پست مدرنیسم و صهیونیسم

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


صهیونیسم در اصل، یک جنبش فکری سیاسی عجیب است و می توان آن را یکی از موالید الگوی غربی سکولاریسم فراگیر دانست. به همین دلیل رابطه اش با پست مدرنیسم (Post-Modernism)، استوار و بنیادین است و به بسیاری از جنبشهای فکری سیاسی غرب شباهت دارد. بلکه می توانیم بگوییم که بسیاری از مقولات پست مدرن به عنوان یک جنبش فلسفی تبلور یافته، قبل از پیدایش پست مدرنیسم در اندیشه صهیونیسم تجلی یافت. اکنون به اختصار به این مقولات می پردازیم:

1. صهیونیسم ساختار یهودی و عرب را در هم می شکند؛ نه عرب و نه یهودی هیچ یک مطلق نیستند و ارزش ذاتی ندارند. یهودی نیز مانند عرب، بی اصل و ریشه است و بنابراین به سادگی می توان او را از نقطه ای به نقطه دیگر انتقال داد و هویت جدیدی را بر او تحمیل کرد. بدین ترتیب، یهودی به مهاجرصهیونیست، عرب به پناهنده فلسطینی و فلسطین به اسرائیل تبدیل می گردد و حتی جهان عرب، بازار خاورمیانه می شود! گویا رابطه دال با مدلول در گفتمان صهیونیستی، مسأله ای کم اهمیت، غیراصلی و قابل تغییر است.

به عبارت دیگر در اینجا مدلول کاملاً در چنگال صیرورت افتاده است. همین امر در مورد طرح صهیونیستی نیز صدق می کند؛ چه صهیونیسم خود را یک طرح یهودی می داند، اما هدفش از میان برداشتن یهودیان تبعیدی با عادی سازی و همگون کردن ایشان در جوامع بیگانه است. در واقع صهیونیسم دال بدون مدلول و یا دالی بر خلاف مدلول خود است. در صحنه واقعیت و عمل نیز موضوع به همین شکل بوده است؛ زیرا کشوری که صهیونیسم برپا کرد مدعی یهودی بودن است ولی با این هیچ محتوای یهودی ندارد و از سکولارترین کشورهای جهان است که هویتهای دینی و قومی یهودیت را در معرض تهدید قرار می دهد.

2. صهیونیسم هم مانند پست مدرنیسم کاملاً نسبی و معتقد به صیرورت و شدن کامل است. براساس همین صیرورت و انکار امر و کلی و حق و واقعیت، از خشونت برای تغییر وضعیت موجود به نفع طرف قدرتمندتر بهره می گیرد.

3. ایمان و اعتقاد به صیرورت در عمل گرایی صهیونیسم (و پست مدرنیسم) تجلی می یابد؛ زیرا صهیونیسم توانایی بسیاری دارد که بدون تکیه به امور مطلق به حرکت خود ادامه دهد و دولتی کارکردی در جهان عرب برپا کرده است که نقش آن هر از چندگاهی تغییر می کند تا بتواند با شایستگی فراوان از منافع غرب حمایت نماید.

4. با تکیه بر همین اعتقاد به صیرورت، پستمدرنیسم مدعی می شود که چیزی به اسم نظریه (داستان) بزرگ که از انسانیت مشترک برخاسته باشد وجود ندارد و به همین دلیل فقط داستانهای کوچک باقی می ماند که همه انسانها نمی تواند در آن مشارکت داشته باشند. صهیونیسم نیز ایدئولوژی داستانهای کوچک است که به داستان بزرگ بشریت ایمان ندارد. صهیونیست نظریه خود را در مورد حقوق یهودی در فلسطین بر مبنای احساس تبعید همیشگی و اشتیاق به صهیون پی می ریزد و به عبارتی در چارچوب داستان کوچک خویش می گردد و از آنجا که وجود و حضور عربها در فلسطین، بیرون از این داستان است، پس هیچ مشروعیتی و حقی در این سرزمین ندارند.

5. صهیونیسم و پست مدرنیسم هر دو دارای دوگانگیهای شدیدا متضادی هستند که به هیچ انگاری منتهی می شوند. پس پست مدرنیسم، واقعیت را به صورت حضوری کامل و مطلق نشان می دهد و از آنجا که چنین حضوری ناممکن است، اعلام می کند که اصلاً هیچ واقعیتی وجود ندارد. این موضوع با ایده یهودی خالص به عنوان تنها معیار هویت یهودی ـ که از سوی صهیونیستها مطرح شد ـ چندان تفاوتی ندارد.

از آنجا که یهودی این چنینی در تبعید وجود ندارد، جهان بیگانگان و عالم تبعیدگاه به کلی کنار گذاشته می شود تا کشور خالص یهودی برپا گردد. سپس دوگانگی کاملاً از بین می رود تا دریابیم که دولت خالص یهودی شکل جدیدی از یهودی ارائه می دهد که به بیگانگان شباهت دارد. این یگانه گرایی، یعنی گذار از تعارض کامل به تشابه کامل.

مأخذ

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، '


  1. یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد پنجم، چاپ اول، پاییز 1382.