چالش تمدنی اسرائیل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


"چالش تمدن اسرائیل" (Israeli Cultural Chllenge)اصطلاحی است که وارد گفتمان سیاسی عربی شده است و به این معناست که تجمع صهیونیستی، کیانی فرهنگی و تمدنی و مستقل و برتر از موجودیت تمدنی عربی به شمار می رود و شکست نظامی اعراب، نتیجه عقب ماندگی تمدن آنان است و اگر اعراب، راه صهیونیست ها را در پیش می گرفتند، بر آنان پیروز می شدند.

چالش تمدنی و فرهنگی، همه ابعاد زندگی را می پوشاند به گونه ای که یک طرف دیدگاهی از زندگی و شیوه ای را برای تنظیم آن ارائه می کند که از هر جهت باعث موفقیت می شود و همه توانایی های انسان را به عنوان یک انسان، فعلیت می بخشد. چالش تمدنی، راهی برای موفقیت در فن آوری یا برتری نظامی نیست؛ چه در غیر این صورت به ناچار می بایست مغول ها را از اعراب و بربرها را بر رومی ها برتر بدانیم؛ زیرا مغول ها توانستند با عبور از شاهراه های جهان عرب، از دجله بگذرند و بربرها نیز توانستند روم را به اشغال خود درآورند و دستاوردهای تمدنی آن را نابود سازند.

اما پذیرش یک چنین معیاری دشوار است؛ زیرا معیاری یکسونگر است که ماهیت پیچیده انسان را نادیده می انگارد. اضافه بر این برتری نظامی، لزوما همان برتری تمدنی نیست. اما این عنصر واحد، بر اثرتمدن غربی ـ که صراحتا دارای بینش داروینی است ـ تبدیل به تنها معیار شد و تمدن غرب، به این دیدگاه، مرکزیتی داد که شایسته آن نبود.

اگر به تجمع اسکانی (مهاجرتی) صهیونیستی ـ که به نظر بعضی یک چالش تمدنی به شمار می رود ـ نظر بیفکنیم، در واقع تجمعی را می یابیم که برتری نظامی انکارناپذیری به وجود آورده است. اما این برتری را با توانایی های خود به دست نیاورده، بلکه تنها با حمایت نظامی غرب، بدان دست یافته است و حتی این تجمع صهیونیستی به منابع طبیعی یا انسانی خود متکی نیست، بلکه بر حمایت مداوم ایالات متحده و کشورهای غربی و یهودیان غرب تکیه دارد. بنابراین تلاش برای تقلید از این جامعه، تلاشی نافرجام و سرنوشت آن، شکست است.

این تجمع صهیونیستی، تجمعی با گرایش آشکارا نظامی است و دستگاه نظامی بر آن تسلط دارد که در عین حال، وجودش به چشم نمی آید، اما نه به این دلیل که وجود ندارد، بلکه به این دلیل که در همه دستگاه های تجمع صهیونیستی حضوری کامل و اندام وار دارد.

این تجمع صهیونیستی اشغالگر، همچون همه مناطق اسکانی (مهاجرتی) اشغال شده است که بر شدیدترین حد از خشونت نسبت به دیگران و نسبت به خود و بر یک دروغ استوار است (زمینی بدون ملت برای ملتی بدون زمین). این دروغی است که دیگر خود صهیونیست ها هم آن را باور نمی کنند. این تجمع می کوشد که مشروعیت وجودش را یا از اساطیر و مفاهیم توراتی به دست آورد (که بیشتر ساکنان صهیونیست که دارای گرایش غیرمذهبی کامل هستند به آنها ایمان ندارند) یا به واسطه مفاهیم ارگانیک حلولی گتویی که چندان با اسطوره های نژادی نازیستی تفاوتی ندارند، مشروعیت کسب کند. اما در واقع، مشروعیت وجودش را به شیوه معمول غرب، یعنی با توان سلاح، به دست می آورد.

در این تجمع، تمدن هماهنگ وجود ندارد؛ چه هر ساکن مهاجر، زبان تمدنی متفاوتی را از میهن اصلی خود، به همراه آورده و دولت صهیونیست ادعا کرده که همه را در کوره یهودی عبری نوینی ذوب می کند و درمی آمیزد تا شهروند تازه ای از آن درآورد. آن چه که روی داد این است که زبان تمدنی نوین و موهوم، شکل نیافت و به جای آن یک واقعیت تمدنی ناهماهنگ پیدا شد و زبان تمدنی حاکم، همان زبان قیم امپریالیستی، یعنی زبان آمریکایی گشت.

کوتاه سخن آن که تجمع صهیونیستی یک جامعه نیست؛ بلکه یک "تجمع" است که دچار نابهنجاری ساختاری است که به واسطه کمک نظامی و حمایت اقتصادی سیاسی و نظامی غرب در منطقه کاشته شده است تا نقش نظامی را در جهت منافع تمدن غرب، ایفا کند. بنابراین صرفا چالشی نظامی است نه چالشی تمدنی و حتی نوعی از چالش نظامی است که ما را از برخورد با چالش تمدنی اصلی ـ که تمدن نوین غرب در برابر ما پدید آورد ـ منحرف می کند و آن چالش این است که چگونه در چارچوب ارزش ها و تمدنمان، جامعه ای نوین بنا کنیم؟

به نظر ما امتی که ابن خلدون، متنبی، غزالی و ابن رشد را تربیت کرده شایسته است که در هماوردی و چالش تمدنی، خود در سطح تمدنی قرار دهد که ارسطو و مارکس را تربیت کرده است و هرگز نباید سطح خود را پایین بیاورد و رویاروی نهاد تمدنی واپس گرایی قرار گیرد که اندیشه های گتویی بر آن حاکم است و رهبری آن را بن گوریون بر عهده دارد که به خیال خود سیاست خارجی کشورش و تحرکات ارتشش را براساس دیدگاه های "عهد عتیق" و گفته های "تلمود" و اسطوره های پیشینیان تعیین می کند.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.