سلاح، گشودن آتش در طول خطوط آتش بس و بمباران روستاهای سوری نظیر عباسیه و تخیله که منجر به شهادت 7 سوری و مجروح شدن 16 نفر گردید. از جمله این تجاوزات بوده اند.

پس از طرح شکوانیه سوریه در شورای امنیت، اعضاء علت بحرانی شدن اوضاع را خودداری اسرائیل از حضور در جلسات کمیته مشترک آتش بس دانستند. نماینده شوروی طی سخنانی در همین جلسه اظهار داشت که اقدامات خودسرانه در منطقه ایجاد بحران نموده و بیان داشت که 32 شکایتهای تقدیم شده به شورا علیه سوریه مربوط به چراندن دام و صید ماهی در منطقه بوده، در حالی که بخش عمده شکایتها علیه اسرائیل در مورد فعالیتهای نیروهای مسلح، گذشتن از مرز تجاوز به حریم هوایی سوریه می باشند.

نماینده مغرب (مراکش) پیش نویس قطعنامه ایرا برای حل مشکل مرزها پیشنهاد نمود که براساس آن سوریه و اسرائیل به حضور در جلسات کمیته مشترک آتش بس دعوت شده و اجرای مفاد موافقتنامه طرفین و عدم تکرار اعمال تجاوزکارانه از سوی اسرائیل مورد تأکید قرار گرفته بود.

اما این طرح به دلیل عدم کسب آراء لازم، ناشی از مواضع دولتهای غربی و هم پیمانانشان رد شد.

براساس پیش نویس قطعنامه ای از سوی انگلیس و آمریکا پیشنهاد شده بود، ضمن اظهار ناراحتی از وقوع این درگیریها، از طرفین خواسته شده بود تا با رئیس کمیته مشترک آتش بس همکاری کنند.

این گفتگوها با وتوی شوروی، به دلیل برابر قرار داده شدن حق طرفین خاتمه یافت و این بار نیز اسرائیل قادر گشت محکومیت بین المللی علیه خود و مقاصد توسعه طلبانه اش را به شکست بکشاند.

از سوی دیگر جبهه اردن نیز شاهد درگیریهای فراوان در سرتاسر مرزها بود. این درگیریها با اقدام اسرائیل نسبت به اعزام تجهیزات کشاورزیش برای بهره برداری کشاورزی از منطقه "لطرون" آغاز گردید و با دخالت کمیته مشترک آتش بس، خاتمه یافت. این درگیریها با نزدیک شدن فصل شخم و برداشت از زمینها شدت می یافت.

مسئله مناطق عاری از سلاح با وقوع فجایع بزرگتر، ناشی از اشغال کرانه غربی رود اردن، قسمتی از جولان و سینا در تجاوز 5/6/1967 به پایان کار خود رسید. (نک: جنگ 1976) و بدین ترتیب مشکل زمینهایی را که اسرائیل به اشغال خود درآورده بود بر مشکل زمینهای عاری از سلاح (خلع سلاح) غلبه و آن را کمرنگ نمود.

مآخذ:

  1. کتان، هنری: فلسطین و حقوق بین الملل، غلامرضا فدایی عراقی، انتشارات امیرکبیر، 1368.
  2. یان نلس "تعیین الحدود" الشمالیه الفلسطینمجله شؤون فلسطینیة، شماره 52 ـ دسامبر 1975، بیروت.
  3. صالح، حسن عبدالقادر: "الاساس الجغرافی للنزاع العربی ـ الأسراییلی حلو میاه نهرالاردن"، مجله کلیه الاداب، الجامعه الاردنیه، عمان 1967.
  4. العقاد، صلاح، نطور النزاع العربی ـ الاسرائیلی 1967ـ1956، قاهره 1975.
  5. العارف، عارف: النکبة، صیدا، بیروت 1956.
  6. مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، الکتاب السنوی للقضیة الفلسطینیة، سالهای 7ـ1964، بیروت.
  7. سازمان ملل: موافقتنامه های آتش بس اعراب و اسرائیل، فوریه 1949، استاد سازمان ملل، بیروت 1968.

هداوی، سامی: ملف القضیة الفلسطینیة، بیروت 1968.