دایان، موشه (1981 ـ 1915): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۹


موشه دایان نظامی و سیاستمدار اسرائیلی است. در سال 1915 در شهرک "دیجانتا کفوتزه" در فلسطین متولد شد. "پدرش شموئیل دایان" می باشد که در اوایل قرن بیستم به فلسطین مهاجرت کرد و از جمله افراد شاخص گروه ماپای بود. در زمان شش سالگی دایان، خانواده اش به "موشاو اوّل" (اولین روستای تعاونی) نقل مکان کرد.

در رشته کشاورزی تعطیل کرد. و به سازمان تروریستی "هاگاناه" پیوست و در مدرسه افسری در انگلیس تعلیم دید و با یکی از افسران بریتانیایی به نام "اوردوینگیت" در مقاومت انقلاب اعراب در فلسطین بزرگ 1939ـ1936 فعالیت کرد و روی عملیات انتقامی آدم ربایی و حملات شبانه و حمایت و محافظت لوله های نفت انگلیس در حیفا تمرین می کرد.

درسال 1939 از سوی حکومت قیمومیت انگلیس به اتهام داشتن اسلحه غیرمجاز دستگیر و به 10 سال زندان محکوم شد. ولی در سال 1941 از زندان آزاد شد، با این هدف که فرماندهی واحدی از سازمان هاگاناه را برای شرکت در عملیات ارتش انگلیس بر ضد نیروهای "ویشی" (فرانسوی) مستقر در لبنان به عهده گیرد. در سال 1941 گروهی از "پالماخ" را در مأموریت شناسایی و اطلاعاتی از آغاز حمله بریتانیا به سوریه رهبری کرد. در جریان جنگ جهانی دوم در درگیری با نیروهای تابع حکومت "ویشی" در لبنان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چشم چپش را از دست داد و از آن زمان به بعد"چشم بند" وی به عنوان علامت ویژه اش محسوب می شد.

در طول جنگ 1948 گردان اسرائیلی اشغال کننده "لَد" و "رَمله" را در وادی اردن فرماندهی کرد و از آن زمان به بعد ستاره وی شروع به درخشیدن کرد. سپس فرمانده ای را برای منطقه قدس در حین محاصره اعراب انتخاب کرد و در گفت وگوهای "رودس" نماینده اسرائیل بود.

همین مسأله به او کمک کرد، زیرا وی طرفدار حزب ماپای بود، در حالی که بیشتر افسران ارشد اسرائیلی حاضر در جنگ 1948 از طرفداران جنبش "ماپام اَحدوت هاعفوداه" بودند.

سپس با سازمان جاسوسی بریتانیا تا سال 1944 همکاری می کرد. در سال 1950 فرمانده نظامی منطقه جنوبی شد و در سال 1952 به فرماندهی منطقه شمالی منصوب گردید. سپس در خلال سالهای 1953 ـ 1958 فرمانده عملیات ارتش و رئیس ستاد کل ارتش شد. در سال 1955 علیه مصر، سوریه و لبنان به عملیات انتقام جویانه دست زد و پس از آن در سال 1956 رهبری و فرماندهی حمله به سینا را به عهده داشت.

عملیات حمله اسرائیل به صحرای سینا در سال 1956 از جمله شاخص ترین پیروزیهای نظامی وی به شمار می رود. در طول فرماندهی اش بر ارتش اسرائیل آموزشهای نظامی ارتش را بهبود بخشید و آن را به سلاحهای نوین مجهز ساخت.

پس از کناره گیری از ارتش [در سال 1958] ، در چارچوب حزب ماپای به سیاست روی آورد و در سال 1959 به عنوان نماینده مجلس چهارم انتخاب و وارد کنیست (پارلمان) اسرائیل شد. در همان سال وزارت کشاورزی به او سپرده شد و در خلال سالهای 1959 ـ 1964 وزیر کشاورزی اسرائیل بود. در همان زمان عضو گروه "نسل جدید" شد، همان گروهی که بِن گورین می خواست آنان زمام امور حکومت رابه جای رهبران قدیمی صهیونیسم به دست گیرند. در سال 1964 به خاطر بروز اختلاف نظر با لِوی اِشکول نخست وزیر، از هیأت دولت استعفا داد و چند ماه بعد بنا به توصیه بِن گورین، در تأسیس حزب "رافی" مشارکت کرد. این حزب در سال 1968 در حزب کارگر ادغام شد.

برای تعلیم فنون مقاومت جنگ مردمی به ویتنام جنوبی سفر کرد که مقدمه و زمینه ای بود برای تجاوز سال 1967. او در سال 1966 سرپرستی وزارت دفاع را به عهده گرفت و نقش مهمی را از جهت فرماندهی در جنگ بازی کرد.

در آغاز جنگ ژوئن [1967] پیرو فشار افکار عمومی و مسایل سیاسی، به عنوان وزیر دفاع به هیأت دولت بازگشت، و تا سال 1974 در وزارت دفاع انجام وظیفه کرد. او رمز پیروزی سازمان نظامی اسرائیل و تسلط و سیطره بر جامعه اسرائیلی به شمار می رفت. و اندیشه و تفکر ضرورت برتری نظامی اسرائیل را به عنوان اسلوب برای برخورد با دولتهای مجاور عربی مرکزیت و سازمان بخشید. و از میان حکومت نظامی تحمیلی بر سرزمینهایی که در سال 67 اشغال شده بود، اداره این مناطق را به عهده گرفت و روشهای ترور دسته جمعی را برضد اعراب منطقه و از بین بردن خانه هایشان به کار گرفت. همچنان که سیاست پُلهای باز را با اردن را جهت شکست و بایکوت اعراب و ایجاد همکاری اعراب با اسرائیل بنیان نهاد.

همچنین سیاست منع فعالیت از طریق مرزها را بر ضد چریکهای عرب پیاده کرد و ایجاد مستعمره های کوچ نشین را در سرزمینهای اشغالی تأیید کرد. در این مدت با استفاده از محبوبیت مردمی خویش و نیز تهدیداتش مبنی بر خارج شدن از حزب کارگر، نظرات سیاسی و نظامی خود را اِعمال کرد. به عنوان نمونه، رهبران حزب کارگر را مجبور ساخت تا "پیمان اَلجلیل" مبنی بر توسعه و آبادانی سریعسرزمینهای اشغالی سال 1967 و تضمین ایجاد بندری عمیق در "یامیت" را بپذیرند.

بعضی بردایان به جز درآمدهای مادی که وی از طریق سرقت آثار قدیمی و روابط نامشروع که به شخصیت اصولی نظامی در اسرائیل خدشه وارد ساخته است نقص فرهنگ و غرور و جرأتش را خُرده و اشکال می گیرند.

اما جنگ اکتبر سال 1973 (جنگ یوم کیپور یا روز آمرزش) به میزان زیادی باعث کاهش اعتبار سیاسی و نظامی وی شد و ناکامی او را به دنبال داشت. ضمنا اینکه سؤالات زیادی را درباره روشهای مورد عَمَلش به هنگام جنگ، برانگیخت. در طول نگ 1973 انتقادات نیشدار و زهرآگینی همچون تیر به سویش سرازیر شد چنانکه [این رَوَند باعث شد که] پس از جنگ مجبور به کناره گیری از مقام وزارت دفاع بشود. پس از پیروزی حزب لیکود در [انتخابات] سال 1977، وابستگی سیاسی خود را تغییر داد و از حزب کار استعفا نمود و در دولت مناخیم بگین وزیر امور خارجه شد.

دایان نقش بارزی را برای فراهم کردن و آماده سازی ملاقات سادات با اسرائیل بازی کرد و در کنفرانس "کمپ دیوید" به عنوان وزیر خارجه شرکت داشت و رهبری گفت وگوها را با امضا پیمان صلح با مصر به عهده داشت.

دایان با بگین در مورد مسأله خودکفایی (اواسط سال 1979) اختلاف پیدا کرد و سرپرستی و ریاست طرف اسرائیلی را در گفت وگوها و مذاکرات خودکفایی (که آن را وزیر مفدال یوسف بورگ به عهده داشت) ردّ کرد و به جناح مخالف حکومت بگین پیوست و موانعی را در راه مصالحه با مصر ایجاد کرد. و در این زمینه با "عیزر وایزمن" وزیر دفاع هماهنگی و همکاری می کرد.

این مسأله منجر به استعفا و برکناریش از وزارت خارجه شد و پس از آن در (21/10/1979)انتقاد شدیداللحنی علیه حکومت بگین کرد و در جلسه هیأت وزیران خاطرنشان ساخت که او به علت عدم موافقتش با سیاستهای حکومت در برابر سرزمینهای اشغالی و مذاکرات خودکفایی استعفا می دهد.

در سال 1981 حزب سیاسی مستقلی را تشکیل داد. ولی این حزب فقط به دو کرسی نمایندگی در انتخابات همین سال دست یافت. این امر مصداق بارزی بود بر پَسرَفت و کاهش اعتبار سیاسی و شهرت نظامی وی. پس از آن، او فردی مریض و از کارافتاده شد و مدت کوتاهی پس از انتخابات مذکور [1981 ]درگذشت. وی از بارزترین افراد نسل "صابِرا" به شمار می رود (یهودیانی که در فلسطین متولد شده و به مقامات عالی در اسرائیل رسیدند).

[آثار تألیفی وی عبارت است از: خاطرات جنگ سینا، ماپا هادشا (به زبان عِبری)، یا هِسیم اِهریم (عِبری)، داستان زندگی من، زندگی با کتاب مقدس، عبور از مانع: یک گزارش شخصی از مذاکرات صلح مصر، اسرائیل: برنامه ملی در حال تغییر (تألیف مشترک با "الف. شوایتزِر").]

مآخذ:

  1. شریدة، محمّد: رهبران اسرائیل، بیژن اسدی و مسعود رحیمی، انتشارات کویر، 1378.
  2. کیالی، عبدالوهاب: موسوعة السیاسة، مؤسسة العربیة للداسات و النشر، جلد دوم، 1991.