گیلادی، ایوال
ایوال گیلادی (Eival Gilady) یکی از چهره های برجسته عرصه سیاسی اسرائیل است که عمده شهرت وی به علت نقشی است که در طرح تخلیه شهرک های نوارغزه داشته است. وی با توجیه جداسازی غزه با این استدلال که "مذاکرات دوجانبه به بن بست رسیده و اینک دستیابی به صلح جز با اقدامات یکجانبه متوالی امکان پذیر نیست." شارون را در انجام چنین کاری یار بخشید.
محتویات
الف ـ سوابق علمی و اجرایی:
ایوال گیلادی که به معمار طرح جداسازی معروف است رئیس کالج جلیله غربی است. وی از بنیانگذاران سازمان "برقراری صلح و آرامش در خاورمیانه" است.
وی سه دهه در ارتش اسرائیل حضور داشته است و در این مدت در مناصب فرماندهی متعددی خدمت نموده است.
وی در سال 1999 تا 2001 به عنوان محقق در مؤسسه Hoover و مرکز امنیت و همکاری بین المللی استانفورد (Stanford)فعالیت کرد.
گیلادی از سال 2001 تا 2004 سرپرستی نیروهای دفاعی در بخش تصمیمات استراتژیک را عهده دار شد، مسئولیت او شامل بررسی و تحقیقدرباره جنبه های امنیتی پروژه صلح و مذاکرات سازش بود.
ایوال گیلادی دارای لیسانس مطالعات امنیتی و سه مدرک تخصصی از دانشگاههای حیفا، دفاع ملی و جرج واشنگتن است.
وی وزیر مشاور شارون در دفتر نخست وزیری بوده و بعد از آن نیز در سال 2005 به عنوان رئیس همکاریهای استراتژیک در دفتر نخست وزیری منصوب شد.
ب ـ دیدگاهها و مواضع:
گیلادی به عنوان یکی از مهمترین مشاوران شارون و طراح طرح جداسازی، دارای اندیشه هایی است که به دلیل نقش وی در توجیه این طرح در رسانه ها تأثیر قابل توجهی بر ایده جداسازی در نوارغزه داشته اند. آراء و مواضع وی در مورد موضوعات مختلفی چون تشکیلات خودگردان، تخلیه شهرکهای نوارغزه، دیوارحائل، ایران، سوریه و صلح ... عبارتند از:
1 ـ تشکیلات خودگردان:
برطبق تحلیلهای گیلادی یاسرعرفات پس از عقب نشینی اسرائیل از لبنان به دلیل فشار افکار عمومی اسرائیل، درسی نادرست از این قضیه گرفت. به اعتقاد گیلادی، در آن زمان با اعلام 25 کشته در سال در مرزهای لبنان، جنبشهای اجتماعی مختلفی در اسرائیل به طرح این پرسش پرداختند که جامعه اسرائیل تاوان چه چیزی را در مرزهای لبنان می پردازد؟ ارتش در آنجا به دنبال چیست و چرا در چارچوب مرزهای بین المللی از خود دفاع نمی کند؟
گیلادی می افزاید: عرفات از این فشارها چنین نتیجه گرفت که می تواند با افزایش آمار تلفات و تعداد کشته شدگان اسرائیلی (ولو به قیمت کشته شدن فلسطینیها در اثر مقابله اسرائیل) اسرائیل را مجبور بهتخلیه مناطق غزه و کرانه باختری کند. زیرا طبق محاسبات وی، جامعه اسرائیل در صورت رسیدن تلفات از 25 به 250 نفر فشار بیشتری را بر دولت وارد می کردند و به این ترتیب بر حجم حملات تروریستی افزوده شد.
از سوی دیگر، عرفات مشاهده کرد که در کوزوو که اقلیتی از مسلمانان توسط صربها مورد حمله قرار گرفتند، تمامی قدرتها به دخالت در این جنگ پرداخته و به لحاظ سیاسی و حتی نظامی از مسلمانان تحت ستم حمایت کردند. وی در ادامه می افزاید: عرفات از این رویداد نیز درس اشتباهی گرفت و تصور کرد که می تواند با بالا بردن شمار تلفات فلسطینیها، حمایتهای بین المللی از تشکیلات خودگردان را افزایش دهد.
به اعتقاد گیلادی، این رویکرد عرفات، اسرائیل را به سمت مهار استراتژی مقابله رو در رو سوق داد، زیرا اسرائیل دریافت که وظیفه اش نه تنها حفظ جان و کاهش تلفات اسرائیلیها که کاهش تعداد تلفات در سمت فلسطینی نیز است!
به نظر گیلادی، حساب تشکیلات خودگردان را نمی توان از حساب تروریستها و تروریسم جدا کرد، زیرا تشکیلات خودگردان عامل محرک و تشویق کننده ترور است.
برطبق آماری که وی ارائه می دهد، سازمان فتح مسئول 44 درصد حملات تروریستی، حماس 42 درصد، جهاد 10 درصد و جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین 4 درصد است.
وی مرگ عرفات را به مثابه باز شدن دریچه های جدید و خلق فرصتهای تازه در روابط اسرائیل و فلسطین دانسته و با روی کار آمدن ابومازن اعلام کرد که محمود عباس باید از تمامی تواناییهای خود برای اعاده امنیت استفاده کند. به اعتقاد وی، در حال حاضر که حماس به دولت راه یافته است، هیچ گونه مذاکره و توافقی با آن متصور نیست، زیرااسرائیل با یک حماس میانه رو مواجه نیست. طبق پیش بینی گیلادی حماس در صورت عدم تغییر ایدئولوژی، تا شش ماه آینده سقوط خواهد کرد و تا آن زمان نیز عباس به دلیل مقاومت حماس، چندان قادر به انجام وظایف خود نخواهد بود.
2 ـ مذاکرات سازش:
گیلادی هیچ اعتقادی به مذاکرات صلح با فلسطینیان ندارد. به نظر وی شکست و ناکارآمدی پیمان صلح اسلو حاوی پیامدهای مهمی برای اسرائیل بود؛ اول اینکه اسرائیل تا پیش از آن فکر می کرد که صلح، امنیت را به دنبال می آورد، اما بعد از مرگ اسلو دریافت که این امنیت است که صلح و آرامش را در پی خواهد داشت.
دوم اینکه هدف اسلو، ایجاد دو دولت اسرائیلی و فلسطینی در کنار یکدیگر بود که مردمانش با یکدیگر در ارتباط بوده و رابطه اقتصادی، تجاری و... میانشان برقرار شود. گیلادی می افزاید: درست در همان زمان 200 هزار فلسطینی ـ 120 هزار نفر به طور قانونی و 80 هزار نفر به صورت غیرقانونی ـ وارد اسرائیل شدند، زیرا دولت اسرائیل ورود این افراد را فتح ـ بابی برای دستیابی به صلح و تسهیل روابط میان دو ملت می دانست، اما شکست اسلو اشتباه بودن چنین تصوراتی را اثبات و تلاش برای ساخت دیوارحائل را تقویت کرد.
به گفته گیلادی سومین درسی که اسرائیل از ناکارآمدی و بی نتیجه بودن اسلو گرفت این بود که از عرفات به عنوان طرف مذاکره و گفتگو قطع امید کرد.
به اعتقاد گیلادی، در حال حاضر، با روی کار آمدن حماس نیز به طریق اولی مذاکره ای میان اسرائیل و فلسطین در آینده نزدیک متصور نیست و اگر هم روزی چنین اتفاقی رخ دهد مرز مورد مذاکره دیوارحائل خواهد بود نه مرزهای 1948.
البته باید این نکته را هم اضافه کرد که طبق نظرگیلادی مشکل زیربنایی فلسطینیان، مشکل اقتصادی است و عزم کشورهای مختلف باید این باشد که تأسیسات زیربنایی فلسطین رشد کند، تا شاید بدین وسیله، کودکان فلسطینی به جای اینکه بمب به خود بسته و خودکشی (عملیات شهادت طلبانه) کنند، به مدرسه رفته و تربیت شوند. او یکی از دلایل پیروزی حماس می داند.
3 ـ تخلیه شهرکهای نوارغزه:
گیلادی یکی از طراحان اصلی طرح تخلیه شهرکهای یهودی نشین واقع در نوارغزه و مشاور شارون در اجرای چنین طرحی بود. وی وظیفه مشروعیت بخشی و توجیه جداسازی نوارغزه در رسانه ها را نیز برعهده داشت.
به اعتقاد وی، جداسازی آینده بهتری را هم برای اسرائیل و هم برای فلسطینیها رقم خواهد زد و انجام آن اگرچه دردناک و بسیار دشوار بود، اما نتیجه مثبتی به همراه داشته است.
وی مدافع سیاست یکجانبه گرایی است و برآن است که جداسازی نوارغزه به عنوان طرحی یکجانبه، توپ را به زمین فلسطینیها فرستاد، چراکه با جداسازی نوارغزه فلسطینیها مجبور می شوند کشور خود را سامان بخشیده و قبل از هر چیز به سرکوب تروریسم بپردازند. گیلادی در تبیین طرح مذکور به مقایسه به اقدامهای یکجانبه میخائیل گورباچف در زمینه خلع سلاح که راه را برای تفاهمات دوجانبه در زمینه کنترل تسلیحات همواره ساخت، با طرح تخلیه می پردازد. به اعتقاد گیلادی وقتی به طور یکجانبه عمل می شود، این عمل در همان حالت باقی نمی ماند، بلکه رفته رفته حالتی دوجانبه به خود می گیرد.
به بیان دیگر اسرائیل حرکت اول خود (تخلیه نوارغزه) را انجام می دهد، پس از آن با این توجیه که گامی در جهت رسیدن به صلح برداشته استمی تواند محمود عباس را موظف کند تشکیلات خودگردان را ثبات بخشید. وی در ادامه می افزاید: نباید از نظر دور داشت که این روند، روندی صلح آمیز نیست، بلکه مجموعه ای از حرکت های یکجانبه است که می توان آن را یکجانبه گرایی متوالی نامید.
وی با توصیف دردآور بودن تخلیه شهرکها و خروج یهودیان از نوارغزه، منطق اصلی چنین طرحی را این گونه تشریح می کند: طرح جداسازی یکجانبه بر این پایه استوار بود که برای انجام مذاکرات صلح، در طرف فلسطینی شریکی وجود ندارد و اسرائیل تنها با اقدامی یکجانبه می تواند راه دستیابی به صلح که به دنبال آن امنیت محقق می شود را طی کند.
4 ـ ایران:
گیلادی معتقد است کشتی Karine-A(کاربن ـ ای) دخالت ایرانیان در نزاع میان اسرائیل و فلسطین را برملا ساخت و نشان داد ایرانیها سعی دارند جای پایی در اسرائیل پیدا کنند. به ادعای گیلادی، ایرانیها قادرند اسرائیل را از جانب شمال توسط حزب الله لبنان تهدید کرده و با ارسال تسلیحاتی نظیر راکت و موشک برای فلسطینیها و تأمین سلاح برای انجام حملات تروریستی، امنیت جامعه اسرائیل را به خطر اندازند و به این ترتیب صدها هزار نفر از مردم تل آویو، نتانیا، هادرا (Hadera) و بئوسبع راهی پناهگاهها نمایند.
گیلادی خطر عدم مهار سلاحهای هسته ای ایران را تنها متوجه اسرائیل و آمریکا نمی داند، بلکه به اعتقاد وی این مسئله می تواند کلیه کشورهای جهان را تهدید کند.
5 ـ سوریه:
گیلادی در زمان تصدی پست فرماندهی تیپ استراژیک مدیریت طرح و برنامه ارتش اسرائیل، در کنفرانسی تحت عنوان "پارادایمهای جدید امنیتی"اعلام کرد، در آینده اسرائیل و سوریه در جنگی رویاروی یکدیگر قرار گرفته و نیروهای دفاعی اسرائیل مانند نیروهای آمریکایی در بغداد، سریعا دمشق را به اشغال خود درخواهند آورد. به ادعای وی مقامات سوریه کاملاً از برتری آشکار نظامی اسرائیل آگاهی دارند و اسرائیل نیز همواره به دلیل سرمایه گذاری مستمر در جهت تقویت نیروهای مسلح مورد انتقاد قرار گرفته است، اما تنها نکته ای که کسی آن را درک نمی کند این است که تاکنون برتری نظامی اسرائیل، تنها مانع اصلی بروز جنگ با سوریه بوده است.
6 ـ تروریسم:
گیلادی ـ چنانکه در بخش مربوط به تشکیلات خودگردان آمد ـ نه تنها نیروهای حماس بلکه تمامی جنبشهای مبارز و حتی تشکیلات خودگردان را نیز تروریست و حامی تروریسم می داند. وی حزب الله لبنان را در مقام قیاس با گروههای مبارز فلسطینی، خطری جدی تر و بزرگتر و یکی از منابع حامی تروریسم در منطقه قلمداد می کند.
7 ـ دیوارحائل:
به اعتقاد گیلادی، اسرائیل تا چندی پیش بر این باور بود که دو ملت یهود و مسلمان می توانند در کنار هم اقدام به تشکیل دو دولت کرده و با یکدیگر روابط اقتصادی و انسانی برقرار کنند، اما حوادث چند ساله اخیر مانند حملات تروریستی، عملکرد تشکیلات خودگردان، پیروزی حماس و... اینک این اطمینان را به وجود آورده است که دو ملت باید با دیوار امنیتی حائل از هم جدا شوند. ضمن اینکه اگر بتوان مذاکراتی را میان اسرائیل و فلسطین متصور شد مرزهای مورد بحث قطعا دیوارحائل خواهد بود نه مرزهای 1948.
مآخذ:
- بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، شماره 304، 1/5/1385.
- www.milkeninstitute.org/evenas/gcprogram. taf? function=bio$$EventID=Gco6.