ویتلز، فریتز (1950ـ1880)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


فریتز ویتلز (Fritz Wittels) روان شناس آمریکایی یهودی و اتریشی تبار است. وی خواهان آزادی کامل جنسی بود. وی در این زمینه چنان به زیاده روی گراییده بود که حتی فروید را نیز بیمناک ساخته بود.

کارل یونگ آرای ویتلز را کوششی خشن و بی رحمانه برای "ویران سازی نظام های اخلاقی موجود" وصف می کرد. اما ویتلز اعتقاد داشت که اشباح جنسی موفقیت های انسانی را افزایش می دهد و او را جلو می برد. او همچنین بر این باور بود که روانکاوی چهره جهان را دگرگون می سازد و رستاخیز اخلاقی انسان را شتاب بخشیده، دورانی زرین را می آورد که در آن جایی برای بیماری های روانی نیست.

واقعیت این است که ویتلز تا آن جا از فروید جلوتر رفت که باقی مانده اندیشه های رازآلود پیرامون سکس را از میان برداشت (این یعنی بالا رفتن میانگین های سکولاریزاسیون) و آن را از اوج فرود آورد تا به تلاشی طبیعی مادی و اندامی اش تبدیل کند. بدین ترتیب می توان گفت که او عمل گراتر و مادی تر از فروید بود.

در این جا می بینیم که شماری از موضوعات یهودی و حلولی با هم تداخل پیدا کرده اند و ویتلز آنها را به پایان منطقی خود رسانده است. پس اگر گناه بزرگ، همان سرکوب تمایلات جنسی و محدود کردن باشد، بهترین کار آن خواهد بود که این تمایلات آشکارا بیان شود و با برداشتن همه قید و بندها، تن به رهایی مطلق برسد. بدین ترتیب با حلول آفریدگار در انسان، انسان به مطلقی کاملاً مقدس و فراتر از خیر و شر تبدیل می شود. در چارچوبی کاملاً حلولی، خدا در خیر و شر حلول می کند و هر یک از آن دو بهدیگری می انجامد.

انگیزه های انسان، حتی انگیزه های دینی، خیر و مقدس اند و بنابراین، گناه بزرگ همان محدود کردن انگیزه ها (و به عبارت ی امر و نهی ها) است. پس بهترین کار، در هم شکستن قید و بندها حتی در تمایلات جنسی است و رهاسازی جنسی بهترین راه برای بیان مطلق و ایجاد دوران مشیحانی (دوران زرین یا بهشت زمینی و یا پایان تاریخ) است. در این دوران همه شکاف ها و خلل ها پر می شود و جایی برای بیماری های روانی باقی نمی ماند و همه مانند خدایان پاک و درست می گردند.

این نگرش کابالایی و حلول گرایانه به شکلی دیگر در کتاب یهودی برگشته از دین خویش اثر ویتلز آشکار می شود. نویسنده بر این باور است که بازگشت یهودیان از یهودیت نشان دهنده ورشکستگی اخلاقی است؛ زیرا یهودیان هدف فشارها و تبعیض ها قرار گرفته اند و برای همین هنگامی که از منافع خود دفاع می کنند در واقع از منافع همه بشریت و از عدالت دفاع می کنند. دفاع آنها از خویش برای اصلاح جهان است. پس یهودیان باید هدف زندگی خود را دفاع از عدالت بدانند. بدین ترتیب یهودیان در مرکز جهان قرار می گیرند و در عملیات رهایی جهان ـ آن گونه که فرهنگ کابالایی می گوید ـ عنصری مهم و اصلی می شوند.

در این جا شاهد تشابهی ساختاری و شگفتی آور هستیم که تنها در چارچوب حلول گرایی کابالایی قابل فهم است؛ زیرا خدا در قوم یهود، سکس و انسان حلول می کند و آزادسازی یهودیان همان جایی است که خدا در آن حلول می کند. همچنین آشکارسازی تمایلات جنسی (که جایی دیگر برای حلول خداست) خدا را آزاد می کند و اجزای پراکنده اش را فراهم می آورد. بدین ترتیب یگانگی، پویایی و زندگی به خدا باز می گردد وعدالت بر سر مردمان بال می گسترد و دوران مشیحانی و زرین فرامی رسد. در این جا می توان شیوه پنهانی را که رفته رفته در بسیاری از جنبش های آزادی خواهانه غربی آشکار می شد دید؛ جنبش هایی همچون دفاع از سیاهان، زنان، همجنس بازان، حیوانات و محیط زیست. در همه این موارد، نقطه حرکت نه انسانیت که حلول گرایی است؛ زیرا همه موجودات برابرند و به یک اندازه از تقدس برخوردارند، پس نمی توان هیچ قید و بندی بر آنها نهاد. از مهم ترین آثار ویتلز، زندگی فروید (1924) است.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.