بیرون راندن فلسطینیان، تاریخچه

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


تاریخچه بیرون راندن اعراب از فلسطین به دوران حیات تئودورهرتزل نظریه پرداز صهیونیست مربوط می شود. او برای تأسیس کشوری مستقل و به دور از هر گونه دخالت اعراب، این راه را برگزید. سران صهیونیست به تبعیت از اندیشه او مقدمات بیرون راندن اعراب از فلسطین را فراهم کردند. آنها برای رسیدن به هدف نهایی خود که همان ایجاد کشور مستقل یهودی (مدینه یسرائیل) باشد به هر عمل خشونت آمیزی دست زدند و برای قبل از سال 1948 برای بیرون راندن اعراب از روشهایی نظیر ترور، تهدید و ارعاب مردم غیرنظامی استفاده کردند.

کار گذاشتن دینامیت در هتل سمیرامیس در بیت المقدس در تاریخ 22 ژوئیه 1946، سبب کشته شدن 20 تن گردید. قتل عام مردم دیریاسین در 5 ژانویه 1948 بدون هیچ انگیزه و دلیل نظامی و غیرنظامی به کشته شدن 300 تن (اعم از زن و مرد سالخورده و کودک) منجر گردید.

انفجار هتل کینگ دیوید در بیت المقدس در 15 مه 1948 که طی آن 91 تن کشته شدند نیز از، چشمگیرترین و وحشیانه ترین اقدامات صهیونیستها پیش از پایان دوره قیمومیت انگلیس به شمار می رود. در بین اقدامات یاد شده، کشتار دسته جمعی مردم دیر یاسین ابعاد وحشتناک تری داشته و با جرأت می توان گفت که عامل اصلی بیرون رفتن اعراب از فلسطینبوده است.

"ژاک دوری ینه" نماینده اصلی صلیب سرخ بین المللی درباره قتل عام دیریاسین چنین گفت: "این عمل، انعکاس عظیمی داشت. تمام مطبوعات از یهودی و عرب، شدیدا این رفتار غیرانسانی را محکوم کردند و همه بر امکان تکرار این عمل و در نتیجه، بر لزوم هوشیاری مردم عرب تأکید داشتند."از این رو وحشت سراسر وجود مردم عرب را فرا گرفت و هراسی به آنها دست داد که مهاجرت از فلسطین را بر اسکان در آن ترجیح دادند. بنابراین بیرون راندن مردم فلسطین از این زمان شروع شد و تقریبا همگانی گردید.

پیش از سال 1948 صهیونیستها به صورتی غیرعلنی به اجرای سیاست بیرون راندن اعراب دست زدند. و در واقع هدفشان این بود که شرایط را به گونه ای فراهم سازند که مسلمانان با رضایت خود، خاک فلسطین را ترک کنند. جنگ روانی یکی از روشهایی بود که علاوه بر ارعاب و تهدید، مورد استفاده صهیونیستها قرار گرفت تا به وسیله آن بتوانند شماری از مسلمانان را به ترک فلسطین مجبور کنند.

Arthur Koestler"آرتورکستلر" روزنامه نگار یهودی گفته است: "هاگاناه از جنگ روانی به عنوان مقدمه ای برای راه اندازی جنگ نظامی استفاده می کند و به وسیله بلندگوهایش مردم را از آثار جنگ ترسانده و آنها را به بیرون رفتن از شهر تشویق می کند."

سران صهیونیست گاهی به تهدید ظاهری اکتفا کرده و برخی اوقات نیز دست به اقدام عملی می زدند. از جمله می توان به موارد زیر استناد کرد:

در تاریخ 19/12/1947 نیروهای "هاگاناه" به روستای "خصاص" واقع در شمال فلسطین حملهکردند و ده تن از ساکنان آن را به قتل رساندند. در تاریخ 7/1/1948 گروه تروریستی ارگون به وسیله انفجار چند نارنجک هیجده عرب را کشته و 41 تن را زخمی کردند. در 16 ژانویه همان سال صهیونیستها که لباس انگلیسیها را به تن داشتند به بهانه جستجو، وارد انباری نزدیک ساختمان مغربی در خیابان صلاح الدین شده، بمبی را درآنجا کار گذاشتند و ساختمان و آنچه را که در اطراف آن بود، منهدم کردند. این اقدام جنایت آمیز در شهر حیفا صورت گرفت که طی آن 31 مرد و زن کشته شدند و بیش از دو برابر این تعداد زخمی گردیدند.

در 28/1/1948 صهیونیستها یک بشکه حاوی مواد منفجره را از قسمت بالای محله الهادار به سوی خیابان عباس عربی که در پایین آن قرار داشت غلتاندند که در اثر این کار همه خانه های واقع در مسیر ویران شد و 20 تن کشته و حدود 50 تن زخمی شدند. در تاریخ 14/2/1948 افراد هاگاناه به روستای سعسع واقع در الجلیل هجوم بردند و 11 تن از اعراب را کشتند. در تاریخ 20/2/1948 گروه "اشترن" یک اتومبیل سربازان انگلیسی را ربوده، مقدار زیادی ماده منفجره در آن جاسازی کرد و اتومبیل را در مقابل (ساختمان صلح) در بیت المقدس قرار داد که در اثر انفجار آن 14 تن از اعراب به قتل رسیده و 26 تن دیگر مجروح شدند. در تاریخ 13/3/1948 افراد هاگاناه به روستای حسینیه در الجلیل هجوم برده، خانه های آن را ویران کردند و بیش از 30 تن از اعراب را به قتل رساندند.

همچنین در تاریخ 31/3/1948 یک مین را در زیر قطاری که به سوی جنوب و به سمت حیفا می رفت کار گذاشتند که پس از انفجار مین، 40 تن ازاعراب کشته شدند و تعداد زیادی نیز مجروح گشتند. در تاریخ 9/4/1948 صهیونیستها به روستای دیریاسین نفوذ کرده و روز بعد به روستای ناصرالدین از توابع شهرستان طبرّیه حمله کردند، آن را به آتش کشیدند و تقریبا بیشتر سکنه آن را به قتل رساندند و بقیه را نیز ضمن حمله به شهر طبریه، بیرون راندند همان روز نیز به روستای تالونیا که بین قسطل و بیت المقدس قرار داشت حمله کرده و 12 تن از اعراب را به قتل رساندند.

در تاریخ 16/4/1948 نیز به روستای ساریس در راه بیت المقدس یورش برده و اکثر خانه ها را ویران کرده و ساکنان آن را مجبور به فرار گرداندند.

در تاریخ 19/4/1948 شهر طبریه توسط صهیونیستها اشغال گردید و سربازان انگلیسی صرفا برای خروج اهالی آن از شهر کمک می کردند. تعداد اعراب غیرنظامی که از خانه هایشان بیرون رانده شدند، بین 175 تا 200 هزار زن و مرد و کودک بود. همه این اقدامات نیروهای صهیونیستی تا تاریخ 15/5/1948 پیش از تأسیس دولت اسرائیل انجام شد. بعد از پایان دوران قیمومیت انگلستان بر فلسطین در تاریخ 15/5/1948، عصر همان روز استقلال حکومت اسرائیل توسط مجریان این کار اعلام گردید. اعضای شورای ملی به نمایندگی از طرف مردم یهود فلسطین و جنبش صهیونیسم اعلام کردند که به استناد حق طبیعی و تاریخی مردم یهود و نیز قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، استقرار حکومت یهودی (مدینه اسرائیل) را اعلام می کنیم.

متعاقب اعلام استقلال دولت یهودی با اندیشه بیرون راندن اعراب داخل فلسطین مجددا مطرح گردید. در واقع سران صهیونیسم، دسترسی به یکسرزمین واحد متشکل از اکثریت یهود را در سایه کوچ دسته جمعی و بیرون راندن اعراب دنبال کردند. پرل کاتسنلسون نظریه پرداز حزب صهیونیستی مابای در این باره گفت: "من از تاوان مربوط به مسأله کوچاندن ساکنان عرب کاملاً خشنودم. همسایه دور، بهتر از دشمن نزدیک است. عمل کوچاندن بهترین راه حل است. من ایمان داشته و دارم که سرنوشت عربها انتقال به سوریه و عراق است."

افرادی مانند بن گوریون نیز معتقد بودند که "با پای بندی مفرط به عدالت و اخلاق نمی شود با کوچاندن اعراب مخالفت کرد. زیرا عمل کوچاندن، هم برای کوچ داده شده ها منافع مادی کافی به همراه دارد و هم برای ما حداکثر امنیت ملی را فراهم می سازد."

لذا از همین زمان به اجرای سیاست بیرون راندن اعراب از فلسطین دست زدند.

از نظر سران صهیونیست، همه راهها برای حل مشکل جمعیتی اعراب، یا از کوچاندن اعراب چه کوچ داوطلبانه و چه کوچ اجباری شروع می شود و یا همه راهها به بیرون راندن اعراب ختم می گردد. صهیونیستها در بعد مادی و فکری این قضیه سرمایه گذاری عظیمی کرده اند تا بتوانند عملیات بیرون راندن اعراب را به طور کامل و همه جانبه به انجام رسانند. صهیونیستها برای تحقق عملیات کوچاندن از همان روشهای قبل از تأسیس حکومت اسرائیل از قبیل ترور و ارعاب عربهای فلسطین، بعد از تأسیس اسرائیل نیز استفاده کردند. در مناطقی که ترور اثر اجرایی را از دست داده بود، سربازان اسرائیلی عملاً اقدام به بیرون راندن مردم می کردند.

بدین ترتیب، اخراج عربهای فلسطین در حیفا،اللد، رمله، طبریه، صفد، بیرالبع و چندین شهر و روستای دیگر، بعد از تشکیل حکومت اسرائیل صورت گرفت. در کنار این اقدامات، سربازان اسرائیلی از جنگ روانی برای تضعیف روحیه اعراب استفاده می کردند و در این زمینه به موفقیتهایی نیز دست یافتند. جورج کیرک (G. Kirk) در این مورد می گوید:

"جنگجویان یهودی در اینجا و آنجا و در جاهای دیگر از جنگ روانی به طرز ماهرانه برای تضعیف روحیه عربها استفاده نمودند. اثر این کار بر روی مردم غیرنظامی همان بود که انتظار داشتند. در مرحله بعدی نیروهای مسلح اسرائیلی فشار خود را بر روی اعراب غیرنظامی، به تهدید محدود نکردند بلکه آنان را به زور به بیرون راندند."

در این بین، گروهی پیدایش حکومت یهودی در فلسطین را معلول تصادف می دانستند در صورتی که تصادف در این امر کمتر به چشم می خورد و در واقع اعمال و رفتار صهیونیستها نشانگر تعهد آنان در این کار است. آی، اف، استون (I.F.Stone) در این باره می گوید: "تروریسم یهودی نه فقط به وسیله سازمان اِرگون که قتل عام وحشیانه دیریاسین را مرتکب شد، بلکه در شکل ملایم تر، به وسیله سازمان "هاگاناه" مردم عرب را برای ترک سرزمینهایی که یهودیان به دلیل اهمیت استراتژیکی و یا از نظر آماری خواستارش بودند، تشویق می کردند. اینان تا سر حد امکان می خواستند که اسرائیل را از وجود اعراب پاک کنند. سپهبدای. ال. ام برنز (E.L.M. Burnse) ، رئیس سازمان نظارت بر آتش بس جنگ سازمان ملل در فلسطین می گوید "اسرائیلیها فهرستی از مناطق عرب نشین که مورد نیازشان بود تهیه کرده بودند."

جان، اچ دیویس(John H.Davis) نیز که مدت 5 سال کمیسر عالی سازمان کمک به آوارگان فلسطین در خاور نزدیک بود تأکید کرده است که "حدود اقدامات بیرحمانه اسرائیلیها به عنوان بخشی از نقشه های عمدی شان برای آواره کردن عربها به طور کامل شناخته نشده است."

وی درباره مفهوم صهیونیستی حکومت یهودی توضیح بیشتری می دهد و تأکید می کند که آنها برای رسیدن به این هدف، از جنگ روانی گرفته تا اخراج بی رحمانه توأم با زور استفاده می کنند. از مجموع گفتار شخصیتهای اظهار کننده در این امر بر می آید که جنگ روانی، نقش بسیار مهمی در بیرون راندن اعراب از سرزمینشان داشته است.

در سال 1948، در نتیجه اقدامات وحشیانه صهیونیستها و ایجاد جوّ ترور، وحشت، خشونت و اخراج تقریبا یک میلیون فلسطینی اعم از آنها که شخصا منازل خود را ترک کرده و یا آنهایی که مجبور به ترک دیار خود شدند، به دنبال پناهگاهی برای خود، در فلسطین و سایر کشورهای عرب آواره شدند. آن عده از اعراب که با میل و اراده سرزمین خود را ترک کردند جزو تجار و ثروتمندانی بودند که در کشورهای مجاور به کار تجارت مشغول بودند و نزد اقوام و آشنایان خود در این کشورها اقامت گزیدند. از آنجایی که خانه های این افراد بین خانه های سایر عربها و یهودیها قرار داشت، صهیونیستها به هنگام شدت یافتن درگیری با مسلمانان، از خانه های خالی این افراد استفاده می کردند که این عامل، سربازان صهیونیست را در موقعیت برتری نسبت به اعراب قرار می داد.

بعد از بالا گرفتن روند اخراج اعراب، تعدادی ازکارشناسان سازمان ملل، در جهت بازگرداندن آوارگان فلسطینی تلاشهایی نمودند. از آن جمله "کنت برنادوت" میانجی سازمان ملل، از تمام نیروهای خود برای بازگرداندن آوارگان فلسطین استفاده کرد. وی به مجمع عمومی سازمان ملل توصیه کرد که حق آوارگان فلسطینی برای بازگشت به وطنشان، یعنی همان قسمت از خاک فلسطین که به وسیله یهودیان اداره می شود، باید در کوتاه ترین مدت به وسیله سازمان ملل تثبیت شود. اما اسرائیل به مخالفت برخاست. (نک: برنادرت، طرح)

به دنبال توصیه کنت برنادوت، مجمع عمومی توصیه او را قبول کرد و در پاراگراف 11 قطعنامه شماره 194 (III)مورخه 11 دسامبر 1948 این طور بیان کرد:

"به آوارگانی که قصد بازگشت به وطن خویش و (از سرگرفتن) زندگی مسالمت آمیز در کنار همسایگانشان را دارند باید در اسرع وقت برای انجام این کار اجازه داده شود و برای آنهایی که بازگشت به وطن را ترجیح نمی دهند باید خسارت اموال مفقود شده و یا صدمه دیده آنها طبق اصول حقوق بین الملل و یا اصل انصاف و عدالت به وسیله دولت یا مراجع مسئول پرداخت گردد."

در همین قطعنامه به کمیسیون آشتی سازمان ملل دستور داده شد که امر بازگشت به وطن، استقرار دوباره و توان بخشی اجتماعی و اقتصادی آوارگان... را تسهیل نماید. اما اسرائیل چون دفعات گذشته از اجرای این عمل سرباز زد و تسلیم قطعنامه سازمان ملل نشد. به دنبال آن، کمیسیون آشتی در سومین گزارش خود اعلام کرد که نتوانسته است موافقت اسرائیل را برای اعاده حقوق پناهندگان فلسطینیجلب نماید. در واقع اسرائیل از همان ابتدا به هیچیک از قطعنامه های سازمان ملل توجهی نمی کرد. اما در یک مورد در اثر فشار آمریکا، حاضر شد که تعداد کمی از آوارگان را بپذیرد.

دولت آمریکا در ماه مه 1949 طی یادداشتی صریحا از اسرائیل خواسته بود که نسبت به مسأله آوارگان فلسطینی، مرزها و بین المللی کردن بیت المقدس، امتیازات محسوسی بدهد و اخطار کرد که دولت ایالات متحده در صورت عدم اجرای آن، در مورد رابطه اش با اسرائیل تجدید نظر خواهد کرد. در یادداشت خاطرنشان شده بود که ادامه سیاست اسرائیل،برای صلح خطرناک است و حاکی از عدم توجه به قطعنامه های سازمان ملل مورخه 29 دسامبر 1947 و 11 دسامبر 1948 می باشد.

به دنبال فشاری که از سوی آمریکا اعمال شد، اسرائیل به کمیسیون آشتی پیشنهاد کرد حاضر است 000/100 تن از آوارگان را به طور مشروط بپذیرد.

یکی از شرایطی که اسرائیل مشخص کرده بود این بود که اسرائیل حق دارد آوارگان را در محلهای مخصوصی اسکان دهد تا اطمینان حاصل کند که استقرار آنها با برنامه پیشرفت اقتصادی این کشور منافات نداشته باشد. بدیهی است که این نوع اجازه بازگشت به آوارگان، نمی توانست محتوای قطعنامه را در برداشته باشد به همین جهت کمیسیون آشتی اعلام کرد که پیشنهاد اسرائیل را رضایت بخش نمی داند.

از سال 1948 به بعد، مجمع عمومی هر سال در قطعنامه خود به طور مؤکد از اسرائیل خواسته که به آوارگان فلسطینی اجازه بازگشت به خانه هایشان را بدهد، اما اسرائیل به این قطعنامه و امثال آن توجهینمی کند.

صهیونیستها برای نیل به هدف خود (ریشه کن نمودن فلسطینیان) علاوه بر بیرون راندن اعراب، دو عمل دیگر نیز انجام دادند.

1 ـ از تمام نیروهای خود برای انتقال یهودیان از سراسر جهان به فلسطین استفاده کرد. در سال 1950 قانون بازگشت یهودیان را تصویب کرد و به مورد اجرا گذارد و بدین وسیله اعلام کرد به تمام یهودیان در هر نقطه جهان که مایل به اسکان در فلسطین باشند، تابعیت بالقوه اسرائیلی داده می شود متعاقب تصویب این قانون بیش از 8/1 میلیون تن یهودی به اسرائیل مهاجرت کرده و مُهر مالکیت خویش را بر خانه و زمین آوارگان فلسطینی زدند.

2 ـ برنامه کار صهیونیستها در رابطه با روستاهای عربی چنین بود که بعد از بیرون راندن اهالی، اقدام به ویران نمودن روستاها می کردند تا بدین وسیله از بازگشت ساکنان آنها جلوگیری کنند. طبق این روش، تا سال 1953 تعداد 161 روستای عربی توسط نیروهای مزدور صهیونیستی به طور کامل منهدم شده بود. تعداد بسیاری از این روستاها حتی پس از صدور قطعنامه سازمان ملل مورخ 11 دسامبر 1948 که از اسرائیل خواسته بود تا به آوارگان فلسطینی اجازه بازگشت به خانه های شان را بدهد ویران گشته بود.

صبری جریس(Sabri Jeries) از حقوق دانان و اعراب تبعه اسرائیل در سال 1966 در این باره در کتاب اعراب اسرائیل می نویسد: بیش از 15 روستای عربی توسط اسرائیلیها پس از آواره کردن ساکنان آنها، معدوم شد.

در مرحله بعدی وقتی اسرائیل دید افکارجهانیان متوجه مسأله آوارگان فلسطین شده، دستگاه تبلیغاتی اش در منحرف گرداندن افکار جهانیان از علت اصلی، کوشش نمود. به همین جهت هیچ گونه مسئولیتی را در قبال کارهای انجام شده نپذیرفت و برعکس، مسئولیت را متوجه خود آوارگان فلسطینی، انگلیس و کشورهای عربی نمود. اسرائیلیها گفتند که مردم فلسطین بر اثر توصیه های کشورهای عرب، خانه های خود را ترک کردند.

یک روزنامه نگار انگلیسی به نام "ارسکین بی چایلدرز" Erskine B. Childers بی اساس بودن ادعای صهیونیستها را اثبات کرد. وی به عنوان میهمان وزارت خارجه اسرائیل در آنجا اقامت کرد، و با تحقیقاتی که به عمل آورد ثابت کرد که هیچ مدرکی دال بر توصیه و بیانیه از سوی کشورهای عربی خطاب به مردم فلسطین مبنی بر ترک خانه و کاشانه شان وجود ندارد. وی همچنین تمام واحدهای آمریکایی و انگلیسی ناظر بر دستگاه تبلیغاتی که خاورمیانه را در تمام سال 1948 مورد بررسی قرار داد و نتیجه تحقیقات و بررسیهای خود را تحت عنوان "خروجی دیگر" (برگرفته از تورات در مقابل خروج یهودیان از مصر) چنین اعلام کرد:

"کوچکترین فرمان، درخواست یا پیشنهادی به مردم فلسطین درباره تخلیه سرزمین و کشورشان از طرف هیچ فرستنده رادیوی عربی از داخل یا خارج فلسطین در سال 1948 به دست نیامده است. در مقابل، یادداشتهای مکررّی از درخواستها و حتی امر صریح کشورهای عرب موجود است که فلسطینیان را به ماندن در وطن تشویق می کنند."

اعلامیه هایی نیز توسط رهبران عرب و سازمانها و ارگانهای عربی خطاب به مردم فلسطینصادر شده بود که برای نمونه به برخی از این فرامین اشاره می شود:

1 ـ کمیته ملّی در حیفا اعلامیه ای خطاب به اعراب صادر کرد که طی آن از هر زن و مرد عرب خواسته شده بود که در محل کار و شهر خود باقی مانده و مقاومت نمایند و تسلیم شایعات دروغ و بی اساس نشوند.

2 ـ در اعلامیه دیگری آمده که در خانه های خود باقی بمانید، آنها را خالی نکنید و به تهدیدات دشمن توجهی ننمایید.

3 ـ مهم ترین دستور از طرف هیأت عالی عربی فلسطین صادر شد که خروج هر کس حتی اطفال را منع کرده بودند.

اعلامیه ای در تاریخ 3/3/1948 صادر شده که قسمتی از متن آن چنین بود: "مهاجرت اطفال و دیگران از فلسطین به دمشق و بیروت، مخالف مصلحت است. " هیأت عالی عربی فلسطین از کشورهای عربی خواسته بود که به هیچ یک از فلسطینیانی که قادر به حمل سلاح باشد اجازه ورود به کشورشان را ندهند مگر به دانشجویان و بیماران.

کلیه این دستورات در روزنامه های عربی درج شده و رادیو "هاگاناه" نیز آنها را تأیید کرده است بدون این که به دستوری که مخالف آنها باشد اشاره شده باشد نه در خارج و نه در داخل فلسطین. علاوه بر این دستورات که از طریق اعلامیه به مردم داده شده، از طریق ایستگاه رادیویی ارتش نجات بخش از دمشق مورخ 4/4/1948 اعلام شد که هدف صهیونیستها از این کارها، ترساندن اعراب غیرنظامی است.

آنها با پخش کردن این مسایل از رادیوها و بلندگوهایشان می خواهند ایجاد رعب و وحشتنمایند تا زنان و کودکان شهرها و روستاها را تخلیه کنند.

همچنین این ایستگاه رادیویی در تاریخ 24 آوریل 1948 خبر ذیل را پخش کرد:

بعضی از مزدوران یهودی اقدام به پخش شایعات و اخبار یأس آوری کرده اند تا از این طریق آشوب و ترس در بین ساکنان عرب غیرنظامی ایجاد کنند. بعضی از مردم ترسو نیز اقدام به ترک منازل و شهرها و روستاهای خود کرده اند که البته این مزدوران یهودی و ترسوهای فاسد، در آینده مجازات خواهند شد.

برای تأیید خبر24 آوریل 1948 که از ایستگاه رادیویی ارتش نجات بخش پخش شد، به موارد زیر اشاره می شود.

1 ـ در تاریخ 21/4/1948 سربازان بریتانیایی از شهر حیفا به سوی بندر آن عقب نشینی کردند. مناخیم بگین در کتابش به نام "انقلاب" به آنچه که آرتور کستلر روزنامه نگار یهودی پس از یک ماه اقامت در شهر اظهار داشته بود، اشاره می کند:

"هاگاناه" از جنگ روانی به عنوان مقدمه ای برای راه انداختن جنگ نظامی استفاده می کند و توسط بلندگوهای خود، اعراب را از آثار جنگ می ترساند. و آنها را به بیرون بردن زنان و کودکان از شهر تشویق می کند. و همچنین به آنها کمک می کند تا از منطقه یهودی نشین، به هر کشور عربی که دوست داشته باشند بروند و در پایان، به کسانی که به این درخواستها گوش نمی کنند، هشدار می دهد.

2 ـ گروه اِرگون از سمت تل آویو در یافا به محله المنشیه حمله کردند (تاریخ 28 آوریل 1948) و همزمان با آن، هجوم هاگاناه به محله های جنوبی نیزشدت یافت.

ساکنان این منطقه آنچه را که بر سر حیفا و دیگر شهرها آمده بود از رادیو هاگاناه شنیدند. بگین رهبر گروه اِرگون که بعدا نخست وزیر شد گفت: اعراب از خانه هایشان به سوی بندر فرار می کردند در حالی که فریاد می زدند: دیریاسین!

3 ـ یک روزنامه نگار یهودی که شاهد پایان دوران تحت الحمایگی و اعلام دولت اسرائیل بوده است در یادداشتهای خود چنین می نویسد: روز 15/5/1948 بلندگوها، با زبان عربی ساکنان عادی منطقه را به لزوم خروج از شهر و رفتن به سوی اریحا ترغیب می کردند و می گفتند: "به زنان و کودکان خود رحم کنید و از این معرکه خونین بیرون بروید. از افراد مسلح خواسته می شود که یا تسلیم شوند و یا به سوی اریحا فرار کنند که اگر بمانند، مصیبت و جنگ را به جان خود خریده اید."

اینها مواردی است که ادعای صهیونیستها را رد کرده و برعکس، علیه خود آنها گواهی می دهد. این موارد یا توسط روزنامه نگاران ثبت و ضبط شده و یا از طریق بلندگوها و رادیوهای صهیونیستی پخش شده است. بدین ترتیب کذب ادعای آنها قابل اثبات است. مسأله دیگر این است که در واقع قتل عام وحشیانه مردم دیر یاسین، چند هفته قبل از بروز هر گونه جنگ بین کشورهای عرب و اسرائیل به عنوان اولین اعمال جنایت آمیز از سوی صهیونیستها مقدمات آوارگی را فراهم ساخت.

طبق آمار داده شده، قبل از آغاز جنگ اعراب و اسرائیل در 5 مه 1948 تعداد آوارگان فلسطینی به 000/300 تن رسیده بود. آنتونی ناتینگ (Anthony Nutting) در مورد علت بروز جنگ بین اعراب واسرائیل بیان کرده است که "اگر بگوییم آوارگان سبب بروز اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل بوده اند نه نتیجه آن به حقیقت نزدیکتر است".

با یک بررسی به این نتیجه می رسیم که سرسختی اسرائیل و اجازه ندادن آن به آوارگان فلسطینی برای بازگشت به خانه و کاشانه شان نشانگر این واقعیت است که تنها دلیل آوارگی اعراب، خود صهیونیستهای اشغالگر بودند وگرنه نشان دادن این همه سرسختی کاملاً بی مورد است.

در تاریخ 11 و 12 ژوئیه 1948 سربازان اسرائیلی به شهرهای اللد و رمله حمله کردند در حالی که هیچ سرباز عرب اعم از اردنی، عراقی، مصری در آن شهرها نبودند و اسرائیلیها به سهولت توانستند آنها را اشغال کنند.

اظهارات اسحاق رابین نخست وزیر مقتول اسرائیل که فرمانده تیپ هاریل بود در باره عملیات منجر به اشغال و تصرف شهرهای اللد و رمله در سال 1979 منتشر شد.

رابین می گوید: بن گوریون به ایگال آلون دستور بیرون راندن ساکنان اللد و رمله را که بیش از 50 هزار عرب بودند، صادر کرد. ایگال لون برای تحقق اهداف رابین از توسل به هر گونه زور و اجبار و بی رحمی دریغ نکرد. قساوت و سنگدلی فرماندهان به حدی بود که عده ای از سربازان از شرکت در این عملیات سرباز زدند رابین بنا به گفته خودش مجبور شده بود که دست به یک رشته تبلیغات بزند و هدف خود را از انجام این اعمال جنایت آمیز بیان کند تا سربازان اسرائیلی کمتر به ابعاد وحشیانه آن توجه کنند ابعاد جنایت به اندازه ای وسیع بود که حکومت اسرائیل با انتشار اظهارات رابین در مورد اللد و رمله موافقتنکرد. اما در تاریخ 23/10/1979 روزنامه نیویورک تایمز متن کامل اظهارات رابین را چاپ کرد.

"نیروهای مسلح اسرائیل در خلال جنگ 5 ژوئن 1967 تصمیم گرفتند اعراب را که از مناطقی که قرار بود مجددا به کشورشان ضمیمه شود، به ویژه از بیت المقدس و اطراف آن دور کنند و در جای دیگری اسکان دهند. برای رسیدن به این هدف، از بعضی روشها که در سال 1948 استفاده کرده و اثر مثبت داشته استفاده کردند. لذا در 6 ژوئن 1967 توسط بلندگوها اشغال شهر بیت المقدس را اعلام کردند و از ساکنان عرب آن خواستند تا هنگامی که راه باز است، شهر را به مقصد امان (اردن) ترک کنند و تأکید کردند که اگر از رفتن خودداری کنند، جانشان در معرض خطر قرار می گیرد. در سایر جاها مثل بیت لحم به مردم فرصت دادند که در مدت دو ساعت اماکن خود را تخلیه کنند و هشدار دادند که در غیر این صورت منازل آنها تخریب خواهد شد. برخی مردم به این تهدیدات کردند و عده ای دیگر توجهی ننموده و در شهر باقی ماندند."

حال این سؤل مطرح می شود که آیا صهیونیستها بدون ایجاد رعب و وحشت و بیرون راندن اعراب فلسطین باز هم می توانستند در ظرف 5 هفته به پیروزی دست یابند یا خیر؟

در پاسخ باید اظهار داشت که خیر.همان ملت شجاع و فداکاری که توانست دو سال در مقابل انگلستان بایستد و قد خم نکند، در مقابل اسرائیل هم می توانست مقاومت کند. منتهی ضعف کار را باید در عوامل دیگر جستجو کرد. عدم رهبری واحد، کمبود سلاح و تجهیزات، عدم آمادگی سربازان برای جنگیدن و عدم اعلام بسیج عمومی، از مواردی بودکه سبب بروز ضعفهای بزرگ در صفوف مسلمین گردید.

همچنین ترک کردن شهرها و روستاها و شهرکهای یهودی نشین از عوامل مهم شکست مسلمانان در مقابل صهیونیستهای متجاوز بود والاّ مسلمانان دلاور مردانی بودند که رشادت شان در جنگ بیت المقدس و یافا و حیفا حتی دشمنان را نیز به اعتراف واداشت و طبق اظهارات آنان، روستاییان فلسطینی علی رغم کمی اسلحه و عدم آموزش نظامی تا آوریل 1948 در هر جنگی بر اسرائیلیها پیروز شده بودند. البته همان طور که رهبران فلسطینی در مسلح کردن مردم غفلت ورزیدند، کشورهای عربی نیز در این مورد دچار غفلت گشته و به موقع به یاری ملت بی دفاع و مظلوم فلسطین نشتافتند.

در مقابل، صهیونیستهای غاصب برای توجیه اعمال زشت خود در تلاش بوده اند اعمال وحشیانه و جنایت آمیز خود را که منجر به بیرون راندن و آوارگی میلیونها فلسطینی بی دفاع از سرزمینشان گردیده، با تکیه بر مسأله آوارگی در سایر نقاط جهان، بپوشانند و تا حدی بار جنایت خود را کاهش دهند. در صورتی که این نوع آوارگی تقریبا منحصر به فرد بوده و در هیچ زمانی از تاریخ به این وسعت و به این انگیزه نسبت به هیچ کشوری صورت نگرفته است. آوارگی به این شکل و در نتیجه ظلم و تعدی، زور و اجبار، بی رحمی و قساوت از سوی اقلیتی بیگانه نسبت به اکثریت مردم یک سرزمین، برای تصاحب زمین، خانه، روستا و شهرهای آنان و به طور کلی برای از بین بردن موجودیت و هویت مردم آن صورت نگرفته است.

در سال 1971 در خلال جنگ هند و پاکستان12 میلیون آواره خاک بنگلادش را ترک کردند. ولی بعد از خاتمه جنگ،به سرزمینشان بازگشتند. در صورتی که در فلسطین وضعیت بسیار رقت آورست. ساکنان عرب و صاحبان اصلی سرزمین فلسطین به طور عمدی و برنامه ریزی شده از دیار خود اخراج گردیدند تا مهاجران یهودی از هر گوشه جهان به اسرائیل مهاجرت کنند و اطمینان پیدا کنند که کشور جدید اسرائیل تقریبا از وجود غیر یهودیها خالی است. سرجان گلاب "Sir John Glubb"منحصر به فرد بودن مسأله آوارگان در فلسطین را چنین بیان می کند:

"کاملاً واضح و ضروری به نظر می رسد که باید به شرایط منحصر به فرد کشمکش در فلسطین توجه شود ما در این قرن شاهد جنگهای فراوان بوده ایم که کشوری به کشورهای دیگر تجاوز می کند. ولی من فکر می کنم که در هیچ جنگی و در هیچ قرنی درگذشته، هدف از جنگ این نبوده که ملتی را از کشورش بیرون نمایند و به قومی کاملاً بیگانه اجازه دهند که سرزمینها، خانه ها، و شهرهایشان را اشغال کرده و در آنجا زندگی کنند. این خصوصیت ویژه به مسأله فلسطین جنبه نومید کننده ای می دهد که هیچ گونه شباهتی به هیچ جنگی در جهان کنونی نداشته و ندارد."

مآخذ:

  1. جریس، صبری: صهیونیسم در فلسطین ـ اعراب اسرائیل، منوچهر فکری ارشاد، انتشارات توس، 1350.
  2. کتان، هنری: فلسطین و حقوق بین الملل، غلامرضا فدایی عراقی، انتشارات امیرکبیر، 1368.
  3. العارف، عارف: النکبة، بیروت 1956.
  4. E.L.M. Bornes: Between Arab and Israeli, London, Harrap, 1969.
  5. Sir Johm Glubb: The Middle East Crisis, london Hodder and stoughton, 1967.
  6. Menahem Begin: The Revolt, London 1951.