گلدمن، طرح: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۸


ناحوم گلدمن یکی از مؤسسین کنفرانس جهانی یهودی و از بزرگترین حامیان برپایی "وطن ملی یهودی" در فلسطین است. در تمامی کنگره های صهیونیستی شرکت نمود و از سال 1956 تا 1968 ریاست سازمان جهانی صهیونیسم را به عهده داشته است. بعد از جنگ 1967، ندای عدم تقاضای تحقق امنیت اسرائیل از طریق نیروی نظامی را سر داد و ضرورت تفاهم با اعراب را بیان داشت. و از این طریق طرح او برای حل مسئله فلسطین به وجود آمد.

طرح گلدمن با جوّ سیاسی که در سال 1970 سیطره داشت ارتباط دارد. پس در منطقه مشرق عربی، جنگ فرسایشی مصر اسرائیل بالا گرفت. و طرح راجرز مطرح شد مصر آن را قبول کرد، ولی اسرائیل سعی در ابطال آن نمود. از سوی دیگر، مواضع آمریکایی دچار نوساناتی در شمال آفریقا و خاورمیانه شد. و آشکار شد که اتحاد جماهیر شوروی سعی فراوان در پشتیبانی کشورهای عربی دارد.

با توجه به آنچه که ذکر شد، ناحوم گلدمن در ماه آوریل در سال 1970 پیشنهادهای متعددی ارائه نمود که یکی از آنها در یک مجموعه از مقالات که آراء و نظریات خود را طرح نموده بود ظاهر و آشکار شد. و دومی در تلاشی که بدان وسیله سعی در دیدار جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر در قاهره شدهبود شکل می یابد، اما به شرطی که این دیدار، به رسمیت شناختن حکومت اسرائیل باشد. تمام تلاشهای گلدمن به دلیل متفرق بودن اجزای تشکیل دهنده این حکومت، و تناقض و اختلافی که میان این اجزاء درباره این کوششها وجود داشت با واکنش منفی مقامات حکومت اسرائیل روبه رو شد تا جایی که وی از طرف بعضی از طرفهای حکومت مورد تعرض هجومی سازمان یافته قرار گرفت خود حکومت نیز در جامعه اسرائیل متعرض هجومی از دیگر جهات نسبت به وی شد

آنچه که "طرح گلدمن برای قضیه فلسطین در سال 1970" نامیده می شود در حقیقت مجموعه ای از پیشنهادات می باشد که مقالاتی ضمیمه آن بود که یکی از این مقالات در مجله Foreign Affairs آمریکایی و شش مقاله دیگر در روزنامه "هآرتس" اسرائیلی منتشر شد.

در مقاله اول، گلدمن می گوید که بهترین راه حل برای مخاصمه اعراب و اسرائیل برپایی یک اتحاد کنفدرالی برای دولتهای منطقه خاورمیانه است که اسرائیل نیز عضو آن باشد. به گمان وی مشکلات واقعی که مانع از عدم قبول این راه حل می شود، آن را الزامی می سازد. طرح پیشنهادات بعدی به خاطر بی طرف نمودن اسرائیل خارج از دایره سیاستهای قدرتهای جهانی می باشد. این بی طرف ساختن خواهان برآورده شدن نیازهای زیر است:

1 ـ عقب نشینی اسرائیل از سازمان ملل متحد تا مجبور به اتخاذ موضعی در قبال گروههای متنازع داخلی نشود.

2 ـ ایجاد نیروهای بین المللی در مرزهایش، به طوری که هر گونه تجاوز که بر ضد آن انجام می شود تجاوز به کل دولتهایی که بی طرفی آن را ضمانت کرده اند محسوب شود.

3 ـ خلع نکردن، نیروی نظامی تا زمانی که فعالیت ضمانتهای بین المللی ثابت نشده است.

4 ـ تحول نیافتن آن به سوی مانعی در ازاء جهان عرب که به سوی وحدت گام برمی دارد به سرعت یا دیر.

5 ـ تضمین مرزهایش بعد از تمام کردن نزاع فعلی به وسیله ای که برای ترس عرب از تجاوز و توسعه طلبی قاعده ای مشخص کنند.

6 ـ برای مشکل پناهندگان راه حلی در نظر بگیرند و آنها را در دو کرانه غربی و شرقی اردن جای دهند و نوارغزه را به اسرائیل بسپارند. مشروط به اینکه دویست هزار عربی که در آن ساکن هستند مانند بقیه اسرائیلیها از حقوق مساوی برخوردار باشند.

اما مقاله های دیگر به پذیرش قطعنامه 242 شورای امنیت که در سال 1967 صادر شد توسط اسرائیل برای راه حل قضیه فلسطین استناد شده است. به اضافه جمله "آنچنانکه اسرائیل آن را تفسیر بکند" و شروط زیر را آورد.

1) تأکید بر اینکه کل راه حل باید شامل همه مسائل در یک مرحله بشود و دارای چندین مرحله نباشد و قبل از رسیدن به چنین راه حلی هیچ گونه عقب نشینی از مناطق تحت کنترل اسرائیل.

2) اگر این حالت (راه حل) به اتمام نرسید بایستی به صلحی جانشین آن متوسل شد که به موجب آن دولتهای عرب به پایان دادن حالت جنگ ملتزم شوند و برای مرزها احترام قائل شوند و از آشوب بپرهیزند. و در مقابل، اسرائیل موظف است این مرزها را برای رفت و آمد اشخاص و کالاها باز نگه دارد.

3) آزادی کشتیرانی در خلیج عقبه و کانال سوئز شرط موافقتنامه است.

4) از بین بردن حالت نظامی از مناطق تحت کنترل به جز اندکی تغییرات ساده در بعضی از آنها مانند اللطرون و قلقیلیة. عقب نشینی نیروهای سازمان ملل متحد که در دو طرف مرزها هستند نیز بنابر موافقتنامه بین اسرائیل و کشورهای عرب انجاممی شود یا نظارت اسرائیلی ـ عربی مشترک بر این مناطق جایگزین آن شود که خود اولین گام در همکاری عربی ـ اسرائیلی را تشکیل می دهد هرچند که در آمادگی اعراب برای مرحله اول شک وجود دارد.

5) مسئله غزه را لاینحل بگذارند چون در اینکه مصر رغبتی به بازگشت به حاکمیت آن داشته باشد و شکل 200000 پناهنده را بپذیرد، شک است. و این به معنی این است که مسئله را باید به اردن و اسرائیل واگذاشت تا به حل آن بپردازند. و این به عهده اسرائیل است که فکر کند آیا مقرون به صرفه است که این تعداد زیاد از اعراب غزه را در مقابل این بخش بپذیرد.

6) با مشکلاتی که موضع رسمی اسرائیل در زمینه ضمیمه سازی شهر بیت المقدس، علت مخالفت کشورهای عربی و دولتهای بزرگ، با آن مواجه است، تأکید بر اهمیت وحدت شهر لازم است و در حال وجود نیاز برای اعلان بیت المقدس به عنوان اسرائیل ممکن است بر بخش جدیدی از شهر توسل شود به طوری که تعارضی با عالم اسلام و مسیحیت نداشته باشد چون اکثر ساکنین شهر یهودی هستند.

7) به پناهندگان اختیار برگشت یا دریافت غرامت داده شود. چون این راه حلی است که اعراب، سازمان ملل متحد و کشورهای شرقی و غربی قبول دارند. منتها باید برای آن حدودی قائل شد. چه از جهت نظارت امنیتی باشد یا از جهت توانایی شمول اقتصادی در اسرائیل و پیشنهاد اینکه به افرادی که زندگی در کشورهای عربی را ترجیح می دهند غرامت مالی زیادی داده شود.

8) دست یافتن به تضمینات فعلی و دارای امنیت از طرف دو دولت بزرگ، یا کشورهای بزرگ دیگری یا شورای امنیت به خاطر حفظ مرزهای رسم شده و برپایی صلح، و تأکید بر اهمیت پیوستن شوروی به این تضمینات، زیرا شوروی تجهیزکنندهاصلی کشورهای عربی است.

19) برپایی قرار دادن بین المللی مربوط به مجهز کردن کشورهای شرق نزدیک (خاورنزدیک) به اسلحه و ذخایر طرح گلدمن مانند بقیه طرحهای راه حل قبل از جنگ 1973 به فراموشی سپرده شد.

مأخذ:

  1. الموسویة الفلسطینیة، "غولدمان (مشروع)"، جلد سوم، 1984.