خلیل، یهودی سازی شهر
شهر الخلیل اولین هدف استعمار صهیونیستی در کرانه غربی برای اسکان یهودیان اسرائیلی بوده است. اولین حکم و دستوری رژیم اشغالگر قدس بعداز اشغال کرانه غربی صادر کرد، قطعنامه انضمام بیت المقدس به طور واقعی در تاریخ (28/6/1967) بوده و اولین کار اسکان رژیم صهیونیستی که در نوار غربی انجام پذیرفت اسکان دادن تعدادی از یهودیان اسرائیلی در کفر عصیون بوده است که از نظر استراتژیک بسیار مهم بوده و مشرف بر شهر الخلیل ـ از طریق (راهی) که به بیت المقدس می رسد ـ می باشد. این عمل در تاریخ 27/9/1967 صورت گرفت.
بدون شک طمع کاریهای رژیم صهیونیستی در شهر الخلیل در جهت تحقق اهداف خود احتیاجی به بیان ندارد. و از بیانات و اظهارات مسئولین این رژیم و بزرگان دین یهود، فهمیده می شود که شهر الخلیل دّومین شهر برای یهودی کردن ساکنین آن بعداز بیت المقدس می باشد (اول قدس و دوم الخلیل) و حتی عده ای معتقدند که اهمیت این شهر خیلی بیشتر از شهر بیت المقدس می باشد، چون این شهر در واقع پایتخت حضرت داود بوده و مزار تعداد زیادی از انبیاء و همسران آنها در این شهر وجود دارد.
یک مورّخ سه محور اساسی اهداف صهیونیستها را که براساس آنها یهودی سازی این شهر انجام شده می تواند مشاهده کند.
1 طرح اسکان استعماری درباره شهر الخلیل از طریق ایجاد کمربند اسکانی که در ارتباط با تکمیل و جامه عمل پوشاندن به ایده "الخلیل علیا" که حکومت اسرائیل در تاریخ 10/10/1968 به آن اقرار کرده بود می باشد، و به موجب آن اولین شهرک مستعمره در دامنه های مشرف بر شهر کربات اربع ایجاد شد که هدفی جز به مخاطره انداختن و در منگنه گذاردن شهر الخلیل از نظر جغرافیایی و مسکونی به واسطه قلعه های استعماری، نداشت. یعنی درست همان چیزی را که در باره فلسطین (شهر قدس) پیاده کرده بودند.
به منظور اجرای این اهداف، مساحت زیادی از زمینهای اطراف این شهر مصادره شد. همان طوری که در سال 1981 مساحت وسیعی از زمینهای روستاهای محیط به الخلیل برای ساختن کمربند مسکونی دوّمی که وسیع تر و بزرگتر از کمربند اولی بوده است، مصادره گردید تا دو مستعمره یهودی نشین کرمیئل و ماعن بر روی زمینهای شهرک یطه احداث شود. و نیز مستعمره متسفی جبرین در زمینهای روستاهای ترقومیه، و مستعمره تشیعوب در زمینهای صوریف و بیت أومر.
2 استیلا و سلطه بر حرم حضرت ابراهیم (ع) و تبدیل تدریجی آن به کنیسه یهودی. به تحقیق این بخش از اهداف استعماری اسرائیلی در حال اتمام و جامه عمل پوشاندن کامل به خود می باشد.
3 ایجاد محله یهودی در قلب شهر الخلیل زیر پوشش اعاده بنای محله یهودی ای که در شهر قبلاً وجود داشته و در سال 1929 خراب شده بود.
اینها محورهای سه گانه ای بودند که حکومت اسرائیل در امر یهودی سازی این شهر در سر می پروراند و هنوز هم جزء اهداف استعماری آن رژیم می باشد. هر چند که توجه اسرائیل در طرحهای اسکانی به شکل غیر محدود و پیچیده بوده است ولی امروز. یک خصلت و صفت دینی و توراتی به خودگرفته است، همانطوری که از بیانات سخنان رهبر و مجری طرحهای اسکانی استعماری "خاخام موشی لیفنغر" در الخلیل به وضوح معلوم و مبین می گردد.
1ـ ایجاد مستعمره "کریات اربع":
در اوایل آوریل 1968 پیشگامان استعمارگران صهیونیست به شهر الخلیل روی آوردند. و در غروب "عید فصح" حدود 30 خانواده از جماعت "گوش آمونیم" به رهبری حاخام موشی لیفنغر به این شهر رسیدند و برای سکونت مسافرخانه تهرخالذ را برای سکونت خود استفاده کردند. اما مدت زمانی از این کار نگذشته بود که نیات شوم اسکانی استعماری آنها برملا شد، نیتی که باعث ایجاد ترس و خوف و وحشت ساکنین و شهرداری این شهر شد. آنها نامه های اعتراض آمیز زیادی به مسئولین کشور اسرائیل نوشتند ولی این مسئولین با استهزاء و لاابالی گری به این نامه ها پاسخ گفتند.
"ایگال آلون" وزیر کار وقت اسرائیل با این ساکنین جدید در مسافرخانه دیدار کرد و از روحیه ایثارگری و فداکاری آنان برای بازگشت مجدد به شهر الخلیل قدردانی کرد. صحبتهای "آلون" آغاز عملیات پروژه اسکانی صهیونیستی در شهر الخلیل بود که در زمان حکومت "لیکود" پایان یافت و علاوه بر "کریات اربع"، کمربندهای مسکونی زیاد دیگری در اطراف این شهر دایر شد.
این ساکنین و یا مهاجرین جدید در همان هتل باقی ماندند تا این که حکومت نظامی آنها را در آغاز سال 1969 به واحدهای مسکونی آماده شده که صرفا برای این گروه که در نزدیکی ساختمان حاکم نظامی در شهر الخلیل احداث شده بود، انتقال داد.
زیادی در طول سال 1981 در موقعیتهای مختلفی از این شهر مصادره گردید. جدول زیر مساحت زمینهای مصادره شده و موقعیت (مکان واقع در آن) و تاریخ مصادره آنها را نشان می دهد. مجموع زمینهایی که مصادره شد تا ماه می 1981 درشهر الخلیل و اطراف آن به 724/72 جریب رسید.
2ـ حرم حضرت ابراهیم:
یهودیان اسرائیل به طور انفرادی و گروهی مستقیما بعد از جنگ و بعد از جنگ ژوئن 1967 به زیارت حرّم حضرت ابراهیم (ع) روی آوردند. سپس این زیارتها جنبه رسمی و دولتی به خود گرفت. یعنی بعد از این که حکومت نظامی حاکم به طور رسمی به یهودیان اجازه داد در حرم ابراهیم به شکل غیر آشکار غیر از زمانهایی که مسلمین نماز می خوانند نماز برپا دارند، این زیارتها جنبه رسمی به خود گرفت. این عمل در واقع از اواخر ژوئن 1972 شروع شده بود.
ولی این نمازها بعد از این که حاخام "مئیرکاهانا" رهبر جنبش "کاخ" (انجمن دفاع یهودی) به همراه صد نفر از پیروان و مریدان خویش در تاریخ 27/8/1972 به شهر الخلیل حمله برد و شروع به اقامه نماز در جوار حرم حضرت ابراهیم (ع) کردند، جنبه تظاهر علنی و ظاهرا تحریک آمیز به خود گرفت.
در سپتامبر 1972 حکومت نظامی حاکم به یهودیان اجازه داد در مواقع نماز مسلمین نماز به پای دارند. لذا برای اولین بار حاخام مئیرکاهانا و جماعتی از مریدان وی در غروب روز در تاریخ 11/11/1972 به شکل جماعت نماز را به جا آوردند. در تاریخ 11/11/1972 نیز حاکم نظامی شهر الخلیل مقرر کرد ساعات نماز یهودیان افزایش یابد و تعدادی صندلی برای نشستن خطیب یهودی در موقع نماز و دو قفسه نیز به منظور نگاهداری تورات، به داخل حرم آورده شود. یکی از این قفسه ها را در سمت یعقوبی حرم حضرت ابراهیم نصب کردند.
زیر پوشش این حکم استیلا و سلطه بر قسمت گوشه یعقوبی حرم انجام پذیرفت. و در اوایل نوامبر 1972 حکومت نظامی اسرائیل حکمی را در ارتباط با افزایش ساعات مخصوص نماز یهودیان در حرم صادر نمود اما در همان هنگام ساعات نماز مسلمیندر این حرم محدود کرد. یعنی بر اساس این حکم صادره ساعت مجاز برای ادای نماز ظهر و عصر دو ساعت و نیم تعیین شد و همچنین مسلمین از نماز خواندن برای اموات خودشان و زیارت قبور محروم شدند.
در طول این مدّت علی رغم تمام اعتراضاتی که از سوی هیأتهای دینی و مذهبی و ملّی و قومی در نوار عربی صورت گرفت، حکومت نظامی حاکم حکمی را مبنی بر بستن درهای شرقی و درهای مهم و اصلی حرم و نیز تخریب راه پلّه منتهی به آن را صادر نمود. حکومت نظامی اسرائیلی حاکم همچنین در آن وقت (اکتبر 1968) چاه باستانی که در نزدیکی دیوارهای حرم در محل مقبره حضرت یوسف (ع) قرار داشت را منهدم کرد و سنگهای مجاور غار را کند و برج ممالیک معروف قلعه را نیز از بین برد.
در تاریخ 31/10/1972 حاکم نظامی از مدیر اوقاف الخلیل و رئیس خادمان حرم دعوت به عمل آورده و تصمیم خود را مبتنی ایجاد سقفی برای صحن مسجد داخلی حرم که پیدا می باشد و اختصاص آن به یهودیان و افزایش صندلیهایی برای نشستن یهودی ها در داخل حرم و استیلا و سلطه نهایی بر گوشه یعقوبی و افزایش ساعات نماز یهودیان و... را به اطلاع آنها رساند. ولی مدیر اوقاف و رئیس خادمان حرم این تصمیمات را رد کردند.
هیأت اسلامی بیت المقدس نیز جلسه ای در تاریخ 2/11/1972 تشکیل داد و در نشست مطبوعاتی خود با روزنامه های مختلف که در تاریخ 4/11/1972 انجام داد بیانیه ای صادر کرد و تمام این خواسته ها را رد کرد و آنها را حرفهای باطل و بی خود و فاجعه ای برای جهان اسلام و مقدسات اسلامی می داند.
ولی علی رغم این مخالفتها، حکومت اشغالگر این دستورات را خیلی سریع انجام داده و شروع به ساختن سقف صحن مسجد کرد و سلطه و استیلایخود را بر گوشه یعقوبی حرم و راه بین حرم حضرت ابراهیم و همسرش ساره، کامل کرده و مسلمین را از استفاده آن دو مورد ممنوع و محروم کرد. و این برنامه ها منجر به محدود شدن منطقه مخصوص مسلمین در داخل حرم شد. منطقه ای که در امتداد حرم و منبر بود نیز به عرض 5 و طول بیست متر از بقیه قسمتهای حرم به وسیله طنابی از پوست درخت خرما جدا شد.
البته یهودیهای این شهر تنها به این اقدامات اکتفا نکرد بلکه فعالیتهای تحریک آمیز خود را بر ضد مسلمین ادامه داده و شروع به ادای نمازهای خود با صداهای بلند در موقع اقامه نماز جماعت مسلمین نمودند. و از سپتامبر 1974 از بوق در داخل مسجد استفاده نموده و عملاً آن را به یک کنیسه خالص یهودی تبدیل کردند.
در ماه مه 1975 ساکنین "کریات اربع" خواهان گشوده شدن درهای حرم بر روی خود به منظور ورود و خروج در طول روز بدون هیچ گونه قید و بندی و ضابطه ای، شدند، همچنین خواستار برداشتن نگهبانان حرم شدند. به هر حال بعد از این که یک سری درگیریهای شدیدی بین ساکنان یهودی محل و نماز گزاران مسلمان در این حرم انجام پذیرفت، خواسته های آنان نیز جامه عمل به خود گرفت و بدین ترتیب حرمت حرّم را شکسته و باعث هتک حرمت به حرم شدند.
رژیم صهیونیستی سرانجام به خواسته های ساکنان یهودی این محل جواب مثبت داد و به دنبال آن حرم را به دو قسمت کرد. قسمت بزرگ را به عنوان کنیسه یهودی به آنها واگذار نمود.
در واکنش به این تصمیمات، هیأت اسلامی روز جمعه تاریخ 15/8/1975 را روز حرم حضرت ابراهیم نامگذاری کرده و از مسلمین سرتاسر جهان خواست تا از فعالیتهای آنها حمایت نمایند.
از طرف دیگر ساکنین یهودی این شهر هتکحرمتهای خودشان را نسبت به حرم و کارهای تحریک آمیز خود را ادامه دادند. اوج این کارها به وسیله چهار جوان یهودی در تاریخ 2/10/1976 انجام پذیرفت، یعنی زمانی که از دیوار داخل حرم بالا رفته و تمام قرآنها را پاره کرده و زیر پاهایشان لگدکوب کردند. و این حوادث منجر به درگیری شدید بین ساکنان یهودی و مسلمانان اهالی الخلیل شد. در پی آن رفت و آمد به مدت 17 روز تا تاریخ 19/10/1976 به حرم ممنوع شد. اما در خلال این مدّت بیشترین آثار گرانبها و نفیس حرم توسط یهودیها به سرقت رفت. از جمله این اشیاء سرقت شده، دو ساعت قدیمی گرانبها و دو ساعت دیگر از نوع "بولاریس" و قرآنها و کتابهااسلامی گران قیمت تاریخی، و هلال موجود بر روی گنبد سلطان قاوون که مزار آن بالاتر از باب المغاره محل دفن انبیاء است. تمامی محتویات اتاق خادم حرم حضرت ابراهیم (ع) و کلیدهای مقبره های انبیاء و یک قالیچه ایرانی با ارزش که قدمت آن به چند قرن می رسد، نیز جزء اشیاء سرقت شده می باشند.
در همان هنگام نیز موشه دایان وزیر دفاع اسرائیل اقدام به برداشتن تخته سنگهای مجاور منبر و ورود به غار مکفیه و تصویر برداری داخل آن نمود. هیأت علمی اسلامی و قاضی شرع الخلیل و مدیر اوقاف الخلیل و رئیس و اعضای شهرداریهای الخلیل و حلحول و دورا بیانیه ای صادر کرد و در آن تجاوزات ننگین به حرم و پاره کردن قرآن کریم را شدیدا محکوم کردند.
در همین زمان شلوموغوگورین بزرگ حاخام بزرگ ارتش از وزیر دفاع اسرائیل خواست تا غار مکفیه را بین مسلمین و یهودیان تقسیم کند و یا کل آن را به یهودیان اعطا کند.
در اواخر سال 1978 ساکنین یهودی این شهر حمله جدیدی را به منظور کامل کردن هدف خودشان مبنی بر تبدیل حرم به کنیسه و محروم کردن مسلمیندر نهایت از اقامه نماز در آن شروع کردند و تجهیزات و ابزارهای جدیدی را (مثل صندلی، میز و قفسه کتاب برای نگهداری تورات) به داخل حرم حضرت ابراهیم یعقوب و یوسف و در صحن حرم انتقال دادن و کارهای تحریک آمیز آنها برضد مسلمین روز به روز بیشتر شد و تا آنجا رسید که به منظور ترساندن و بیرون راندن نگهبانان و خادم حرم تیراندازی کردند.
در تاریخ 19/1/1979 حکومت اسرائیل براساس توصیه عیزروایزمن وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر مجاز بودن یهودیان به اقامه نماز در سالن اصلی (رواق وسطی اسحاق) یعنی مکانی که برای اقامه نماز مسلمین باقی مانده بود، موافقت نمود.
در پی عملیات فداکارانه ای که مردان مقاومت اسلامی در اوایل ماه مه 1980 در قلب شهر انجام دادند ساکنین یهودی کریات اربع خواهان حق نظارت کامل و تمام بر حرم به جای مجلس اسلامی شدند. هدف اصلی آنها از این عمل، استیلا و سلطه کامل بر حرم و تبدیل نهایی آن به دیر و کنیسه یهودی و بازداشتن مسلمین از دسترسی به آن بود.
3ـ اسکان در داخل شهر الخلیل:
سفر موشی لیفنگر و همراهانش به هتل الخالد در آوریل 1968 در اولین مرحله به منظور اسکان ساکنین یهودی در قلب این شهر بوده است. در آن موقع موشی لیفنگر بیان کرده بود که هدف اصلی از سفر او اسکان دادن یهودیان در این شهر و ایجاد مدرسه یهودی تحت عنوان "هاداساه" می باشد. اما شرایط آن مرحله حکومت اسرائیل را وادار به تأسیس مستعمره کریات اربع نمود که به عنوان هسته اولی اسکان استعماری در منطقه و مقری برای تجمع ساکنین یهودی نشین و مرکزی برای حمله به حرم ابراهیم (ع) و قلب شهر الخلیل، می باشد، همه این مسائل باعث صرف نظر کردن موقتی موشی لیفنگر از مسأله اسکان یهودیان در قلب شهر و معطوف کردن تلاشهایش برای حمایت و پشتیبانی از طرح اسکانیکریات اربع شد.
هنگامی که شرایط مناسب ایجاد شد، در آوریل 1979 تعدادی از زنان کریات اربع به رهبری همسر حاخام لیفنگر، ساختمان الدبویة (خانه هاواساه) و بعضی از ساختمانهای مجاور آن را به این بهانه که قبل از انقلاب 1929 یهودیان در آن سکونت داشتند به اشغال خود درآوردند.
ساختمان دبویه مرکز پلیس و بازداشتگاهی در دوره عثمانی بود. و یک قسمتی از آن به عنوان مقر فرماندهی طایفه یهودی در شهر الخلیل و بعضی از آن تحت تصرف شخصی از طایفه یهودی یا رهبر آن در دوره قیمومیت بریتانیا بود. نگهبان املاک افراد غایب اردنی، آنها را در سال 1948 تحویل گرفت و سپس در سال 1953 به نماینده و وکیل سازمان ملل متحد برای امدادرسانی تحویل داد که مدرسه ای برای فرزندان پناهندگان در شهر الخلیل شد. از سال 1967 مسئول اموال متروکه در حکومت نظامی اسرائیل تحویل شد. آژانس امداد از آن به عنوان انبار استفاده می کرد.
امّا این قبیل اعمال و آنچه در پی آن آمد مثل تبعید شهرداری و قاضی شرع الخلیل باعث بازگشت اسکان یافتگان نشد بلکه حکومت بگین را وادار به اتخاذ تصمیمی کرد که طبقه سوّم ساختمان دبویه (23/3/1981) را اضافه کند و صلاحیت سیطره و تسلط بر میدان و ساختمان و مبانی دیگر را از سلطه و سیطره حاکم نظامی به مجلس دینی یهود در کریات چهارگانه (در ژوئیه 1981) انتقال دهد.
و در ژوئن 1981 اسکان یافتگان این منطقه مراسم جشن باشکوهی به مناسبت ترمیم این میدان و اخراج بعضی از ساکنین و خانواده های عرب از این منطقه، برپا نمودند، و همچنین انتقال خانواده های یهودی به این مکان و اسکان آنها در این ساختمانهای مسکونی رسما انجام گرفت. یکی از این خانواده های یهودی خانواده حاخام موشی لیفنگر، بود.
عملیات یهودی سازی شهر الخلیل برای مدّتزمانی قطع شد، اما در واقع مستعمرات های یهودی نشین زیادی برپا شد و حرم حضرت ابراهیم (ع) نیز تبدیل به کنیسه یهودی شد و یک محله یهودی نشین در قلب شهر الخلیل، چهره خود را به نمایش گذاشت.
مأخذ:
- الموسوعة الفلسطینیة، الخلیل (تهوید)، جلد دوم، 1984.