واحد 101: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۳۰


با وجود اینکه تروریسم در طی سالها و حتی قبل از تشکیل" رژیم صهیونیستی "بر روی اجساد ملت فلسطین لازمه قدرت نمائی و سیطره رهبران اینرژیم بوده و هست ولی اگر انسان قدری به ماهیت ترور و تروریسم مجسم در شکل انسان دقیق باشد قطعا در برابر خود "بولدوزر "خرابکاری چون اریل شارون را خواهد دید که از تکه گوشتی آمیخته با سموم و ددمنشی و ویرانگری تشکیل شده است.

شارون گذشته خرابکاری و تروریستی خود را در واحدی که را مامور تشکیل آن شد و نام "واحد 101" بر روی آن نهاد بیا می آورد. این واحد کشتار اهالی روستای قبیه و دیگر کشتارهایی را که در نوع خود کارنامه نظامی و تروریستی شارون را تشکیل می دهد مرتکب گردید.

این موضوع گزارشی است که مجله "بماحانیه" سخنگوی ارتش اسرائیل آن را به این ترتیب منتشر نمود:

"اریل شارون در اوت 1953 از کرسیهای دانشگاه کناره گیری نمود، بار دیگر اونیفورم نظامی را بر تن نمود و فرماندهی واحد جدیدی را که در ارتش اسرائیل به نام "واحد 101 "تشکیل داد، برعهده گرفت. این واحد که تعداد افراد آن از 45 نفر تجاوز نمی کرد دهها عملیات [ تروریستی] را به اجرا درآورد، با وجود این فقط پنج ماه دوام آورد تا اینکه در ژانویه 1954 منحل و به چتربازان ملحق گردید."

در مورد تاثیر شگرف آن بر ارتش رژیم صهیونیستی در نخستین سالهای خود جای هیچ گونه شکی وجود نداشت و عده ای عقیده دارند که این واحد در ایجاد تحولی در اصول جنگی رژیم اشغالگر نقش مهمی ایفا نمود.

"بماحانیه" با شارون به گفتگو نشست تا آنچه را که او در مورد اتفاقات آن روز تعریف می کرد بشنود و معلوم شد که با وجود سپری شدن 32 سال از آن اتفاقات چیزی را فراموش نکرده است. روی جزئیاتیدر رابطه با عملیاتی که آن روزها واحد 101 به اجرا درآورد برای ما تعریف نمود. هنگامی که ما گفتگو را در مورد "واحد 101" احداثی شارون آغاز کردیم او (شارون) آن را به عنوان یک نمونه کامل تمام عیار مورد توصیف قرار داد. وی ضمن مخالفت با تلاشهایی برای خدشه دار ساختن این اسطوره گفت: "اصولی را که آن روزها در پیش گرفته بودم امروز نیز آنها را در پیش می گیرم."

شارون اعتراف نمود ارتش اسرائیل راه خود را در سال 1953 یعنی هنگام تشکیل واحد 101 آغاز نکرد. ارتش در خلال در" جنگ استقلال" ارتش بزرگی بود. ولی بعد از پایان جنگ وارد مرحله دشواری گردید. شارون در توصیف زمینه ای برای تشکیل واحد 101 اظهار داشت:

"فاصله بین 1949 و 1953 موج گسترده ای از فعالیتهای تروریستی عربی فلسطینی وجود داشت. تروریسم عربی پدیده تازه ای نیست و زائیده جنگ لبنان نبود. امروز درست یک قرن از عمر تروریسم عربی سپری می شود."

شارون گفت تعداد عملیات نفوذی اعراب به "اسرائیل "در سال 1953 به بیش از 3000 عملیات بالغ گردید و به کشته شدن صدها یهودی که اکثرشان غیرنظامی بودند منتهی گردید.

شارون همچنان بر این ارقام صحه می گذاشت درحالی که منابع دیگر گزارش دادند تعداد عملات نفوذی به فلسطین اشغالی در فاصله بین 1949 و 1953 از یکصد عملیات تجاوز نکرد و تلفات یهودی ها در خلال انجام این عملیات 124 نفر بود و بیشتر از این تعداد کشته نشده اند. شارون افزود:

"مشکلی که وجود داشت قدرت "خرابکاران" بر نفوذ از سرزمین اردن در خلال یکروز و بازگشت درهمان شب به سرزمینی بود که توسط اردن اشغال شده بود. و ارتش "اسرائیل" در یافتن پاسخ به این مشکل عاجز مانده بود. تا به امروز هیچ گونه راه حل دفاعی "برای خط سبزی "که طولش به صدها کیلومتر بالغ می گردید وجود ندارد مسلما اگر مرزهای ما مبتنی بر خط سبز باشد نخواهیم توانست آن را قاطعانه کنترل نماییم."

شارون در توجیه شکست متوقف نمودن "مقاومت فلسطین" اظهار داشت:

"واکنشهایی در قبال عملیات کشتار در شکل تسلیم اعتراض نامه هایی به سازمان ملل متحد و یا به کمیته های صلح ظاهر می شد. همچنین تدابیری در زمینه دفاع اتخاذ گردید که به شکست انجامید. گذشته از آن عواملی که بتواند در اجرای عملیات انتقامجویانه نقشی داشته باشد، وجود نداشت."

تنها راه حل مناسب بنا به نظریه شارون فقط در دفاع خلاصه می شد و این همان روشی است که او امروز آن را تأیید می کند.

در آن ایام از سوی سرهنگ "میشل شاحم" فرمانده تیپ قدس پیشنهاد رسمی برای تشکیل واحدی برای پاسخ به عملیات انتقامجویانه ارائه گردید. شارون در آن موقع با استفاده از تعطیلات تحصیلی ارتش، خود را برای امتحان انتقال از سال اول به سال دوم دانشکده تاریخ خاورمیانه دانشگاه عبری قدس آماده می ساخت. شاحم او را برای تشکیل و فرماندهی واحد تهاجم انخاب کرد و شارون بلافاصله موافقت نمود و گفت: "تردیدی در من وجود نداشت ما آموخته ایم که مسائل امنیتی با هیچ چیز نمی تواند قابل قیاس باشد." وی در ادامه سخنانش گفت: "بسیار خوشحال بودم بعد از عهده دار شدن سمت های مختلف ارتش ـ زندگی دانشجوییداشته باشم." واحد کماندویی که وی تشکیل داد به نام "واحد 101 "منتسب به واحد چتربازان مشهور امریکایی نامگذاری گردید.

واحد 101 که آن را شارون رهبری نمود و افرادی از ساکنان شهرکهای کشاورزی در آن خدمت نمودند عملیات انتقامجویانه موفقیت آمیزی علیه اهداف عربی و خصوصا روستاهایی که نیروهای نفوذی از آن خارج می شدند به اجرا درآورد.

بعدها این واحد که از مشهورترین واحدهای ارتش "اسرائیل" به حساب می آمد در تعهد و فداکاری و باقی نگذاشتن مجروح در صحنه نبرد سمبل و نمونه دیگر واحدها گردید به گونه ای که چتربازان این اصول را کسب نمودند.

شارون چه نامی بر این واحد نهاد؟ هدف از تشکیل این واحد چه بود؟ شارون به این سئوالات چنین پاسخ داد: به عقیده من بایستی یک واحد سازمان یافته ای وجود داشته باشد و کسانی که عهده دار اجرای مأموریتهای نظامی می شوند مطمئن باشند که عملیات را به نحو احسن اجرا خواهند کرد."

شارون در واحد دو اصل را به این ترتیب معین نموده است:

اول: بعد از پایان عملیات کشتار، بایستی عملیات انتقامجویانه به اجرا گذاشته شود.

دوم: افراد واحد نبایستی بدون جرای عملیات مراجعت نمایند.

شارون با اشاره به هدف دیگر واحد گفت: "من این روش را تأیید می کنم که بایستی هر بار واحد کوچکی نمونه باشد و هرگاه چنین واحدی وجود داشته باشد، دیگرواحدها خود را به سطح آن برسانند و اگر درست بررسی نمائید خواهید دید دستاوردهائی که واحد ممتاز نصیب خود ساختهاست به حساب تمامی ارتش نوشته می شد درحالی که واحد ممتاز وجو نداشت.

شارون افزود: "شما امروز می توانید واحد ویژه ای را از هر چند نفر که بخواهید تشکیل دهید. واحد 101 در آن ایام از 25 نفر تشکیل شده بود و در هنگام انحلال 45 نفر در آن خدمت می کردند و حتی جمع آوری این تعداد دشوار به نظر می رسید، افراد آنها کسانی بودند که با آنها در خلال "جنگ استقلال" آشنا شد و اغلب آنها از کوچ نشینها بودند که به شجاعت و ثابت قدمی شهرت یافتند.

واحد 101 سه هفته بعد از تشکیل خود اردوگاه "البریج" واقع در باریکه غزه را بمباران نمود و در نتیجه پنجاه نفر از ساکنان این اردوگاه کشته و پنجاه نفر مجروح شدند.

شارون با اشتیاق در مورد گذشته و ساعات قبل از عملیات به ایراد سخن پرداخت و گفت:

"من آن ساعات و لحظه ها را به خاطر دارم. در آن موقع در جنگلی در نزدیکی مستعمره "بن شین" با تمامی نیروها صحبت کردم و دستوراتم را به اطلاع آنها رساندم. "داویدی" برای سربازان خبر کشته شدن مادر "شوشانا" و دو فرزندش را از روزنامه "عل همشمار" قرائت می کرد اعراب بمبی را به داخل اتاقی که شوشانا در آن می خوابید پرتاب نمودند. داویدی می گوید که سربازان با ناراحتی دستهایشان را به هم گره می کردند و تنها سرهایشان را آرام تکان می دادند و برخی از آنها دچار ترس و وحشت شده بودند.

شب بر جنگل حکمفرما شد و درحالی که پشتم را به درخت صنوبر تکیه داده بودم به کیفیت نگارش دستورات عملیات که می بایستی به فرماندهان ارتش ابلاغ می شد فکر می کردم. ما به کار عادت کرده بودیمنه به نوشتن ولی فرماندهان ارتش نسخه ای از دستورات را قبل از اجرا از من مطالبه نمودند.

هنگامی که زمان اجرای عملیات فرارسید درحالی که هنوز موفق به تکمیل نگارش امریه نشده بودم، دستوری را که کامل نشده بود به این ترتیب نوشتم: پس از آن "با کمال تاسف نتوانستم بند اداره را تکمیل نمایم ـ آن را بعد از اجرای دستور تکمیل خواهم نمود."

پس از آن، نیروها روستای قبیه را ساعاتی از شب بمباران نمودند دهها سرباز وارد منازل شدند و به طرف حیاط منازل آتش گشودند و به زبان عربی و انگلیسی می پرسیدند آیا کسی در منزل هست؟ و چون پاسخی نمی شنیدند منازل را با بمب منفجر می کردند. فرماندهان به شارون ابلاغ نمودند واحد، 12 نفر را به قتل رسانیده است درحالی که اردنی ها اعلام نمودند تعداد کشته شده ها 69 نفر می باشند که اکثرا غیرنظامی هستند. اکثر آنها که در طبقات پایین منازل مخفی شده بودند در زیر خروارها خاک مدفون شدند.

بمباران قبیه هیاهوی زیادی در جهان برپا نمود تا جائی که رئیس دولت و وزیر دفاع رژیم صهیونیستی "بن گوریون" مجبور شد اطلاعیه رسمی زیر را صادر نماید: "طی انجام بررسیهائی مطمئن شدیم که هیچ واحد نظامی در شب حمله به قبیه از اردوگاه خود خارج نشده است. شهرک نشینهای مرزی "اسرائیل "سلاحهایی از دولت "اسرائیل "تحویل گرفتند و افراد خود را با طرز استفاده از آنها آشنا نمودند. ساکنین این شهرک نشینها صبر و تحمل را از دست داده اند و مجبور شده اند دست به انجام این عملیات بزنند." آیا شارون از حد دستوراتی که به وی صادر شده بود، تجاوز نمود؟

شارون در پاسخ به این سئوال گفت: "من عملی خارج از دستورات انجام ندادم به موقع مدارک رسمی را برای همه نشان خواهم داد که من کمتر از آنچه که از من خواسته شده بود، انجام دادم. مسئولان از مقدار مواد منفجره ای که ما با خودمان حمل نمودیم به خوبی آگاه بودند."

این عملیات دو سئوال را برانگیخت آیا انتخاب هدف غیرنظامی کار درستی بود؟ آیا به راستی عملیات تفتیش در داخل تمامی منازل اجرا شد؟

شارون در پاسخ به این سئوالات گفت:

"عملیات هنگام شب و در زمین دشمن انجام گرفت. یک روستای عربی نقطه آغازین کشتارها بود. ما 12 کشته متحمل شدیم این چیزی است که بعد از فرار دستجمعی ساکنین روستاهامشاهده نمودیم. چند ساعت در روستایی که به نظر می رسید خالی از سکنه باشد مکث کردیم و هر اتاقی را قبل از جاسازی مواد منفجر در آن به دقت مورد بررسی و تفتیش قرار دادیم.

من معتقدم تمامی طرحهائی را که برای اجرای عملیات نظامی در منطقه دشمن لازم بود اتخاذ نمودیم. در آن هنگام یک نامه خطی به موشه دایان رئیس شعبه عملیات ارسال گردید، در آن نامه آمده بود: شما بی نظیر هستید. کسی به اصولی بودن عملیات اعتراضی نکرد. عملیات بعد از گذشت سالها که مالامال از شکست بود، با موفقیت انجام گرفت و برای اولین بار به ارتش اسرائیل نشان داد که می تواند با موفقیت اجرا گردد. در ملاقاتی که با دیوید بن گوریون بعد از انجام عملیات در قبیه داشتم او به من گفت برای ما مهم نیست که دنیا در مورد این عملیات چه می گوید. برای ما افکار و نظریات اعرابی که در این منطقه سکونت دارند مهم است. بن گوریوناحساس کرد عملیات اعراب را به تجدید نظر در توازن رزمی خودشان وادار نموده است."

مأخذ:

  1. خبرگزاری وفا: بولتن خبری سازمان آزادیبخش فلسطین، شماره 1735 مورخه 27/12/1986.