نواه، موردخای (1851-1785)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


موردخای نواه (Mordecai Noah)دیپلمات آمریکایی، یهودی و سفارادی تبار که فرزند یک فروشنده فقیر دوره گرد بود. در کودکی پدرش را از دست داد؛ ولی خود به تنهایی درس خواند و سنگ تراشی و نیکل کاری (پوشاندن فلزات با نیکل) را آموخت. وی وزیر خزانه داری آمریکا شد. در سال 1800، نواه وارد روزنامه نگاری شد و به نویسندگی در مجله ای در چارلستون پرداخت. وی در این مجلهطی سلسله مقالاتی از ورود به جنگ به کنار انگلستان طرفداری کرد.

در سال 1812، کنسول آمریکا در تونس شد تا سربازان آمریکایی را که در دریای مدیترانه به اسارت دزدان دریایی درآمده بودند آزاد و موقعیت آمریکا را در کشورهای شرقی تقویت کند. در زمان خدمت دیپلماتیک نواه، انگلستان با ارسال نامه ای به دولت ایالات متحده نسبت به فروش غنایمی که دولت آمریکا از دولت انگلستان گرفته بود، در یکی از بنادر انگلستان اعتراض کرد. در این نامه آمده بود که چنین کاری شایسته یک ملت مسیحی نیست. نواه در یک حرکت بی سابقه پاسخ داد که مردم ایالات متحده را نمی توان یک ملت مسیحی به شمار آورد.

نواه به علت تخلفات مالی به ایالات متحده فراخوانده شد. پس از بازگشت به آمریکا به کار در روزنامه مشغول شد، مناصبی هم در بندر نیویورک به دست آورد و افسر میلیشیای نیویورک شد. مقالات و نمایش نامه هایی نیز نوشت که برخی از آنها موفقیت زیادی به همراه داشت. وی از طرفداران الحاق مکزیک، به ایالات متحده و از مخالفان الغای برده داری بود.

نام نواه با یک طرح صهیونیستی گره خورده است که خود آن را "آرارات" نامید و براساس آن یهودیان می بایست در گراند آیلند در آبشار نیاگارا اسکان داده شوند. در سال 1830، درخواست مربوط به این طرح را به مجلس قانونگذاری ایالت ارائه داد و در سال 1825، یهودیان جهان را فراخواند که به دنبال او روانه کوه آرارات شوند ("نواه" تلفظ انگلیسی کلمه "نوح" است؛ یعنی نواه همان نوحی است که پس از طوفان و ویرانی جهان، نیکوکاران بازمانده را تا کوه آرارات راهبری می کند).

نکته پرمعنا این که نواه ابتدا درخواست خود را به دولت آمریکا ارائه داد و پس از آن، به فراخوان یهودیان جهان پرداخت. زیرا اولویت ها را به خوبی می دانست و دریافته بود که طرح صهیونیسم بدون کمک مسیحیان نمی تواند پایه های خود را محکم کند، اما معنای "مسیحیان" در قاموس او همان قدرت برتر آمریکایی بود. از این رو، همواره در این باره سخن می گفت که لازم است آمریکایی ها اهمیت طرح را دریابند و بدانند که مقصود از پیشگویی های انجیل، نه بازگشت معنوی یهودیان بلکه دقیقا بازگشت عملی آنان است.

در سال 1825، نواه سنگ بنا را در کلیسای سن پل در بوفالو (و نه در یک کنیسه یهودی) نهاد. وی این سنگ بنا را در خود جزیره هم قرار نداد. زیرا نتوانست تعدادی قایق برای بردن آن فراهم کند. اما فراخوان او در میان یهودیان هیچ پاسخی نیافت و از پروژه اش جز سنگ بنایی که اینک در انجمن تاریخبوفالوست چیزی باقی نماند.

نواه دست از فعالیت بر نداشت و در سال 1844 در یک سخنرانی ساختار ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین شد. "جان آدامز"، رئیس جمهور آمریکا (1797-1801) در نامه ای به نواه اظهار امیدواری کرد که یهودیان به فلسطین بازگردند، اما چون بیم آن داشت که چنین آرزوی صهیونیستی ای بوی یهودستیزی داشته باشد این نکته را هم افزود که دوست می دارد یهودیان در هر کجای جهان که هستند شهروندان کشور خود به شمار روند (و این یک فراخوان ضدصهیونیستی است).

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.