قبرس، طرح اسکان یهودیان در
اولین فراخوان اسکان یهودیان در قبرس (Cyprus project) ، در سال 1878 بود. این زمانی است که جزیره قبرس اسما تابع دولت عثمانی بود و عملاً تحت سلطه بریتانیا قرار گرفته بود. روزنامه جویش کرونیکل در آن زمان مقاله ای چاپ کرد که در آن امتیازات قبرس را به عنوان مکان مناسبی برای اسکان یهودیان و نیز پایگاهی برای جلب حمایت بریتانیا از آنان شرح داد.
با اوج گیری درگیری های بریتانیا و حکومت عثمانی بر سر جزیره در سال 1895، صداهایی در بریتانیا بلند شد که خواستار ایجاد یک حکومت یهودی در قبرس بود. این حکومت می بایست تحت الحمایه انگلیس و حافظ منافع استعماری امپراتوری در دریای مدیترانه باشد. این دعوت با استقبال دیویس تریتش که از مبلغان صهیونیسم بود مواجه شد. وی تلاش کرد این ایده را در کنگره اولصهیونیسم (1897) و سپس در کنگره دوم (1898) مطرح کند. ولی هرتزل به خود به صورت اصولی از طرفداران اصلی طرح بود، او را نصیحت کرد که دست نگه دارد تا زمان مناسب برای آغاز مراحل عملی فرارسد.
هرتزل، تریتش را راهنمایی کرد که طرح را به انجمن یهودی عمران و آبادی پیشنهاد کند. ولی انجمن در دفاع از آن چندان هیجانی به خرج نداد. اما این وضع تریتش را از ادامه تلاش باز نداشت و وی بار دیگر این نظریه را در کنگره سوم صهیونیسم (1899) مطرح کرد و با مخالفت شدیدی روبه رو شد. مخالفان معتقد بودند که پرداختن به اسکان یهودیان در قبرس احتمالاً پروژه های وطن گزینی در فلسطین را با مانع مواجه می کند. هرتزل هم از بیم آن که جنبش دوستداران صهیون که بر وطن گزینی در فلسطین اصرار داشت تحریک شود، آشکارا از پروژه حمایت نکرد.
این مخالفت تریتش را واداشت که بر تلاش های شخصی خود اتکا کند. سپس در سال 1899 در برلین کمیته ای برای حمایت از این طرح تأسیس کرد که دیوید ولفسون و اوتو واربورگ از اعضای آن بودند. وی در همان سال برای بررسی شرایط قبرس به آن کشور سفر کرد و یادداشتی درباره طرح به کمیسر عالی انگلیس در قبرس داد. محور بحث وی در این یادداشت اولاً دستاوردهای سیاسی و اقتصادی بریتانیا در صورت حمایت از پروژه و ثانیا نقش مهاجران آینده یهودی در خدمت به منافع امپراتوری در منطقه شرق دریای مدیترانه بود.
در سال 1900، تریتش توانست با همکاری انجمن یهودی عمران و آبادی و صندوق اعتباری یهود برای آبادانی نزدیک به 250 نفر از یهودیان رومانیایی و روس را به قبرس کوچ دهد. اما اقامت آنان در آن جا طولانی نشد. طولی نکشید که موجی از خشم و پشیمانی در میانشان به راه افتاد. زیرا هم خودبا یکدیگر تجانس و مشابهتی نداشتند و هم می دیدند که نظام کار اجباری تریتش بدون کوچک ترین توجهی به انسان بودن یا سنت های دینی یا فرهنگی شان آنان را تقریبا به بردگی گرفته است. این بود که بازگشت به کشور خود را ترجیح دادند و از اقامت و اسکان در قبرس دست کشیدند.
شکست این عملیات برای تریتش طوفانی از جملات را در پی داشت. دشمنان او را متهم کردند که برای دستیابی به آرزوهای شخصی خود مهاجران را فریب داده و به یک ماجراجویی بررسی نشده دست زده است.
اما این ناکامی طرح را کاملاً از میان نبرد. در سال 1901، ایده وطن بخشی از یهودیان در قبرس بار دیگر مطرح شد. این بار طرح قضیه از جانب هرتزل بود. وی تلاش های تریتش را به دقت زیرنظر گرفته بود، ولی خود را با حمایت یا مخالفت آشکار با او درگیر مسأله نکرده بود. اما وقتی شایعاتی رواج یافت که نشان می داد بریتانیا قصد دارد قبرس را با برخی از مستعمرات آلمان در آفریقای شرقی مبادله کند، هرتزل فرصت را مناسب دید و به سرعت با دولت آلمان ارتباط برقرار کرد تا منافع ناشی از اسکان یهودیان در قبرس را تشریح کند. این منافع عبارت بود از: ایجاد پایگاهی برای توسعه استعماری آلمان در منطقه عربی، نزدیک کردن راه ارتباطی آلمان با مستعمرات آسیایی اش و آمادگی یهودیان برای شرکت در عملیات نظامی احتمالی و دفاع از منافع آلمان.
اما هرتزل فورا از این درخواست دست برداشت؛ زیرا فهمید که بریتانیا قبرس را ترک نخواهد کرد. پس مجبور شد بار دیگر دست به دامن دولت انگلیس شود. وی همواره می کوشید باب مذاکره با دولت امپراتوری را باز نگه دارد. نتیجه این تلاش ها نشست سال 1902 چمبرلین، وزیر وقت مستعمرات انگلیس با هرتزل بود. در این جلسه دربارهبرنامه ریزی های مربوط به اسکان یهودیان در قبرس یا عریش بحث شد. اما وزیر انگلیسی اظهار نگرانی کرد که مهاجرت و اسکان یهودی در قبرس ممکن است خشم و کینه ساکنان جزیره را، که اغلب مسیحیان ارتدوکس یونانی تبار هستند، برانگیزد. این وضع هم به نوبه خود می تواند دردسرهایی با یونان و روسیه ایجاد کند. زیرا یونان با ساکنان جزیره پیوندهای قومی و تاریخی دارد و کلیسای ارتدوکس روسیه هم مرجع معنوی آنان به شمار می رود.
به طور کلی اظهارات چمبرلین نشان می داد که دولت انگلیس نمی پذیرد یهودیان را به جای مسیحیانی بنشاند که ارتباطات مستحکمی با دنیای اروپاییان دارد. وی پیشنهاد کرد که اسکان یهودیان در "محل دیگری از متصرفات بریتانیا باشد که ساکنان مسیحی و سفیدپوست نداشته باشد". این دیدگاه آشکارا نژادپرستانه خالی از مفهوم نیست. وقتی یهودیان بی چیز اروپایی یک زائده جمعیتی را تشکیل می دهند که باید با کوچاندن به دور افکنده شود، این عملیات نباید به ضرر هیچ یک از طرف های جهان "مدرن" اروپایی تمام شود بلکه باید از میان ملت های "عقب مانده" دیگر یک گوسفند قربانی یافت که بتوان بحران های اروپا را بدان ملت صادر کرد.
با اینکه بریتانیا درخواست هرتزل را نپذیرفت، ارتباطات هرتزل با چمبرلین، تریتش را برانگیخت که طرح خود را پی گیری کند. بنابراین، در سال 1903 بار دیگر کوشید موافقت نماینده عالی رتبه انگلیس در قبرس را نسبت به اسکان گروهی از یهودیان در جزیره جلب کند. ولی بریتانیا باز هم نپذیرفت و تأکید کرد که حداکثر، می تواند به یهودیان اجازه دهد که در قبرس زمین هایی با مساحت مشخص خریداری کنند؛ آن هم به صورت فردی و با جلب رضایت ساکنان جزیره. این پاسخ تریتش و به طور کلی جنبش صهیونیسم را از پروژه اسکان یهودیان در قبرس منصرف کرد.
مأخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.