مرزهای تاریخی و اقتصادی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


صهیونیسم نوعی ایدئولوژی است که کلاً تاریخ و جغرافیا را نفی می کند زیرا می کوشد تاریخ گروه های یهودی در جهان و تاریخ فلسطینیان در فلسطین را انکار کند تا انتقال مورد نظر، تحقق یابد؛ یعنی یهودیان از تبعیدگاه بروند. اما انتقال فقط در زمان صورت نمی گیرد، بلکه در مکان (جغرافیا) نیز انجام می گیرد. اگر صهیونیسم، مرزهای تاریخی را انکار کرد، مرزهای جغرافیایی را نیز انکار نمود تا جایی که می توان گفت که اسرائیل یک کشور "بدون مرز" است؛ زیرا مرزهای آن موقتا تا آخرین پایگاه نظامی است که اشغال می کند و در انتظار آن می ماند که تا یک پایگاه جدید، پیشروی کند.

اسرائیل از نظریه امنیت به عنوان وسیله ای برای توسعه طلبی و دستیابی به "مرزهای امن" استفاده می کند. به همین دلیل، این کشور قانون اساسی ندارد تا مرزهای سیاسی مشخصی را برای آن تعیین کند. به طور کلی اسرائیلی ها به مرزهای رژیم صهیونیستی ـ که توسط توافقهای آتش بس سال 1949 تعیین شده بود ـ راضی نبودند. این توافق ها اصولاً برای تأیید عمل انجام شده ای بود که قدرت صهیونیسم آن را تحمیل کرده بود.

از نظر موشه دایان، "مرزهای دایمی" و "مرزهایی که حافظ امنیت است" یا "مرزهای امن" با یکدیگر تفاوت دارد. صلح، مبتنی بر "نوع مرزها و ماهیت آن" است و این با تفاوتی که صهیونیسم میان "خطوط آتش بس و خطوط ترک مخاصمه" با مرزهای "طبیعی" و "امن" و "تاریخی" می گذارد، سازگار است. صهیونیسم نیز زمین های عربی را که خیال اشغال آن را دارد "بخش های اشغالی از میهن ملی یهود" یا "بخش های مکمل سرزمین تاریخی اسرائیل" می نامد و هنگامی که زمینی مورد تجاوز قرار گرفت و پایه های اشغالگری تحکیم یافت، اسرائیل آن زمین را "مناطق آزاد شده" می نامد و خواستار آن می شود که برای حفظ صلح و تأمین نیازهای اقتصادی آن منطقه، مرزهای طبیعی آن مشخص شود.

صهیونیست ها مرزهای آتش بس سال 1949 را(که در پی اشغال صحرای نقب میانی و جنوبی، الجلیل علیا و ایلات [روستای مصری ام الرشراش] برقرار شده بود، نیازمند عمق راهبردی می دانستند به طوری که عرض یکی از نقاط واقع در میان کرانه باختری ـ که ارتش اردن در آن مستقر است ـ و ساحل دریای مدیترانه، از 12 مایل فراتر نمی رود. پس از شروع مذاکرات صلح میان اسرائیل و ساف در سال 1991 و امضای توافقنامه اسلو میان طرفین در سال 1993 مرزهای اقتصادی نیز به دیگر مرزهای اسرائیل اضافه شد.

براساس این توافق قرار بود که هجده ماه پس از انتخاب مجلس قانونگذاری (در ژانویه 1996) یعنی در ژوئیه 1997، اسرائیل از دو بخش ب و ج به طور کامل عقب نشینی کند، اما در واقع چنین نشد.

مهم ترین تحول این بود که طرح مرزهای اقتصادی مطرح شد. این طرح، مرزهای کشور صهیونیستی را توسعه می دهد و لذا هر منطقه ای که منفعت اقتصادی برای این کشور داشته باشد، در درون مرزهای اسرائیل جای می گیرد.

مفهوم مرز در اندیشه صهیونیسم، دچار تحولات مهمی شده است. مهم ترین این تحولات، افزایش اهمیت موشکهای بالستیک بود؛ زیرا این موشکها اهمیت مرزهای طبیعی و عمق راهبردی را افزایش می دهد. اما این متغیر لزوما از نظر همه جناح های صهیونیست از اهمیت برخوردار نیست؛ زیرا مفاهیمی همچون "منطقه امنیتی" در جنوب لبنان و "منطقه عاری از سلاح" در سینا و مذاکره برای عاری از سلاح کردن منطقه جولان در مقابل کاهش حجم ارتش های عربی نیز مطرح بود.

در واقع هنگامی که ملاحظات امنیتی اسرائیل اقتضا می کرد هیچ چیز مانع از آن نمی شد که ارتش اسرائیل از این مناطق عبور کند.

این تحولات نشان دهنده آن است که اسرائیل معتقد است که هیچ گاه در امان نخواهد بود؛ چه زمینها را حفظ کند و چه از آن عقب نشینی کند. و تا زمانی که اعراب، وجود اسرائیل در منطقه را به رسمیت نشناسد و در برابر آن تسلیم نشوند، هیچ مرزی امن نخواهد بود. چنین چیزی تاکنون تحقق نیافته است؛ زیرا اسرائیل مبتنی بر بنیان ها و اصول صهیونیستی است.

اسرائیل تا آن جا که توانسته تلاش کرده است که به واسطه بندهای توافق اسلو، مرزهای امنیتی جغرافیایی و جمعیتی خود را حفظ کند. لذا این توافق، زمین های فلسطینی را به سه بخش: الف، ب و ج تقسیم می کند.

بخش الف شامل شش شهر بزرگ فلسطینی در کرانه باختری رود اردن است که عبارتند از: جنین، نابلس، طولکرم، قلقیلیه، رام الله، بیت لحم و الخلیل که مساحت آن به حدود 3 درصد از مساحت کرانه باختری می رسد و 20 درصد جمعیت را در خود جای داده است. اسرائیل، پس از تأخیر زیاد، از این منطقه عقب نشینی کرد اما 20 درصد از محدوده الخلیل را برای خود حفظ کرد تا 400 شهرک صهیونیستی در آن تأسیس کند. مسئولیت امنیت داخلی، نظم عمومی و امور اداری این مناطق کاملاً به عهده شورای ملی فلسطین است.

بخش ب که 27 درصد از زمین های فلسطینی را تشکیل می دهد و شامل 450 شهر و روستاست که مرجع عالی حفظ امنیت در آن جا دولت اسرائیل است تا از شهروندان خود حفاظت کرده و با تروریسم مبارزه کند و بنابراین امور اداری و نظم عمومی را که برعهده فلسطینیان است در کنترل خود دارد. پلیس فلسطین در 25 نقطه از شهرها و روستاهای این منطقه پایگاه دارد.

بخش ج، که فقط تحت اداره اسرائیل است و 70 درصد از زمین های فلسطین را دربرمی گیرد و حدود 136 هزار شهرک نشین در آن ساکن هستند. این منطقه شامل مناطق غیرمسکونی، شهرک ها و مناطقی است که برای اسرائیل اهمیت راهبردی دارد.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.