سوریه و اسرائیل، جنگ فرسایشی: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۱
اسرائیل علی رغم موافقت با قطعنامه 338 شورای امنیت، صادره در تاریخ 12/10/1973، مبنی بر اجرای آتش بس اقدام به مرتب نمودن موقعیت نظامی و آرایش جنگی خود نمود تا در گفت و گوها و مذاکرات سیاسی احتمالی از موضع قدرت برخورد نماید. (نک: جنگ 1973 در سازمان ملل) به این ترتیب نیروهای اسرائیلی در جبهه مصر به خطوط آتش بس تجاوز کردند و در همان حال به تحکیم مواضع خو در جبهه نبرد با سوریه پرداختند. تمامی این اقدامات، مخالف با موازین مربوط به آتش بس بود و نیروهای سوری را وادار کرد تا جلوی این حرکات را بگیرند. در نتیجه، اقدامات دشمن صهیونیستی در این دوره محدود گردید و همچنین عکس العمل های معدودی نسبت به آن نشان داده شد.
به عبارت دیگر تجاوزات اسرائیل در این زمان با واکنش نظامی سوریه در چارچوبی محدود مواجه گردید این امر به این دلیل بود که رهبران سوریه مایل به تأمین جو آرام و مناسبی بودند تا شورای امنیت قطعنامه 338 را به مورد اجرا بگذارد.
ولی بعد از موافقت با جدایی نیروهای بین مصر و اسرائیل و بعد از توقف فعالیت های سیاسی نظامی در جبهه جنوب، آشکار شد که اسرائیل مانورهای خود را در جبهه شمالی از سر گرفته است. مسئولین اسرائیلی نیز بر تأکیدات خود مبنی بر اهمیت استراتژیک جولان برای اسرائیل افزودند و اینکه کمتر چیزی که اسرائیل در ضمن انعقاد موافقت نامه ای برای فراخواندن نیروهای خود از جبهه سوریه، قبول دارد بازگشت به خطوط قبل از ششم اکتبر 1973 و قرار دادن منطقه اشغالی توسط اسرائیل تحت نظارت نیروهای سازمان ملل می باشد.
از سوی دیگر معلوم گردید که ایالات متحده علی رغم تظاهر به میانجی گری و ایفای نقش میانجی همچنان به تعهدش نسبت به دشمن صهیونیستی پایبند بوده و از آن رژیم پشتیبانی نظامی به عمل آورد. به اینکه در همان هنگام وزیر خارجه آمریکا در تلاش بود تا قضیه را لوث نموده و کمرنگ جلوه دهد و با وقت کشی قصد ایجاد شکاف سیاسی و تعمیق آن در صفوف اعراب را داشت. به همین دلیل بود که آمریکا گفت و گوهای سیاسی را رد نکرد و در همان حال از نتایج نظامی جنگ 1973 راضی و خشنود بود و بر آن تأکید می کرد.
رهبران سوریه در چارچوب قطعنامه مزبور جنگی فرسایشی در ارتفاعات جولان را آغاز کردند. این جنگ از 3/12/1974 آغاز گردید و نزدیک به سه ماه (82 روز) ادامه یافت تا بالاخره طرفین با جداسازی نیروها موافقت نمودند.
این جنگ فرسایشی نوعی فشار شدید در دوره آمادگی برای مذاکرات و در اثنای انجام آن بود. نبرد تمامی جبهه سوریه را در برمی گرفت و برطبق برنامه طرح ریزی شده و آماده شده از قبل بود. تجهیزات و وسایل اصلی این جنگ مبادله آتش را انجام یورش ها و کمین ها و اقدام به تک های محدود علیه نیروهای هلی بُرد همراه با مشارکت نیروی هوایی بود. ابتدا مقامات اسرائیل بر این عقیده بودند که آتش سوریه همان استمرار آتش بار قبلی است که از لحاظ هدف و میزان محدود بودند و این کشور به زودی مجبور به دست کشیدن از این اقدامات خواهد شد.
به همین دلیل هیچ تغییری در روش سرسختانه اسرائیل در گفت و گوهایی که "اباابان" وزیر خارجه به اسرائیل با همتای آمریکاییش "هنری کیسینجر" در دومین هفته از ماه مارس در واشنگتن انجام داد، مشاهده نشد. ولی استمرار تبادل آتش و درگیری آن هم به صورت هماهنگ و برنامه ریزی شده حقیقترا بر (اسرائیل) و آمریکا آشکار کرد.
از این هنگام به بعد مسئله جداسازی نیروها در جولان از مهمترین مشغولیت های وزارت خارجه آمریکا گردید و به این ترتیب آمریکا و (اسرائیل) از سیاست اتلاف وقت که هدفش استمرار وضع موجود بود دست کشیدند. در طول این جنگ ابتکار عمل در دست رهبران سوریه بود که برحسب مقتضیات و شرایط از موضع قدرتی به موضع قدرت دیگر منتقل می شدند. در حالی که نیروهای اسرائیلی مقهور تاکتیک های جنگی به کار گرفته شده توسط سوری ها گردیده بودند نتوانستند جنگ را به جنگی فراگیر، برق آسا و کوتاه مدت که متناسب با ایده نظامی و سازماندهی و امکانات مادی و معنوی آن کشور بود تبدیل کنند.
این امر به این دلیل بود که شرایط بین المللی و جراحات عمیقی که در جنگ اکتبر بر جامعه اسرائیل وارد آمد دشمن صهیونیستی را وادار نمود تا از یکی از مهمترین اصول جنگیش دست بردارد و واکنش آن در قبال اقدامات سوریه محدود گردد.
همچنین نیروی هوایی اسرائیل به دلیل توان دفاع هوایی سوریه آزادی عمل لازم را نداشت و عرصه بر آنها تنگ گردیده بود. علاوه بر اینها در طول این جنگ فرسایشی، اسرائیل دارای هدف استراتژیک مثبت نبود بلکه در حالت انفعالی به سر می برد و سعی می کرد مانع از تحقق اهداف سوریه در این جنگ گردد. در مقابل، سوریه هدف استراتژیک را دنبال می کرد که عبارت بود از شکستن رکود و سستی و اعمال فشار بر دشمن صهیونیستی از طریق نظامی تا به این وسیله نتایج زیر حاصل گردد:
1 ـ وارد آوردن خسارات مادی و انسانی به صورت روزانه به نیروهای دشمن صهیونیستی تا انبوه این خسارت ها کمی به نوعی گرفتن و دست بالاتر در زمینه های مادی و معنوی بینجامد.
2 ـ ایجاد حالت احساس عدم امنیت برای نیروهای موجود دشمن در مواضع اشغالی، چه این نیروها در داخل "جیب سعسع" باشند و چه در آبادی های جولان. سوریه از این طریق می خواست به این نیروها به صورت ملموس بفهماند که باقی ماندن آنها در منطقه حیاتشان را تهدید می کند.
3 ـ ثابت کردن این نکته که سوریه وضع موجود را قبول ندارد و به اصل بازگرداندن سرزمین های اشغالی عرب معتقد و وفادار است.
4 ـ جلوگیری از تحکیم مواضع یا بهبود بخشیدن خطوط نبرد طرف مقابل توسط دشمن و منهدم کردن واحدهای مهندسی دشمن که سعی در ایجاد خاکریزها و فراهم نمودن مواضع دفاعی بودند. این کار نیروهای اسرائیلی موجود در داخل "جیب سعسع" را در معرض دید و تیررس سوریه قرار می داد.
5 ـ وادار کردن اسرائیل به حفظ حالت بسیج و آماده باش مستمر ارتش کادر این کشور (ارتش منظم و احتیاط) و مجبور ساختن بخشی از نیروهای احتیاط به مسلح باقی ماندن تا از این راه توازن جنگی نیروهای اسرائیل در مقابل نیروهای سوریه در جولان تأمین گردد. در این زمان نیروهای سوریه بدون آمادگی قبلی آماده انتقال از حالت دفاع به حالت هجوم بودند.
6 ـ تسلط و اشراف بر قله های کوه "الشیخ" به منظور بهبود وضعیت جنگی متناسب با آرایش جنگی سوریه. عملیات نظامی در مارس 1974 به کوبیدن روزانه و مداوم مواضع نظامی اسرائیل در داخل "جیب" اشغالی توسط آتش توپخانه محدود می شد. در ضمن هر ستون موتوری که تحرکی در محاور داشت مورد هدف قرار می گرفت تا هر نوع آزادی عمل و امکان فعالیت از فرماندهان اسرائیلی سلب گردیده و آنان مجبور شوند که درچنین مواقعی نیرو و امکانات زیادی بسیج نموده و به منطقه گسیل دارند. تا از سوی دیگر سوریه به بمباران آنها ادامه دهد به نحوی که باقی ماندن این نیروها در داخل جیب به دلیل تلفات بسیار نیروی انسانی که متحمل می شوند بر فرماندهان اسرائیلی سخت و دشوار آید.
در این جنگ آتش بار سوریه در هدف گیری دقیق و سرعت ریختن آتش بر سر دشمن برای جلوگیری از آتش باری دشمن از خود مهارت عالی نشان داد. در این دوره همچنین واحدهای کامل زرهی با آتش متمرکز خود به نتایج خوبی در زمینه منهدم ساختن سنگرهای بتونی اسرائیل دست یافتند. نیروهای سوری تجربیات گرانبهایی در زمینه تسلط بر آتش و مانور دادن با آن و پراکنده نمودن و توزیع آتش بر اهداف مختلف به دست آوردند. تراکم آتش و ادامه آن نیروهای اسرائیلی را مجبور کرد تا دایما در پناهگاه های خود به سر ببرند که این امر در تضعیف روحیه آنان و وارد شدن خسارات مادی و انسانی بر آنان مؤثر بود.
از سوی دیگر ادامه درگیری ها منجر به افزایش تأیید جهانی و عربی اقدامات سوریه گردید زیرا این کشور به منظور دستیابی به حقی که بسیاری از دولت ها در چارچوب سازمان ملل به آن اعتراف کرده بودند، تلاش می کرد. این امر همچنین موجب سرسختی (اسرائیل) و فرار از التزام و گردن نهادن به مضمون قطعنامه شورای امنیت که قبلاً موافقت خود را با آن اعلام کرده بود، گردید از طرفی اقدام نیروهای سوری که به تنهایی جلوی تجاوز اسرائیل را سد کرده و نتایج ملموسی نیز به دست آورده بودند نظر ملت های عرب را در تمامی بلاد عربی جلب کرد به نحوی که خواستار حمایت از سوریه در سطوح مختلف و با تمامی امکانات ممکن شدند.
این وضع سبب شد که ایالات متحده تصمیم بهاجرای هرچه سریع موافقت نامه مربوط به جداسازی نیروها بگیرد قبل از آنکه وضعیت موجود به خودداری و جلوگیری بیشتر از صدور و فروش نفت بینجامد و نیروهای مسلح را در چنان تنگنایی قرار دهد که علی رغم توافق اول سینا اقدام به دخالت در این قضیه نمایند.
نیروهای سوری به جنگ فرسایشی ادامه دادند و ماه آوریل شاهد شدت گرفتن درگیری ها و تبدیل آن به صحنه نبردهای عملی و واقعی میان نیروهای طرفین بود. در حالی که در ماه مارس جنگ به مبادله آتش تانک و توپخانه محدود می شد. در اوایل آوریل در نبرد خونین بر سر تسلط بر ارتفاعات جبل الشیخ به ویژه ارتفاع 2814 که بر بیشتر مناطق جنوبی سوریه و لبنان و قسمت شمالی و فلسطین اشغالی مشرف است میان نیروهای سوری و اسرائیلی روی داد.
در این نبرد طرفین بارها کنترل این ارتفاعات را به دست گرفتند و نیروهای سوری در شرایط آب و هوایی و تپوگرافی بسیار سخت و پیچیده به جنگ وحشیانه و خونینی پرداختند. میدان جنگ را برف زیادی پوشانده بود و درجه حرارت هوا به ویژه به هنگام شب به پایین تر از صفر می رسید. از طرفی امدادرسانی و پشتیبانی نیروهای درگیر جنگ و تدارکات به دلیل عدم وجود راه های منتهی به ارتفاعات با دشواری زیادی همراه بود و مستلزم استفاده از چهارپایان و یا با پای پیاده بود. در این نبرد به ویژه هنگام نبردها هلیکوپتر به دفعات مورد استفاده قرار می گرفت تا در امر امداد و مهمات رسانی تسریع به عمل آید ولی این امر نیز به هنگام فرود هلیکوپتر به دلیل شرایط جوی و تراکم مه و آتش ضد هوایی با دشواری های فراوانی مواجه می گشت.
این مبارزه طلبی بزرگی که رهبران سوریه با آن روبه رو بودند مستلزم اتخاذ اقدامات سریع و مؤثری به منظور تأمین نیروها علی رغم تمامی مشکلات ودشواری ها بود از اینرو سوریه یک راه خشکی که به قله کوه منتهی می شد گشود و واحدهای مهندسی نظامی توان فنی و حسن برنامه ریزی برای انجام کارهای مختلف تحت شرایط بمباران هوایی دشمن و سختی کار در مناطق کوهستانی را به اثبات رساندند. همچنین خطوط تلفن به مناطق جنگی کشیده شد تا عملیات جاری در ارتفاعات اداره گردیده و با سایر عملیات هماهنگ باشد.
با شدت یافتن جنگ در محور جبل الشیخ که محور اصلی عملیات گردیده بود رهبران سوریه یک تیپ کامل پیاده نظام به منطقه گسیل داشتند تا با افراد واحدهای مخصوص همکاری نمایند. این یگان ها وظیفه دفاع از محور مذکور را تا پایان جنگ فرسایشی با موفقیت به انجام رساندند.
جنگ فرسایشی مزبور در خلال ماه آوریل 1974 با به کارگیری جنگ افزارهای آمریکایی توسط اسرائیل از سایر جنگ ها متمایز شد. از جمله این سلاح ها که در محدوده نیروی هوایی به کار رفت بمب های حرارتی بودند که از انفجار آنها در هوا حرارت زیادی تولید می شد به نحوی که موشک های حرارت یاب چند هواپیما را به سوی خود جذب می کرد همچنین موشک های هوا به زمین موسوم به موشک های باهوش و هدایت شونده مورد استفاده قرار گرفت.
علی رغم همه اینها جنگنده های دشمن به دلیل مقابله جنگنده های سوری با آنان و خوب بودن استحکاماتی که واحدهای مهندسی نظامی سوری ایجاد کرده بودند به نتایج ملموسی دست نیافتند. اینها علاوه بر وسایل دفاع هوایی بود که در خلال جنگ فرسایشی اکتبر سخنی از آنها به میان نیامد. شدیدترین جنگ هوایی در روز 19/4/1974 صورت گرفت که در آن اسکادران های زیادی از جنگنده های سوری و اسرائیلی شرکت داشتند درزمانی که جنگ در ارتفاعات جبل الشیخ جریان داشت و در نبردهای هوایی شدت می یافت آتشبازی توپخانه در طول جبهه ادامه داشت.
این امر به طور کلی دشمن را از پرداختن به کارهای مهندسی بازداشت. همچنین دسته های عملیاتی موجود در پشت خطوط نبرد با حمله شبانه به مواضع آنان یا قرار دادن کمین جهت جلوگیری از هرگونه فعالیت شبانه در راه ها بر میزان تلفات دشمن می افزود. با آغاز ماه مه 1974 نیروهای سوری بر شدت عملیات خود افزودند به نحوی که واحد نخست ـ از این نیروها اقدام به شبیخون زدن به مواضع مقدم دشمن نمودند.
مهمترین این شبیخون ها حمله ای بود که واحدهای مخصوص در روز 2/5/1974 به مواضع دشمن در ارتفاع 2500 جبل الشیخ نمودند. این ارتفاع تحت اشغال یک واحد زرهی اسرائیل بود. در این حمله واحد عمل کننده سوری توانست بدون دیده شدن تا 25 متری دشمن نزدیک گردیده و تمامی افراد مستقر در موضع مزبور را از بین ببرد و مأموریت خود را در عرض چند دقیقه به طور کامل انجام داد و سپس به همراه سه اسیر به پایگاه های خود باز گردد. در این یورش 22 نفر از سربازان اسرائیلی مستقر در موضع مزبور کشته شدند.
تمایز نبرد در این ماه این بود که نیروی هوایی سوریه بعد از خاموش شدن آتش ضد هوایی اسرائیل توسط آتش بار سوریه وارد عمل گردید و اقدام به بمباران مواضع دشمن نمود. این حمله هوایی 4 بار صورت گرفت. همچنین نیروی هوایی سوریه در روز 27/5/1974 با جنگنده های اسرائیلی که مواضع چریک های فلسطین در خاک لبنان را بمباران می کردند به مقابله برخاست.
این عملیات به تحقق اهداف رهبران سوریه از شروع جنگ فرسایشی انجامید و اسرائیل خود رامجبور یافت که دست از سرسختی بردارد زیرا که عادت به تحمل تلفات و خسارات سنگین جانی و مالی نداشت زیرا این امر بر وضعیت داخلی آن تأثیر گذارده بود. به ویژه که اسرائیل دریافت رهبران سوریه مصمم به ادامه جنگ تا رسیدن به اهداف تعیین شده هستند. بر در و دیوار مواضعی که نیروهای اسرائیلی اقدام به تخلیه آنها کرده بودند نوشتجاتی مشاهده شد که حاکی از پایین بودن روحیه سربازان دشمن می نمود.
در پایان ماه مه 1974، بعد از توافق بر سر جداسازی نیروها که به موجب آن دشمن از جیب اشغالی عقب نشینی کرده و شهر قنیطره و بعضی از بخش های دیگر را که در سال 1967 به اشغال خود در آورده بود تخلیه نمود، عملیات جنگی متوقف گردید. اگر اقدامات شجاعانه و دلیرانه و فداکاری هایی که نیروهای مسلح سوریه انجام دادند نبود رسیدن به این توافق عملی نمی شد. این جنگ وسیله وارد کردن فشار شدید جهت دستیابی به اهداف سیاسی بود و با موفقیت به این هدف خود رسید. علاوه بر این نیروهای سوریه تجربه جنگی خوبی در این نبرد آموختند.
مأخذ:
- الموسوعة الفلسطینیة: الاستنزاف السوریة ـ الاسرائیلیة (حرب ـ )، جلد اول، 1984.