کاهانا، مایر
حاخام مایر مارتن کاهانا در اول اوت سال 1923 در یک خانواده متدین یهودی در ناحیه "بلاتبوش" نیویورک به دنیا آمد. خانواده او اهل "صفد" (در شمال فلسطین) بود که در اوایل قرن بیستم میلادی به آمریکا مهاجرت کرده بود. پدرش "حاخام چارلز کاهانا" در نوجوانی به وی مسائل نظامی را آموزش داد و او را با اصول صهیونیسم آشنا کرد. پس از آن او به عضویت جنبش نوجوانان "بتار" شاخه آمریکا درآمد.
کاهانا از سنین نوجوانی به کارهای سیاسی روی آورد. اولین حرکت سیاسی او زمانی بود که وزیر خارجه انگلیس برای دیدار از آمریکا به آنجا سفر کرده بود. او با پرتاب سنگ و گوجه فرنگی گندیده به سوی اتومبیل وی، شیشه اتومبیل را شکست. به دنبال آن پلیس او را دستگیر کرده و روانه زندان ساخت. کاهانا در آن زمان سیزده تا پانزده سال بیشتر نداشت. از این حادثه زمان زیادی نگذشته بود که وی از جنبش بتار کناره گیری کرد. علت این امر را شاید بتوان پیدایش تضاد فکری بین او و سران جنبش دانست. زیرا رهبران جنبش عقاید ضد مذهبی داشتند در حالی که کاهانا شدیدا به مسائل دینی قوم یهود پای بند بود.
او بعد از کناره گیری از بتار به جنبش "بنی تکفیا" پیوست. سپس در نیویورک وارد دانشگاه یهودی "یستیفا" گردید و همان طور که ذکر شد از آنجایی که یک یهودی معتقد و پای بند به دین و فلسفه یهود بود از سوی ریاست دانشگاه به درجه "حاخامی" رسید. وی فوق لیسانس حقوق بین الملل از دانشگاه بروکلین [در آمریکا ]گرفت. بعد از این برای اولین بار بهفلسطین اشغالی سفر کرد. به محض ورود خواست در دستگاه قضایی اسرائیل به عنوان وکیل و در کنیه به عنوان حاخام فعالیت نماید، ولی در امتحانات ورودی آنها با شکست مواجه شد. کاهانا در دهه پنجاه جایی برای خود در اسرائیل ندید، لذا بیش از یک سال در آنجا نماند و به آمریکا بازگشت.
در نیمه دوم دهه پنجاه، زندگی کاهانا را سراسر تاریکی فراگرفت دلایل زیادی مبنی براینکه کاهانا در آن دوران، یک زندگی چند شخصیتی در میان یهودیان در نیویورک و در مناطقی که غیر یهودیان سکونت داشته اند را سپری کرده است. اما نقطه تحول زندگی کاهانا در اوایل دهه شصت بوده است. بدین صورت که هنگامی که او در آمریکا به سر می برد در ناحیه بلابتوش یکی از دوستان دوره کودکی که خود به نام "یوسف چوربه" را ملاقات کرد. چوربه عضو جنبش بیتار بود و زیر نظر موشه آرنز کار می کرد.
علاوه بر این چوربه در دانشکده نیروی هوایی آمریکا در آلاباما نیز مدرس بود. کاهانا دریافت که او روابط استواری با سازمان جاسوسی آمریکا دارد در آن زمان امریکا درگیر جنگ ویتنام بود. عده زیادی از دانشجویان که اکثرا یهودی الاصل بودند با این جنگ مخالفت می کردند. سازمان جاسوسی سیا و اف بی آی برای مبارزه با این دانشجویان اقدام به تأسیس سازمانهای موافق با جنگ در بین دانشجویان می کرد. کاهانا که از طریق دوستش چوربه توانسته بود به سازمان جاسوسی آمریکا راه یابد، با نام مستعار "مایکل کنج" اقدام به مشارکت در برپایی یکی از سازمانهای موافق مورد نظر به نام "دفتر مشاورات ویژه" نمود.
یکی از وظایف کاهانا نفوذ در درون سازمانهای دانشجویی یهودی که بر علیه جنگ ویتنام مبارزه می کردند، بود. در آن زمان کاهانا تنها به انتخاب اسم مستعار اکتفا نکرد بلکه خود را به عنوان یکی از اعضای کلیسای اسکاتلند نیز معرفی نمود. بعد از آن وی در سال 1965 با کمک چوربه توانست جنبش چهارم آوریل را که همزمان با روز استقلال آمریکا بودبه منظور تأیید جنگ ویتنام به وسیله دانشجویان، به راه اندازد. چنانکه بعدا شایع شد این جنبش با "سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا" (سیا) در ارتباط و کاهانا نیز عامل و مزدور آن سازمان بود.
آن دوران را می توان تاریک ترین فصل زندگی کاهانا قلمداد کرد. زیرا در حالی که ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند بود با یک دختر مانکن آمریکایی به نام "گلوریا جین دارگنیبو" زندگی می کرد. این فرد بعدا خود را از روی پل کولینسبورو در نیویورک به پایین انداخت و خودکشی کرد. کاهانا در سال 1968 که "سازمان دفاع یهود" را تشکیل داد نام گلوریا را بر اولین صندوق کمکهای مالی به سازمان نهاد.
کاهانا مدتی در خدمت پلیس فدرال آمریکا بود. او آن مطلب را در مصاحبه ای که با مجله پلی بوی داشت اعلام کرد. او همچنین در این مصاحبه به حقیقت مسئله مایکل کنج نیز اعتراف کرد و اظهار داشت که برای تحقیق درباره گروه تندروی "جون پرش" از طرف یک مؤسه حکومتی به شکل عامل نفوذی وارد این گروه شده است. کاهانا در طی کار در گروه جون پرش با اصول نازیسم و عقاید و نظریات فاشیسم نیز آشنا شد. زمانی که ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت به روابط بین شرق و غرب بهبود بخشد کاهانا به دلیل مخالفت با این امر، از پلیس فدرال جدا شد و به برقراری روابط با مافیا پرداخت.
کاهانا در سال 1968 شصت برای حمایت عملی از یهودیان مقیم آمریکا در مقابل حملات و یورشهای سیاهپوستان اقدام به تأسیس "سازمان دفاع یهود" نموده که شعار این انجمن "راز گذشته" بود. فعالیتهای انجمن حمایت از یهودیان عبارت بود از:
1 ـ قتل الیکس عوده یکی از اعضای "سازمان عربی مبارز با تبعیض". 2 ـ تهیه مواد منفجره به منظور حمله مسلحانه به مراکز روسی در آمریکا (سلاح گرم و نارنجک) که به دنبال این اقدام، پلیس او را دستگیر کرده و به سه سال زندان محکوم نمود. 3 ـ تهدید برخی از شخصیتهای عربی به ترور.
کاهانا رابطه تنگاتنگی با انجمن داشت به طوری که حتی پس از مهاجرت به فلسطین باز رابطه اش را با آن حفظ و سالی چندین بار به آمریکا سفر می کرد و کمکهای مالی آن را جمع آوری می نمود.
در سال 1968 موج طرفداری از سازمان بالا گرفت. کاهانا از این فرصت استفاده کرده و با تبلیغات وسیعی که به راه انداخت به دفاع از یهودیان و آزار و اذیت زنان و فرزندان و دیپلمات های شوروی اقدام نمود، ولی هنگامی که در کمیته فعالیت بر علیه زنان امریکا ظاهر شد روابطش با یهودیان آمریکا قطع شد، زیرا این کمیته تابع کنگره آمریکا بود و با کمک پلیس فدرال حملات گسترده ای را بر علیه زنان آمریکایی ترتیب می داد.
کاهانا همچنین یک سلسله عملیات انفجاری را علیه [منافع و تأسیسات ]دولتهای سوسیالیستی و عرب در آمریکا به انجام رساند. ضمنا کاهانا دارای روابطی با گروههای آلمانی ساکن آمریکا نیز بود.
علاوه بر فعالیت در این کمیته، اقدامات تحریک آمیز وی بر علیه مؤسسات شوروی، سیاستمداران آمریکا را به این فکر انداخت که حتی برای جلوگیری از هر گونه فکر خدشه به امنیت کشور، بر علیه وی پیمانی ببندند و با این پیمان او را مجبور به بازگشت به اسرائیل نمایند. او نیز چاره ای جز این نداشت.
کاهانا قبل از مهاجرت به اسرائیل کتاب خود را به نام "این چنین نخواهد شد" منتشر کرد. این کتاب به منزله چاپ دوم کتاب "نبرد من" هیتلر می باشد.
به قول برخی او به همراه تعدادی از همفکرانش در سال 1969 و برخی دیگر 1971 برای سکونت دائمی به فلسطین بازگشت. او به محض ورود به فلسطین راه خود را به سوی مداخله در امور سیاسی اسرائیل باز نمود و در صفوف جناح راست تندرو قرار گرفت و آن را جنبش "دوف" یا "سرکوب خائنان" نامگذاری کرد. یکی از علامت ها یا شعارهای این سازمان "مشتی بسته در میان زره داوود" بود. اوهمچنین در بدو ورود در زمره یکی از مؤسسین مجله تندروی "جویش پرس" قرار گرفت.
کاهانا در مدت کوتاهی توانست با کمک یک سلسله کارهای تبلیغاتی و ماندرهای نمایشی جای خود را در رسانه های گروهی اسرائیل باز کند، به طوری که پخش گزارش و اخبار مربوط به وی در الویت قرار گرفت. تلویزیون اسرائیل که در آن روزها تازه کار خود را آغاز کرده بود تلاش فراوانی کرد تا او را به یک شخصیت ملی تبدیل نماید. یکی از اقدامات تشکیلاتی که کاهانا در ابتدای ورود به اسرائیل انجام داد، تأسیس "جنبش کاخ" بود. هدف او از این کار بیرون راندن اعراب از سرزمینهای فلسطین در سال 1948 و همچنین سرزمینهای اشغالی سال 1967 بود.
کاهانا قبل از انتخابات سال 1973 اسرائیل، جنبش "کاخ" (هکنا) را که عامل توسعه عقیده نژادپرستی و انجام اقدامات فاشیستی ضدفلسطینیان بود، تأسیس کرد. کاهانا در انتخابات سالهای 1973، 1977 و 1981 کنست خود را نامزد نمایندگی کرد ولی شکست خورد. کاهانا چند بار در اسرائیل به دلیل انجام اقدامات و عملیاتی علیه فلسطینیان [ساکن اسرائیل] زندانی شد. در انتخابات عمومی سال 1984 به پیروزی دست یافت و در حدود 26 هزار رأی کسب کرد.
از آنجایی که کاهانا فردی شرور و بی رحم و نژادپرست بود، اندیشه نابودی اعراب قسمت اعظم افکارش را تشکیل می داد. این افکار نژادپرستانه سبب شد که دست به اقدامات تروریستی بی رحمانه و خطرناکی برعلیه اعراب بزند. از جمله این اقدامات می توان از جاسازی مواد منفجره در بالای سقف حرم مسجدالاقصی نام برد که به خاطر این کار به مدت شش ماه زندانی شد. او از اینکه نتوانسته بود تعداد بیشتری از اعراب را از بین ببرد ابراز تأسف می کرد.
دیگر اینکه در حین خدمت سربازی در ارتش اقدام به گشودن آتش بر روی مردم رام ا... نمود که در نتیجه آن تعداد زیادی از مردم به شهادت رسیدند. اوهمیشه مزاحمتهایی برای مردم ایجاد می کرد و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می داد.
طبق اعتراف گروهی از اعضای جنبش کاخ، او در سال 1984 موشکی به سوی یک اتوبوس حامل مسافران عرب در بیت المقدس شلیک کرد که بر اثر آن تعدادی از مسافران زخمی شدند.
یکی از شعارهای همیشگی کاهانا این بود که "اعراب بایستی یک راه را انتخاب کنند، یا مرگ در اسرائیل یا زندگی در خارج از این سرزمین".
پیروان کاهانا در تشکیل ملیشیا در کرانه غربی و اعلام دولت در "یهودا و سامره" نقش داشتند و مسئولیت بیشتر عملیات افراطی از قبیل فاجعه "ریشون لیتسبون" به عهده آنها بود. همچنین جنبش تروریستی کاخ با باز کردن دفاتری در جلیل و امثلث فعالیتهای خود را گسترش می داد تا از این طریق اعراب را تهدید به ترک سرزمینهای فلسطین نماید. کاهانا به دلیل تعصب بیش از حد بر روی مسائل قوم یهود، در زمره یهودیان افراطی، توسعه طلب و نژادپرست قرار داشت.
یکی از اهداف کاهانا دخالت مستقیم در مسائل سیاسی اسرائیل بود. به همین دلیل در انتخابات کنِست سال 1984 شرکت کرد و توانست به پارلمان اسرائیل راه یابد، ولی از ادای سوگند به جهت حفظ تابعیت آمریکایی خود، خودداری کرد. بنابه همین دلیل پارلمان او را به مدت سه هفته طرد کرد. در سال 1988 دولت آمریکا موافقت خود را مبنی بر رفت و آمد وی در هر زمانی که بخواهد اعلام نمود لذا از تابعیت این کشور دست کشید و در انتخابات کنِست همان سال شرکت کرد، ولی با استناد به قانون منع شرکت جنبشهای نژادپرستانه در پارلمان به وسیله دادگاه منع شد. آگاهان سیاسی معتقد بودند جنبش او می تواند چهار نماینده در پارلمان داشته باشد، ولی او سرانجام به نفع گروههای راستگرا از انتخابات کنار کشید.
مایر کاهانا از آنجایی که یک یهودی متعصب، نژادپرست، بی رحم و شرور بود از بیان عقاید ونظریات خود در مورد اعراب و بیرون راندن آنان هیچ ابایی نداشت. او طرفدار نظریه طرد علنی اعراب بود و برای رسیدن به این مقصود به هر کاری متوسل می شد. کاهانا در کتابی تحت عنوان "همچون خاری در چشمان شما" دیدگاه نژادپرستانه اش را به خوبی بیان کرده است. او در این کتاب برنامه ای را برای بیرون راندن اعراب از فلسطین پیشنهاد کرده است. او با کمال بی رحمی به ملت عرب فلسطین، یعنی ساکنان اصلی این سرزمین تاخته و هر گونه حقی را از آنان سلب کرده است و هر فعالیت و اقدام عربها مبنی بر ماندن در آنجا را منوط به تصمیم گیری صاحبان زمین و شهروندان یهودی دانسته است. او در این برنامه نژادپرستانه گرفتن حق تابعیت کشور اسرائیل را برای شهروندان غیر یهودی منع کرده و تنها آنان را مجاز به گرفتن اجازه سکونت داشته است. او اعراب را از هر گونه حقوق سیاسی محروم نموده است.
کاهانا در جایی از کتابش "گردان کار اجباری به مدت سه سال" مشاوره کرده است که از سن دوازده سالگی بر همه ساکنان غیر یهودی اجباری می شود و بیان کرده است که بعد از پایان سه سال لازم است هر فرد سالی یک ماه در این گردان کار کند.
او درباره تحصیل عربها در کتابش گفته است: هیچ فرد عربی نمی تواند از تحصیلات دانشگاهی برخوردار گردد مگر اینکه سوگند وفاداری به دولت یهودی را ادا کند.
درباره گرفتن مالیات از اعراب نیز بیان داشته است که از اعراب به طور کامل مالیات گرفته می شود و به کسی اجازه داده نخواهد شد از این کار شانه خالی کند. همچنین اضافه کرده است که بیمه ملی تنها به شهروندان کشور (یعنی یهودیان) اختصاص می یابد.
او به مسئله فقر در اسرائیل و به وجود نفرتی که در بین یهودیان شرقی و غربی به خاطر اعمال تبعیض، ملاحظه می شود اشاره کرده و راه حل آن را در اخراج اعراب از فلسطین و صرف هزینه های مختلف آنان برای شهروندان یهودی می داند.
کاهانا در جایی دیگر از کتابش به نیروی بدنی قوی عربها و توانایی زیاد آنها در انجام کارهای سخت و همچنین به ضعف بدنی یهودیان به خاطر دوری جستن از کارهای بدنی اشاره می کند و راه غلبه برای ضعف را اخراج عربها از فلسطین می داند. همچنین در جایی دیگر مخالفت اصلی بیرون راندن اعراب از اسرائیل را از سوی خود یهودیان داخل اسرائیل می داند و آنها را متهم ببه اینترناسیونالیستی و در پایان کتابش می نویسد: "در سرزمین اسرائیل جایی برای ملت دیگر نیست. بر عربهاست که کوچ کنند. راه حل دیگری در دست نیست یا آنان، یا ما، باید کوچ کنیم، اما یهودیان کوچ نخواهند کرد."
اسم کاخ و کاهانا با دو سازمان مسلح مخفی دیگر که اقداماتی را علیه فلسطینیان انجام داده اند، به هم پیوسته و مربوط است. سازمان اول در سال 1986 تأسیس شد که "کمیته امنیت راهها" نامیده می شود، و دومی در سال 1989 تأسیس گردید که نام "سازمان دهنده دولت یهود" بر آن گذاشته شد. کاهانا از شرکت در انتخابات عمومی سال 1988 به دلیل صدور حکم دادگاه علی اسرائیل به اتهام شرکت اعضاء "کاخ" در فعالیتهای نژادپرستانه محروم شد. کاهانا در نوامبر 1990 در شهر نیویورک به قتل رسید. وی از سال 1975 تا مدتی قبل از کشته شدن، در شهرک "کریات اربع" (نزدیک الخلیل) ـ که یکی از مراکز جنبش کاخ به شمار می رود ـ سکونت داشت.
با توجه به افکار و اندیشه های فاشیستی و روش های نازیستی مایر کاهانا این حقیقت آشکار می شود که با اینکه او در محافل سیاسی و مطبوعاتی اسرائیل موقعیت مناسبی داشته است لیکن نتوانستند اعتماد صهیونیسم را برای بیرون راندن اعراب از اسرائیل به دست آورد و این امر حاکی از آن است که صهیونیستها نظرات کاملاً مثبت درباره وی نداشته اند و جو عمومی جامعه اسرائیل نیز به خاطر اعمال تروریستی اش به طور کلی با او موافق نبوده، زیرا هنگامی که در سال 1990 توسط یکی از جوانان پورت سعید در نیویورک به قتل رسید با اینکه دولتاسرائیل ضمن بزرگداشت وی در روزنامه ها به خانواده اش تسلیت گفت، اما سخنگوی نخست وزیر اسرائیل گفت: "علی رغم اینکه در اسرائیل یهودیان از اندیشه های سیاسی کاهانا استقبال نمی کردند، ولی از دست دادن او را برای خود صدمه بزرگی می دانیم". در عین حال رادیو ارتش اسرائیل درباره ترور او گفت: "کاهانا که شیوه های تروریستی را بر علیه اعراب به کار می برد و با همان شیوه نیز به قتل رسید".
روزنامه ها نیز مطالب زیادی پیرامون ترور وی وی نوشتند که حکایت از این دارد که جامعه داشت.
اسرائیل دل خوشی از دست او نداشته است. چنانچه روزنامه هآرتس نوشت:
کاهانا نمی توانست رهبر بزرگی برای مردم اسرائیل باشد همچنانکه که طرفدارانش اعتقاد دارند این روزنامه همچنین او را یک فرد عوام فریب که از کوچکترین فرصت برای تعرض به اعراب فلسطین استفاده می کرده معرفی کرد. هآرتس همچنین نوشت مرگ کاهان نباید اوضاع را خطرناک و متشنج سازد.
روزنامه یدعوت آحارانوت نیز درباره مرگ وی نوشت: تفاوت اصلی بین کاهانای دلقک و کاهانای شیطان فقط چند نیمکت در پارلمان بود، کاهانای فوت کرده بسیار خطرناک تر از کاهانای زنده است.
همچنین روزنامه "حداشوت" نوشت: تفاوت اصلی بین کاهانا و دیگر دشمنان نژادهای سامی در تاریخ یهودیان این است که چون کاهانا یک فرد یهودی بود مرگش باعث ناراحتی و افسردگی ما شد و عدم توانایی او در اجرای اندیشه های نژادپرستانه اش از خوش شانسی ما بود.
بعد از ترور کاهانا، رئیس پلیس شهر بیت المقدس به منظور جلوگیری از خطر ترور رهبران و شخصیتهای عرب فلسطینی از سوی طرفداران جنبش کاخ از آنان دعوت کرد تا در پایگاه پلیس دروزی عربی برای گفتگو حضور یابند، اما آنها در محل حاضر نشدند. به دنبال آن رئیس پلیس از آنان خواست تا در منزل فیصل الحسینی واقع در قدس شرقی حاضر شوند تا از آنها بخواهد ترور کاهانا رامحکوم نمایند. (ن.ر: مایر کاهانا، برنامه برای اخراج اعراب از فلسطین)
مآخذ:
- شریدة، محمّد: رهبران اسرائیل، بیژن اسدی و مسعود رحیمی، انتشارات کویر، 1378.
- بولتن خبری وفا، شماره 1287، فاشیسم در فلسطین اشغال شده.
- بولتن خبری سازمان آزادیبخش فلسطین، "حاخام کاهانا ـ هیتلر اسرائیلی" شماره های 1392، 1393 و 1397.
- بولتن خبری وفا، "پایان خونین عمر یک نژادپرست"، سفارت فلسطین در تهران.