کن، هانس (1971-1891)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


هانس کن (Hans Kohn) مورخ آمریکایی یهودی است. از دانشگاه پراگ دکترا گرفت و در سال 1925 ساکن فلسطین شد. اما در سال 1934 آن را ترک کرد و در ایالات متحده سکونت گزید. از سال 1949 تا سال 1962 در اسمیت کالج و سیتی کالج نیویورک استاد تاریخ بود.

کن توجه خود را معطوف نظریه ناسیونالیسم کرد. مهم ترین آثار او عبارتنداز: نظریه ناسیونالیسم (1944)، عصر ناسیونالیسم (1962) و مقدمه ای بر کشورهای ناسیونالیستی (1967). کتابی هم درباره پوپر، هاینه و آحاد هاعام دارد. انتخاب این شخصیت ها برای بررسی و معرفی، نشان از دغدغه ای دارد که درباره اندیشه صهیونیسم داشت. وی این دغدغه را در پژوهش خود به نام صهیون ونظریه یهودیت ناسیونالیستی بروز داد. کن در این پژوهش می گوید: "هیچ تمدن بزرگی نیست که در عرصه دین، زبان، قوانین و آداب و رسوم از تمدن های دیگر اثر نپذیرفته و یا از آنها چیزی نیاموخته باشد.

یهودیان همچنین اند. آنان با ترک فلسطین و آمیزش با دیگر ملت ها امتیاز بزرگی یافتند و مشاهیری چون هاینه، مارکس و برگسون را در میان خود پروردند". به اعتقاد کن، بازگشت به اصل، لزوما کار مثبتی نیست که خلاقیت را افزایش دهد. چنان که فرانسوی ها از ترک زبان اصلی خود(زبان گل) و گرایش به زبان رومی های متجاوز ضرر نکردند. حتی منشأ قانونگذاری اروپا، حقوق روم بود و این حقوقی بود که از خارج بر اروپا تحمیل شد و از درون آن نشأت نگرفت.

هانس کن این نکته را تشریح می کند که دو جریان مخالف در یهودیت هست: جریان قومی و جریان ضد قومی. در تورات آمده است که بزرگان ملت یهود به نزد صموئیل پیامبر رفتند و از او خواستند برای آنان شاهی تعیین کند؛ یعنی آنها می خواستند مثل همه ملت ها باشند و دولتی مثل همه دولت ها و کشوری مانند همه کشورهای دیگر داشته باشند؛ و چون پیامبر انجام این کار را نپذیرفت، خداوند به او فرمان داد که با یهودیان به راه افتد؛ زیرا آنان با اصرار بر اینکه مانند همه ملت ها باشند، نه با صموئیل، بلکه با خود خدا به مخالفت برخاسته اند و می خواهند به جای خدمت به خدا به خدمت حکومت درآیند.

یهودیان در عمل دولت خود را تأسیس کردند، اما پیامبران با آن مخالفت کردند. ارمیا به آن حمله کرد و عاموس بار دیگر و بر مبنای اصول جدید به تفسیر نظریه ملت برگزیده پرداخت.

بنابراین تفسیر، برگزیدگی بدان معنا نیست که خدا حقوق ویژه ای به یهودیان داده است یا پیروزی آنان بر دیگران یک امر قطعی است. بلکه معنای این گزینش آن است که اگر یهودیان مرتکب هر خطاییشوند، هر چند که خطایی ساده و عادی باشد، خدا به شدیدترین عذاب گرفتارشان خواهد کرد "از میان تمام اقوام روی زمین، من تنها شما را انتخاب کرده ام. به همین دلیل، وقتی گناه می کنید، شما را تنبیه می کنم" (عاموس 3/2).

عاموس در تفسیر نظریه سرزمین موعود حتی رادیکال هم بوده، چنان که به اعتقاد او جماعت یسرائیل با تیره ها و نژادهای دیگر هیچ تفاوتی ندارند. یاری خدا به یهودیان برای خروج از خاک مصر منحصر به یهودیان نیست، بلکه خدا همه ملت ها را یاری می کند و هیچ فرقی میان ملت ها نمی نهد.

این بینش جهانشمول درباره آینده همه بشریت، در سفر اشعیا آمده است: "در آن روز شاهراهی از مصر به آشور کشیده خواهد شد، و مصری ها و آشوری ها به سرزمین های یکدیگر رفت و آمد خواهند کرد و هر دو گروه یک خدا را خواهند پرستید.... متبارک باد قوم من مصر و صنعت دست من آشور و میراث من اسرائیل" (اشعیا 19/25).

کن برای ارائه یک بینش ادغام گرا نسبت به تاریخ یهودی حادثه یبنه را ذکر می کند. ماجرای یبنه از این قرار بود که هنگام محاصره قدس توسط رومی ها حاخام یوحنان بن زکای از قدس گریخت و یک مدرسه تلمودی در یبنه تأسیس کرد. هدف وی از این کار آن بود که همه فقیهان و حاخام ها از میان نروند و چنان نباشد که پس از سقوط قدس کسی برای حمل مشعل شریعت و انتقال و تفسیر آن برای مردمان باقی نماند. یوحنان بن زکای با این گریز خود از ایده دولت یهودی دست برداشت و ثابت کرد که دولت در تاریخ یهود صرفا یک پدیده عرضی است و یهودیت به عنوان یک دین و یک میراث تمدنی و فرهنگی پدیده منحصر به فردی است که ریشه در جهان روح یهودی دارد.

بدیهی است که هدف این قرائت از تاریخ یهود اثبات این نکته است که بینش صهیونیسم نسبت به یهود و یهودیت با تجربه تاریخی یهودیان و نیز با ارزش های اخلاقی و دینی مورد حمایت دین یهودیسازگار نیست.

این تناقض میان صهیونیست ها و ادغام گرایان (طرفداران همانند شدن با دیگر ملت ها) به وضوح در نوع موضع گیری آنها درباره یهودستیزی بروز می کند. صهیونیست ها یهودستیزی را یک بیماری ازلی یا میکروب جبری خبیث می دانند که تمامی اغیار در هر زمان و مکان بدان مبتلایند. ولی هانس کن تأکید می کند که ادغام گرایان پدیده یهودستیزی را به صورتی عقلانی و به عنوان یک بیماری اجتماعی و وابسته به شرایط بررسی می کنند. از آنجا که بیماری یهودستیزی با تغییر شرایط تغییر می کند، هر قدر که روشنگری و عقل گرایی در جوامع انسانی بیشتر شود خطر یهودستیزی هم کمتر می شود.

کن مسأله تضاد صهیونیسم با حقوق یهودیان را مطرح می کند و می گوید که صهیونیسم خواستار آزادی فردی یهودیان نیست، بلکه فقط در پی استقلال جمعی و حق مهاجرت آنان است. این با سنت های لیبرالیستی مغایرت دارد. لیبرالیسم با فرد فقط به عنوان فرد و با حقوق افراد فقط در کشورهایشان تعامل دارد. در نتیجه، این که صهیونیست ها مسأله حقوق یهودیان را مطرح می کنند، به این حقوق و به حقوق هر فرد یهودی که می خواهد در وطن خود بماند و حقوق سیاسی و مدنی خود را داشته باشد آسیب وارد می شود.

هیچ یک از دایره المعارف های یهودی که به آثار و افکار کن پرداخته اند، کمترین اشاره ای به مواضع او درباره صهیونیسم نکرده اند و به بحث درباره کتاب های عمومی دانشگاهی او اکتفا کرده اند. کن زندگینامه خود را به نام زندگی در یک انقلاب جهانی (1964) منتشر کرد.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم،

چاپ اول، پاییز 1382.