ترکان جوان و صهیونیستها، اتحاد
در طول سالهای 1908 ـ 1882 تلاش جنبش صهیونیسم برای گرفتن سرزمین فلسطین از سلطان عبدالحمید عثمانی بی ثمر ماند و سلطان عثمانی تقاضای مکرر صهیونیستها و نیز امپراتو آلمان (ویلهلم دوم) را در این مورد رد کرد. موضع گیریهای عبدالحمید، در میان اعراب و فلسطینیها هنوزبه عنوان یک سیاست هوشیارانه متکی به تعهد اسلامی در حفظ بیت المقدس و نیز کانون اسلام در خاورمیانه و خاور نزدیک قلمداد می شود. گرچه عبدالحمید به خاطر سیاستهای استبدادی اش در طول سالهای 1907 ـ 1876 از طرف گروههای آزادی خواه در داخل امپراتوری منفور اعلام شد، امام موضع گیری قاطعانه او در برابر جنبش صهیونیسم و جلوگیری از رشد و گسترش نفوذ و حضور آنها در فلسطین همواره مورد تحسین استقلال طلبان عرب به ویژه فلسطینیها قرار گرفته است.
در حال حاضر نیز رهبران نهضت کنونی فلسطین او را مورد ستایش قرار می دهند. شاکرالنتشه محقق فلسطینی و عضو کمیته مرکزی سازمان الفتح در این باره گفته است: "تاریخ با حروفی نورانی موضع گیریهای عبدالحمید نسبت به مسأله فلسطین و حفاظت از اسلامی بودن آن را به ثبت رسانده است. موضع گیریهای او، نقشه های صهیونیسم برای استعمار فلسطین را برای مدتی به تأخیر انداخت. در واقع او با این موضع گیریها، تاج و تخت خود را از دست داد.
اعراب و مسلمانان به خاطر این موضع گیریهای شرافتمندانه سلطان عبدالحمید نسبت به مسأله فلسطین به نیکی و با قدردانی از او یاد می کنند."
ناامیدی جنبش صهیونیسم از سلطان عثمانی باعث شد تا رهبران آن، مناطق دیگری از جهان (قبرس، شبه جزیره سینا، برخی کشورهای آفریقا، لیبی و...) را به عنوان کانون استعمار صهیونیستی مطرح سازند اما وقوع انقلاب ترکهای جوان در سال 1908 و سرنگونی سلطان عبدالحمید توسط رهبران "کمیته اتحاد و ترقی" برای جنبش صهیونیسم نتایجمثبتی به بار آورد. بعد از سال 1908 در رابطه صهیونیستها با مقامات عثمانی تحولاتی رخ داد. ادامه روابط میان ترکهای جوان با حکومت آلمان و تلاشهای گسترده وایزمن رهبر جدید جنبش صهیونیسم برای نزدیک شدن به رهبران کمیته اتحاد و ترقی از طریق میانجی گریهای آلمان، مؤر افتاد.
بعد از 1908 ممنوعیت مهاجرت یهودیان و خرید زمین از سوی آنها، برداشته شد و سیل مهاجرت به فلسطین و خرید زمین و ایجاد نهادهای مستعمراتی یهود در آنجا آغاز شد. وعده های مالی جنبش صهیونیسم به رهبران جدید عثمانی برای بهبود وضع مالی و سروسامان بخشیدن به امور بودجه و سازمان دادن به ساختار اداری آنها یکی از عوامل ایجاد همکاری ترکهای جوان با صهیونیستها بود. طرح صهیونیستها در دستگاه حکومت ترکان جوان و همکاری با آنها بود. لغو منع مهاجرت به فلسطین نیز باعث شد تا جمعیت یهودیان از 23 هزار به 85 هزار تن افزایش یابد. با افزایش تعداد مهاجران نیز مستعمره های بیشتری در فلسطین ساخته شد. ایجاد و ساخت شهر تل آویو کنونی نیز در سال 1909 با گذاشتن اولین سنگ بنای آن از سوی مهاجران جدید، در حومه های یافا آغاز شد.
در همین زمان بود که تأسیسات صنعتی کوچک متعدد دیگری در مناطق مستعمره نشین تأسیس شد تا زمینه های لازم را برای کنترل حیات اقتصادی فلسطین در آینده فراهم سازد. به دنبال این عملیات نیز اقدامات امنیتی جنبش صهیونیسم برای ایجاد گروههای مسلح به بهانه دفاع از مناطق مستعمره نشین در برابر مخالفت روزافزون مسلمانان عرب، آغاز شد. جامعه "هاشومر" (نگهبان) در 1909از سوی گروهی از مهاجران روسی ایجاد شد و مسئولیت امنیت مستعمره های صهیونیستی در جلیله و جودیه (در کرانه باختری فعلی) را به عهده گرفت. مهاجرت شمار زیادی از یهودیان یمن نیز در فاصله سالهای 12ـ1909 به تشویق صهیونیستها به وقوع پیوست.
جنبش صهیونیسم همچنین با وارد کردن متخصصان و ابزار کشاورزی جدید از اروپا، توسعه کشاورزی در سرزمینهای خریداری شده را آغاز کرد. "اداره فلسطین" که در سال 1908 رسما در یافا تأسیس شده بود به ریاست "آرتور روپین" بر امر مهاجرت، خرید زمین و راهنمایی یهودیان نظارت می کرد. در 12ـ1911 نیز فدراسیونهای کارگری و نهادهای مربوط به امور رفاهی و بیمه از سوی سازمان جهانی صهیونیسم ایجاد شد.
همراه با فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی، تلاشهای فرهنگی سازمان جهانی صهیونیست نیز در منطقه شدت گرفت. در نتیجه این تلاشها، در سال 1908 دو روزنامه و چند نشریه عبری برای تأثیر گذاشتن بر یهودیان موجود و مهاجران جدید منتشر شد. ایجاد مدارس ابتدایی و دبیرستانها که از قبل آغاز شده بود نیز گسترش یافت. در سال 1912 یک "کالج تکنولوژی" در حیفا ساخته شد.
سهل انگاری و مماشات ترکان جوان نسبت به جنبش صهیونیسم و گسترش نفوذ اقتصادی یهودیان در فلسطین و افزایش جمعیت آنان و شروع خرید زمینهای اعراب از طریق رشوه دادن به مقامات عثمانی، ترس و نگرانی اعراب را برانگیخت. همزمان با انقلاب ترکهای جوان ناسیونالیسم عرب که در میان ساکنان استانهای عربی امپراتوری، به ویژه در سوریه،فلسطین و لبنان رشد یافته بود، از همان آغاز به خطر رخنه یهودیان و جنبش صهیونیستی پی برد. در واقع در همین سالها بود که رویارویی جمعیت عرب و یهود و شک و سوءظن ناسیونالیستهای عرب نسبت به این پدیده آغاز و سرانجام به یقین تبدیل شد.
نشریه "نهضت العرب" چاپ پاریس در سال 1909 کمیته اتحاد و ترقی را متهم کرد که با یهودیان و فراماسونها علیه جنبش عرب متحد شده است. به نوشته این نشریه، سرنوشت کمیته اتحاد و ترقی در دست یهودیان بود و اصولاً انقلاب را برای ایجاد تفرقه میان ترکها و اعراب به راه انداخت تا به سقوط امپراتوری عثمانی سرعت بخشد. این حرکتها انجام شد تا بدین ترتیب یهودیان بتوانند بر روی ویرانه های امپراتوری، پایه های حکومت یهود را بنا کنند. سوءظن اعراب نسبت به مماشات ترکهای جوان در برابر رخنه صهیونیستها به فلسطین، چنان بالا گرفت که روزنامه "تایمز" لندن نیز مطلب نشریه "نهضت العرب" را به نقل از آن منتشر ساخت.
مآخذ:
- النتشه، رفیق شاکر: اسلام و فلسطین، از انتشارات مرکز تحقیقات سازمان آزادی بخش فلسطین، تهران، 1984.
- ماندیل، نویل: "مهاجرت ترکان، اعراب و یهودیان به فلسطین" در کتاب مسایل خاورمیانه، زیر نظر آلبرت حورانی، ترجمه عبدللّه گله داری، تهران، امیرکبیر، 1351.