جمعیت پیکار با صهیونیسم

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۶ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


به محض پایان جنگ جهانی دوم (1939-1945) آمریکا بر تلاش های خود برای برپایی هرچه سریع تر دولت یهودی در فلسطین افزود. در عراق دولت با تأسیس احزاب سیاسی در کشور موافقت کرد. کمیته مرکزی حزب کمونیست عراق هم که تا آن زمان مخفیانه فعالیت می کرد، در اواسط سال 1945 برای دریافت مجوز رسمی یک حزب سیاسی علنی به نام "حزب آزادی ملی" در خواست داد. کمیته مرکزی در همین زمان اعضای یهودی حزب کمونیست را به فعالیت در راه تأسیس یک سازمان توده ای برای پیکار با صهیونیسم موظف کرد.

یهودیان عراق در حوزه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اقلیتی فعال بودند. همین ویژگی باعث می شد شایستگی جایگاهی متمایز در جامعه عراق را داشته باشند و جمعیت پیکار با صهیونیسم را تشکیل دهند.

اعضایی که از جانب کمیته مرکزی حزب این مأموریت را یافتند، عبارت بودند از: یهودا صدیق، یوسف هارون زلخه، مسعد قطان، ابراهیم ناجی، یعقوب فرایم، نعیم شوع و یوسف زلوف. آنان با برگزاری چند نشست یک برنامه سیاسی و یک نظام داخلی برای "جمعیت پیکار با صهیونیسم" تنظیم کردند و برای این جمعیت از دولت عراق مجوز رسمی خواستند. پس از دریافت مجوز، هیأت مدیره جمعیت به ریاست یوسف هارون زلخه و هیأتنظارت به ریاست یهودا صدیق تشکیل شد.

یهودیان عراق شدیدا نیازمند مستحکم کردن پیوندهای خود با ملت عراق و همانند شدن با آنان و اثبات عدم هرگونه رابطه میان یهودیان عراق و جنبش صهیونیسم بودند. جمعیت پیکار با صهیونیسم چند جزوه بیرون داد؛ برنامه خود را در سطح گسترده و عمومی منتشر کرد؛ در مقر خود در کاخ (یکی از محلات بغداد) چند اجتماع و کنگره توده ای و پرجمعیت برگزار کرد و در چاپخانه دارالحکمه (که متعلق به جمعیت بود) نشریه العصبة را به چاپ رساند.

این نشریه با انتشار سلسله مقالاتی اهداف جمعیت را تشریح کرد و رهبری جمعیت به سرعت این مقالات را گردآوری و در کتابی با عنوان ما در راه چه کسی و علیه چه کسی مبارزه می کنیم؟ چاپ کرد. در این کتاب یهودیت از صهیونیسم "وابسته به استعمار جهانی و در رأس آن استعمار آمریکا" جدا شده و تأکید شده بود که "یهودیان هیچ مسأله ای جدا و مستقل از مسائل ملت های خود ندارند". کتاب یاد شده صهیونیسم را "مزدور و آلت دست امپریالیسم" نامید و "فاشیسم و صهیونیسم را دوقلوهایی زاده یک روسپی به نام نژاد پرستی" دانست.

جمعیت در این کتاب تأکید کرد که تنها هدف صهیونیسم ایجاد فاصله میان یهودیان و اعراب است، تا این هر دو گروه را از مبارزه ملی باز دارد. در این کتاب دشمنی جمعیت با ایده وطن ملی یهودی اعلام شده بود. زیرا این ایده "میان یهودیان با هموطنان خود تفرقه می افکند و در پی آن است که فلسطین عربی را از پیکره کشورهای عربی جدا کند و ملت عرب ما را از میان بردارد". در این کتاب همچنین تصریح می شود که صهیونیسم برای جلب رضایت گروه های مختلف یهودیان همواره رنگ عوضمی کند؛ ولی "دین صهیونیسم نفاق و ریا، قومیتش نژادپرستی و تجاوز و سوسیالیسم اش فرصت طلبی است".

بنابر مطالب این کتابچه، صهیونیسم صرفا طمع بدان دارد که بازارها را پر از کالا کند تا صنایع مالی را از پا درآورده و بر تجارت مسلط شود. گرایش استعمار به صهیونیسم هم از آن روست که این جنبش آلت دست استعمار در قلب جهان عرب است.به عقیده جمعیت، نبودن دموکراسی در کشورهای عربی عاملی است که صهیونیسم را در این کشورها فعال می کند.جمعیت، خواستار مشارکت سازمان های مردمی در مبارزه با استعمار بریتانیا، که صهیونیسم را در فلسطین پدید آورد، شد.

در بیست و هشتمین سالگرد صدور اعلامیه بالفور (2/11/1945) جمعیت با انتشار بیانیه ای، این اعلامیه را محکوم کرد. بیانیه همچنین اضافه کرد که "استعمار می تواند صدها بار خاک فلسطین را به این و آن ببخشد؛ چرا که این خاک از آن خود او نیست و از این بذل و بخشش نیز سود فراوان می برد". این بیانیه هدف استعمار و مزدور آن، یعنی صهیونیسم، را از صدور اعلامیه بالفور چنین بیان می کند: "آنان می خواهند مبارزه ضد استعماری اعراب را متوجه توده های یهودی کنند تا یهودیان را به سنگری برای استعمار تبدیل کنند. اگر استعمارگران واقعا با یهودیان همدرد بودند، در اروپا با آنان رفتار خوبی می کردند".

بیانیه جمعیت تأکید کرد که "حل مشکل یهودیان بسته به حل مشکل کشورهایی است که در آن زندگی می کنند. درباره (راه حل اسکان یهودیان در) فلسطین هم واقعیت این است که نه فقط مشکل یهودیت را حل نمی کند، بلکه چنین راه حلی تجاوز آشکار و ظالمانه به حقوق ملت عرب است". رهبران جمعیت در بیانیه خود شهروندان را به مبارزه دعوتکرد؛ "مبارزه ای در راه استقلال کامل فلسطین، تأسیس یک دولت دموکراتیک عربی در آن، جلوگیری از حمله صهیونیسم به فلسطین و متوقف کردن روند انتقال اراضی به صهیونیست ها". این موارد همان اهداف جنبش ملی فلسطین در آن زمان بود.

در فوریه 1946، مقرر شد یک کمیته تحقیق انگلیسی ـ آمریکایی به فلسطین اعزام شود تا امکان پذیرش صد هزار مهاجر یهودی جدید در این منطقه را بررسی کند. جمعیت بیانیه ای صادر کرد و همان مواضع پیشین خود را در آن تکرار کرد: "مسأله فلسطین را باید از مسأله یهود جدا کرد؛ زیرا مسأله فلسطین مسأله ملتی است که در راه آزادی و استقلال خود می جنگد".

بیانیه این سؤال را مطرح کرد: "اگر مشکل یهود با مشکلات سایر ملت های مبارز ارتباطی ندارد، چرا به مسأله ملت عرب و مبارز فلسطین مربوط است؟!" بیانیه جمعیت با این تأکید ادامه داد: "مسأله فلسطین نیازی به تحقیق ندارد". در این بیانیه به تصمیم دولت سرپرست انگلیسی در فلسطین، مبنی بر اجازه مهاجرت هزار و پانصد یهودی به فلسطین در هر ماه، نیز پرداخت شده بود.

جمعیت دراین بیانیه با قاطعیت اعلام کرد: "اعراب نمی توانند به آزادی و استقلال دست یابند، مگر این که روی پای خود بایستند و با ملت هایی که در حال مبارزه با ظلم و استعمارند همکاری کنند". بیانیه از سران کشورهای عربی خواست که مسئله فلسطین را در شورای امنیت مطرح کنند تا سرپرستی لغو شود و فلسطین استقلال کامل خود را بازیابد.

جمعیت، در همین زمان، نامه ای به سران کشورهای عربی و نامه دیگری به دبیرکل اتحادیه عرب فرستاد و در هر نامه کمیته انگلیسی - آمریکایی را محکوم کرد و آن را پوشش پر زرق وبرقی دانست که "استعمارگران انگلیسی و آمریکایی در پس آن پنهان شده اند تا بار دیگر برای تقویت صهیونیسم و محکم کردن جای پای استعمار در فلسطین و سایر کشورهای عربی هجوم آورند".

جمعیت در همین سیاق، بیانیه ای هم خطاب به "ملت های عرب" منتشر کرد و در آن، تصمیم کنگره آمریکا در موافقت با مهاجرت صد هزار یهودی به فلسطین را محکوم کرد. جمعیت درباره وجود یک توطئه انگلیسی برای تقسیم فلسطین نیز هشدار داد و تأکید کرد که "کمیته انگلیسی ـ آمریکایی از صدور حکمی درباره اصل مسأله ناتوان است و اصل مسأله چیزی نیست جز لغو سرپرستی بریتانیا و تشکیل یک دولت ملی و دموکراتیک در فلسطین".

بیانیه با این جملات به پایان رسیده است: "مسئله فلسطین فقط از این طریق حل می شود که ملت های عرب مبارزات خود را متحد و هماهنگ سازند و در درجه اول بر مبارزه مشترک و ملی خود متکی باشند و مسأله فلسطین را در شورای امنیت مطرح کنند".

به محض صدور بیانیه کمیته انگلیسی - آمریکایی، جمعیت در اواخر ماه مه 1946 با همکاری حزب کمونیست عراق و حزب آزادی ملی (در حال تأسیس) تظاهرات بزرگی به راه انداخت. تظاهرکنندگان این بیانیه استعماری را محکوم کردند و با نیروهای ارتش عراق درگیر شدند. این وضع باعث شد که دولت عراق روزنامه العصبه را به مدت یک سال تعطیل کند. جمعیت هم در یادداشتی برای رئیس مجمع روزنامه نگاران بغداد نوشت: "با دخالت استعمار و صهیونیسم است که دولت حکم توقیف روزنامه را داد... تا نهضت ملی ای را که امروز در راه فلسطین عربی برپا شده متوقف کند"؛ و این توقیف "به معنای بستن دهان ملت و محروم کردن آنان ازابزار کارآمدی است که مبارزه ملی را جهت می داد. معنای این توقیف آن است که فرزندان ساده دل این مردم طعمه تبلیغات بیگانگان شوند".

در ژوئیه 1946، دولت عراق رهبران جمعیت را دستگیر کرد. اما تا این زمان جمعیت با فعالیت های خود آثار عمیقی در زندگی سیاسی و فکری مردم عراق به جا گذاشته بود. فعالیت های جمعیت عبارت بود از: برملا کردن اهداف کمیته انگلیسی ـ آمریکایی؛ مطالبه خلع ید از انگلستان درباره فلسطین و طرح مسأله در شورای امنیت؛ پیشنهاد بستن مرزها به روی نیروهای انگلیسی در عراق که میان عراق و فلسطین رفت و آمد داشتند؛ فعالیت به منظور سازمان دهی دفاع از فلسطین با یک مبنای مردمی "که متکی بر نیروهای داخلی و حقوق بین المللی باشد"؛ مخالفت با "خوش باوری در برابر استعمارگران" یا انتظار حل مشکلات ملی اعراب به دست "کمیته های تحقیقی و میزگردهای بیگانگان"؛ فراخوان جدی و پی گیر سازمان های مردمی و دموکراتیک کشورهای عربی به برگزاری کنفرانسی برای هماهنگ کردن تلاش های مربوط به "آزادسازی فلسطین و کشورهای عرب"؛ برگزاری اجتماعات مردمی پرجمعیت برای بسیج مردم عراق در این زمینه؛ سست کردن پشتوانه استعمار انگلیس در مهم ترین پایگاه اجتماعی آن یعنی اقلیت های دینی و نژادی (از این رو، در میان روزنامه های مربوط به اقلیت های نژادی، احراز رتبه اول از جهت مطالب و شمارگان برای روزنامه انجمن کاملاً طبیعی بود)؛ شناساندن "علمی و واقع گرایانه" مسئله فلسطین به مردم عراق و رسوا کردن صهیونیسم، افشاگری درباره اهداف استعمار و روابط آن با صهیونیسم.

اما دادگاهی که در عراق پرونده جمعیت را بررسی می کرد، با ادعای این که یوسف هارون زلخهریاست جمعیتی برای مبارزه به نفع صهیونیسم و نه علیه آن را برعهده داشته است، وی را به حبس ابد محکوم کرد و در همین زمان دولت عراق در روند کوچاندن نزدیک به صد و سی هزار یهودی از عراق به فلسطین اشغالی شتاب بیشتری به خرج داد. این کار با دریافت ده دینار از هر مهاجر انجام شد و پول ها به جیب اعضای با نفوذ دولت عراق رفت.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.