جولان، اشغال: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۶


اشغال جولان یکی از هدفهای اصلی جنگ ژوئن 1967 بود که اسرائیل آغاز کرد (نک: جنگ 1967). اسرائیل با حمله به جولان حدود 1250 کیلومتر مربع از زمینهای آن را که شامل منطقه خلع سلاح شده (حدود 100 کیلومتر مربع) نیز می شود به اشغال خود درآورد. قسمتهای کوچکی از جبل الشیخ که پایانه های جنوب غربی این سلسله کوههاست نیز قسمتی از این مناطق اشغالی می باشد. این قسمتها، برخلاف واقعیت جغرافیایی، در چارچوب "جولان اشغالی" قرار می گیرند.

اسرائیل 120 هزار شهروند عرب سوری را از جولان بیرون راند که همگی به داخل سوریه پناه آوردند. در اثنای جنگ 1973 قنیطره مرکز استان و نیز برخی روستاها ماند حمیدیه، قحطانیه، بیرالعجم، بریقه و الرفید آزاد شدند.

1 ـ مطامع صهیونیستها در جولان:

اشغال جولان، آن گونه که اسرائیل مدعی است در اثر شرایط خاصی به وجود نیامد بلکه نتیجه چشمدوختن صهیونیستها به سرزمینهای عربی به قصد توسعه می باشد. جولان قسمتی از همین سرزمینهاست. برای اثبات این ادعا نشانه های زیادی هست، مانند:

1) مرزهایی که دیوید بن گورین برای دولت صهیونیستی قائل بود. او در سال 1918 چنین نوشت: این دولت "شامل همه نقب و یهودا و سامره و جلیل، و سنجق و حوران و سنجق الکرک (معان و عقبه) و بخشی از سنجق دمشق (شهرستانهای قنیطره و وادی عنجر و حاصبیا) می شود."

2) مرزهایی که سازمان جهانی صهیونیسم برای دولت صهیونیستی قایل بود. در یادداشت این سازمان به کنگره صلح در پاریس به تاریخ 3/2/1919 آمده است که این دولت می باید جبل الشیخ را شامل باشد. علت آن را نیاز دولت یاد شده به منابع آب این کوهستان که در کنار جولان است یاد کرده است.

3) مطالبی را که حییم وایزمن رهبر جنبش صهیونیستی در آن زمان در نامه خود به لوید ژرژ نخست وزیر بریتانیا، بیان کرده است، و کمی پیش از کنفرانس سان رمو فرستاد. وایزمن چنین گفته است: "سازمان صهیونیستی از همان آغاز حداقل شرایط اصلی تحقق میهن قومی یهودیان را درخواست کرده است.

نیاز به گفتن ندارد که صهیونیستها تحت هیچ شرایطی خط سایکس، بیکو (نک: موافقتنامه سایکس ـ بیکو) راضی به عنوان پایه ای برای مذاکرات نخواهند پذیرفت. چون این خط نه تنها فلسطین تاریخی را تقسیم می کند و منابع تغذیه کننده آب به اردن و لیطانی را جدا می سازد، بلکه بیشتر از آن، میهن قومی را از بهترین زمینهای اسکان یافتن در جولان و حوران محروم می کند که طرح به تمامی آن تا حد زیادی بر آنها متکی است."

همین درخواست را دیوید بن گورین نیز در نامه خود به نام اتحادیه کار صهیونیستی که برای حزبکارگران انگلیس در ماه آوریل 1920 فرستاد تکرار کرده است.

2 ـ استراتژی اسرائیل درباره جولان:

1) دوره 1967ـ1948: پس از آنکه سوریه موافقتنامه مشترک متارکه جنگ با اسرائیل را در تاریخ 20/7/1949 امضا کرد، اسرائیل زیر پا گذاشتن مقررات موافقتنامه را بلافاصله شروع کرد. نقض موافقتنامه به طور اخص درباره زمینهای خلع سلاح شده انجام می گرفت و تنها یک هدف را تعقیب می کرد و آن الحاق این زمینها به خود بود. از سال 1950 طرح خشک کردن دریاچه حوله را شروع کرد. برای اجرای این طرح زمینهای کشاورزان عرب را مصادره کرد و آنها را از سرزمینهایشان بیرون راند و سلطه خود را بر منطقه تحمیل کرد.

ژنرال متیتاموبیلد، یکی از مسئولان پیشین نظامی اقرار کرد که خشکاندن حوله سوریه را از مرزهای امن محروم کرد. موشه دایان نیز به این حقیقت اقرار داشت و در تاریخ 10/8/1972 در روزنامه یدیعوت اهرونوت اسرائیلی چنین اعلام کرد: "بلکه، ما از طرف خود وضع خاص مناطق خلع سلاح شده را لغو کردیم و در آنها مانند زمینهای داخلی اسرائیل تصرف کردیم."

2) دوره 1973ـ1967: در این مرحله چشم داشتهای تاریخی صهیونیستها در جولان از نظر زمین و موقعیت و منابع آب جامع تحقق یافت. اسرائیل برای الحاق جولان مهاجرنشین هایی را ایجاد کرده، و به جای ساکنان سوری اصلی که به زور از خانه و کاشانه بیرون رانده شده بودند ساکنان و مهاجرنشینان جدیدی را به این منطقه آورد.

اظهارات مسئولین امر در اسرائیل و بیانیه های احزاب در این مرحله میزان علاقه مندی اسرائیل به جولان را آشکار کرد. برای پایدار کردن این موضع گیری حکومت اسرائیل، در سال 1969 طرحده ساله ای را برای اسکان 50 هزار اسرائیلی در جولان و بنای یک شهر برای 30 هزار نفر، تهیه کرد.

در این دوره تأسیس 21 مهاجرنشین پایان یافت. جنبه های نظامی اینها در انتخاب محل و ارتباط دفاعی میان مهاجرنشینها و نیز خود مهاجرنشینها که اکثرا از جوانانی بودند که خدمت نظام وظیفه را انجام داده بودند، آشکار می شود.

3) دوره پس از سال 1973: طبیعی بود که جنگ سال 1973 و نتایج به دست آمده از آن و به ویژه در روزهای اول، تأثیر خود را به استراتژی اسرائیل در جولان به جای گذاشت. از آن پس حکومت اسرائیل جهت گیری خود را به سمت گسترش مهاجرنشینها و افزایش جمعیت آنها تغییر داد. نقشه اسکان تغییر یافت و هدف اسکان 50هزار تن تا پایان سال 1985 شد. همچنین مهاجرنشینهای نوی برپا گردید و شمار آنها در تاریخ ماه فوریه 1982 به 32 واحد رسید.طرح تأسیس ده مهاجرنشین دیگر نیز آغاز شد.

در مدت اشغال، و به ویژه پس از 1973، اسرائیل اقدامات مختلف و نقشه هایی را با هدف دگرگون کردن نما و قیافه منطقه آغاز کرد. مراکز آبادی اعراب را که مساجد، کلیساها، مدرسه و مؤسسات مختلف در آن بود به عمد ویران کرد. مجموعه بزرگی از روستاهای عربی را از بین برد، مانند: جباتا الزیت، المنصوره، الحمیدیه، الغسانیه، العدنانیه، الجویزه، الرفید، العال، فیق، خسفین، و کفر حارب.

شهر قنیطره به عنوان بزرگترین نشانه بر توحش و بی فرهنگی اسرائیلیها به جای مانده است. ارتش اسرائیل این شهر را از صحنه وجود بیرون برد، و از آن توده ای خاک به جای گذاشت. این عمل مجمع عمومی سازمان ملل متحد را واداشت تا درباره قنیطره چندین قطعنامه صادر کند، که آخرین آنها به شماره (32/91) (دوره 32) در تاریخ 14/12/1977 بود.

در این قطعنامه مجمع عمومی "ویرانی عمومیو همه جانبه را که در زمان اشغال قنیطره توسط اسرائیلیها قبل از عقب نشینی آنها در سال 1974 به وجود آمده" محکوم کرد. حق سوریه در گرفتن "غرامت کامل و مناسب در برابر زیانهای وسیع، نیز خرابی عمدی که به قنیطره در مدت اشغال اسرائیلیها پیش آمده" مورد تأیید قرار گرفت. مجمع عمومی کمیسیونی از کارشناسان را مأمور برآورد قیمت این زیانها کرده بود. کمیسیون قیمت زیانهای حاصله را براساس قیمتهای سال 1977، 090,178,689 لیره سوریه برآورد کرد.

اسرائیل پس از جنگ 1973 کوشش خود را در جهت هرچه مستحکم تر کردن مهاجرنشینها در جولان معطوف کرد. هر کدام از اینها به یک قلعه دفاعی خودکفا مبدل شد که در عین حال با سایر مهاجرنشینها ارتباط متقابل داشت. علاوه بر این اسرائیل شبکه متراکمی از مانعها و مراکز مراقبت و دیده بانی و کانالهای بازدارنده تانک و سایر استحکامات را برپا کرد.

3 ـ طرحهای الحاق جولان:

در حالی که اسرائیل مشغول اجرای نقشه های اسکان و برپا کردن استحکامات بود چندین طرح تهیه شد که موضوع این سرزمینهای اشغالی و نیز علاقه مندی (اسرائیل) به آنها را مورد بررسی قرار می داد. مهم ترین این طرحها: طرح آلون، و طرح حزب ماپام و طرح حزب کار و طرح ائتلاف لیکود بود.

ایگال آلون در سال 1976 که وزیر خارجه در کابینه حزب کارگر اسرائیل در آن زمان بود طرحی منتشر کرد و در آن پیشنهاد کرد که اسرائیل منطقه جولان را که اهمیت استراتژیک دارد برای خود نگاه دارد تا سوریه نتواند به منابع آب آن آسیب برساند و همچنین بتواند از حمله های غافلگیرانه سوریه جلوگیری کند. آلون خط مرزی پیشنهادی خود را ازجبل الشیخ تا رودخانه یرموک به شکل یک قوس در موازات خط آتش بس ترسیم کرد، که قسمت اعظم جولان را در دست اسرائیل قرار می داد.

طرح دوم را حزب ماپام هم پیمان حزب کار در ائتلاف کارگر در نیمه سال 1976 در کنگره حزب مطرح کرد. پیشنهاد طرح این بود که مرزهای اسرائیل با سوریه از روی فلات جولان بگذرد به شکلی که امنیت و آسایش مهاجرنشینهای منطقه جلیل علیا و غور اردن را تضمین کند. باقیمانده فلات نیز می باید یک منطقه خالی از سلاح اعلام شود.

حزب کارگر طرح معین و مفصلی را ضمن مدارک و اسناد رسمی صادر شده از طرف خود ارایه نداد و شیوه ابهام و سرپوش گذاری را پیشه کرد. این حزب خواستار مرزهایی بود که "بتوان از آنها دفاع کرد" و تأکید می کرد که اسرائیل "هرگز به مرزهای چهارم ژوئن 1967 که تجاوز را آسان می کردند باز نخواهد گشت." رهبران حزب بارها صراحت؛ اعلام کرده بودند که اسرائیل حق ندارد از جولان چشم پوشی کند.

به گفته اسحاق رابین "اسرائیل حتی در چارچوب یک تصفیه کامل و عهدنامه صلح نیز از جولان صرف نظر نخواهد کرد." ائتلاف لیکود در این مورد از حزب کارگر صریح تر و قاطع تر بود. در اسناد صادر شده از آن و در اظهار نظرهای سران آن بارها گفته شده که جولان بخشی از اسرائیل است. در ژوئیه 1981 که مناخیم بگین برنامه کابینه دوم خود را اعلام کرد همین مسأله را مطرح کرد.

در بند یازدهم برنامه آمده است که "اسرائیل هرگز از جولان دست نخواهد برداشت و هیچیک از مهاجرنشینها را نخواهد برچید. این دولت خود زمان مناسب را برای اجرای قوانین قضایی و اداری در فلات جولان تعیین نخواهد کرد."

حکومت بگین زمینه را برای الحاق جولان با اقداماتی آماده کرد که مهم ترین آنها به شرح زیرمی باشد.

(1) ژوئن 1979: 73 تن از اعضای کنیست به نمایندگی از بیشتر احزاب و به ویژه لیکود و معراخ نامه ای را امضا کردند که در آن آمده بود: "جولان بخش تجزیه ناپذیری از اسرائیل است (شمار اعضای کنیست 120 تن است).

(2) ژوئیه 1980: قانون صدور شناسنامه در اسرائیل به گونه ای تعدیل یافت که وزیر کشور حق داشت به هر کدام از ساکنان مناطق اشغالی شناسنامه اسرائیلی بدهد." به این ترتیب مقامات اسرائیلی به زور به شهروندهای سوریه ای شناسنامه اسرائیلی می دادند و هویت اسرائیلی را بر آنها فرض می کردند.

(3) اکتبر 1980 و مارس 1981: بعضی از اعضای کنیست طرحهایی برای الحاق جولان ارایه کردند.

3) قانون الحاق جولان: حکومت اسرائیل در تاریخ 14/12/1981 قانونی را به کنیست تقدیم کرد که در ماده اول آن چنین آمده بود: "قانون دولت و مقررات قضایی و اداری آن در منطقه ارتفاعات جولان نافذ هستند."

این طرح پس از یک بحث کوتاه و شتابزده در کنیست با 63 رأی موافق و 21 رأی مخالف به تصویب رسید.

بگین قبل از ارایه طرح خویش در سخنرانی خود چنین گفت: "در داخل کشور ما و خارج از آن کسی را پیدا نخواهیم کرد که تاریخ سرزمین اسرائیل را مطالعه کرده باشد آنگاه انکار کند که خلاف جولان طی نسلهای متمادی جزئی از خاک اسرائیل بوده است. بنابراین واجب بود که خط مرز شمالی اسرائیل ـ که به زبان بیگانه آن را در اعلامیه بالفور و نیز نظام تحت الحمایگی بین المللی فلسطین نامیدند ـ از فلات جولان بگذرد.

بگین پس از آنکه حقیقت را تحریف کرد و درباره تاریخ به دروغ پرداخت اضافه کرد کهسوریه ایها دست ما را که به سوی آنها به دوستی دراز شده بود پس زدند و به کلی حق ما را به عنوان یک دولت یهودی انکار کردند."

4 ـ مقاومت مردم جولان:

از همان زمان که شهروندان سوریه ای در جولان احساس کردند که اقدامات اجرایی دولت اسرائیل که زمینه را برای الحاق جولان آماده می کرد، شروع شد. صفهای خود را فشرده کردند. آنها دست کشیدن از هویت میهنی خود را نپذیرفتند و از پذیرش هویت و شناسنامه اسرائیلی سرباز زدند. در اواخر قرن 1980 کنگره ای را در روستای مجدل برقرار کردند که رهبران منطقه و بسیاری از فرزندان آن در آن حضور یافتند. اینان قطعنامه ای صادر کردند که نام آن را "میثاق میهنی" نهادند و آن را به دبیر کل سازمان ملل متحد و وسایل بین المللی بخش خبر که در دسترس آنها بود ابلاغ کردند.

شرکت کنندگان در کنگره، میثاق خود را چنین آغاز کردند: "ما شهروندان سوریه ای در ارتفاعات اشغال شده سوریه بر خود لازم می دانیم که اعلام کنیم... به خاطر حقیقت و تاریخ، حقانیت موضع گیری ما در برابر اشغال اسرائیلی و اصرار پیگیر آن برای از بین بردن شخصیت میهن ما، و کوششهایش در الحاق فلات (ارتفاعات) اشغال شده سوریه ای در یک زمان، و اجرای قانون اسرائیلی بر ما در زمانی دیگر، و به راههای مختلف ما را به سوی ادغام در موجودیت اسرائیلی کشیدن... و سلب هویت عربی سوری های از ما که به آن فخر می ورزیم و از وابستگی به آن شرف می یابیم و برای آن جایگزینی را نمی خواهیم.

هویتی که از نیاکان ارجمند خود به ارث برده ایم، نیاکانی که از صلب آنها به وجود آمدیم و زبان عربی خود را از آنها داریم و به آن با فخر و سربلندی تکلم می کنیم."

پس از این مقدمه شرکت کنندگان در کنگره مجموعه ای از مقررات و اصول را تصویب کردند ، که مهم ترین آنها چنین بود:

1) ارتفاعات اشغال شده جولان بخش تجزیه ناپذیری از سوریه را تشکیل می دهد. هویت عربی سوریه ای سرشت زوال ناپذیری است که از پدران به فرزندان منتقل می شود.

2) ما به هیچ تصمیمی که اسرائیل به قصد الحاق ما به موجودیت اسرائیلی تصویب می کند اعتراف نمی کنیم.

3) ما به شرعی و قانونی بودن انجمنهای محلی و مذهبی که از طرف فرماندار نظامی اسرائیل تعیین می شوند، اقرار نمی کنیم.

4) هر فردی از ساکنان فلات اشغال شده سوریه ای که به خود اجازه دهد هویت اسرائیلی را جایگزین هویت خود کند به کرامت همگانی ما، به شرف میهنی ما، به وابستگی قومی ما، به دین ما، به سنتهای ما توهین می کند و خائل به کشور خود محسوب می شود."

شرکت کنندگان در کنگره مقرر داشتند که هر کس شناسنامه اسرائیلی را بپذیرد از دین خارج شده، معامله کردن با او و ازدواج کردن با او حرام است، تا آنکه به گناه خود اقرار کند و از آن بازگردد.

پس از صدور قانون الحاق جولان شهروندان سوریه ای در فلات خواستار برگزاری اجتماعهای پی در پی شدند تا درباره رویارویی با این تجاوز جدید توافق حاصل کنند. پس از آن تصمیم گرفتند یک اعتصاب عمومی از تاریخ 14/2/1982 شروع کنند، و این بعد از مخالفت اسرائیل با قطعنامه های سازمان ملل بود که از آن خواسته شد تا این قانون را لغو کند. پیش از اعلام اعتصاب مردم از پرداخت مالیات و عوارض سر باز زده بودند.

علی رغم خسارتها و مشکلات ناشی از این وضع، و به ویژه تا آنجا که به امور روزمره مربوطمی شود، مردم مقامات مختلف اشغالگر را تحریم کردند و از مراجعه کردن به آنها امتناع ورزیدند. یکی از رهبران منطقه چنین گفته است: "ما آماده ایم تا بر سر قول خود بایستیم، و هرگز به تغییر شناسنامه های خود تن نخواهیم داد حتی اگر جان خود را بر سر آن ببازیم" مقامات اشغالگر چهار تن از سران منطقه را دستگیر کردند و به زندان افکندند.

برای آنکه در برابر این موضع گیری میهنی و دست جمعی مقاومت کنند، مقامات اشغالگر به ترور و سرکوب و قهر و فشار و محرومیت متوسل شدند. مجموعه ای از اقدامات تدارک شد و از جمله وسیع تر کردن حمله بازداشت مردم و به زندان افکندن، ممنوع کردن چوپانان از بین بردن احشام خود به چراگاهها، ویران کردن خانه های بعضی از روستاها، جلوگیری از فروش محصولات کشاورزان، تعیین مالیات جدید بر ساکنان، مصادره زمینها به بهانه برقراری مهاجرنشینهای جدید، فرض اقامت اجباری بر دهها تن از شهروندان و روشنفکران و ممنوع کردن آنها از بیرون رفتن از منازل خود، انجام حمله های بازرسی امنیتی در خانه ها، و سایر اقدامات تروریستی و سرکوبگرانه که از اظهارنظر وزیر ارتباطات اسرائیلی در تاریخ 17/2/1982 پس از بازدید از جولان به صراحت آمده بود.

او گفته بود که "ما باید با آنها (مردم جولان) برخوردی قاطعانه داشته باشیم. هرکس خود را سوریه ای می داند باید بفهمد که فلات جولان از ما و در دست ما است. باید به آنها که مایل هستند به سوریه منتقل شوند امکان انجام این کار داده بشود" یکی از رهبران منطقه در جواب او چنین گفت "اظهارات چیبوری وزیر ارتباطات تروریستی است. صبر ما تمام شده ولی ما در برابر فشارها مقاومت خواهیم کرد." یکی دیگر از رهبران چنین اظهار کرد "ما آماده هستیم تا برای پشتیبانی از مطالبات خود تا آخر راه را برویم."

چون این شیوه ها که اسرائیل به کار برد نتیجه ای نداشت ارتش اسرائیل منطقه جولان را به کلی بست و آن را در تاریخ 20/2/1982 کاملاً جدا کرد. مقررات منع عبور و مرور در بعضی روستاها به اجرا درآمد، و اهالی برخی روستاها از ارتباط با همدیگر ممنوع شدند. چون اینان تن به مقررات ندادند میان آنها و سربازان درگیریهایی پیش آمد کرد. این تهدیدها و فشارها، پیگیر به برخورد شهروندان سوریه ای با نیروهای اشغالگر انجامید و در تاریخ 2/4/1982 درگیریها میان آنها در روستاهای مسعده و مجدل شمس به تیر خوردن ده نفر از اهالی و مجروح شدن شش سرباز با سنگهایی که مردم در دفاع از خود به سوی آنها پرتاب می کردند، انجامید.

5 ـ در سازمان ملل متحد:

در پی صدور قانون الحاق جولان از طرف کنیست دولت سوریه بیانیه ای را به تاریخ 14/12/1981 صادر کرد و در آن گفته شد، اقدام اسرائیلیها به معنای "اعلام جنگ بر ضد سوریه و لغو آتش بس است" سوریه شورای امنیت را به برقراری یک نشست فوری دعوت کرد تا درباره وضع خطرناکی که امنیت و صلح را در منطقه و در جهان تهدید می کند" فکری بشود و "تصمیمی درباره لغو کردن اقدامات اسرائیلیها و مجازات کردن رژیم صهیونیستی گرفته شود."

در این میان مجمع عمومی سازمان ملل دوره سی و ششمین خود را می گذراند. اقدامات اسرائیل مورد مذاکره قرار گرفت و در تاریخ 17/12/1981 قطعنامه شماره 36/226 مجمع صادر شد که در آن گفته شده بود: "تصمیم اسرائیل به اجرای قانونهای خود بر ارتفاعات عربی سوریه در جولان لغو و باطل است و از نظر قانون مطلقا صحت ندارد". قطعنامه همچنین خبر سری اسرائیل را در پیگیری سیاست الحاق محکوم کرد، و از شورای امنیت خواست، تادر صورت امتناع اسرائیل از لغو کردن تصمیم گیری خود، فصل هفتم منشور که فصل مربوط به مجازاتهاست را عملی سازد.

شورای امنیت نشست خود را برای مذاکره درباره اقدام اسرائیل دایر کرد و در تاریخ 17/12/1981 با اتفاق آراء قطعنامه شماره 497 را صادر کرد که در آن گفته شده بود: "تصمیم اسرائیل مبنی بر تحمیل قوانین خود و حکومت و مدیریت خود در ارتفاعات اشغال شده سوریه در جولان لغو و باطل اعلام می شود و از نظر قانون بین المللی هیچ اثری نمی تواند داشته باشد". شورا از "اسرائیل به عنوان مقام اشغالگر خواست که فورا تصمیم خود را لغو کند" و مقرر داشت "در صورت سرپیچی اسرائیل از این قطعنامه شورا سریعا در موعدی که از 5/1/1982 تجاوز نکند منعقد گردد و درباره اقدامات مقتضی براساس منشور سازمان ملل متحد تصمیم گیری نماید".

دبیرکل سازمان ملل متحد گزارشی درباره تخلف اسرائیل از اجرای قطعنامه شماره 497 تقدیم شورای امنیت کرد. بنابراین شورا بار دیگر در تاریخ 5/1/1982 تشکیل جلسه داد و مذاکرات را درباره این موضوع تا تاریخ 20/1/1982 ادامه داد. دراین تاریخ رأی گیری برای طرح یک قطعنامه که اقدامات اسرائیل در جولان را براساس احکام منشور "تجاوزگرایانه" می شود، انجام شد.

شورای امنیت از کشورهای عضو در سازمان ملل متحد خواست تا "درباره اجرای اقدامات عملی و فعال در جهت لغو کردن الحاق سرزمینهای سوریه توسط اسرائیل فکری کنند او از پرداخت هرگونه کمک یا مساعدت به اسرائیل در همه زمینه ها امتناع ورزند، و هرکاری که از دستشان برمی آید برای جلوگیری از سیاستها و فعالیتهای اسرائیل درباره الحاق سرزمینها انجام دهند."

طرح قطعنامه با پشتیبانی نُه کشور از آنمی رفت که تصویب شود ولی ایالات متحده با استفاده از حق وتو جلوی آن را گرفت. پنج کشور دیگر یعنی فرانسه، انگلستان، پاناما، ژاپن و ایرلند به آن رأی ممتنع دادند.

در پی آن سوریه درخواست کرد موضوع به دلیل شکست شورای امنیت در اتخاذ تصمیم به علت استفاده یکی از کشورهای عضو دائمی شورا از حق وتو به یک نشست فوق العاده استثنایی مجمع عمومی محول گردد. از این رو نشست فوق العاده استثنایی نهم مجمع عمومی در روزهای 29/1 تا 5/7/1982 منعقد شد. این نشست قطعنامه شماره د ط 9/1 را صادر کرد و مجمع عمومی در آن مطالب قطعنامه شماره 497 شورای امنیت و قطعنامه 36/226 ب خود را تکرار کرد.

در این قطعنامه رأی منفی عضو دائمی شورای امنیت که مانع آن شد تا براساس فصل هفتم منشور اقدامات مقتضی علیه اسرائیل اجرا گردد محکوم شد و مجمع عمومی اعلام کرد که "پرونده اسرائیل و اقدامات اجرایی آن به طور قطع ثابت می کند که این دولت یک عضو دوستدار صلح نیست". از همه کشورهای عضو خواسته شد "تا از تجهیز اسرائیل به اسلحه و مهمات خودداری کنند." و "کمکهای اقتصادی، مالی و فنی به اسرائیل را متوقف کنند، و از همکاری با آن امتناع ورزند و روابط دیپلماتیک و بازرگانی و فرهنگی خود را با اسرائیل متوقف کنند" و آنکه سریعا "از هر گونه معامله با اسرائیل خودداری کنند تا در همه زمینه ها منزوی گردد."

مجمع عمومی همچنین از: "همه دفترهای نمایندگی وابسته به سازمان ملل متحد و مؤسسه های بین المللی درخواست کرد که روابط خود را با اسرائیل براساس مقررات این قطعنامه تنظیم کنند." 86 کشور این قطعنامه را مورد تأیید قرار دادند و 21 کشور از جمله ایالات متحده، فرانسه، انگلستان، آلمان فدرال و برخی کشورهای دیگر اروپای غربی با آن مخالفتکردند و 34 کشور که اکثر آنها از آمریکای لاتین بودند رأی ممتنع دادند، و بالاخره 16 کشور غایب بودند.

6 ـ در اتحادیه کشورهای عرب:

مجلس اتحادیه کشورهای عرب جلسه فوق العاده ای را در تاریخ 13/2/1982 در مقر اتحادیه با شرکت وزیران خارجه برگزار کرد و در آن "موضوع تجاوز آخری اسرائیل و الحاق سرزمینهای اشغال شده سوریه ای را در ارتفاعات جولان" مورد بحث قرار داد. وزرای خارجه از بررسی سیاست ایالات متحده و موضع گیریهای آن به این نتیجه رسیدند که: "سیاست فعلی آمریکا ممکن است وضعی را به وجود آورد که به تدریج به سوی یک رویارویی با ملت عرب کشیده شود". بنابراین مجلس تصمیم گرفت که: "سیاست ایالات متحده در خاورمیانه و به ویژه پشتیبانی و حمایت آن کشور از رژیم صهیونیستی را محکوم کند" و این سیاست را دشمنی با ملت عرب بداند". همچنین مقرر کرد "همه کوششهای دسته جمعی در جهت اجرای مقررات قطعنامه مجمع عمومی مورخ 5/2/1982 متمرکز شود، و برای بیرون راندن اسرائیل از سازمان ملل متحد و نمایندگیهای تخصصی آن و سایر هیأتهای بین المللی با دیگر اعضای مجمع مذاکره شود و اقدامات مقتضی انجام شود."

مآخذ:

  1. شؤون فلسطینیة: شماره های 124 و 125، آذار و نیسان 1982 بیروت.
  2. نشریة مؤسسة الدراسات الفلسطینیة: شماره 1، کانون الثانی 1982، بیروت.
  3. دفتر مرکزی آمار: القنیطرة (عرض و تحلیل)، دمشق 1974.
  4. زکریا، احمد وصفی: الریف السوری، دمشق 1975.

ـ اسناد سخنرانیهای شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد.

  1. عبدالسلام، عادل: جغرافیة سوریة الاقلیمیة ـ منطقة الجولان، دمشق 1968.
  2. عبدالسلام، عادل: الجولان قبل العدوان، دمشق 1971.
  3. عبدالسلام، عادل: الجولان مسرح الجبهة السوریة، مجلة العربی، شماره 181، کویت 1973.
  4. خیر، صفوح: اقلیم الجولان، دمشق 1976.
  5. جعفری، ولید: المستعمرات الاستیطانیة الاسرائیلیة فی الاراضی المحتلة 1967 ـ 1980، بیروت 1981.
  6. نقشه فلسطین: مقیاس 1/100،000 ، تابلو قنیطره و فیق.
  7. لانغز. ف: بأم عینی (مترجم)، دمشق 1974.
  8. Abel. F. M: Geographie La Palestine, Paris 1936.
  9. Adib Souliman Bagh: La Region de Djolon, Paris 1958.