خدمات عمومی به اعراب در مناطق اشغالی 1948

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۸ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تبعیض و اهمال مقامات مسئول رژیم صهیونیستی در تمامی قلمروهای مربوط به زندگی اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی 1948 چهره خود را عایان می کند. در آغاز کار امکان آن نبود که در شهرداریها و شوراهای محلی انتخابات انجام گیرد. این امر نتیجه مخالفت وزارت کشور رژیم صهیونیستی بود که دلایل امنیتی را عنوان می کرد. بهانه هایی از این قبیل اندک اندک وزن خود را از کف دادند و وزارتخانه راضی شد تا فعالیتهای خود را به مجموعه های عربی گسترش دهد.

این مجموعه ها سابقا از طرف حکومت نظامی اسرائیل اداره و هدایت می شده اند. اقدام وزارت کشور رژیم صهیونیستی محدود به ایجاد 11 مرکز محلی (بین 1950 ـ و 1953) و سپس 9 شورای شهرداری (بین 1953 ـ و 1959) و 10 شورای محلی دیگر (در 1959 و 1962) بوده است. در پایان سال 1961 هنوز 57 درصد از مجموعه های عربی بدون اساسنامه و مقررات اداری بوده اند. اینمجموعه ها 38 درصد از جمعیت اعراب کشور را تشکیل می داده اند در مقابل فقط 5/2 درصد از مجموعه های یهودی یعنی 43 درصد از جمعیت یهود (جدولهای 9 و 10) این وضع را داشته اند.

کمیسیون کشور کنیست (پارلمان) در گزارش 28/مارس 1963 خود راجع به اداره محلی روستاهای عربی یادآوری می کند که تقریبا 70 روستا فاقد هرگونه نمایندگی محلی هستند و این روستاها 60 درصد مجموعه روستاهای عربی را تشکیل می دهند.

معمولاً نبودن نمایندگی در سطح مجموعه های محلی مانع تحول روستا می شود و غالبا پیش آمده است که برای قسمت اعظم جاها شورای محلی توسط وزارت کشور انتصاب شده و اساس آن توزیع خانوادگی بوده و به اداره اهالی توجه نشده است و در نتیجه اندکی پس از شورا به دنبال اختلافات شخصی اعضای آن استعفا کرده اند. در واقع حکومت نظامی رژیم صهیونیستی سرویسهای امنیتی و وزارت کشور آن افرادی را که در پستهای مختلف گذاشته اند اداره نموده و بدین ترتیب اختلافات اجتناب ناپذیری را ایجاد کرده اند و برای کارمندان دیگر وزارت کشور دلیل تراشیده اند تا اعراب را به بی لیاقتی و بی استعدادی در اداره امور خودشان متهم سازند.

نبودن شوراهای محلی در روستاها به طور نظرگیری فعالیت ساختمانی را در این روستاها متوقف ساخت. در داخل این روستاها به طور کلی مناطقی دیده نمی شد که برای مسکن مشخص شده باشد. جواب به درخواست اجازه ساختمان هم که به دفاتر ناحیه داده می شد به طور کلی یک سال طول می کشید. مطالعه پرونده ها و دادن اجازه احتمالی مدت اضافه ای را که برابر 18 ماه و حتی دو سال است لازم بود. نتیجه آن شد که 000/4 باب خانه بدون جواز ساخته شد و سپس در معرض تخریب از طرف مقامات مسئول رژیم صهیونیستی که دو هزارجواز برای تخریب این خانه ها در دست داشتند قرار گرفت.

همین دلایل موجب اشکال در قلمرو خدمات عمومی شد. نخستین روستای عرب (تابئه) در سال 1955 به شبکه ملی توزیع برق وصل شد. طبق پاسخ وزیر آبادانی اسرائیل به سؤالی در کنیست اسرائیل از این تاریخ به بعد تا تاریخ 1961 فقط پنج روستای عربی به شبکه وصل شد. در سالهای بعد نیز چند روستا برق گرفتند و در کلیه مراکز عربی کشور تا سال 1967 تنها یک مرکز اصلی پست و یک دفتر و 15 شعبه وجود داشت. سی مجموعه عربی را پست زمینی به هم متصل می کرد (که توزیع پست آن یک یا دوسه بار در هفته است) اما 59 مجموعه هیچ رابطه ای با پست نداشتند (و در این حسابها بدوی ها را وارد نمی کردند.) طبق اظهارات وزیر پست رژیم صهیونیستی در کنیست اسرائیل در 17 مارس 1963 فقط 26 مجموعه عربی که تقریبا یک چهارم کل را تشکیل می دادند به تلفن دسترسی داشتند.

وضع خدمات بهداشتی عربها نسبت به گذشته اندکی بهتر شد. درمانگاههای مجانی و مراکز تعاونی در مناطق اعراب از جمله مناطقی که قبایل بدوی سکونت داشتند گشوده شد و تا سال 1965 حدود 28 درمانگاه مجانی و 52 پست امدادی مادران و کودکان در مناطق عربی ایجاد شد. نرخ مرگ و میر و به ویژه نرخ مرگ کودکان کمتر شد. اما در این قلمرو کاهش سطح مرگ و میر رضایت بخش نبود. این سطح را می توان با کیفیت معالجاتی مقایسه کرد که جمعیت یهود در اختیار دارد. مثلاً بدی وضع را می توان در خصوص مرگ 15 کودک شیرخوار یادآور شد که در روستای کفرقاسم (در جلیله) و در اول سال 1964 به سرخک مبتلا شده بودند.

طبق گزارش سالانه شماره 15 بازرسی دولت رژیم صهیونیستی در 2 فوریه 1965 در بسیاری از مجموعه های عرب و به ویژه در مناطق ناصره و عکادرمانگاه مجانی وجود نداشت و فقدان درمانگاه در حومه نزدیک برخی از این مجموعه ها از این نظر بیشتر احساس می شد که پزشک و پرستار و داروساز وجود نداشت.

در 49 مجموعه که 40 تای آنها مدرسه داشتند برای کمک و حمایتهای مادران و کودکان چیزی به جز واکسیناسیون وجود نداشت (5 مجموعه در منطقه عکا حتی واکسیناسیون هم نداشت). و باز در همین منطقه عکا 17 مجموعه از مراقبتهای پزشکی در 64 ـ 1963 استفاده کرده اند اما مدارس را پزشک و یا پرستار بازرسی نکرده اند.

در 87 مجموعه مسکونی که مسکن اقلیتهاست و مسئولیت سرویسهای پزشکی شان بر عهده وزارت بهداری بود، این وزارتخانه وظیفه خود را به میزان لازم به انجام نرسانده بود.

وقتی که کیفیت کارهای انجام یافته را در زمینه رشد و توسعه در منطقه اعراب و نیز کیفیت خدماتی را که در اختیار جمعیت اعراب گذاشته شده اند با کارهای انجام یافته و خدماتی مقایسه می کنیم که یهودیان از آنها بهره ور شده اند به خوبی متوجه می شویم که فاصله بین این دو زیاد است حتی یک قلمرو نیست که در آن جا سطح مربوط به اعراب به سطح مربوط به یهودیان برسد. تنها یک مورد است که وضع چنین است و آن هم مربوط به زندانهاست و در آن جا نسبت بسیار بالایی نام توقیف شدگان عرب را ثبت کرده اند (به ویژه کسانی را که برحسب قانون حالت فوق العاده محکوم ساخته اند) نیازهایی که برای جمعیت یهود ابتدایی تلقی می شود غالب اوقات برای اعضای مجموعه عربی یکسره، خارج از دستور بحث است.

از هنگام ایجاد اسرائیل تا سال 1967، رژیم صهیونیستی از پیشرفت قابل ملاحظه ای که در میان جمعیت اعراب انجام شده و از کارهای رشد و توسعه ای در مناطق عربی گفت وگو می کرد. همچنیناز کارهایی که به خاطر آنها صورت گرفته و در کشورهای دیگر خاورمیانه نظیر ندارد و باز از سیستم حکومت دموکراتیک که نسبت به اعراب اسرائیل اجرا می شد حرف می زد.

این کارها و فعالیتهای یاد شده راجع به رشد و توسعه مناطق عربی فلسطین توسط رژیم صهیونیستی حداقل کاری است که یک دولت موظف است آنها را برای شهروندان خویش به انجام برساند و برای آن است که برای خود حیثیت و شرافت فراهم آورد و ما به ازاء تکالیفی است که بر اعراب تحمیل می کند.

میزان ایجاد برابری را که در این امتیازات نهفته اند وقتی با آنچه از اعراب گرفته یا دزدیده اند مقایسه کنیم بسیار کوچک و حقیر می باشد. گرچه این حقیقت است که سطح زندگی قسمتی قابل ملاحظه از جمعیت عرب پیشرفته است و به ویژه تقاضاهای مهم کارگران مؤثر بوده است اما نباید فراموش کرد که کمترین خرابی در وضع بازار کار در درجه اول به اعراب صدمه می زد.

علاوه بر این هرگونه پیشرفتی از این قبیل و هرگونه خدماتی این چنان و نیز اقدامات کوچک دیگر برای خلق عرب در حاشیه طرحهای توسعه و رشدی بوده است که برای مجموعه های یهودی در نظر گرفته شده اند. در حقیقت نمی توان هیچ طرح رشد و توسعه ای را دید که جدا و اصولاً برای اعراب در نظر گرفته باشند. صبری جریس در این باره می گوید: وضع اعراب فلسطین که تقاضای کمک و یاری می کردند و یا به بیان آرزوها و امیال خود در باره پیشرفت می پرداختند نظیر وضع نیازمندی بود که در خانه ثروتمندان را می کوبیدند.

مأخذ:

  1. جریس، صبری: العرب فی اسرائیل، بیروت 1973.