صهیونیست یهودی غیریهودی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


"صهیونیست یهودی غیریهودی" (Non-Jewish Jewish Zionist) ترکیبی است که برای توصیف بعضی رهبران جنبش صهیونیسم در مرحله پایه گذاری ساخته شده است. همچنین می توان آن را برای توصیف بیشتر صهیونیست های امروزی به کار برد. "یهودی غیریهودی"، یعنی یهودی فاقد ایمان دینی که به دلیل بی ایمانی به شعائر دینی خود نمی پردازد؛ همچنین او با جامعه خود کاملاً آمیخته وهمانند شده است، به طوری که هیچ ویژگی گروهی نژادی و دینی ندارد که بشود او را "یهودی" نامید؛ زیرا از هویت یهودی او جز پوسته نازک و بی اهمیتی باقی نمانده است، اما به رغم همه اینها، او خود را یهودی می داند؛ صرف نظر از اینکه دیگران او را، برخلاف میلش جزو یهودیان قرار داده باشند یا او خود مدعی یهودیت باشد.

ما معتقدیم که پایه گذاران جنبش صهیونیسم با پس زمینه آلمانی (هرتزل، نوردو و نوسیگ) همگی یهودیان غیریهودی بوده اند که دیگر هیچ رابطه ای با یهودیت نداشتند، اما به سبب هجرت یهودیان یدیشی دوباره خود را در میان یهودیان دیدند. وقتی زمزمه خطر "یهودیان" برای امنیت ملی [در کشورهای اروپایی] آغاز شد، این عده نیز در صدد پیدا کردن راه حلی برای مسأله یهود که بر آنان تحمیل شده بود، برآمدند. شکل و مضمون اصلی صهیونیسم در اروپا [از قبل ]مطرح شده بود، اما هرتزل بود که آن را کشف کرد و همو نیز امپریالیسم را به عنوان ابزار اجرایی آن کشف نمود.

او صهیونیسم را در قالبی هرتزلی و فریبکارانه ریخت که به یهودیان اروپای شرقی امکان می داد، شکل و مضمون اصلی و فراگیر صهیونیسم را بپذیرند و آن را یهودی کنند.

هرتزل، این یهودی غیریهودی، می توانست چنین نقشی را بازی کند؛ چون درنظر جهان غیریهودی او یهودی بود (به سبب پوسته ای از بقایای یهودیت که با خود داشت)، و از نظر یهودیان اروپای شرقی یک غربی به شمار می رفت؛ چون چیزی از یهودیت در او دیده نمی شد. لذا هرتزل توانست نقش پل رابط میان این دو جهان را بازی کند.

به رغم اختلاف میان هرتزل و ثروتمندان یهودیغربی همانند شده، این دسته اخیر نیز صهیونیست های یهودی غیریهودی بودند که ناگهان خود را برخلاف میلشان، درگیر مسأله یهود و راه حل های صهیونیستی دیدند. رهبران صهیونیسم یهودی غیریهودی همواره مشغول تخلیه اروپا از یهودیان در اسرع وقت بودند و جز کمی از آنان، بقیه کاری به کار ماهیت دولت کارکردی که قرار بود تأسیس شود و رویکردهای دینی یا ایدئولوژیک یا گروهی و نژادی آن نداشتند.

می توان گفت که صهیونیسم این یهودیان غیریهودی چندان فرقی با صهیونیسم غیریهودیان ندارد؛ هر دو دسته به ماده انسانی موردنظر از خارج نگاه می کنند و هر دو دسته می کوشند اروپا را از این ماده انسانی خلاص کنند و در جهت منافع اروپا آن را به کار گیرند و به خودی خود برای این ماده ارزشی قائل نیستند. وقتی شکل و مضمون اصلی صهیونیسم، یهودی شد و یهودیان اروپای شرقی آن را پذیرفتند، رهبران آنان بر سازمان صهیونیسم تسلط پیدا کردند و صهیونیست های یهودی غیریهودی نیز از رهبری دست کشیدند و مثل دولت های غربی فقط به پشتیبانی مالی و معنوی از آن ادامه دادند.

بعد از تأسیس دولت صهیونیسم و پس از آنکه صهیونیسم زمام امور گروه های یهودی و غرب را در دست گرفت، تحولی دیگر رخ داد و آن ظهور غیریهودیان مدعی یهودیت بود. شمار زیادی از اینان به جنبش صهیونیسم پیوستند تا بقایای هویت خود را حفظ کنند. جنبش صهیونیسم نیز آنان را پذیرفت تا بتواند آنان را از نظر مالی بدوشد و برای تقویت و حمایت از مهاجرنشین صهیونیستی و فشار سیاسی در جهت منافع آن، از آنان استفاده کند.

این دسته از صهیونیست ها برای پرداختن به اینمأموریت ها آمادگی کامل دارند؛ البته تا زمانی که این کارها وفاداری آنان را نسبت به کشورشان در بوته تردید نیفکند و نیز تا زمانی که مجبور به مهاجرت نشوند؛ به دیگر سخن فعالیت های صهیونیستی آنان در چارچوب منافع غرب و قرارداد اجتماعی غربی سیر می کند.

بنابراین می توان گفت که صهیونیسم یهودیان غیریهودی، چه آنان که یهودیت به زور بر آنان تحمیل شده و چه آنان که خود ادعای یهودیت دارند، هیچ تغییری نکرده است و این صهیونیسم تداوم [فرهنگ و تمدن و سیاست ]غرب در میان یهودیان است و نه تداوم یهودیت در داخل تمدن و فرهنگ غرب.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.