مشمار هاعیمیک، نبرد

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۹ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


نبردی است که نیروهای ارتش نجات بخش در آوریل سال 1948 پیش از ورود نیروهای عربی به فلسطین با هدف تصرف مستعمره مشمار هاعیمیک (معنای این لفظ نگهبان برح است) به خاطر موقعیتمستحکم و استراتژیکی آن در برج ابن عامر انجام دادند. و این نبرد از اولین درگیریهایی است که لشکر موسوم به ارتش نجات بخش پس از ورودشان به فلسطین داشته اند. این نبرد به دو مرحله جداگانه تقسیم می شود: نبرد مشمار هاعیمیک اول (4 آوریل) و نبرد مشمار هاعیمیک دوم (11 آوریل).

این مستعمره در یک دره باز بر سر جاده جنین ـ حیفا واقع شده که کوههای پر درخت آن را از شرق و غرب و جنوب در بر گرفته اند. در شمال آن دشت مرج ابن عامر واقع شده که محیط بر مستعمره های صهیونیستها محسوب می شود. از هشمارها عیمیک جاده ای منشعب می شود که سایر مستعمرات را در شمال و غرب و جنوب این مستعمره به آن متصل می کند. و در این مستعمرات مستحکم ترین برجها و قلعه ها واقع شده و سکنه این مستعمرات یهودیان اروپای شرقی می باشند که بارها به اتومبیلها و ماشینهای اعراب که از آنجا گذشته اند، تجاوز و حمله کرده اند.

فرمانده نیروهای نجات می خواست با هجوم به مستعمره مشمار هاعیمیک مجموعه ای از اهداف را تحقق بخشد. از جمله مقاصد او از این حمله آزمایش ثبات و نیروی مستعمرات و میزان قدرت دفاعی آنها را در مقابله با آتش توپخانه و شناخت و روش هماهنگی همکاری دفاعی میان مستعمرات و قدرت صهیونیستها در هنگام ورود به صحنه نبرد در خارج از استحکامات در هنگام اجبار آنها به این عمل یا در هنگام انتقال آنها از یک مستعمره دیگر برای کمک به آنها، بود.

با این هجوم میزان قدرت نظامی آنها معین شد که عبارت بودند از یک دسته یا تیپ که گروهانهای آن را گروههای مختلف تشکیل می دادند و مجهز به سه زره پوش و شش قبضه توپ بودند (4 توپ 75 میلیمتری و دو توپ با دهانه 105 میلی متری). ساعت پنج غروب روز شنبه 4/4/1948 زمان حمله تعیین شد. این روز به این علت انتخاب شد که روز شنبه هم تعطیل رسمی یهودیان بود روز عید یهودیان بود.

پیش از عملیات مشمار هاعیمیک عملیات فریب انجام شد که در آن عده ای از ارتش نجات برمستعمره زراعیم در نزدیکی زرعین در شب چهارم آوریل حمله کردند و بخشی از منازل و نیز شبکه آبرسانی و حوضی که اراضی مستعمرات مجاور را آبیاری می کرد منهدم کردند و ساکنین این مستعمره نیز خسارتهایی را متحمل شدند. که این عملیات امکان هجوم به مستعمره مشمار هاعیمیک و اشغال مواضع آن را به صورت گروهی فراهم آورد. در ساعت مقرر آتش توپخانه به صورت ناگهانی گشوده شد و این امر بین ساکنین مستعمره وحشت ایجاد کرد.

به دنبال آن دسته و گروهان نظامی، هجوم خود را آغاز کرد و با سرعت استفاده از آتش توپخانه و آتش زره پوشهایی که در بزرگراه به طرف برجهای ورودی مستعمره در حال حرکت بودند، به پیش رفتند. نیروهای پیاده به سیمهای خاردار رسیدند و شروع به قطع کردن آنها نموده و همزمان با آن زره پوشها نیز به برجها نزدیک شده و با آتش سنگین، آن را بمباران کردند و توپخانه نیز بمباران خود را بر قلعه ها متمرکز کرد تا زمانی که نیروهای پیاده به آنها رسیدند. نیروهای حامی مستعمره نیز به طور منقطع تیراندازی می کردند که این حکایت از میزان آشفتگی و سر درگمی آنها، می کرد.

تاریکی شب افق صحنه نبرد را پوشاند و باران نیز بارید که این بارش باران بر مشکل دید مهاجمان افزود. سپاهیان به قلعه ها نزدیک شده و با بمبهای دستی آن را درهم کوبیدند. زره پوشها در پیش روی برجهایی را که سرانجام از کار افتاده را پشت سر نهادند. فرمانده ارتش نجات فوزی القاوقچی که شخصا فرماندهی نبرد را به عهده داشت اصرار داشت که سپاهیان اعمالی را که منجر به کشته شدن زنان و کودکان می گردد، انجام ندهند و فرمانهایی مبنی بر عقب نشینی به تپه های اطراف این مستعمره و انتظار تا فرا رسیدن صبح، صادر کرد. در اینجا اعلام خطر به ساکینن مستعمره عملی شد که از آنها می خواست هرگونه ارتباط با هاگاناه قطع شود و نیز خواستار ارسال نماینده ای برای مذاکره به منظور قراردادن مستعمره تحت حمایت لشکر نجات شدند. ساکنان نماینده ای را از طرف خود فرستادند که فرمانده سپاه می دانست هیئت نمایندگی مستعمره را چندین افسر بریتانیایی همراهی می کنند که بعد از ظهر برای مذاکرهخواهند رسید.

در همین زمان نبرد قسطل شاهد تحولات مهم و تعیین کننده ای بود، امری که فوزی القاوقجی را به فرستادن نیروی کمکی وادار کرد. لذا این نیرو منطقه مشمار هاعیمیک را در روز هشتم آوریل به قصد قسطل ترک کرد. در همین زمان صهیونیستها تصمیم به شکستن حلقه محاصره شمار هاعیمیک گرفتند و در نتیجه فرمان بمباران این مستعمره به منظور تسلیم آنها، صادر شد. بر اثر این امر، نماینده ای از مستعمره به ریاست شهردارشان همراه یک سرهنگ بریتانیایی به نزد آنها آمد و فرمانده گروه نجات که مکلف به تهاجم به مستعمره بود را تهدید کرد. ولی این تهدیدها مثمرثمر واقع نشد و افسر بریتانیایی روش خود را اعلام کرد و از تأخیر نمانیده عذر خواست و گمان کرد که علت آن تأخیر نمایندگی یهودیان در پاسحگویی بوده است تا فرصت کافی به ساکنین مستعمره بدهند تا آنچه را مناسب می دانند برگزینند. برای همین منظور این فرستاده برای هماهنگی و کسب اجازه برای انتقال و دفن کشته ها، به نزد آنها آمد.

فرمانده گروهان با این امر به شرط پایان دادن عملیات جنگ ظرف 24 ساعت موافقت کرد که صهیونیستها در پایان تصمیم می گرفتند که تسلیم شوند و یا دوباره به جنگ برگردند. ماشینهای انگلیسی کار انتقال کشته ها و مجروحین را به عهده گرفتند. صهیونیستها تلاش می کردند فرصتی برای بسیج نیروهای هاگاناه به دست آوردند. در همین زمان فرماندهی ارتش نجات تلاش می کرد تا امکان برگرداندن نیروهای فرستاده شده برای شرکت در نبرد قسطل فراهم شود. اتومبیل هایی که کشته ها و مجروحین دشمن را منتقل می کردند هنگام برگشت پر از نیروهای رزمی هاگاناه و نیز پر از سلاح و ساز و برگ نظامی لازم برای حمله به غرب مشمار هاعیمیک و مستعمره دیگری در جنوب غربی آن صهیونیستها آمادگی خود را پیش از بازگشت نیروهای ارتش نجات که تحت فرماندهی مأمون البیطار (از ارتش سوریه) به بیت المقدس فرستاده شده بودند، تکمیل کردند. در بامداد روز 10 آوریل شدیدترین حمله ای که تا آنروز انجام داده بودند را آغاز کردند.تعداد آنها کمتر از 6000 سرباز در مقابل 500 سرباز ارتش نجات نبود. نیروهای صهیونیستی به صورت مسلح به تعداد زیادی خمپاره اندازهای دستی و نیز مسلسل در صحنه ظاهر شدند.

هدف نیروهای دشمن محاصره نیروهای ارتش نجات و بیرون راندن آنها از مواضع و پایگاههای آنها بود که در نتیجه این نیروها ناچار به عقب نشینی از مواضع شدند که در مسافت کیلومتر اشغال کرده بودند و در روستای منسی که مرکز عملیات بود مستقر شدند. و بدین گونه جبهه نبرد گسترش یافت و شکافهای زیادی در میان نیروها ایجاد شد. آن گاه با فرا رسیدن شب، صحنه نبرد آرام شد.

و در آن شب (شب 11 آوریل) نیروهای ارتش نجات هماهنگی خودشان را بازگرداندند. و مواضع خود را تثبیت کردند تا بتوانند با یک پاتک در بامدادان به دشمن هجوم کنند در حالی که روحیه معنوی رزمندگان عرب عالی بود. در ساعت پنج صبح 11 آوریل توپخانه اعراب به سوی مشمار هاعیمیک آتش گشودند آتش توپخانه را بر اهداف از پیش تعیین شده فرو ریختند. بدنبال آن نیروهای زمینی ارتش نجات به یک هجوم سنگین علیه مواضع و سنگرهای نیروهای دشمن مبادرت نمودند. چند ساعت بیشتر نگذشته بود که این نیروها متلاشی شدند و افراد هاگاناه راه بازگشت را در پیش گرفتند که بدین صورت عملیات شکل تعقیب و گریز در سمت مشمار هاعیمیک و سایر مستعمرات واقع در جنوب غربی آن به خود گرفت. سربازان لشکر نجات به سرعت پیش روی می کردند در حالی که از روی اجساد کشتگان و سلاحهای پراکنده در میدان گذشتند تا اینکه به تپه مشرف بر مستعمره رسیدند همان جایی که نیروهای آنها روز قبل از آن عقب نشینی کرده بودند. فرمان توقف و تحکیم مواضع تصرف شده و سازماندهی مجدد نیروها، صادر شد. در این زمان نیروهای ستوان مأمون بیطار به همراه یک دسته توپخانه پس از شرکت فعال در دو نبرد اقسطل و بیت المقدس رسیدند و مواضع آنها را تصرف کردند. در مقابل آن نیروهای کمکی صهیونیستها از مستعمرات مجاوز نیز به صحنه نبرد رسیدند. صهیونیستها در ساعت 3 بعد از ظهر با استفاده ازبرتری در نیروها و تجهیزات جنگی به یک ضد حمله برای عقب راندن مجدد ارتش نجات، دست زدند. و برای دفع خطر تسلط دشمن، گروهان توپخانه نیز وادر میدان شد و ستوان مأمون البیطار دست به کار فرماندهی مقاومت زده موفق به دفع هجوم دشمن و متوقف کردن آن و زمینگیر کردن گروهان توپخانه، شد. اما تیری به وی اصابت کرد و در صحنه جنگ شهید شد. و بار دیگر نیروهای ارتش نجات در مواضع سابق خود در روستای منسی، مستقر شدند.

نیروهای ارتش نجات فرصت را غنیمت شمرده و به سازماندهی مجدد نیروها پرداخته و یک عملیات تهاجمی سنگین را آغاز کردند که در این عملیات موفق به بازپس گیری مواضع از دست رفته و وارد کردن خسارات سنگین و شکست، به نیروهای صهیونیستی شدند. نبرد در این مرحله از جنگ هفت روز پی درپی به طول انجامید که در خلال این درگیری آزادسازی تپه های اطراف مستعمره و ایجاد بی نظمی و وحشت در مستعمرات مجاور کامل و عملی شد. امری که منجر به فرار بخش عظیمی از ساکنین این مستعمرات به سایر مناطق گردید. در این نبرد فرمانده نیروهای حامی صهیونیستها کشته شد.

مآخذ:

  1. قاسمیه، خیریه: مذکرات فوزی القأ قجی، بیروت 1975.
  2. الجابی، صبحی: الحروب العربیة ـ الاسرائیلیة، دمشق 1975.
  3. Luttwak. E. and Morowitz, D: The Israeli Army, London 1975.