آرنت، هانا (1975ـ 1906)
هانا آرنت (Hannah Arent) نویسندهآمریکایی و فیلسوف سیاسی است. وی در آلمان به دنیا آمد و درس خواند و پس از به قدرت رسیدن هیتلر به آمریکا رفت. در جوانی به صهیونیسم گرایش داشت و به بعضی سازمان های صهیونیستی جوانان در آلمان پیوست. او دبیرکل شاخه فرانسوی سازمان هجرت جوانان بود (از 1935 تا 1939). همچنین از دوستان صمیمی کورت بلومنفیلد به شمار می رفت که یکی از سردمداران صهیونیسم در آلمان بود. او حتیپس از پشت کردن به صهیونیسم از توجه به امور یهودیان غرب باز نایستاد. از 1936 تا 1967 استاد شیکاگو بود و پس از آن در انستیتو مطالعات اجتماعی نیویورک به کار مشغول شد.
تفکر آرنت، جنبه استبدادی و توسعه طلبی داشت و این از عناوین برخی کتاب هایش پیداست؛ کتاب هایی مانند اصول استبداد (1951)، خشونت (1970)، بحران جمهوریت (1973)، زندگی عقل (1978) و مباحثی درباره فلسفه سیاسی کانت (1982). او درباره انقلاب و بحران جوامع نوین نیز مطلب نوشته است. وی بیشتر به خوردگی عرصه های عمومی در جامعه توجه نشان می دهد و اعتقاد دارد که این پدیده، خوردگی آزادی و اندیشه را در پی خواهد آورد.
آرنت بر این باور است که آزادی (اختیار عمل) و اندیشه (گفت وگوی درونی میان ضمیر و درک معنا) متوقف است بر جدا نمودن زندگی سیاسی (عرصه های عموی) از زندگی اجتماعی و اقتصادی (عرصه های خصوصی). عرصه خصوصی، ضمن حفاظت از فرد در برابر عرصه های عمومی، فضای مورد نیاز وی برای اندیشیدن را در اختیارش می گذارد. او جامعه یونانی را با توجه به دموکراسی سوسیالیستی حاکم بر آن، وضعیتی ایده آل می دانست؛ زیرا فرد در آن می توانست از عرصه عمومی (سیاسی) دوری گزیند و در خلوت عرصه خصوصی خویش به اندیشیدن و برگزیدن روی آورد.
به اعتقاد آرنت در جامعه مدرن، عرصه های عمومی و خصوصی کاملاً به هم در آمیخته اند و به همین دلیل، انسان از داشتن عرصه خصوصی محروم گشته است و اندیشه و خرد به سطح سودپرستی مادی که تنها به بقای بیولوژیکی (تولید و مصرف) توجه نشان می دهد، تنزل داده شده اند. به بیان دیگر، جامعه مدرن دوگانگی ماده و روح را از میان برداشته است و به ـ اصطلاح ما ـ در چاه حلول گرایی بدون خدا افتاده است. همه اینها دست به دست هم می دهند تا گرایش به پراکندگی، خودمحوری، انزوا و ناهنجاری در جامعه گسترش یابد و اینها خود، استبداد را در پی می آورند.
این پدیده در تاریخ انسانیت کاملاً تازگی دارد و متفاوت با دیکتاتوری سنتی است؛ زیرا در عصر جدید، همه عرصه های عمومی و خصوصی زندگی زیر سلطه حکومت است در حالی که در گذشته، تنها عرصه های عمومی زیرنظر سلطان و حاکم بود. استبداد نوین، پدیده ای آشکار است که در همه جلوه های زندگی رخنه می کند، بی آن که مرکز مشخصی را برای حکومت قایل باشد. هرچه هست، دستگاه هایی همچون دستگاه های اطلاعاتی و تبلیغاتی است که همه جا حضور دارد و با شیوه های زیبا و پیشرفته تبلیغی، استبداد را با پوشش فریبنده آزادی گسترش می دهد. بدین ترتیب زندگی انسان کاملاً بی اهمیت و بی ارزش می شود.
آرنت، بحران جامعه مدرن را به بحران فروپاشی دین، سنت و حکومت در روم باستان تشبیه می کند. به اعتقاد او عملیات سکولاریزاسیون جامعه همان گونه که عرصه عمومی را به پیوستی برای عرصه اقتصادی تبدیل می کند، جامعه ای مصرفی پدید می آورد که کاری به سیاست ندارد و فرهنگ در آن، چیز بی ارزشی در خدمت نیازهای صنعتکالاسازی است.
انسان نیز در چنین جامعه ای در برابر دستیابی به امنیت پوشالی پراگماتیستی، از جست وجوی حقیقت و معنا دست می شوید. آرنت دانش را ویترینی بی طرف می داند که قدرت طلبی را پشت خود پنهان کرده است و در چنین وضعیتی، استبداد کار خود را با سلطه بر طبیعت آغاز می کند و با سلطه بر انسان ـ به نام مهندسی اجتماعی ـ به انجام می رساند. برای همین، آرنت خواهان نوعی آزادی متکی به مشارکت عمومی در سیاست بود که در برابر آزادی متکی به منافع شخصی است.
از مهم ترین آثار وی کتاب آیشمن در قدس؛ گزارشی درباره بی ارزشی شر (1963) است که سر و صدای بسیاری به پا کرد. او در این کتاب توضیح می دهد رهبران یهودی اروپایی در رودررویی با نازی ها هرگز مسؤولیت پذیر نبودند و خود قربانیان نیز تا اندازه ای مسؤول آن نسل کشی بودند؛ زیرا شمار آنها به میلیون ها نفر می رسید. آنها حتی با مقاومت مسالمت آمیز هم می توانستند ماشین جنگی نازیسم را از کار بیندازند.
آیشمن یک بروکرات عادی و بی ارزش است که مانند هر کارمندی، وظیفه اش را انجام می دهد و به عبارت دیگر، خود او محصول طبیعی عقلانیتی است که به استبداد می انجامد.
آرنت با امانت و دقت کامل، رویدادهای جلسه دادگاه را نقل می کند و برای مثال، متن سخنان مدعی العموم اسرائیلی را می آورد؛ وی درد و رنج های یهودیان در هر زمان و مکان را بیان می کند و وکیل آیشمن برخاسته، راز این قضیه را می پرسد و می گوید: آیا این قوم مشکل و نارسایی خاصی دارد؟ در این جاست که جلسه در اثر این پرسش در بهت و سرگردانی فرو می رود.
در این کتاب آمده است که رهبری صهیونیسم در مجارستان و دیگر کشورهای اروپایی با نازی ها همکاری نموده، قراردادی بستند که براساس آن، رادولف کاستنر (رهبر صهیونیست) ساکت کردن یهودیان و بازداشتن ایشان از مقاومت را تضمین می کند تا در برابر، نازی ها به شماری از یهودیان ـ که آیشمن آنها را مواد بیولوژیکی برتر می نامد ـ اجازه دهند که به فلسطین مهاجرت کنند. گرشوم شولیم این موضع گیری را بی رحمانه و بدخواهانه وصف می کند و آن را نشانه محبت به قوم یهود نمی داند. البته خانم آرنت در پاسخ به این اتهام تأکید می کند که آری! من هرگز به یک قوم ـ به طور کلی ـ عشق نمی ورزم؛ من تنها دوستانم را دوست دارم و یگانه عشقی که می شناسم عشق به افراد است.
روشن است که موضع آرنت در برابر صهیونیسم از آغاز دهه چهل رفته رفته دگرگون گشته، شکل ضد صهیونیستی به خود گرفته است. نوشتارهایش درباره صهیونیسم تا پیش از 1948 از تفسیری ترین پژوهش هاست؛ زیرا نشانه های اصلی صهیونیسم و تز برپایی حکومت صهیونیستی را مورد بحث قرار می دهد. در مقاله بازنگری در صهیونیسم توضیح می دهد که انزواجویی محبوب صهیونیستی به پذیرش کورکورانه ناسیونالیسم به معنای آلمانی اش باز می گردد؛ ناسیونالیسمی که قوم را جسمی انداوم وار و ازلی و محصول رشد جبری ویژگی های نهفته می داند.
این مفهوم ناسیونالیسم، ملت را نه یک نهاد و سازمان سیاسی که افرادی بیولوژیکی و فراانسانی می داند. وی توضیح می دهد که جنبش صهیونیسم به عنوان جنبشی ناسیونالیستی از همان آغاز، خود را به یکی از قدرت های بزرگ فروخت؛ زیرا شعار حکومت صهیونیستی در واقع بدین معنا بود که یهودیان، حکومت خود را به عنوان منطقه تحت نفوذ و با توهم قومیت، برپا می کنند. آرنت از اوهام صهیونیستی، همچون شعار "زمین بی ملت برای ملت بی زمین" برحذر می دارد.
او با بیانی که برای همه مردم ـ جز صهیونیست ها ـ روشن بود تأکید کرد که سرزمین اسرائیل (فلسطین) جایی در کره ماه نبوده است، بلکه ساکنانی داشته که تأسیس دولت صهیونیستی در آن به معنای بیرون راندن ایشان بوده است. او همچنین توضیح می دهد که تز انتقال عرب های فلسطینی از سال 1945 به شکل جدی در محافل صهیونیستی مورد بحث قرار می گرفته است. آرنت تا پایان عمر خود ضد صهیونیست باقی ماند.
مأخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.