شافتسبری، لرد (1885-1801): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۲


"آنتونی اشلی کوپر"، لرد شافتسبری (Lord Shaftesbury) هفتم و یکی از مهم ترین شخصیت های انگلیسی قرن نوزدهم و از مهم ترین مصلحان اجتماعی است. مورخ انگلیسی "تریولیان" درباره او می گوید: او یکی از چهار قهرمان بزرگ عصر خود به شمار می رفت. افزون بر این او برادر زن پالمرستون، نخست وزیر انگلستان، و مشاور مورد اعتماد او بود. شافتسبری رهبر حزب انجیلی بود. لذامی بینیم یهودیان یکی از مشغولیت های فکری او و محل توجه شدید او بودند.

گفتمان شافتسبری آمیزه ای شگفت از عناصر اجتماعی و اساطیر دینی است و در ذهن او حال حاضر و گذشته دور و تاریخ مقدس تداخل دارند. این گفتمان برآمده از نظریه ملت اندام وار مطرود است. شافتسبری در چارچوب و از منظر عقیده بازگشتی و هزاره گرایی سکولار شده به یهودیان می نگرد. یهودیان از نظر او ملتی اندامی (ارگانیک) و مستقل و نژادی عبری هستند که لاینقطع تا امروز ادامه و استمرار داشته اند؛ اما به همین سبب به نژادی بیگانه (مطرود و منفور) و خودخواه و سیاه قلب و غرقه در انحطاط اخلاقی و عناد و جهل نسبت به انجیل تبدیل شده اند؛ آنان چیزی جز یک "گناه جمعی" نیستند. به همین دلایل، شافتسبری مخالف اعطای حقوق مدنی و سیاسی به یهودیان انگلستان بود.

اما با این حال رابطه ای اندامی (ارگانیک) میان این ملت و یک منطقه جغرافیایی به نام فلسطین وجود دارد. بنابراین، رستاخیز و تجدید حیات یهودیان ممکن نیست مگر در آن سرزمین. همان گونه که بازگشت آنان به این منطقه امری ضروری است تا زنجیره ای از حوادثی آغاز شود که به بازگشت دوباره مسیح و نجات و رهایی بشر انجامد.

به رغم این پوشش دینی، شافتسبری همچون دیگر مسیحیان سکولار معاصرش، عقیده داشت که تحقق اهداف الهی با ابزار و وسیله انسانی امکان پذیر است. (این عکس موضع سنتی مسیحی و یهودی است). دوگانگی گفتمان شافتسبری در این عبارت او نمایان است: "هر ملتی ناچار باید وطنی داشته باشد؛ سرزمین باستانی متعلق به ملت باستانی است". این همان شکل سکولار شعار "سرزمین موعود برایملت برگزیده" است. او این شعار را بعدها به شکل "میهن بدون ملت برای ملت بدون میهن" درآورد؛ بنابراین، شعار معروف و اصلی صهیونیسم در اصل متعلق به شافتسبری است.

شافتسبری در سال 1838 در مجله پرنفوذ کوارترلی ریویو به معرفی یکی از سفرنامه نویسان که از فلسطین دیدار کرده بود، پرداخت. مقاله او با مقدمه ای دینی درباره قضیه یهود آغاز شده بود و سپس به خاک فلسطین و مناسب بودن آن برای کشت محصولات مورد نیاز انگلستان مثل پنبه و حریر و زیتون می پرداخت. شافتسبری در این مقاله گفته بود که برای رسیدن به این همه تنها سرمایه و تخصص لازم است که هر دو از انگلستان می آید؛ به ویژه پس از آن که دولت انگلستان در قدس کنسولی تعیین کند که همین باعث بالا رفتن قیمت املاک خواهد شد. شافتسبری آن گاه پیشنهاد کرده بود که در همین لحظه از یهودیان استفاده شود؛ به این ترتیب که کنسول انگلستان واسطه میان آنان و پاشای عثمانی گردد تا یکبار دیگر، یهودیان کشاورزان یهودا [یهودیه] و جلیل شوند.

این پیشنهاد دربردارنده بعضی از عناصر اصلی شکل و ساختار اصلی صهیونیسم بود (ملت اندام وار مطرود ـ مفید ـ به خارج از اروپا منتقل می شود ـ تا در جهت منافع اروپا به کار گرفته شود).

اما مهم ترین سند صهیونیسم غیریهودی و شفاف ترین آنها، که شکل و قالب اصلی صهیونیسم در آن کاملاً واضح و آشکار است، سندی است که شافتسبری به پالمرستون تقدیم کرده است (25 سپتامبر 1840). این سند درباره بازگشت یهودیان و حل مسأله شرق و پیشرفت و توسعه منطقه حدفاصل بین النهرین تا دریای مدیترانه است. (این همانمنطقه ای است برحسب یکی از تفسیرها از تورات خدا آن را به ابراهیم وعده داده است).

شافتسبری در مقدمه یادداشت خود تأکید می کند که این منطقه به سبب کاهش و کمبود نیروی کار رو به خشکی و نابودی است و نیازمند سرمایه و نیروی کار. اما سرمایه قبل از برقراری امنیت به کار نمی افتد. بنابراین باید گام اول را برداشت و امنیت را برقرار کرد. در مراحل بعدی حب مال و انباشتن پول و حرص و طمع و حسد کار خود را خواهد کرد؛ اینها مهم ترین انگیزه های انسان (کارکردی) است که در هر منطقه ای که در آن امکان دستیابی به سود و ثروت باشد، محرک این انسان خواهد بود (چنین تضمین هایی هر پول دوستی را که شور تجارت در سر دارد، یعنی اعضای گروه های کارکردی؛ بر سر شوق خواهد آورد).

این مقدمات کلی شافتسبری را به سخن گفتن از "نژاد عبری" یا ملت اندام وار مطرود (به عنوان گروه کارکردی وطن گزین) رهنمون شد. سپس این پیشنهاد را مطرح کرد که قدرت حاکم در مناطق سوریه (بدون مشخص کردن آن قدرت) باید بکوشد تا فرهنگ و تمدن غربی را در فلسطین پایه گذاری کند و بر مساوات و برابری یهودیان و غیریهودیان در فلسطین تأکید نماید. این قدرت [حاکم در سوریه] باید از طریق معاهده ای با چهار دولت بزرگ، تضمین های حمایتی آنان را به دست آورد. این وضع، ملت اندامی یهود را که احساسی عمیق نسبت به فلسطین دارند و در قلوبشان خاطراتی قدیمی از فلسطین است تشویق و ترغیب خواهد کرد.

این ملت اندام وار یهودی "نژادی است که به مهارت و داشتن ثروت پنهان و سخت کوشی و پشتکار معروف است. افراد این نژاد می توانند باکمترین امکانات در خوشی و سعادت زندگی کنند، چون با سختی و عذاب از دیرباز خو کرده اند. از آن جا که آنان به سیاست نمی پردازند، بنابراین آمال و آرزوهایشان منحصر به مال و ثروتی است که می توانند روی هم بگذارند.

دوره های طولانی سختی و رنج در میان این ملت بذر تحمل و ترک لذت را کاشته است". شافتسبری اضافه می کند: "اگر بازگشت یهودیان را در پرتو استعمار در نظر بگیریم در خواهیم یافت که این راه کم هزینه ترین و کارآمدترین راه برای برآوردن نیازهای این منطقه غیرمسکونی است. آنان به خرج و هزینه خود به فلسطین باز خواهند گشت، بی آنکه جز خود، هیچ کس دیگری را در خطر اندازند"؛ یعنی آنان ابزار و وسیله ای بی خطر و کارآمد و تسلیم نظامی حاکم هستند و در صدد اجرای هیچ سیاست از پیش تعیین شده ای نیستند.

یهودیان در هر سرزمینی که باشند تقریباً مطیع کامل قدرت مطلق هستند و با مردم آن سرزمین رابطه ای ندارند و بنابراین ناچارند به یک قدرت تکیه داشته باشند... و لذا یهودیان مالکان حقیقی زمین [در فلسطین] را به رسمیت خواهند شناخت... چه آنها به کسب سود از راه های قانونی مثل اجاره و خرید و فروش بسنده می کنند و این طرح بر مجریانش هیچ گونه اعتبار مالی تحمیل نمی کند و به همین دلیل سود آن به همه جهان متمدن (غرب) باز می گردد.

به رغم این که این یادداشت شافتسبری بیست سال قبل از تولد هرتزل نوشته شده است، اما تمام ویژگی ها و خطوط اصلی طرح صهیونیسم در آن موجود است؛ به ویژه نظریه بهره برداری از موقعیت خاص یهودیان در جوامع غربی به نفع این جوامع از طریق انتقال آنان [به خارج از اروپا ]به گونه ای که بهیک گروه اندام وار یک پارچه ای تبدیل شوند که نه به یک دولت غربی، بلکه به تمام جهان غرب خدمت کنند.

در سال 1876، شافتسبری مقاله دیگری نوشت و در آن بار دیگر افکار صهیونیستی خود را به دقت و وضوح مطرح ساخت؛ او در این مقاله تأکید کرده بود که دیری نخواهد گذشت که سوریه و فلسطین از نظر جغرافیایی و تجاری اهمیت بسیاری پیدا خواهند کرد. شافتسبری پس از پرداختن به مجد و عظمت باستانی [یهود و فلسطین] این سؤال را مطرح می کند که: "چه کسانی تاجران درجه اول دنیا هستند؟" اگرچه این سؤال صرفاً شعارگونه است، اما جواب آن معلوم است.

شافتسبری همچنین جواب می دهد: "فلسطین به ساکنان و سرمایه نیاز دارد؛ یهودیان می توانند این دو چیز را یک جا به فلسطین بدهند و مصلحت انگلستان نیز در بازگرداندن آنان [به فلسطین] است؛ زیرا اگر رقبای انگلستان در سوریه جاگیر شوند، ضربه ای برای انگلستان خواهد بود. به تمام این دلایل، لازم است که انگلستان سوریه را برای خود نگه دارد و نیز از قومیت یهود دفاع کند و آنان را یاری دهد تا برگردند و خمیرمایه احیای سرزمین باستانی خود باشند. انگلستان بزرگترین قدرت تجاری و دریایی جهان است، بنابراین باید در اسکان یهودیان در فلسطین نقش داشته باشد... این تجربه ای ساختگی نیست... طبیعت است... تاریخ است".

در این جا می بینیم که پوشش دینی به کلی کنار گذاشته شده و پوشش ژئوپلیتیک (موازنه قوا ـ امپراتوری ـ موقعیت جغرافیایی ـ اهمیت تجاری نظامی) اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

شافتسبری تلاش کرد که تا صهیونیسم نظری رابه صهیونیسم سیاسی تبدیل کند. او با پالمرستون درباره استفاده از یهودیان به عنوان نوک پیکان بریتانیا در خاورمیانه، مذاکره کرد. پالمرستون نیز با توجه به اصرارهای شافتسبری درباره ضرورت مقاومت در برابر منافع دولت های دیگر برای انگلستان، در شهر قدس کنسولگری باز کرد تا انگلستان نیز یکی از حامیان قدس شود (فرانسه حامی کاتولیک ها و روسیه حامی ارتدوکس ها بود).

ویلیام یونگ نیز به عنوان کنسول انگلستان تعیین شد تا از یهودیان و طوائف مسیحی حمایت کند؛ همچنین حمایت از هر یهودی، بی آنکه واقعاً مشخص شود که یهودی است، از وظایف او بود (حمایت نیز در این دوران به معنای دادن تابعیت انگلستان بود و فرد تحت حمایت تبعه آن کشور محسوب می شد).

در فاصله سال های 1847 و 1849 روسیه موافقت کرد که انگلستان از یهودیان روسیه، یعنی ماده بشری مورد استفاده بعدی صهیونیسم، حمایت کند. به گفته سوکولوف حمایت از یهودیان بخشی از رویکرد انگلستان به مسأله شرق بود.

شافتسبری همچنین، پالمرستون را تشویق کرد تا درباره نظریه دولت یهود با سفیر انگلستان در استانبول مکاتبه کند؛ شافتسبری هم نصیحت او را پذیرفت و بر همین مبنا پیامی فرستاد. حتی بعد از دوره نخست وزیری پالمرستون، شافتسبری به تلاش خود ادامه داد و برای تحقق آرزوهایش درباره بازگرداندن یهودیان به فلسطین زیر نظر انگلستان پروتستان، پایه گذاری برنامه های اجرایی را آغاز کرد و در تأسیس مرکز اسقفی آلمانی انگلیسی با هدف بازگشت یهودیان مشارکت نمود؛ یک حاخام یهودی مسیحی شده نیز اسقف این مرکز شد. شافتسبریتأسیس این مرکز را مهم ترین اقدام یهودی به شمار می آورد؛ زیرا [در نظر او ]تأسیس این مرکز اسقفی به منزله آغاز بازگشت یهودیان بود.

شافتسبری ریاست صندوق اکتشاف فلسطین را برعهده گرفت. او با این که در نوشته هایش همواره دم از این می زد که روح بازگشت از سه هزار سال پیش در میان یهودیان وجود دارد و امت یهود امتی اندام وار هستند که در فراق میهنشان می سوزند و باید به این میهن دست یابند، اما می دید که در میان یهودیان واقعی که او با آنان مواجه می شود از آن وحدت خیالی که او برحسب بینش ظاهری انجیلی بدان معتقد بود، خبری نیست.

او در یکی از نامه هایش خطاب به پالمرستون می نویسد: "یهودیان شور و شوقی به طرح صهیونیسم ندارند؛ ثروتمندانش نسبت به این طرح در تردید و بدگمانی هستند و به این ترس تن در داده اند، و فکر جمع کردن پول نیز تنگدستان آنان را از فکر کردن به این طرح باز داشته است و قطعاً بعضی از آنان کرسی نمایندگی در مجلس عوام را بر چهارپایه ای زیر درختان انگور و زیتون در فلسطین ترجیح خواهند داد. ممکن است بعضی از یهودیان فرانسوی نسبت به بازگشت به فلسطین احساسی داشته باشند، اما یهودیان کافر آلمانی احتمالاً به این پیشنهاد [مهاجرت یهودیان به فلسطین] مخالفت خواهند کرد".

بنابراین، شافتسبری به مشکل اصلی ساختار و شکل اساسی صهیونیسم پی برد؛ این که ماده انسانی موردنظر به آسانی به خواب و خیال های انجیلی ظاهری و وطن گزین (مهاجرتی) او تن نخواهد داد و به سادگی نمی پذیرد که از میهن خود کنده شود.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.