حمله هوایی اسرائیل به دفاتر ساف در تونس ـ 1985 ه . ش

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


به دنبال شکست طرح صلح مشترک اردنی ـ فلسطینی در انجام مذاکرات با آمریکا و عدم موفقیت آمریکا جهت متقاعد ساختن ساف در به رسمیت شناختن اسرائیل و پذیرش قطعنامه های 242 و 338 شورای امنیت، در تاریخ 1 اکتبر 1985 مصادف با 9 مهرماه 1364 جنگنده های اف ـ 16 رژیم اشغالگر قدس با همکاری آمریکا به بهانه تلافی از قتل سه اسرائیلی در بندر لار ناکای قبرس توسط سه کوماندوی فلسطینی، در فاصله 2500 کیلومتری از خاک اسرائیل چند مرکز فرماندهی ساف را در حومه پایتخت تونس بمباران کردند که بر اثر آن صدها کشته و مجروح جای گذاشت، این حمله از سوی کشورهای مختلف جهان محکوم شد به جز آمریکا که ضمن این که این حمله جنایتکارانه را محکوم نکرد آن را یک پاسخ به حقی در مقابل تروریست دانست. ژاپن و انگلیس از انجام این حمله ابراز تأسف کردند.

یاسر عرفات به منظور بررسی حمله اسرائیل به مقر ساف خواستار تشکیل اجلاس فوری کنفرانس سران عرب شد و طی مصاحبه ای با یک روزنامه فرانسوی تأکید کرد که حمله اسرائیل تغییری در استراتژی فلسطینیان که در یک شاخه زیتون و در دست دیگر اسلحه دارند، ایجاد نخواهد کرد. وی افزود این حمله وی را مجبور می سازد که توافق 11 فوریه را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد (این توافقپیشنهاد برگزاری یک گردهم آیی سه جانبه متشکل از اردن ـ فلسطین و اسرائیل تحت نظارت آمریکا را می کند). یاسرعرفات با متهم ساختن آمریکا به داشتن یک سیاست دو رو، اعلام کرد که هیچ ملاقاتی با ریچارد مورفی در حال حاضر امکان پذیر نیست.

شایان توجه است این حمله در زمانی اتفاق افتاد که تلاش وسیعی در جریان بود تا به عرفات و ساف که به خاطر موافقت با مذاکره با اسرائیل چهره انقلابی خود را از دست داده بودند پرستیژ جدیدی داده شود. سازمان و رهبری که اعتبار گذشته خود را در میان مسلمان منطقه و نیروهای مترقی خاورمیانه و جهان از دست داده و با کنار آمدن با مصر امضاءکننده قرارداد کمپ دیوید سابقه مبارزاتی خود را به شدت لکه دار کرده است.

این حمله در زمانی انجام گرفت که قرار بود برای نخستین بار در تاریخ مبارزات ملت فلسطین دو فلسطینی همراه یک هیأت اردنی به آمریکا بروند و با مقامات واشنگتن درباره مسأله فلسطین و به نمایندگی از سوی فلسطینیان به مذاکره بپردازند.

این حمله همچنین زمانی صورت گرفت که تلاشهای وسیعی در حال انجام بود تا این مذاکره به صورت پیروزی جناح عرفات در تحمیل خواسته اش یعنی دیدار با آمریکاییها مورد تبلیغ قرار گیرد. ملاقاتی که به مثابه مرحله دوم کمپ دیوید از سوی مسلمانان مبارز منطقه و جناحهای مخالف عرفات به شدت مورد انتقاد واقع شده بود.

موضع تونس در این ماجرا کشانیدن بحث به مجامع بین المللی بود و به جای اعلام لزوم هرگونه پاسخگویی متقابل ابراز امیدواری به سازمانهایی کرد که اساسا خود ایجادکننده اسرائیل بوده اند.

ماجرایی که هدف آن طرد فکر مقابله نظامی و تشویق سازش و راه حلهای سیاسی است. تجاوز رژیم صهیونیستی به قدری گستاخانه و برق آسا بود که حتی ملاحظات دوستانه را کنار گذاشته و علاوه برتونس به عنوان کشور مورد تجاوز، سیر محکومیتهای کشورهای عضو بازار مشترک اروپا به ویژه ایتالیا به عنوان رئیس بازار مشترک و میانجیگر و دوست اعراب و اسرائیل را به همراه داشت.

کراکسی ضمن ارسال پیام برای آمریکا توسط سفیر ایتالیا در واشنگتن و سفیر آمریکا در رم با نشان دادن اعتراض خود موفق به تغییر موضع آمریکا از حمایت تا بیطرفی در قضیه حمله اسرائیل به تونس گردید.

اقدام کراکسی و اظهارات او مبنی بر تروریست دانستن شیمون پرز نه تنها برای شیمون پرز بلکه برای احزاب مؤتلفه ایتالیا نیز غیرمترقبه و بحث انگیز بود. زیرا پرز در سفری که در آغاز سال نو مسیحی 1958 به ایتالیا داشت پیش بینی می شد فردی انعطاف پذیرتر از بگین در رابطه با مسأله فلسطین باشد و به همین دلیل استقبال گرمی از او به عمل آمد و پس از او وزیر خارجه وقت اسرائیل اسحاق شامیر از ایتالیا دیدن کرد و با کلیه مقامات سیاسی و مذهبی ملاقات و گفت وگو کرد و به دنبال همان مذاکرات سفرهای نخست وزیر و وزیر خارجه و وزیر دفاع ایتالیا به کشورهای اسرائیل، مصر، اردن و مذاکره با یاسرعرفات برای فیصله دادن به مسأله فلسطین و رساندن اسرائیل به اهداف دیرینه اش یعنی به رسمیت شناخته شدن موجودیت و ضمانت امنیت او در سازمان ملل توسط اعراب آغاز شد و ایتالیا در این زمینه تلاش خستگی ناپذیری انجام داده بود که با این اقدام اسرائیل همه چیز دگرگون گردید.

کراکسی اظهار داشت دولت اسرائیل خواستار حفظ وضعیت موجود است نه صلح زیرا این اقدام علاوه بر جنایتی دیگر توسط اسرائیل و تجاوز به حریم تونس، شکست سیاست خارجی ایتالیا به عنوان میانجیگر میان اعراب و اسرائیل در حل قضیه بنا به مذاکرات و ملاقاتهای انجام شده میان سران کشورهای ذینفع بوده و ایتالیا را بر سر دو راههتصمیم گیری به نفع اعراب یا اسرائیل واداشت. اما حقیقت امر را کراکسی خوب دریافت و آن این که اسرائیل خواستار وضع موجود است و تمایلی به عنوان یک دولت اشغالگر برای احقاق حقوق مردم فلسطین به هر مقدار و تحت هر شرایط را ندارد حتی اگر این سازمان و اعراب، حاضر به پذیرفتن هرگونه ذلت باشند.

به طور مثال در دسامبر سال 1984 در دیداری که کراکسی از مصر داشت به مبارک، شاه حسین اردنی و کشورهای عربی و یاسر عرفات قول حمایت از اهداف فلسطینی در مدت ریاست بازار مشترک را داده مشروط بر این که آنها نیز سعی در تشکیل یک کمیسیون صلح اردنی و فلسطینی نمایند، و از عرفات خواست تا به گونه ای عمل کند که در این کمیسیون فلسطینیان شناخته شده سازمان آزادی بخش فلسطین که مورد اعتراض آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی هستند شرکت نکنند تا او بتواند آمریکا و دیگر کشورهای عضو بازار مشترک را متقاعد سازد تا نقش فعالی در حل مسأله سیاسی خاورمیانه به ویژه فلسطین اشغالی به عهده بگیرند.

در 11 فوریه سال 1985 م. عرفات موافقت خود را نسبت به این پیشنهاد اعلام نمود و مذاکرات آغاز شد. (نک: توافقنامه 11 فوریه) رابطه های خصوصی و عمومی با مصر، رابطه های خصوصی و عمومی با مصر، اردن و عرفات شدت یافت و علی رغم مخالفتهای برخی از احزاب موتلفه، دیپلماسی ایتالیا به گونه ای موفقیت آمیز پیش می رفت اگرچه اختلافات میان اردن و فلسطینیان برای ترکیب هیأت مشترک صلح باعث کندی کار می گردید لیکن با مداخله مجدد ایتالیا شاه حسین متقاعد گردید علاوه بر حل این مشکل در سخنان خود در سازمان ملل که همزمان با [[تونس، حمله هوایی اسرائیل به مقر ساف در|حمله هوایی اسرائیل به مقر ساف در تونس]] بود مذاکرات مستقیم را آغاز کند حتی چنانچه در چهارچوب قطعنامه سازمان ملل مبنی بر"به رسمیت شناختن موجودیت و ضمانت امنیت اسرائیل" یعنی آنچه آمریکا و اسرائیل طالب آن بودند، باشند.

و از سویی ایتالیاییها اسرائیل را متقاعد کرده بودند که ضمن دسترسی به آنچه مدنظر آنها است یعنی عدم حضور نمایندگان ساف برای مذاکره و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل و ضمانت امنیت آن توسط اعراب اگرچه عملاً انجام شده است بتواند امتیاز فروش تولیدات کشاورزی خود به کشورهای اروپایی را با توجه به عضو بازار مشترک شدن اسپانیا در سال 1984 حفظ نمایند.

اگرچه این اقدام اسرائیل شدیدا محکوم شد و ایتالیا و اسرائیل را به گونه ای در مقابل یکدیگر واداشت که شیمون پرز گفت ایتالیا نسبت به محکوم کردن اسرائیل نامتعادل تر از مصر و مبارک عمل کرده است. و کراکسی جواب داد نمی توانست یک تجاوز تروریستی توسط اسرائیل را محکوم نکند و شیمون پرز به عنوان رئیس دولت مسئول این اقدام است.

اما ربوده شدن یک کشتی مسافربری ایتالیایی توسط چهار چریک فلسطینی وابسته به جبهه آزادی بخش فلسطین جناح محمدعباس (ابوالعباس) قضیه را عکس نمود. به گونه ای که هم از شدت تجاوز اسرائیلیها کاست و افکار را متوجه خود نمود و هم از مطلوبیت فلسطینیان. و عجیب این که کاملاً سعی شد نسبت به این اقدام اهمیت بیشتری داده شود به طوری که ریگان رئیس جمهور آمریکا گفت به دلیل این که شهروندان هشت کشور در کشتی هستند این کشورها همه در سرنوشت جان سرنشینان کشتی سهیم می باشند و سعی داشت قضیه را بین المللی نماید. از طرفی پرز گفت این عواقب حمایت ازتروریسم است و سپس اظهار داشت ایتالیا از این اقدام فلسطینیان اطلاع داشته است و سعی نمودند موضع قوی ایتالیا نسبت به اقدام اسرائیل را با این اقدام فلسطینیان درهم کوبند.

مأخذ:

  1. صفاتاج، مجید: دانشنامه فلسطین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، جلد چهارم، تهران 1383.