ویلنای، ماتان

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


ماتان ویلنای (Matan Vilnai) در 20 می 1944، در شهر قدس متولد شد و پس از گذراندن مقاطع تحصیلی مقدماتی و متوسطه، به تحصیل در رشته "تاریخ عمومی" در دانشگاه "تل آویو" پرداخت.

وی در کنستهای پانزدهم و شانزدهم حضور داشته، در کنست پانزدهم وزیر علوم، فرهنگ و ورزش بوده و سپس به سمت وزیر در دفتر نخست وزیری منصوب شد. وی پس از ترک ارتش، یکی از پرکارترین وزرای کابینه بوده است.

الف ـ سوابق اجرایی:

سوابق اجرای ویلنای شامل موارد ذیل می باشد:

1 ـ سوابق نظامی:

ویلنای فعالیت خود در ارتش اسرائیل (IDF) را با درجه ژنرال ارشد در سال 1997 به پایان رسانده است. زمان پیوستن وی به IDF به سال 1966 و فعالیت در تیپ "سربازان چترباز" و تیپ Sayeret Matkat بازمی گردد.

خدمات متمایز او به مدت 35 سال در عرصه فعالیتهای نظامی، وی را موفق به اخذ درجه "ژنرال ارشد" کرد. او در خلال نبرد "یوم کیپور"، فرمانده گروه زرهی در صحرای سینا و در سال 1976 جانشین فرمانده عملیات نجات عنتبه بود. ویلنای، از سال 1978 لغایت 1982 فرماندهی یگان "چترباز" و نیز فرماندهی یکی از واحدهای پیاده نظام، را تجربه کرد.

با ارتقاء رتبه نظامی، ویلنای در سال 1989، جانشین رئیس ستاد فرماندهی و در ادامه این سال بهفرماندهی جبهه شمالی نیز منصوب شد.

به دنبال ورود ماتان ویلنای به پارلمان اسرائیل در اواخر سال 1997، وی از خدمت نظامی کناره گرفت.

2 ـ سوابق حزبی:

سرآغاز حضور ویلنای در ترکیب احزاب سیاسی را باید در کنست پانزدهم حزب "اسرائیل واحد" جستجو کرد. پس از آن با حضور در ترکیب سیاسی حزب کارگر در کنست شانزدهم به فراکسیون پارلمانی کارگر ـ ام آحاد، پیوست و در کنست هفدهم عضو حزب کارگر بود.

3 ـ سوابق پارلمانی:

پس از حضور ویلنای در کنست شانزدهم، وی به عضویت در کمیسیونهای "علم و تکنولوژی"، "بهداشت رفاه، کار و امور اجتماعی"، "دفاع و امور خارجی" و "کارگران خارجی" درآمد و نیز به عنوان "کاردار کمیسیون امنیت خارجی" فعالیت کرد. او پس از انتخابات پارلمانی آگوست 1999 (کنست پانزدهم) در سمت وزیر علوم، فرهنگ و ورزش و نیز "رئیس کمیسیون وزارتی امور اعراب اسرائیل" فعالیت کرد، (اکتبر 2002 - مارس 2001)، تا اینکه در سال 2002 به همراه سایر وزرای حزب کارگر از دولت کناره گرفت.

ویلنای در کنست هفدهم نیز به عضویت در کمیسیونهای "امنیت خارجی"، "علوم، فرهنگ و ورزش"، "کمیسیون مشترک تعیین بودجه دفاعی" و "کمیسیون قانون اساسی، حقوق و دادگستری" درآمد.

4 ـ سوابق دولتی:

سوابق دولتی "ویلنای" به کابینه های 28 و 29 در کنست پانزدهم و کابینه سی ام در کنست شانزدهمبازمی گردد. وی در کابینه 28 از تاریخ 5/8/1998 وزیر علوم، فرهنگ و ورزش بود و در کابینه 29 نیز از تاریخ 2/11/2002 در سمت یادشده ایفای نقش کرد.

ویلنای در کابینه سی ام، از تاریخ 10/1/2005 به عنوان وزیر دفتر نخست وزیری فعالیت کرد (دوره ای کوتاه) و در کابینه سی ویکم، در آستانه تصدی وزارت علوم، فرهنگ و ورزش قرار گرفت.

5 ـ سوابق اجتماعی:

فعالیتهای اجتماعی "ماتان ویلنای" به همکاری او با "مرکز امور خارجه دانشگاه هاروارد" در سال 1984 و دانشگاههای جانز هاپکینز (Jonhns Hopkins)و واشنگتن دی. سی در سال 1998 بازمی گردد.

وی تا قبل از کناره گیری از IDF و ورود به کنست، در امور اقتصادی فعال بود.

سایر سوابق اجتماعی ویلنای عبارتند از:

ـ رئیس کمیته عمومی ممانعت از خشونت در مدارس (1998).

ـ مؤسس دپارتمان "دولت، استراتژی و دیپلماسی" در مرکز مطالعات میان رشته ای هرتزلیا.

ـ رئیس کمیسیون وزارتی امور شهروندان عرب (2001ـ1999).

ـ رئیس کمیسیون وزارتی "مظاهر و آیینهای تشریفات"، (2001ـ1999).

ج ـ دیدگاهها و مواضع:

مهمترین بخش دیدگاهها و مواضع معطوف به "تثبیت جایگاه دولت اسرائیل در قالب نظامی دموکراتیک"، است. این امر از دیدگاه وی "موضوعی بسیار مهم" تلقی می شود. شخصیت میانه رو ویلنای را باید از خلال نوع و کیفیت مواضعی که در مورد اهم رویدادهای سیاسی جامعه اسرائیل اتخاذ می کند،سنجید.

تلاشهای بسیار او در جهت سوق حزب کارگر به سمت حزبی میانه رو و فراگیر، در جریان انتخابات درون حزبی این حزب در گذشته تا حدودی گویای این واقعیت است.

1 ـ طرح تخلیه شهرکهای نوارغزه:

با نگاهی گذرا به روند فعالیتهای ویلنای و نیز نوع اقدامات وی، می توان او را یکی از حامیان طرح تخلیه شهرکهای نوارغزه دانست. نمونه بارز حمایت ویلنای از این طرح را باید در تلاش او برای بازخواست و لغو مصونیت پارلمانی "آریه الداد" (Arieh Eldad) ، عنوان کرد.

"آریه آلداد" یکی از مخالفان طرح تخلیه از حزب اتحاد ملی در تلاش بود تا این طرح را متوقف کند که با مخالفت اکثریت احزاب حاضر در کنست مواجه شد. از این رو ویلنای در تلاش بود تا "منی مازوز" مشاور حقوقی دولت اسرائیل را به بازخواست از الداد و ابطال مصونیت سیاسی او مجاب کند.

به اعتقاد ویلنای، تمامی کسانی که علیه "طرح جداسازی غزه" رأی می دهند، عاملان اصلی ایجاد و گسترش شکاف و دودستگی میان ملت اسرائیل محسوب می شوند. ضمن آنکه زمان تعلیق طرح جداسازی غزه به سر آمده و مخالفان، با چنین اظهاراتی که توهماتی بیش نیستند، تنها قصد پیشبرد منافع شخصی خود را دارند.

وی پس از تصویب طرح تخلیه تمامی شهرک نشینهای یهودی از "گوش قطیف"، اظهار داشت: 12 سال از عمرم را صرف خدمتگزاری در نوارغزه کردم و در طول این مدت، حضور خود و نیروهای اسرائیلی در این منطقه را کاملاً موقتی می دانستم. او با "بسیار دشوار" تلقی کردن تخلیهمناطق مذکور، روز اجرای طرح تخلیه را روزی تاریخی برای ملت اسرائیل قلمداد کرد و اظهار داشت: جامعه اسرائیل قدم در راه درستی خواهد نهاد. وی این امر را جزء لاینفک سیاستهای کلی اسرائیل برای جدا شدن از فلسطین و حفظ ماهیت یهودی و جنبه های دموکراتیک در اسرائیل می داند و آن را حرکتی وابسته و توأمان تلقی می کند.

مهمترین دلایل ویلنای برای حمایت از طرح عقب نشینی دو عامل مهم بود. نخست: جلوگیری از ایجاد و گسترش تفرقه در میان ملت اسرائیل و دوم: حفظ جان سربازان ارتش اسرائیل که به اعتقاد او برای تحقق این امر، تخلیه مناطق یادشده به جای چهار مرحله باید در یک مرحله به انجام می رسید.

با این حال ویلنای پس از اجرای طرح تخلیه اظهار داشت از این پس هیچ توجیهی مبنی بر تجاوز در نوارغزه برای خرابکاران باقی نخواهد ماند.

2 ـ دیوارحائل:

تشابه عقاید "ویلنای" به سایر افرادی که در زمینه "دیوارحائل" ابراز عقیده کرده اند را باید در یک اصل کلی خلاصه کرد و آن جلوگیری از ایجاد و افزایش حساسیتها نسبت به کاربرد دیوارحائل به عنوان مرز سیاسی جدید" است. بنابر اصول فوق، ویلنای نیز چون دیگران معتقد است که دیوارحائل از نوع مرزهای سیاسی نبوده و تنها مانعی برای ورود مخفیانه افراد به اسرائیل خواهد بود. وی با "امنیتی" تلقی کردن این نوع مرزها، "کاهش 80 درصد میزان عملیات تروریستی را نتیجه مطلوب استعمال آنها می داند و اذعان می دارد که "عملیات تروریستی درمان سریعی" ندارند.

ویلنای استفاده از این نوع مرزها را نوعی اقدام احتیاطی تلقی کرده و آن را پیام آور صلح می داند. او مدعی است که برپایی دیوارحائل مستلزم وجوددوستانی در طرف دیگر آن است. او تشکیل دولتی دموکراتیک و یهودی را در گرو وجود دیوارحائل برطبق طرح "خط سبز" (greenline) می داند.

3 ـ عملیات استشهادی:

ماتان ویلنای با تروریستی نامیدن عملیات استشهادی معتقد است که با "تروریسم" باید به نحوی بسیار جدی مقابله کرد که این برخورد شامل رهبران فعالیتهای تروریستی و حامیان این نوع اعمال هم می شود. وی تمامی مسئولان ذی ربط و حاکم که از قدرت کافی برای مقابله با "تروریسم" برخوردارند را به کوتاهی در این زمینه محکوم می کند. بنابر اعتقاد ویلنای، "تروریسم" مشکلی را حل نمی کند و زمانی حامیان تروریسم از خطر ترور خواهند هراسید که این اقدام علیه آنها صورت پذیرد. او اقدامات متقابل در برابر اعمال تروریستی تا انزوای کامل گروههای تروریستی را لازم می داند.

4 ـ مذاکرات:

به ادعای ویلنای "روند صلح و مذاکرات سازش" دچار نوعی رکود عمیق شده است. وی بروز این وضعیت را ناشی از عدم توانایی تشکیلات خودگردان فلسطین برای مواجهه با سازمانهای تروریستی و خلع سلاح آنها، منطبق بر تعهدات مندرج در "نقشه راه" می داند.

به اعتقاد وی، پیگیری و پیشبرد روند صلح و سازش، به ویژه مذاکره با تشکیلات خودگردان فلسطین باید ادامه یابد، و این عمل باید توأم با انزوای تمامی عناصر تروریستی افراطی و مبارزه بی امان با آنها از سوی رؤسای تشکیلات خودگردان است. به عقیده او، زمانی مذاکرات سازش صورت می پذیرند که رهبران این نوع تشکیلات، اهتمام ویژه ای به قلع و قمع تروریسم داشته باشند.

5 ـ بیت المقدس:

اعتقاد به چند اصل مهم از جمله، تعلق ارض موعود به ملت یهود و اعتقاد به "بیت المقدس" به عنوان یگانه پایتخت دولت اسرائیل که قابل تقسیم با هیچ دولت عرب و فلسطینی نیست، اعتقادات ویلنای را به عنوان یکی از افراد کارگزار دولت اسرائیل، تشکیل می دهد. وی با اهتمام به اصل دوم، حفظ حاکمیت اسرائیل بر این شهر را امری حتمی و لازم الاجرا می داند.

6 ـ تشکیلات خودگردان:

ماتان ویلنای پس از ناموفق شمردن اغلب فعالیتهای تشکیلات خودگردان و گروههای فلسطینی، بر این باور است که موفقیت تشکیلات مزبور، تنها در سایه ریشه کن کردن تروریسم به منظور برقراری شرایط مطلوب برای انجام مذاکرات و خلع سلاح نیروهای یادشده براساس طرح "نقشه راه" امکان پذیر خواهد بود. به اعتقاد ویلنای پس از انتخاب عباس و طرحهای اسرائیل به منظور جابه جایی 21 شهرک یهودی در نوارغزه و چهار شهرک از 120 شهرک در کرانه باختری، فرصتی بس مهم و تاریخی برای صلح فراهم آمد. زیرا به اعتقاد وی اقدامات یاسر عرفات (رهبر فقید تشکیلات خودگردان) موجب ایجاد وقفه در برنامه های اسرائیل شده بود.

7 ـ ایران:

دیدگاههای ویلنای در قبال برخی کشورهای خاورمیانه، نظیر ایران و سوریه تا حدود بسیاری بدبینانه و مغرضانه است. ویلنای ضمن دسته بندی سه گانه عمده ترین مشکلات و مسائلی که دولت اسرائیل با آنها روبه رو است، ایران را در اینتقسیم بندی گنجانده و مشکلات ناشی از آن را مانند معضلاتی قلمداد می کند که در نتیجه اقدامات رئیس جمهور سوریه (بشار اسد) و لبنان (امیل لحود) دامنگیر اسرائیل شده است.

وی سیاستهای ایران در دفاع از حزب الله، آوارگان فلسطینی و تشکیلات خودگردان را اقدامات پیشگیرانه در برابر حمله احتمالی آمریکا به ایران پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر دانسته و خاطرنشان می سازد که مشکل ایران نه تنها مختص اسرائیل نیست، بلکه مشکلی جهانی است که همه دولتهای جهان باید برای رفع آن با هم متحد شوند. ویلنای افزایش نگرانیهای اسرائیل نسبت به ایران را به دلیل ارتباط بسیار نزدیک گروههای جهادی، حزب ا... و تشکیلات خودگردان با ایران می داند.

8 ـ سوریه:

اسرائیل در برابر کشورهایی چون ایران و سوریه و گروههایی چون: حزب ا... لبنان و گروههای فلسطینی، سیاست تهدید را در پیش گرفته است و شارون این سیاست را در مجمع عمومی سازمان ملل نیز ابراز داشت. رایزنی با سران سایر کشورها برای ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت و پیگیری قطعنامه 1559 با هدف افزایش فشار بر سوریه و حزب الله نیز در این چارچوب قرار داد.

ویلنای حضور سوریه و ایران به مثابه حامیان و یاوران حزب ا... را همچون چتری می داند که تمامی اعمال خرابکاران و اخلالگران در خاک اسرائیل را پوشش می دهد.

ویلنای در تهدید سوریه به جنگ، اصطلاح pummele را به کار می برد که در معنای سخت ترین نوع حمله به سوریه تلقی می شود.

ویلنای با استناد به جنگ 33 روزه اسرائیل علیه حزب الله، اتخاذ چنین سیاستهایی را ناشی ازتوقف رویه های مسالمت آمیز دانسته و به صورت غیرمستقیم سوریه را به حمله نظامی تهدید می کرد.

مآخذ:

  1. بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، 30/4/1384، شماره 256 و 23/8/1385، شماره 317.
  2. www.Knesset.gov.il.
  3. www.jewish virtuallibrary.org/jsource/biography/vilnai.html.
  4. www.mfa.gov.li.
  5. www.stealthnow.com.