سایدپوتام، هربرت (1940-1872)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


هربرت سایدپوتام (Herbert Sidepotham) صهیونیست غیریهودی است که بدون آشنایی قبلی با هیچ یهودی به شکل و مضمون اصلی صهیونیسم اعتقاد پیدا کرد. وی همراه با چارلز اسکات در نشریهمنچستر گاردین قلم می زد. مقالات متعددی نیز در این مجله نوشت که مهم ترین آنها مقاله ای بود که در 22 نوامبر 1915 انتشار یافت و در آن به بیان اهمیت فلسطین پرداخته بود؛ این مقالات در زمانی نوشته می شد که فکر تقسیم دولت عثمانی به میان آمده و اهمیت فلسطین آشکار شده بود. مقالات او در گاردین توجه وایزمن را جلب نمود و وایزمن در سال 1916 با او دیدار کرد.

اندیشه سایدپوتام در چارچوب نظریه ملت اندام وار مطرود دور می زد؛ او از اصطلاح "یهودیه" و "سامریه" برای اشاره به فلسطین استفاده می کرد؛ چون در تصور او فلسطین موجودیت ملی یا ژئوپولتیک مستقل از یهودیان نداشت. از نظر او فلسطین نه فقط برای یهودیان ساکن در فلسطین، بلکه برای تمام یهودیان جهان اهمیت دارد؛ یعنی برای ملت باستانی یهود که دارای فرهنگ و تمدنی است که به شکلی اندامی (ارگانیک) با فلسطین پیوند دارد.

فرهنگ و تمدن این ملت، تنها فرهنگ و تمدن طبیعی است که می تواند در فلسطین پا بگیرد و این به معنای هامشی بودن فرهنگ و تمدن عربی غیریهودی است. لذا، سایدپوم معتقد است که بالفور وقتی اصطلاح "میهن ملی" را بر فلسطین اطلاق کرد، در واقع چیزی به یهودیان نداده بود که از آن دیگران باشد.

این ملت اندام وار (ارگانیک) گره خورده با فلسطین، ملتی مطرود و منفور است و تنها فرهنگ و تمدن این ملت می تواند جایگزین فرهنگ و تمدن ترک (عثمانی) در فلسطین شود. راز سودمندی یهودیان نیز در همین نکته است؛ زیرا می توان آنان را در چارچوب یک دولت کارکردی در فلسطین اسکان داد؛ یعنی دولتی که برای انگلستان اهمیت سیاسی و استراتژیک دارد.

به تمام این دلایل، سایدپوتام مواضع صهیونیسم غیریهودی را به نحوی حیرت انگیز در یک کلام خاصه کرده است: "ما انگلیسی ها برای صهیونیسم [و لزوم وجود آن] حجت و برهانی قوی داریم و اگر هم نداشتیم باید حجتی برای آن می تراشیدیم". و این بدان معناست که در ذهن و ضمیر اروپا و در جهان بینی امپریالیسم و نگرشش به یهودیان، آنان همچون یک ماده وطن گزین هستند.

اما درباره ساکنان اصلی [فلسطین] یعنی اعراب چه می توان گفت؟ می بینیم که در اصطلاح سایدپوم اعراب به تدریج ناپدید می شوند. وقتی او از رابطه ملت اندام وار با فلسطین سخن می گوید، آنجا که به چیزی به نام اعراب ابتدایی فلسطین اشاره می کند، در حقیقت سرنوشت محتوم اعراب را نیز رقم می زند. ... آنان [اعراب فلسطینی ]ضعیف تر و گونه گون تر از "اعراب یمن و حجاز" هستند (و "گونه گونی" در اینجا یعنی "ناهمگونی"، و ناهمگونی هم از دیدگاه قومیت اندامی (ارگانیک) بزرگترین عیب و اشکال است).

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.