ردّ و عدم پذیرش یهودی صهیونیستی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


صحیح نیست که بگوییم هر یهودی صهیونیستی است و هر صهیونیستی یهودی است چرا که بسیاری از یهودیان همچنان صهیونیست را رد کرده و نمی پذیرند. و بسیاری از یهودیان توانمندی مانند "المربرگر" و "ایزاک رویتشر" و "ادوین مونگیو" هستند که موضعشان رد صهیونیست می باشد. زمانی که هرتزل کتاب خویش را با عنوان "دولت یهودی" به"حاخام فیینا" نشان داد او اندیشه "وطن" قومی یهودی را نپذیرفت و زمانی که برای ایجاد اولین کنفرانس صهیونیستی در مونیخ تلاش می کرد با مبارزه و مخالفت یهودیان شهر مواجه شد و آن موجب انتقال کنفرانس به "بازل" سوئیس شد. چهار مکتب در رد و عدم پذیرش صهیونیست وجود دارد:

1 ـ ردّ ارتودکسی:

آن عدم پذیرش دینی بود که از بازگشت به سرزمین موعود سرچشمه می گرفت که جز بعد از ظهور "ماشیح" که در آخرین روزها مورد انتظار بود، ممکن نبود صورت گیرد و به دنبال آن صهیونیست با گامهای عملی اش در این مسیر در خصوصیات و ویژگیهای الهی هم وارد می شد.

مثل این روش گروه سیاسی بود که ادعا می کرد "اجودات اسرائیل" بود مگر اینکه شأن و منزلت این گروه مانند مرتبت گروههای یهودی بود که یک نوع از جریان "میهنی" یهودی را با خود به همراه داشت و هیچ یک از نمایندگان ارتودکس جز "نواطیرالمدینه" باقی نمانده بودند.

2 ـ رد بی دینی متحدین:

بسیاری از یهودیانی که در جوامعشان با یکدیگر متحد شده اند معتقد هستند که صهیونیست دین و ملیت را در هم آمیخته و بر کسانی که در آن حکومت و دولت زندگی می کنند واجب است که یهود را دوست داشته و دیگر تاریخ یهودی مستقلی وجود ندارد و فقط یهودیان به عنوان یک اقلیت در جوامعی که بدان منسوب هستند مشارکت دارند. و اگر آنچه به نام مسأله یهودیت نامیده می شود از خلال افزایش اتحاد و همبستگی یهودیان در جوامعی که در آن زندگی می کنند، ممکن است و صهیونیست بهدنبال آن می باشد فرقی نمی کند که مسأله و مشکل دوستی مزدوج در میان یهودیها را برانگیخت یا نظر یهودیان را نسبت به گذشته و فرهنگ و سنن خود تشدید کرد و تبعیض و مبارزه را به خاطر مساوات و برابری در کل جوامع بشری از میان برداشت. و از آن به عنوان اصطلاحی دینی "یهودیت اصطلاح طلب" و از نظر سیاسی "شورای امریکایی یهودی" تعبیر کرد. مسیر و هدف این شورا به سمت کاهش بازدارندگی یهود، واداشتن "دکتربرگر" به عقب نشینی از آن و ایجاد انجمنی به عنوان جایگزین یهودی صهیونیست است.

3 ـ عدم پذیرش سوسیالیستی:

عدم پذیرش سوسیالیستی یهودی برای صهیونیستها از نظر و جهت کلی به مسأله و مشکل اقلیتها کشانده شده و بندگی و بردگی این اقلیتها به عوامل خاصی به کل جامعه ارتباط پیدا می کند. و به این نتیجه می رسد که ایجاد جامعه ای سوسیالیستی در شرق اروپا حل مشکل و مسأله یهودیت است. و صهیونیست ابزار و وسیله ای در جهت مبارزه با گرایش و پیوستن یهودیت به جنبشهای سوسیالیستی و انقلابی است. و از عوامل مهم در صدور و نشر "اعلامیه بالفور" به دنبال قیام و انقلاب بلشویکی و روی آوردن جوانان یهودی به آن بود و آنچه که سیاستمداران بریتانیایی را به کوشش جهت جلب انظار عمومی به فلسطین به جای انقلاب در روسیه واداشت.

واقعیت این است که این جریان منجر به نابودی و شکست در پیمان نامه و معاهداتی شد که به دنبال آن اعلامیه بالفور منتشر شد جز اینکه وضوح طبیعت نژادپرستانه صهیونیستی و ارتباط آن با استعمار تعداد زیادی از جوانان یهودی چپی در غرب را به ایستادگی علیه اسرائیل و به ویژه در اروپایغربی واداشت.

4 ـ "عدم پذیرش ملی دیاسپوری":

رهبران و داعیان این مکتب در مبارزه صهیونیستی خود در برابر این حقیقت که یهود اقلیتی ملی است و بر این باور می باشند این مکتب در تبعیدگاه (دیاسپورا) تشکیل شد. و راه حل، مبارزه برای تثبیت هویت قومی و دفاع از حقوق یهود ـ همانطور که می باشند ـ است. و به دنبال آن زبان "یدیش" که عبری نیست را تقویت می کنند و با رفتن به فلسطین مخالفت کرده و از "بوند" به عنوان تفکر و از "بیروبیدجان" شوروی اجرای عملی آن تعبیر می کنند.

اما صهیونیستها در رد یهودی صهیونیست تعبیر و بیانی از تنفر یهود نسبت به خویش می دانند.

مأخذ:

  1. کیالی، عبدالوهاب: موسوعة السیاسة، "الرفض الیهودی للصهیونیه"، مؤسة العربیة للدراسات و النشر، جلد دوم، 1991.