فاکنهایم، امیل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۶


امیل فاکنهایم (Emil Fackenheim) اندیشمند دینی یهودی و اهل کانادا و یکی از مبلغان الهیات مرگ خداست. در آلمان به دنیا آمد و در سال 1939 به درجه حاخامی رسید. سپس به کانادا مهاجرت کرد و در دانشگاه تورنتو مشغول تحصیل در رشته فلسفه شد و در سال 1945 دکترای خود را در این رشته کسب کرد. در همانجا به تدریس پرداخت و سپس به سال 1983 به اسرائیل رفت و استاد فلسفه دانشگاه عبری شد.

فاکنهایم اندیشه دینی خود را با تفکر تمرکز بر انسان به عنوان نقطه بازگشت به خدا آغاز کرد؛ بدین معنا که انسان به خود می نگرد و منتظر کشف خدا (در درون خویش) می شود (این نوع کم رنگی از حلول گرایی است که به رغم آن که خدا در درون انسان است اما از او برتر و بالاتر است). فاکنهایم با تفاوت گذاشتن میان فلسفه سکولار و اعتقاد دینی، اولی را رویارو با چیزی روشن، معین و قابل تفسیر می داند، در حالی که معتقد است دومی با مفهومی نامعین و غیرقابل توضیح یعنی خدا روبه روست.

با توجه به این مطالب، انسان تصور می کند که فلسفه فاکنهایم محوری فراتر از حرکت تاریخ و ماده طبیعی دارد، اما در واقع با این حقیقت مواجه می شود که گرایش حلولی، بسی عمیق و ریشه دار است و از این رو خدا از انسان فراتر نرفته، کاملاً در او حلول می نماید و رابطه ای نزدیک بین خالق و مخلوق ایجاد می شود. در پایان نیز رابطه قوم یهود با خدا مرکز و محور رابطه خدا با بشر می گردد.

تاریخ یهودی که ماهیت یهود را تجسم می بخشد، زمینهای دنیایی و زمان بند برای جلوه گری خالق است. بنابراین، تاریخ یهودی تجسم اراده (هویت) یهود و نیز اراده خداوند است و این ترادف در بطن گفتمان حلول گرا نهفته است.

از این رو می بینیم که هویت یهودی سنگ بنای اندیشه دینی فاکنهایم است؛ زیرا او میراث دورهروشنگری و رهاسازی و نیز فلسفه اسپینوزا را رد می کند؛ چه این فلسفه ها از یهودی می خواهد که یک انسان (به معنای کلی آن) باشد و بار یهودی بودن را از دوش خود برداشته، هویتی نو مطابق با معیارهای نوین تمدن غرب کسب کند. اما این تمدن و فلسفه سکولار آن نیز با شکست و ناکامی روبه رو شد؛ چرا که در دامان آن نازیسم و نسل کشی پرورش یافت و یهودیان به علت سهیم نبودن در قدرت حاکم و از دست دادن سیادت خویش ناتوان ماندند. برای همین، تمدن سکولار غرب مشروعیت خود را از دست داد و نتوانست چیزی را از یهودیان مطالبه کند. از این رو فاکنهایم یهودیت اصلاح طلب را نیز که به دنبال بازسازی یهودیت و هماهنگ کردن آن با اندیشه روشنگری بود، کنار می گذارد.

چنین تصور می شود که فاکنهایم می تواند ایده صوفیانه و حلول گرای یهودی درباره منحصر به فرد و مقدس بودن هویت یهودی را بپذیرد. اما می بینیم که او اندیشمندی همچون رونزوایگ را که از یهودیان می خواهد تا موجودیتی یگانه و خارج از تاریخ و جدا از قدت سیاسی و حاکمیت باشند، نیز رد می کند؛ زیرا این پیشنهاد نیز مانند طرح غربی با مشارکت ندادن یهودیان در قدرت و حکومت، آنان را دچار ناتوانی و درماندگی می سازد.

فاکنهایم فلسفه دینی خود را با تکیه بر همین نظریات اساسی و حلول گرا ارائه می کند. خدا خود را در خلال حوادث مهم و معنادار تاریخ یهود مانند خروج از مصر، نزول تورات در سینا و ویرانی معبد معرفی می کند. این وقایع در واقع هر کدام دوره جدیدی را در تاریخ ایجاد کردند و جریان آن را ـ که قابل فهم نیست ـ تغییر دادند و بر دوش تمامی انسانها به ویژه یهودیان، مسئولیت تازه ای نهادند.

همین حوادث است که بین دوره های اصیل که بیانگر جوهر و هویت یهودی است با دوره های غیراصیل که یهودیان در آن از جوهر خود منحرف شده اند تفاوت و تمایز ایجاد می کند. به عقیده فاکنهایم نسل کشی نازیستی یکی از مهم ترین اینوقایع بوده است؛ چرا که اتصال به گذشته را قطع کرد و نقطه انقطاع و جدا شدن رابطه خدا و بشر شد و عجز و ناتوانی کامل یهود در آن ثابت گشت.

چگونگی برخورد یهودیان با حوادث، یهودی واقعی را از یهودی دروغین جدا می کند. یهودی واقعی و اصیل کسی است که عمق حادثه را درک می نماید؛ خواه ایدئولوژی نازیستی قلمرو عدم و نیستی باشد که در آن قربان مجبور می گردد تا در حفره ای خالی از هر معنا و تهی از هر گونه آرزو بنگرد، و خواه نسل کشی، همان فنا و نابودی قوم یهود باشد؛ در هر صورت واکنش صحیح، درک همین واقعیت است و این درک، مسئولیتی بر دوش یهودی می گذارد که فاکنهایم آن را "امر جدید الهی" می نامد؛ امر یا فرمان شماره 614 که می گوید: "عام یسرائیل حی" یعنی ملت اسرائیل زنده می ماند.

یهودی واقعی می تواند تمامی اوامر و نواهی گذشته را به فراموشی بسپارد، اما نمی تواند این فرمان خاص را فراموش کند؛ چه پس از نسل کشی همه چیز تغییر کرد.

اما یهودی چگونه می تواند باقی بماند؟ یهودیان جایگاهی درونی دارند که می توانند بدان بازگردند. در آنجا مفهوم نازیسم را به عنوان تلاشی برای نابود کردن حیات، هویت یهودی و عقل انسانی به خوبی درک می کنند (مترادف انگاشتن "یهودی" و "انسانی" در اینجا قابل توجه است). در چنین جایگاهی است که یهودیان احساس می کنند که می توانند مقاومت کنند و این توانی از جانب خداست: خدای تاریخ یهودی.

توانایی یهودیان بر مقاومت به معنای استمرار تاریخ یهودی حتی در زمان نسل کشی است، آن هم از طریق مقاومت عملی که جایگزین اجرای اوامر و نواهی مهم می شود؛ همان امر و نهی هایی که یهودی را به خدا نزدیک می ساخت تا پس از اتحاد کامل میان آن دو، اختلال وجودی (تیکون) اصلاح شود. بر این اساس، وظیفه دینی مهم و اصلی یهودیان مقاومت و ماندگاری است؛ چه در غیر این صورت پیروزینصیب هیتلر خواهد شد. این همان چیزی است که "الهیات بقا" نام دارد و بقا یعنی همان تیکون.

اما آیا بقا و ماندگاری مفهومی اخلاقی و انسانی دارد؟ پاسخ این سؤال در تعریف فاکنهایم از مهم ترین ساز و کارهای اصلاح خلل وجودی یا دولت صهیونیستی که صدها هزار نفر از بازماندگان نسل کشی به آن مهاجرت کردند آشکار می شود؛ زیرا اهمیت ایجاد دولت صهیونیستی کمتر از ماجرای نسل کشی نیست و اعتقاد به دولت صهیونیستی نیز معیاری برای تفاوت قائل شدن میان یهودی واقعی و یهودی دروغین است؛ چرا که اسرائیل مطلقی جدید و تنها مکانی است که یهودیان می توانند هویت یهودی خویش را در آن ابراز کنند.

این دولت مشکل عجز و ناتوانی یهود را که موجب جدایی خدا از بشر شد حل می کند و به یهودیان اجازه می دهد که بار دیگر در روند تاریخ مشارکت نمایند و دارای سیادت و قدرت گردند. زمان حمله مصریان به تل آویو، پس از اعلام استقلال اسرائیل، ساکنان کیبوتس یاد موردخای را در برابر آنها ایستادگی کردند. در همین کیبوتس تندیس یکی از رهبران انقلاب گتو ورشو نصیب شده است.

فاکنهایم می گوید تصویر یکی از یهودیان اروپا را که شال نماز (طالیت) بر تن دارد در مقابل سنکی، سرباز نازی خم شده است و در کنار آن تصویر یک سرباز اسرائیل را با طالیت در مقابل دیوار ندبه دیده است. این دقیقا همان اصلاح یا "تیکون" است و تا وقتی که حتی یک از بازماندگان آشویتس زنده باشد، صبحگاهان برمی خیزد و برای ادای نماز به کنار دیوار ندبه می رود و سپس برای آغاز فعالیت روزانه خود به کیبوتس برمی گردد. نمازهایی که مرکز بزرگ حاخامی در اسرائیل برپا می کند، دولت صهیونیستی را در فجر رهایی قرار می دهد.

اما در خارج از اسرائیل تیکون به شکل زیر نمود خواهد داشت:

1. اصرار به انحصار نسل کشی نازیستی به یهودیان به اعتبار این که آنها تنها قربانیان این حادثهبوده اند.

2. تأیید بدون شرط دولت اسرائیل و این که پیش رفتن برای ایجاد یک دولت خود نوعی بازگشت است و اقامت گزیدن در آن در واقع مشارکت در عملیات اصلاح و پر کردن خلا و شکاف مادی و طبیعی است.

البته در اندیشه فاکنهایم مطلب تازه ای دیده نمی شود بلکه این اندیشه نوعی نوسازی در افکار حلول گرای غربی به ویژه در کابالای لوریانی است که تا آنجا پیش رفته است که ملت یهود را امتداد خالق در تاریخ می داند و موضوعیتی برای ارزشهای اخلاقی قائل نیست. از این رو یگانه مطلق دینی، بقای یهود و استمرار دولت اسرائیل، و تنها عمل درست اخلاقی، تأیید بی چون و چرای آن است حتی اگر تمامی فعالیتهای تروریستی را مرتکب شود.

مهم ترین آثار فاکنهایم عبارت است از: بُعد دینی اندیشه هگل (1968)، وجود خدا در تاریخ (1970)، بازگشت یهودی به تاریخ (1978) و کتاب مقدس یهودی پس از نسل کشی (1991).

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد پنجم، چاپ اول، پاییز 1382.