غزه، کشتار (28 فوریه 1955): تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۵
منطقه کشورهای عربی در خلال نیمه اول دهه 50، هدف سیاستهای استعماری بوده است به طوری که برای قرار دادن منطقه تحت سلطه پیمانها و محورهای استعماری در پوشش شعار مبارزه با خطر سوسیالیسم و کمونیسم، کوشیده اند. ولی مقصود سیاستهای استعمارگران اروپائی عبارت از حل مسأله فلسطین و آماده کردن فضای سیاسی از طریق ایمنی اقدامات، برای عقد معاهدات و پیمانهای صلح و سازش بین اسرائیل و نظامهای عربی همسایه فلسطین، بوده است.
این سیاست پیمانهای استعماری همگام با برنامه های دیگری بود که برای تخلیه اردوگاههای پناهندگان در نوار غزه از طریق خراب کردن یا اسکان دادن آوارگان در جاهای دیگر و در سوریه و لبنان از طریق اجرای طرح و پروژه جونستون برای تقسیم آبهای رود اردن صورت می گرفت.
این سیاستهای استعماری به ویژه پس از انقلاب 23 ژوئیه ـ 1952، به خاطر مشکلات شدید استعمار و اسرائیل، به منظور ملحق کردن مصر به پیمان بغداد که نوری سعید نخست وزیر وقت عراق، دعوت مصر برای پیوستن به این پیمان و پذیرش مصر به بغداد، را انجام داده بود، متوجه مصر نیز بود.
پیشنهاداتی که در خلال این مدت مدید در فاصله سالهای 1950 تا 1955 مطرح شد و نیز پیشنهاداتی که به روشنی مسأله خروج بریتانیا از کانال سوئز با مسأله صلح بین مصر و اسرائیل را مرتبط می نمودند و نیز اجرای برنامه اسکان آوارگان فلسطین در اردوگاههای غزه در منطقه شمال غرب سینا، همه دلالت می کنند براین که تلاش همه جانبه ای برای عقد صلح بین مصر و اسرائیل، به عمل آمده است.
در فاصله دو سال دومی که از عمر انقلاب مصر می گذشت، به منظور اعطای فرصتی برای پیوستن نظام جدید مصر به پیمانهای استعماری، اسرائیل سیاست نرمش و حسنه کردن روابط با مصر را درپیش گرفت. تا پیوستن مصر به جرگه پیمانهای استعماری، از طریق توسل به زور نباشد. لکن موضع سازش ناپذیر مصر در مقابل سیاست پیمانهای استعماری حتی پیش از کناره گیری محمد نجیب از قدرت در ماه نوامبر 1954 و پایان جنگهای داخلی در مصر، کاملا آشکار شد.
در نیمه اول سال 1954 نوری سعید مسیر زیادی را برای انعقاد پیمان بغداد پیموده بود و بر مصر لازم بود که موضع خود را در مقابل این پیمان مشخص نماید، تا جائی که از مرحله عدم پذیرش مصر پیمان بغداد را مورد حمله و محکومیت قرار داد. و از همین جا بود که مصر پیشنهاد پاکستان برای برقراری کنفرانس اسلامی که از آن بوی معاهدات استعماری استشمام می شد، را رد کرد.
پس از آن، به دلیل ماهیت اسرائیل، به عنوان یک دولت کارکردی، استعمار به دنبال آن بود که از آن دولت برای تصفیه حساب با مصر، به دلیل مخالفت مصر پیمان بغداد که پیشگامی دعوت به آن و اجرای آن را نوری السعید، نخست وزیر وقت عراق، به عهده داشت استفاده کند. با وجود روشن بودن موضع مصر، اسرائیل موضع خصمانه خود را در برابر مصر، تشدید کرد و کشتار نوار غزه را ـ که در حاکمیت مصر قرار داشت ـ به اجرا درآورد.
در آغاز دستگاه صهیونیست ها آشکارا مصر را تهدید کرد که ممکن است سیاست زور و بازدارندگی را برای تأدیب دولت مصر، در پیش گیرد. بنابراین، به هنگامی که صلاح سالم، عضو شورای رهبری انقلاب مصر در 14 اوت 1954 با نوری السعید، نخست وزیر عراق، دیدار کرد تا پای عراق را از پیمان های استعماری کنار بکشد و او را فرا بخواند که یک پیمان دفاع مشترک با مصر به امضا برساند، نیرویی از ارتش اسرائیل، از خط آتش بس عبور کرده، و تا عمق سه کیلومتر در مرزهای نوار غزه ـ که تحت حاکمیت مصر قرار داشت ـ رخنه کرد و تأسیسات آب شهر غزه را با مواد منفجره و مین تخریب نمود و مهندس ناظر تأسیسات را به قتل رساند.
این تهاجم به منظور تهدید صریح مصر نسبت به کارگیری سیاست زور برای تأدیب دولت انقلابی مصر و به منظور باز داشتن مصر از ادامه سیاست مقابله و دشمنی با پیمانها و پیمانهای استعماری، صورت گرفت. زمان انجام این عملیات تنها چند ساعت پس از شکست مذاکرات بین نماینده مصر و نخست وزیر عراق، انجام پذیرفت.
لکن علی رغم این تهاجم تهدید آمیز، دولت مصر همچنان به روش مخالفت با پیمانهای استعماری ادامه داد. در اوایل سال 1955 حکومت مصر خواستار اجتماع فوق العاده مجلس جامعه دولتهای عربی در سطح نخست وزیران برای بحث درباره حق عراق به داخل شدن در پیمانهای استعماری، شد. مصر دولتهای عربی را به اتخاذ موضعی واحد در قبال سیاست پیمانهای استعماری فراخواند و نیز پیشنهاد کرد که عراق از جامعه دولتهای عربی اخراج شود.
این موضع مصر، اسرائیل و دولتهای استعماری را قانع کرد به اینکه مصر به این پیمانها ملحق نخواهد شد و سازش بین مصر و اسرائیل امری ناممکن است.
در اواخر ماه ـ سال 1955، به دنبال پایان یافتن اجلاس جامعه دولتهای عربی مخالفت و دشمنی مصر با سیاست ایجاد پیمانهای استعماری به اوج خود رسید و در نتیجه اسرائیل نیز موضع خصومت خود را در مقابل مصر افزایش داد که منجر به کشتاری شد که بعدها به کشتارگاه غزه معروف گردید.
درساعت 30:8 دقیقه غروب28/2/1955 چند دسته از نیروهای اسرائیلی از خط آتش بس عبور کرده و تا مسافتی بیش از 3 کیلومتر در نوار غزه پیش رفتند آن گاه هر یک از دسته ها وظیفه محوله را انجام دادند. هر یک از دسته ها به منظور انهدام و انفجار ایستگاه انبار آب روانه آنجا شدند، و سپس به خانه مدیر ایستگاه راه آهن حمله کردند، و گروه دیگر آماده هجوم به مواضع مصر به وسیله تیربارها و بمبهای دستی شدند و گروهی نیز برای مین گذاری و جلوگیری از رسیدن نیروهای کمکی در جاده مستقرشدند.
صدای انفجار در ایستگاه آبها طنین افکند و به همراه آن ترکشهای سربی بر پادگان سربازان مصری مستقر در نزدیک ایستگاه فرو ریخت و تعدادی از سربازان مصری شهید شدند. به دنبال آن فرمانده لشکر از نزدیکترین موضع نظامی طلب کمک کرد و به دنبال آن خودروهایی پر از سرباز برای پاسخگوئی به درخواست کمک به سرعت به منطقه گسیل شدند ولی(متأسفانه) در کمینی که اسرائیلیها در جاده زده بودند گرفتار شدند که منجر به شهادت 25 نفر و مجروح شدن عده ای دیگر شد. و کل خسارتها و تلفات وارده در این نبرد 39 شهید و 33 مجروح بود.
این کشتار خونین پرده از نتایج مهمی برداشت و آنها را آشکار کرد که مهم ترین آنها عبارتند از:
1 ـ قیام ماه مارس و شکست طرح اسکان یهودیان: این تهاجم ملت فلسطین را بر ضد هر تلاشی برای وطن قرار دادن فلسطین برانگیخت و آنها را واداشت که بر آزادی فلسطین و بازگشت ملت عربی فلسطین به سرزمین شان، و در خواست مسلح کردن اهالی فلسطین برای دفاع از خودشان بر ضد اعمال خشونت آمیز اسرائیلیها، تأکید کنند. این حرکت که به آن قیام مارس 1955 لقب داده اند، موفق شد که طرح و برنامه اسکان صهیونیستها را به طور نهایی ملغی نماید. نیز موفق شدند مفاهیمی چون مشکل آوارگان، و مفهومی که بر اساس آن قانون اسکان صهیونیستها می باشد را از بین ببرند.
2 ـ ضرورت به دست آوردن سلاح: این تهاجم اسرائیل علت روشنی در افزایش موضع خصمانه مصر در مقابل اسرائیل و پیمانهای استعماری گردید. همین امر رهبری مصر را به جستجو برای یافتن منابع جدید اسلحه برای مقابله با دشمن وادار کرد در نتیجه جمال عبدالناصر در ماه می 1955 طرح به دست آوردن اسلحه را اعلام کرد.
3 ـ جنگ چریکی: این تهاجم اسرائیل شعله جنگهای چریکی را بار دیگر برافروخت و آن را از یک فعالیت ابتدائی به عملیات نظامی که با فرماندهیو تصمیم مصریها انجام می شد تبدیل کرد. رئیس جمهور جمال عبدالناصر تصمیم خود مبنی بر اعلان جنگهای چریکی که از سپتامبر 1955 تا زمان جنگ 3 جانبه فرانسه، انگلیس و آمریکا علیه مصر در اکتبر 1956 به شکل سازمان یافته ای، استمرار یافت، به این ترتیب بیان کرد: پس از تهاجم به غزه ما ملاقاتهائی داشته ایم و تصمیم گرفتیم که تعداد چریکها را زیاد کنیم و بر اساس موقعیتی که این جنگ در آن انجام شد رأی ما بر این تعلق گرفت که بهترین راه مقابله با اسرائیل همان داشتن گروههای کوچک چریکی منظم متشکل از ایثارگران (چریکها) است.
مآخذ:
- ابوالنمل، حسین: قطاع غزه 1967ـ1948: تطورات اقتصادی و اجتماعی و عسکریه، بیروت 1979.
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.