چمبرلین، جوزف (1914-1836)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


جوزف چمبرلین (joseph chamberlain) سیاستمدار انگلیسی و نظریه پرداز اصلی پروژه آفریقای شرقی است. به همین دلیل صاحب اولین اعلامیه محدود بالفوری است. واقعیت این است که جوزف چمبرلین خود در سال 1895 پست وزیر مستعمرات را برگزید و تا سال 1905 در این مقام ماند (این طولانی ترین مدتی بود که یک وزیر در این مقام باقی ماند). ویژگی جوزف چمبرلین وسعت خیال و قدرت ابتکار او بود.

وی کوشید انگلستان را از انزوای دیپلماتیک خارج کند و امپراتوری را چنان تقویت کند که جایگاهیک قدرت مسلط را بیابد و در برابر سایر قدرت های بزرگ نفوذ بیشتری داشته باشد. بنابراین، خطوط آهن را گسترش داد، کوشید کشاورزی در مستعمرات مبنای علمی داشته باشد، امور امپراطوری را ساماندهی کرد و با برداشتی که غریبان از برتری نژادی دارند به افزایش عنصر جمعیتی غربی روی آورد.

چمبرلین یک نژادپرست تمام عیار بود و مانند اغلب نخبگان سیاسی جهان غرب در اواخر قرن نوزدهم به نظریه داروین اعتقاد داشت. وی به اهمیت نژاد و این که ویژگی اصلی تمدن ها را تعیین می کند معتقد بود (یعنی به ملیت اندام وار اعتقاد داشت) بنابراین، لازم می دانست که سیاست خارجی با مبانی نژادی، علمی و آشکاری تعیین شود و پیمان ها هم مبتنی بر همین مبانی باشد.

چمبرلین درباره نژاد یک دیدگاه هرمی داشت. در رأس هرم انگلوساکسون ها (انگلیسی ها و آمریکایی ها) قرار داشتند. در طبقه بعدی تیوتون ها بودند و بدیهی است که یهودیان در پایین ترین طبقه، قاعده هرم را تشکیل می دادند. با این حال، به اعتقاد چمبرلین برخی از نژادهای پست از نژادهای دیگر پست تر بودند. مثلاً هندی ها از نژادهای پست اند ولی برتر از سیاهان طبقه بندی می شوند. از این رو، می توان سیاهان را از طریق یک عنصر بیگانه و واسطه متمدن کرد.

با این کار همه طرف های قضیه منتفع می شوند؛ زیرا هم غرب سود می برد و هم واسطه هندی. حتی شهروند اصلی سیاه پوست هم سود می برد! چمبرلین دید که در بسیاری از مستعمرات شرایط اقتضا نمی کند که از سفیدپوستان برای ساخت راه آهن استفاده شود. بنابراین، هندی ها به عنوان ماده بشری کارکردی در ساخت خطوط آهن به کار گرفته شدند.

سرانجام چمبرلین به این نتیجه رسید که عنصر اروپایی غیرانگلیسی به اندازه کافی مطیع نیست ونمی تواند مانند آفریکانز (مهاجران سفید پوست هلندی تبار در آفریقای جنوبی) زیر پرچم امپراتوری بریتانیا قرار گیرد. از دید عنصر بشری غربی، وضع بسیار بد بود. به همین دلیل چمبرلین دریافت که یهودیان می توانند به عنوان واسطه در عملیات وطن گزینی عنصر جایگزین هندی ها باشند. آنان اروپایی بودند ولی استفاده از آنها مانند به کارگیری آفریکانز باعث ناآرامی نمی شد.

در سال 1902، هرتزل فرا خوانده شد تا در برابر کمیته انگلیسی بیگانگان شهادت دهد. این کمیته برای بررسی مسأله مهاجرت یهودیان یدیشی به انگلستان تشکیل شده بود. هرتزل پیشنهاد کرد که مقصد مهاجرت، یک وطن یهودی رسمی و قانونی باشد. وی تنها شاهدی بود که یک راه حل صهیونیستی برای مسأله یهودیان ارائه داد.

این نکته اثر ژرفی بر شنوندگان گذاشت. چند ماه بعد، هرتزل دعوت شد تا دیداری با چمبرلین داشته باشد، در این دیدار چمبرلین به نظرات او گوش داد و به امکان به کارگیری ملت اندام وار مطرود در طرح های سیاسی و منطقه ای خارجی دولت بریتانیا پی برد. هرتزل، قبرس و عریش را پیشنهاد کرد. وی با لرد لاند سدون ملاقات کرد. لاندسدون همان کسی بود که درباره طرح عریش، پیشنهاد شده از سوی هرتزل، گزارشی نوشت؛ به این اعتبار که عریش جایی است که می توان یهودیان ادسا و یهودیان ایست اند (لندن) را "در آنجا انداخت". اما کرومر با این طرح مخالفت کرد.

چمبرلین در سال 1902 از آفریقا دیدن کرد. آن گاه بار دیگر با هرتزل دیدار کرد و ایجاد یک مهاجرنشین یهودی مستقل در شرق آفریقا را مطرح کرد. این امور با موافقت بالفور، نخست وزیر وقت، انجام شد.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و

پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.